به گزارش سرویس ترجمه خبرگزاری ایمنا، کلانشهرهای امروز با چالشهای بیسابقهای در زمینه تراکم جمعیت، فشار بر زیرساختها، آلودگی هوا و کاهش کیفیت زندگی روبهرو هستند. رشد سریع جمعیت شهری و مهاجرتهای گسترده به مراکز اقتصادی، موجب شده است که بسیاری از شهرها با بحران ازدحام، کمبود فضا و افزایش انتشار کربن دستوپنجه نرم کنند. در چنین شرایطی، طراحی شهری نوین بهعنوان ابزاری کلیدی برای بازتعریف مفهوم تراکم مطرح شده است که هدف آن ساخت ساختمانهای بیشتر یا گسترش افقی شهرها نیست، بلکه تمرکز بر ایجاد محیطهای زیستپذیر، پایدار و متوازن است که بتوانند همزمان نیازهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی را پاسخ دهند.
راهبردهای مدرن طراحی شهری که بر رشد عمودی همراه با ادغام سبز و توسعه محلههای ۱۵ دقیقهای مبتنی بر برنامهریزی مجاورت متمرکز هستند، نهتنها بهینهسازی فضا را ممکن میسازند، بلکه با کاهش انتشار آلایندهها، افزایش سلامت روانی و جسمی شهروندان و تقویت پیوندهای اجتماعی، کیفیت زندگی در شهرهای متراکم را ارتقا میدهند.

رشد عمودی شهرها و ادغام سبز
یکی از مهمترین رویکردهای طراحی شهری نوین برای مقابله با تراکم، رشد عمودی همراه با ادغام سبز است. این مفهوم شامل استفاده از باغهای بام، جنگلهای عمودی و پارکهای آسمانی در ساختمانهای بلندمرتبه است که علاوه بر افزایش ظرفیت سکونت، کیفیت زیستمحیطی شهر را نیز ارتقا میدهد. مطالعات نشان دادهاند که این رویکرد میتواند دمای جزایر حرارتی شهری را بین پنج تا ۱۰ درجه سانتیگراد کاهش دهد و کیفیت هوا را در مناطق متراکم بهبود ببخشد.
مزایای این رویکرد تنها به محیطزیست محدود نمیشود؛ تحقیقات نشان دادهاند که حضور فضای سبز در ساختمانهای بلند منجر به افزایش تنوع زیستی، کاهش استرس و بهبود سلامت روانی ساکنان میشود. این فضاها بهعنوان مراکز اجتماعی عمل میکنند و فرصتهای تفریحی و تعامل اجتماعی را فراهم میکنند. با این حال، چالشهایی نیز وجود دارد؛ از جمله هزینههای بالای نگهداری، نیاز به سیستمهای آبیاری هوشمند و مقاومت برخی سرمایهگذاران در برابر هزینههای اولیه. راهکارهایی همچون استفاده از فناوریهای نوین آبیاری قطرهای، سیستمهای جمعآوری آب باران و مشوقهای دولتی میتوانند این چالشها را کاهش دهند.

