به گزارش خبرگزاری ایمنا، مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران _چهارشنبه نوزدهم آذر_ (دهم دسامبر ۲۰۲۵) بهدعوت رسمی رئیسجمهور قزاقستان وارد آستانه شد. این سفر رسمی دو روزه با هدف تقویت مناسبات دوجانبه و توسعه همکاریهای اقتصادی، فرهنگی و علمی میان تهران و آستانه انجام شد. در این مأموریت دیپلماتیک، جمعی از وزرا و معاونان از جمله وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رئیسجمهور را همراهی کردند و چندین سند و قرارداد همکاری اقتصادی و فرهنگی بین دو کشور به امضا رسید.
در جریان این سفر، سید عباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران، در نشستی با «آیدا بالایوا»، وزیر فرهنگ قزاقستان، درباره گسترش همکاریهای فرهنگی و هنری گفتوگو کرد و تفاهمنامه همکاری سینمایی مشترک میان دو کشور به امضا رسید. این توافق میتواند زمینه تولید فیلمهای بلند، مستند، کوتاه و انیمیشن با محوریت اشتراکات تاریخی و فرهنگی ایران و قزاقستان را فراهم کند و تبادل آثار و حضور فیلمسازان در جشنوارههای ملی و بینالمللی را تسهیل کند، همچنین پروژههای آموزشی مشترک و تبادل استاد و دانشجو بین دانشگاههای دو کشور مورد بحث قرار گرفت و برنامههایی برای باززندهسازی آموزش زبان فارسی در دانشگاههای قزاقستان با تأمین استادان و منابع آموزشی از سوی ایران در نظر گرفته شد.

نمایشگاه نسخههای خطی؛ پل فرهنگی ایران و قزاقستان
یکی از مهمترین برنامههای سفر، بازدید رؤسای جمهور از نمایشگاه مشترک نسخههای خطی تاریخی قزاقستان بود که از آرشیوهای ایرانی تهیه شده بود. این رویداد، نمونهای برجسته از تلاش مشترک دو کشور برای تقویت همکاریهای علمی و فرهنگی و یادآوری ریشههای مشترک تاریخی است.

اشتراکات فرهنگی میان ایران و قزاقستان
فرهنگ و تمدن ایران و قزاقستان ریشههای کهن و مشترکی در تاریخ آسیای میانه دارند. بسیاری از دانشمندان و اندیشمندان بزرگ جهان اسلام، همچون فخرالدین رازی، خوارزمی و فارابی، محصول جغرافیای فرهنگی مشترک ایران و قزاقستاناند و دولت قزاقستان نیز همواره به میراث علمی این حکیمان افتخار کرده است. زبان و ادبیات دو کشور نیز پیوندهای عمیقی را تشکیل میدهد؛ «ابای کونانبایف»، شاعر ملی قزاقها، عاشق حکیم فردوسی و حافظ بود و بسیاری از اشعار خود را با الهام از آن بزرگان سروده است. به گفته سفیر ایران در قزاقستان، ابای به خوبی فارسی میدانست و با مطالعه منابع فارسی، تاریخ مردم قزاق را بهتر میفهمید.
جالب است بدانید که ۷۰ درصد مردم قزاقستان مسلماناند و بر اساس آمار مجمع جهانی اهلبیت (ع) از قزاقستان در سال ۲۰۰۸ میلادی، مشخص شد از مجموع ۱۵ میلیون و ۳۴۶ هزار نفر جمعیت قزاقستان، ۳۵۴ هزار و ۸۵۰ نفر شیعه هستند که نسبت آنها به کل جمعیت این کشور حدود ۲.۳ درصد است. جمعیت شیعه در این کشور ریشه و فرهنگ و نژاد و زبان ایرانی دارند.
قزاقستان کشوری است که در زمان روسیه تزاری، شبیه تبعیدگاه بود و دولت روسیه تزاری برای خلاصشدن از دست هر گروهی آنها را به این سرزمین تبعید میکرد، برای همین در این کشور بیش از ۱۰۰ ملیت مختلف زندگی میکند.
در قرن هفتم و هشتم میلادی بود که اسلام به قزاقستان رسید و مردم این سرزمین اسلام را پذیرفتند، اما آگاهیشان درباره اسلام کم بود تا اینکه در قرن نوزدهم حرکت بزرگی بین قزاقها به وجود آمد که آنها را تبدیل به مسلمانهای معتقدی کرد و باوحود تلاش روسها برای جلوگیری از مسلمانشدن قزاقها، خللی در اعتقادات آنها به وجود نیامد و مردم قزاق، مسلمان ماندند. قزاقها سنی مذهباند و پیرو مکتب حنفی و بین آنها صوفیگری رواج زیادی دارد.

