مرحوم ابوالفضل کاظمي

  • شوق شهید چمران برای رهایی از اسارت دنیا

    فرهنگشوق شهید چمران برای رهایی از اسارت دنیا

    «حیوان بیچاره رفته بود از رادیات ماشین آب بخورد که بالش گیر کرده بود به پره‌های رادیات و اسیر شده بود. دکتر، گنجشک را به طرف آسمان گرفت و با حالت غصه‌داری گفت: من تو رو آزاد می‌کنم، برو. خدایا به آزادی این مرغ قسمت می‌دم، جون من رو هم آزاد کن. دیگه خسته شدم.»