جنگلهای عمودی مارینا وان؛ سنگاپور
سنگاپور بهعنوان یکی از متراکمترین شهرهای جهان، همواره پیشگام در استفاده از فناوریهای نوین طراحی شهری بوده است. پروژه «مارینا وان» که در قلب منطقه مالی این کشور ساخته شده، نمونهای شاخص از ادغام جنگلهای عمودی در برجهای تجاری و مسکونی است. این مجموعه شامل چهار برج بلندمرتبه است که در مرکز خود یک فضای سبز چندلایه موسوم به «قلب سبز» دارد. این فضای سبز با بیش از ۳۵۰ گونه گیاهی و درختی طراحی شده و یک جنگل عمودی در دل شهر ایجاد کرده است.
کارکرد این پروژه تنها زیباییشناسی نیست؛ بلکه نقش مهمی در کاهش دمای جزیره حرارتی شهری دارد. مطالعات نشان دادهاند که دمای محیط اطراف این مجموعه پنج درجه سانتیگراد کمتر از میانگین منطقه است. سیستمهای آبیاری هوشمند و جمعآوری آب باران، نیاز آبی این جنگل عمودی را تأمین میکنند و مصرف منابع را به حداقل میرسانند. مارینا وان با ترکیب واحدهای اداری، تجاری و مسکونی، یک مرکز چندمنظوره ایجاد کرده است که روزانه هزاران نفر را جذب میکند و از منظر اقتصادی ارزش افزوده بالایی برای منطقه مالی سنگاپور دارد.
این پروژه بهعنوان یک فضای عمومی عمل میکند؛ ساکنان و کارمندان میتوانند در پارکهای آسمانی و مسیرهای سبز آن قدم بزنند، استراحت کنند و فعالیتهای اجتماعی داشته باشند. این امر موجب افزایش تعامل اجتماعی و کاهش استرس در محیطهای کاری پرتنش شده است. مارینا وان نشان میدهد که چگونه میتوان تراکم شهری را با ادغام سبز به فرصتی برای ارتقای کیفیت زندگی و ایجاد هویت شهری جدید تبدیل کرد.

باغهای بام در مجتمعهای مسکونی بمبئی
بمبئی، بهعنوان یکی از پرجمعیتترین شهرهای هند، با بحران کمبود زمین و تراکم شدید روبهرو است. در این شهر، استفاده از باغهای بام بهعنوان راهکاری نوین برای افزایش فضای سبز بدون توسعه افقی بهطور گسترده مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری از مجتمعهای مسکونی جدید، بهویژه در مناطق پرتراکم همچون لوور پارل و باندره، بامهای خود را به باغهای سبز تبدیل کردهاند که کارکردی معادل ۲۰ تا ۳۰ درصد پارکهای زمینی دارند.
این باغها علاوه بر ایجاد فضای تفریحی برای ساکنان، نقش مهمی در کاهش دمای محیط ایفا میکنند. مطالعات نشان دادهاند که دمای سطح بامهای سبز تا ۱۰ درجه سانتیگراد کمتر از بامهای معمولی است و این امر به کاهش مصرف انرژی برای سرمایش واحدهای مسکونی منجر میشود. باغهای بام با جذب گرد و غبار و آلایندهها، کیفیت هوای محلی را بهبود میبخشند و به افزایش سلامت عمومی کمک میکنند.
از سوی دیگر، این فضاها بهعنوان مراکز تعامل ساکنان ساختمانها عمل میکنند. خانوادهها میتوانند در این باغها گردهم آیند، کودکان بازی کنند و سالمندان از محیطی آرام بهرهمند شوند. این امر موجب تقویت حس تعلق و ایجاد جامعهای پویا در میان ساکنان مجتمعها شده است. وجود باغهای بام از نظر اقتصادی نیز ارزش ملک را افزایش داده و تقاضا برای واحدهای مسکونی در این مجتمعها را بالا برده است.
چالشهایی همچون هزینه نگهداری و نیاز به سیستمهای آبیاری کارآمد وجود دارد، اما بسیاری از پروژهها با استفاده از فناوریهای نوین همچون سیستمهای جمعآوری آب باران و آبیاری قطرهای این مشکلات را حل کردهاند. تجربه بمبئی نشان میدهد که باغهای بام راهکاری مؤثر برای افزایش فضای سبز، کاهش اثرات زیستمحیطی تراکم و ارتقای کیفیت زندگی در کلانشهرهای پرجمعیت هستند. رشد عمودی همراه با ادغام سبز نهتنها راهکاری برای افزایش ظرفیت سکونت در شهرهای متراکم است، بلکه ابزاری برای ارتقای کیفیت زندگی، کاهش اثرات زیستمحیطی و ایجاد شهرهایی پایدار و زیستپذیر بهشمار میرود.

