پادگان

  • معتمدِ محله ما

    فرهنگمعتمدِ محله ما

    «در محله ما ، معتمد و خوش‌نام کم نبود، اما مشکل من این بود که خودم خیلی خوش‌نام نبودم و اندازه صد تا آدم گناهکار سابقه شرارت داشتم! همه کسبه و اهالی محل از دستم عاصی بودند...»

  • یا مرگ یا پادگان

    فرهنگیا مرگ یا پادگان

    زخم تنش، نشانی از روزهای سرد جنگ است. روزی که مین بی‌معرفت، امضا بر پایش زد و او افتاد. افتادنی که ایستادن در اوج را در قاب عکس جنگ به تصویر کشید. می‌شد، قامت بست و به این ایستادن اقتدا کرد؛ اقتدای عاشقی.‌ پا جا ماند و درد شروع شد؛ دردی شیرین که روحش را نوازش می‌کرد و می‌شد خدا را همین حوالی…