قم قزاقستان کجاست؟
اما در قزاقستان اقلیت شیعیانی هم وجود دارند که خیلیها از وجود آنها باخبر نیستند. در قزاقستان پشت کوههای تیانشان در ۱۲۰ کیلومتری پایتخت و در نزدیکی مرز قرقیزستان، شهر کوچکی به نام «مِرکه» وجود دارد که معروف به «قم قزاقستان» است. شهری که مردم آن شیعه ایرانی هستند و به زبان آذری حرف میزنند و هنوز چشم امید دارند تا روزی گروهی از مسئولان ایرانی بیایند و آنها را به سرزمین مادریشان ببرند.
سالها قبل زمانی که جمهوری آذربایجان از کشورمان جدا نشده بود، مردم آذربایجان در تمام منطقه پراکنده بودند و خیلیها اقوام و بستگانی در باکو داشتند و خیلی از عشایر هم گوسفندهایشان را به آن سوی رود ارس میبردند، اما پس از توطئه روسها و جنگهایی که درگرفت بخشی از سرزمین ایران جدا شد، اما هنوز هم بسیاری از مردم آذربایجان در دو سوی رود ارس با هم رفتوآمد داشتند تا اینکه در سال ۱۹۱۸ میلادی حکومت شوروی، مرز ایران را بست و بسیاری از ایرانیان در آن سوی مرز گرفتار شدند و به آنها اجازه داده نشد تا به کشورمان برگردند. زن و مرد و پیر و جوان، سالها در پشت مرزهای بسته ماندند تا شاید روزی مرزها باز شود.
در سرما و گرما با فقر و بدبختی زندگی کردند و ۲۰ سال پشت مرزها انتظار کشیدند و عاقبت، حکومت شوروی که میترسید این عده که هزاران نفر بودند دست به آشوب بزنند در یک شب، همه آنها را با دستهای خالی سوار بر واگنهای قطار کرد تا به هزاران کیلومتر آن طرفتر تبعید کند. بعد از روزها قطار از حرکت ایستاد و همه را پیاده کرد. آنها در منطقه نامعلومی پیاده شدند که بعدها معلوم شد قزاقستان است. اکنون ۷۰ سال از روزی که هزاران نفر از مردم کشورمان را به قزاقستان تبعید کردند میگذرد. مردمی که جز کشاورزی و دامداری کاری نداشتند. در آن زمان مسلمانبودن و انجام مراسمات مذهبی جرم بود، اما این شیعیان باغیرت چند سال بعد در آن منطقه که «مرکه» نام داشت مسجدی را بهصورت مخفیانه ساختند.
مسجد را در انتهای کوچهای باریک در میان چند خانه ساختند تا کسی جز خودشان از وجود آن با خبر نباشد. در همان مسجد بود که نماز میخواندند و در ایام محرم برای سیدالشهدا عزاداری میکردند. سالها بعد پیرمردی از شیعیان مرکه به مسافری از ایران گفته بود که آنها از عشایر منطقه مشکینشهر و بیلهسوار بودهاند و سالهاست که چشم امید دارند تا عدهای از ایران بیایند و آنها را به کشورشان برگردانند. حجتالاسلام لطفعلی سلیمانی که از فعالترین چهرههای شیعی در آسیای مرکزی است بهعنوان مبلغ در کشورهای قزاقستان و قرقیزستان به ترویج مکتب اهلبیت علیهمالسلام و مدیریت فعالیتهای تبلیغی شیعیان مشغول است، درباره چگونگی کشف شیعیان در منطقه مرکه قزاقستان، گفته است: زمانی که ما فعالیتمان را در آنجا شروع کردیم، من به درخواست مسئولان سفارت ایران در بیشکک به قرقیزستان رفته و سپس همراه آنها عازم شهر مرکه که در مرز بین قزاقستان و قرقیزستان قرار دارد شدیم. در آن زمان رفت و آمد بین این دو کشور بدون محدودیت بود و حتی ایرانیها هم بهراحتی بین این دو کشور رفتوآمد میکردند.

