علی تکروستا، مستندساز، در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، با بیان اینکه جشنواره «سینما حقیقت» را همیشه بهعنوان یک جشنواره با هویت سینمایی میشناختیم، اظهار کرد: ما برای مستند سینمایی یک تعریف مشخص داریم، اما طی سالهای اخیر بسیاری از مستندهایی که در سینما حقیقت حضور پیدا میکنند، مستند سینمایی نیستند. یعنی سینما حقیقت از آن اصالت و اهداف اولیهاش فاصله گرفته است و مستندهایی که امروز میبینیم بیشتر حالت تلویزیونی دارند تا سینمایی. این مسئله فقط به فیلمها برنمیگردد؛ هم مستندسازها و هم مدیران در این موضوع نقش دارند.
وی افزود: اگر ما مستند تلویزیونی بسازیم و سینما حقیقت آن را نپذیرد، مستندسازها خودبهخود به این سمت میروند که حرفهایتر شوند و به سمت ساخت مستندهای سینمایی حرکت کنند. من حدود شش یا هفت سال است که وارد این حوزه شدهام که چهار دوره در جشنواره فیلم داشتم و در سینما حقیقت بودم. اولین مستندم «برادرم نادعلی» در سینما حقیقت پذیرفته شد و بعد در جشنواره فجر و جشنواره جهانی فجر نیز حضور داشت.

این کارگردان ادامه داد: به نظرم بخشی از این مسئله به مدیران و مسئولان مرتبط با بخشهای هنری و حتی وزارتخانهها مربوط میشود و بخشی هم به خود مستندسازها که باید به سمت ساخت مستندهای سینمایی حرکت کنند. بخشی از این موضوع به ذائقه مستندساز مربوط میشود؛ هر کس ساختار و مدل روایت خودش را دوست دارد. برخی ساختار سینمایی را میپسندند، برخی ساختار متفاوتی را.
تکروستا با بیان اینکه «هنرمند باید از نظر مالی تأمین شود تا بتواند کار سینمایی تولید کند»، گفت: اگر از نظر اقتصادی حمایت نشویم، بهناچار تبدیل میشویم به پروژهگیر. من دوست دارم همه کارهایم سینمایی باشد، اما وقتی بودجه کم است یا وقتی طرح سینمایی را ارائه میکنیم و میبینیم که طرف مقابل اهداف دیگری دارد، خود من هم مجبور میشوم به سراغ مستندهایی بروم که شاید علاقهای به آنها نداشته باشم؛ پروژههایی که سطحشان پایینتر است و متناسب با بودجهای که دریافت میکنم، باید زمان ساخت را تنظیم کنم. طبیعی است که با چنین بودجههایی نمیتوان مستندی مانند «آقا نعمت» ساخت و محصول نهایی هم شاید در حد سینما حقیقت نباشد. بنابراین بخشی از این وضعیت به مدیران و مسئولانی برمیگردد که بودجه کافی در اختیار هنرمندان قرار نمیدهند و ما ناچار میشویم به سمت مستندهای سطحیتر برویم.
وی در ادامه با اشاره به خلوتتر شدن جشنواره حقیقت نسبت به سالهای قبل گفت: اوایل که وارد این عرصه شده بودم، یادم هست برای اکران بعضی فیلمها صفهای طولانی تشکیل میشد. اما هر سال که جلوتر میرویم، این شور کمرنگتر میشود. حتی در افتتاحیه برایم عجیب بود که چرا فضا اینقدر خلوت است.

کارگردان مستند آقا نعمت افزود: امسال یک مستند کوتاه دارم به نام «آلبومهای بیصدا» درباره جنگ ۱۲ روزه که در بخش ویژه و خارج از مسابقه اکران میشود. موضوع فیلم درباره دختری به نام «فاطمه» است که تنها دو روز بعد از شهادت پدرش به دنیا آمده و به نوعی آمده است تا پدر شهیدش را بدرقه کند؛ در حالی که بسیاری از دوستان به سراغ فیلمهای گزارشی میرفتند، من دوست داشتم به سراغ یک مستند هنریتر بروم.
تکروستا درباره روند شکلگیری این فیلم ادامه داد: فکر میکنم روز نهم یا دهم جنگ ۱۲ روزه بود که به من زنگ زدند و گفتند دوستت شهید شده است. دوستی داشتم به نام ابوالفضل چوبداری که مدیر روابط عمومی سپاه استان البرز بود و با اصابت موشک به شهادت رسیده بود. همان لحظه با برادرش که من را میشناخت تماس گرفتم، دوربین را برداشتم و به سراغشان رفتم. دو سه روزی که تا بازگشت پیکر شهید و سپس مراسم تشییع زمان بود را تصویر گرفتم. فاطمه، دختر همان دوستم است که بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد.
وی با تأکید بر اینکه در خصوص جنگ ۱۲ روزه میتوانستیم کارهای فاخری تولید کنیم، تصریح کرد: خیلی چیزها بود که باید در تاریخ ماندگار میشد، اما ثبت نشد. آنچه امروز داریم، بخش زیادیاش کارهای خودجوش است. بخشی هم توسط نهادهایی که توانستند مجوز بگیرند انجام شده است. اما آن بازنمایی کامل و لازم رخ نداد و این اتفاق به شکلی که باید انجام شود، انجام نشد. نمیخواهم نگاهم فقط به مشکلات باشد، اما بخشی از کار به مستندسازها مربوط است که باید در صحنه حضور داشته باشند. بخشی هم به سختی اعطای مجوزها و فضا امنیتی بازمی گردد. اما با همین شرایط هم میشد کارهایی انجام داد و شرایط خاص روزهای اول جنگ چنین اقتضائاتی را میطلبید.