محلههای فشرده شهری
یکی دیگر از رویکردهای کلیدی در طراحی شهری نوین، مفهوم محلههای فشرده یا ۱۵ دقیقهای است. این مدل بر پایه برنامهریزی مجاورت بنا شده و هدف آن تضمین دسترسی شهروندان به نیازهای روزمره همچون فروشگاهها، مدارس، درمانگاهها، پارکها و محل کار در فاصلهای کمتر از ۱۵ دقیقه پیادهروی یا دوچرخهسواری از خانه است.
این رویکرد نخستین بار توسط کارلوس مورنو مطرح شد و در شهر پاریس تحت مدیریت شهردار «آن هیدالگو» بهطور گسترده اجرا شد. نتایج این طرح نشان داد که ساکنان محلههای پایلوت توانستند ۸۰ درصد نیازهای روزانه خود را در همان محدوده محلی تأمین کنند که این امر موجب کاهش میانگین مسافت سفرها تا ۳۰ درصد و کاهش سفرهای با خودرو تا ۲۵ درصد شد. علاوه بر این، بیش از ۱۴۰ هزار جای پارک در پاریس به مسیرهای دوچرخه، خیابانهای مدرسه و میدانهای محلی تبدیل شد و مالکیت خودرو در میان افراد زیر ۳۵ سال به ۱۳ درصد کاهش یافت.
نمونههای مشابه در ملبورن با عنوان «محلههای ۲۰ دقیقهای» و در بارسلونا با «سوپر بلاکها» اجرا شدهاند. در بارسلونا، سوپر بلاکها با ادغام ۹ بلوک شهری در یک واحد بزرگ، فضای عمومی مشترکی ایجاد کردهاند که همزمان بار ترافیکی را کاهش داده و تعامل اجتماعی را افزایش داده است.

محلههای ۲۰ دقیقهای ملبورن
طرح جامع ملبورن ۲۰۱۷–۲۰۵۰ که توسط دولت ایالت ویکتوریا تدوین شده است، اصل محلههای ۲۰ دقیقهای را بهعنوان یکی از ستونهای اصلی توسعه شهری معرفی میکند. این مفهوم بر پایه زندگی محلی بنا شده است؛ به این معنا که شهروندان بتوانند بیشتر نیازهای روزانه خود، از خرید مواد غذایی و دسترسی به خدمات درمانی گرفته تا استفاده از فضاهای سبز و امکانات آموزشی را در فاصلهای کمتر از ۲۰ دقیقه پیادهروی یا دوچرخهسواری از خانه تأمین کنند. برای تحقق این هدف، معیارهای مشخصی تعریف شدهاند که شامل دسترسی ایمن و متصل برای عابران و دوچرخهسواران، اقتصاد محلی پویا با حمایت از کسبوکارهای کوچک، خدمات و مقاصد متنوع همچون مدارس، مراکز درمانی، فروشگاهها و فضاهای فرهنگی، تابآوری اقلیمی با خیابانهای خنک و ساختمانهای کارآمد انرژی، فضاهای عمومی باکیفیت و پارکهای محلی و در نهایت تراکم مناسب جمعیت و مسکن برای پشتیبانی از خدمات و حملونقل عمومی میشوند.
بر اساس دادههای دانشگاه ملبورن، بخشی از محلههای این شهر در حال حاضر بهطور کامل معیارهای محله ۲۰ دقیقهای را برآورده میکنند. در مناطق شمالی و شرقی، کمتر از ۵۰ درصد خانوارها در فاصله ۲۰ دقیقهای از خدمات کلیدی همچون پزشک عمومی، داروخانه یا مرکز نگهداری کودک قرار دارند. در مقابل، محلات مرکزی و نزدیک به خطوط حملونقل سریع، دسترسی بسیار بالاتری دارند و بیش از ۷۰ درصد نیازهای روزانه در همان محدوده محلی تأمین میشود. این تفاوت نشان میدهد که تحقق کامل این مدل نیازمند سرمایهگذاری هدفمند در زیرساختها و بازآفرینی محلات کمبرخوردار است.