وی افزوده است: علت رفتن ما به مرکه این بود که سفارت ایران در قرقیزستان اعلام کرده بود که ما در آنجا شیعه کشف کردهایم؛ با وجود اینکه تصور نمیشد که در آنجا شیعهای سکونت داشته باشد. کیفیت کشف شیعیان هم به این صورت بود که شخصی در شهر مرکه به سفارت ایران در بیشکک مراجعه کرده و زمان شروع محرم را پرسیده بود و هنگامی که مسئولان سفارت از علت این پرسش جویا شدند، آنها خود را شیعه معرفی کرده و گفتند که هر سال در محرم به عزاداری میپردازند و بدینسان کار ما در قرقیزستان و قزاقستان شروع شد. در آن زمان، مردم آن منطقه هویت مذهبی خود را تحت تأثیر فعالیتهای نظام کمونیستی شوروی از دست داده بودند.
این مبلغ گفته است: شیعیان با اینکه نسبت به مذهب خود تعصب داشتند و در مجالس اهل سنت شرکت نمیکردند، از این امر مستثنی نبودند. به همین دلیل کار ما در اوایل بسیار سخت بود. نظام کمونیستی شوروی سابق سختگیری خاصی نسبت به علمای دینی و بهویژه علمای شیعه داشت و با آنها به شدت برخورد میکرد. به صورتی که ما در بازدیدی که از قبرستان یکی از مناطق شیعهنشین داشتیم متوجه شدیم که بعضی از مدفونان آن قبرستان از علمای شیعه بودهاند و حتی تعدادی از آنها در نجف به تحصیل پرداخته بودند، اما همه اینها پس از مرگشان معلوم میشد، چون اگر نظام کمونیستی به عالم مذهبیبودن کسی آگاهی مییافت او را به وضع فجیعی شکنجه کرده و به قتل میرساند. این مسئله و مسائل دیگری از این قبیل موجب شده بود که شیعیان هویت مذهبی خود را از دست بدهند. تنها سیمی که آنها را به تشیع و مکتب اهلبیت علیهم السلام وصل میکرد، عشق به امام حسین و حضرت ابوالفضل العباس (ع) بود.
وقتی ما از علت شیعهبودنشان جویا میشدیم، از عشق آنها به امام حسین و حضرت ابوالفضل (ع) باخبر میشدیم. اغلب آنها حتی نام پیامبر (ص) و سایر امامان علیهم السلام را نمیدانستند و افراد انگشتشماری قادر به خواندن نماز بودند. شدت این دوری از مذهب به صورتی بود که روحانی آنها که در بیشکک زندگی میکرد، تنها قادر به خواندن سوره حمد، آن هم بهصورت ناقص بود. همان مقدار کم را هم نه از روی خط عربی، بلکه از روی خط کریل که خودشان نوشته بودند میخواند.
اکنون حدود دههزار شیعه در این منطقه زندگی میکنند و همه آنها مقلد امام خمینی (ره) هستند.




نظر شما