این مستندساز با اشاره به آینده ثبت این وقایع گفت: به نظرم از این به بعد کار سختتر میشود. من مستند را زمانی دوست دارم که در حرکت باشد؛ یعنی در لحظه و هنگام وقوع اتفاق ثبت شود. مستند واقعی این است. اینکه بعداً دو نفر بنشینند و درباره آن روزها حرف بزنند و بگویند «خیلی روزهای دلهرهآوری بود» کافی نیست؛ تو باید خود دلهره را نشان بدهی؛ همانطور که الان در لبنان اتفاق افتاد، اینها باید در همان لحظه ثبت شود، نه بعدها در قالب گفتوگو.
تک روستا در ادامه صحبتهایش به ظرفیتهای مستندسازی در کشور اشاره کرد و گفت: کشور ما ظرفیتهای بسیاری برای مستندسازی دارد برای مثال سیستان و بلوچستان یکی از این ظرفیتهاست که کمتر کسی به سراغ آن رفته است محسن اسلام زاده در فیلم «من تروریست نیستم» از این ظرفیت استفاده کرده است و به نظرم فیلم خوبی ساخته است. اینکه اسلامزاده به آن منطقه رفته و فضا و مردمش را برای مخاطب به تصویر کشیده، ارزشمند است.
من مستند را زمانی دوست دارم که در حرکت باشد؛ یعنی در لحظه و هنگام وقوع اتفاق ثبت شود. مستند واقعی این است. اینکه بعداً دو نفر بنشینند و درباره آن روزها حرف بزنند و بگویند «خیلی روزهای دلهرهآوری بود» کافی نیست
وی در ادامه افزود: واقعاً هرچقدر از سیستان و بلوچستان نشان بدهیم، باز هم کم است. من بارها به این منطقه سفر کردهام. وقتی در فیلمی لباس بلوچ دیده میشود، انگار خودِ بلوچ را داریم میبینیم. جالب است که با اینکه سالهاست مستندسازم و خودم چند بار آنجا رفتهام، هنوز در ذهن خیلیها این تصور غلط وجود دارد که مردم این منطقه خطرناکاند و متأسفانه این ذهنیت هنوز زنده است.
این کارگردان با یادآوری اولین سفرش به سیستان و بلوچستان ادامه داد: یادم هست حوالی سال ۹۰ بود که برای اولین بار به این شهر رفتم. وسایلم را جمع کردم و راهی شدم. همکارانم جلوی من را میگرفتند و میگفتند: نرو، آنجا خطرناک است، میکشندت! اما وقتی وارد منطقه شدم، با مردمی روبهرو شدم آنقدر مهربان، آنقدر مظلوم و بیآزار که حد و اندازه نداشت. تازه آنجا فهمیدم این کمتوجهی به دلیل مظلومیت و صبوری همین مردم است.
تکروستا با اشاره به تجربه حضور دهروزهاش در منطقه گفت: یک هفته، ده روز آنجا بودم. آنقدر این مردم صبور و مهماننوازند که وقتی برگشتم تهران، واقعاً دلم گرفته بود. حتی یادم هست بغض کرده بودم. بهنظرم ما مستندسازها وظیفه داریم این صفا، مهربانی و مهماننوازی مردم سیستان و بلوچستان را مدام به تصویر بکشیم تا ذهنیت غلطی که سالها در ذهن برخی شکل گرفته، پاک شود.
وی در پایان گفت: من نمیگویم همه مستندسازها کمکارند، اما آنهایی که تجربه و توان حرفهای دارند باید بیشتر وارد این حوزه شوند. این مردم سزاوار توجهاند و ما باید بیشتر برایشان کار کنیم.




نظر شما