اجرای پایلوتهای محله ۲۰ دقیقهای در مناطقی همچون فیشرمنز بند که پیشتر منطقهای صنعتی در نزدیکی ملبورن بوده و در حال حاضر به یک ناحیه شهری جدید با کاربریهای مختلط مسکونی، تجاری، آموزشی و تفریحی تبدیل شده، نشان داده است که با ترکیب کاربری مختلط و قرار گرفتن واحدهای مسکونی، تجاری و خدماتی در یک بلوک، زمان سفرهای روزانه تا ۳۰ درصد کاهش پیدا کرده و استفاده از خودرو شخصی در ساعات اوج تا ۲۰ درصد کمتر شده است. علاوه بر این، افزایش پیادهروی و دوچرخهسواری موجب شده است میانگین فعالیت بدنی روزانه شهروندان حدود ۱۲ دقیقه بیشتر شود که اثرات مثبت قابلتوجهی بر سلامت عمومی دارد.
محلههای ۲۰ دقیقهای ملبورن نمونهای پیشرفته از برنامهریزی شهری پایدار هستند که با ترکیب تراکم مناسب، حملونقل فعال و خدمات محلی، کیفیت زندگی را ارتقا و فشار بر زیرساختهای کلانشهری را کاهش میدهند. این مدل نشان میدهد که چگونه میتوان با بازتوزیع خدمات و ایجاد شبکههای محلی کارآمد، شهرهای بزرگ را به مجموعهای از محلههای زیستپذیر و متوازن تبدیل کرد.
مزایای محلههای فشرده و مبتنی بر دسترسی محلی بسیار گسترده و چندبعدی است و میتواند کیفیت زندگی شهری را بهطور چشمگیری ارتقا دهد. نخستین دستاورد این رویکرد کاهش فشار بر شبکههای حملونقل عمومی است؛ مطالعات نشان دادهاند که با استقرار خدمات در نزدیکی محل سکونت، ازدحام در مترو و اتوبوسها تا حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد کاهش مییابد. این تغییر نهتنها زمان سفرهای روزانه را کوتاهتر میکند، بلکه استرس ناشی از شلوغی و تأخیرهای مکرر را نیز کاهش میدهد. از سوی دیگر، شهروندان در این محلهها بهطور طبیعی فعالیت بدنی بیشتری دارند؛ میانگین پیادهروی یا دوچرخهسواری روزانه بین ۱۲ تا ۱۵ دقیقه افزایش پیدا میکند که اثرات مثبت قابلتوجهی بر سلامت جسمی و روانی دارد.

مزیت مهم دیگر کاهش آلودگی هواست. با کاهش وابستگی به خودروهای شخصی، سطح دیاکسید نیتروژن در هوای شهری بین ۱۰ تا ۱۵ درصد پایین میآید و این امر به بهبود کیفیت هوا و کاهش بیماریهای تنفسی منجر میشود. علاوه بر این، محلههای فشرده عدالت اجتماعی را تقویت میکنند؛ زیرا گروههای آسیبپذیر همچون سالمندان، کودکان و خانوادههای کمدرآمد به خدمات محلی دسترسی آسانتری پیدا میکنند و نیاز کمتری به سفرهای طولانی و پرهزینه دارند.
اجرای این مدل بدون چالش نیست؛ مقاومت در برابر تغییر کاربری زمین، نیاز به سرمایهگذاری اولیه و ضرورت مشارکت فعال شهروندان از موانع اصلی محسوب میشوند. با این حال، تجربه شهرهایی همچون پاریس و ملبورن نشان داده است که اجرای مرحلهای همراه با مشورت عمومی میتواند این چالشها را کاهش دهد و زمینهساز پذیرش اجتماعی گستردهتر شود.




نظر شما