حدود سه سال قبل بود که روزی همسرم بدون هیچ بهانهای از خانه بیرون رفت و دیگر هیچ خبری از او نداشتم، روزهای سختی را میگذراندم و به زحمت مخارج فرزندانم را تأمین میکردم تا اینکه یک روز وقتی در حیاط را گشودم، ناگهان شوهرم را مقابلم دیدم و از شدت خوشحالی جیغ بلندی کشیدم.
گنجهای چهار هزار ساله در بار پسته مرد کرمانی، راز سه زن که فاش شد، رگبار بستن جوان ۳۷ ساله در راسک، زن خائن همه چیزش را باخت، راز ناپدید شدن سه کولبر در مرز ایران و ترکیه، کشف خیارهایی که با خوردن آنها پرواز میکردید را در بسته خبری حوادث ایمنا بخوانید: