به گزارش خبرگزاری ایمنا، جیشالعدل یا همان «جیشالظلم» گروهکی تروریستی با ریشههای آشکار در سلفیگری وهابی است که در دهه ۹۰ در جنوبشرق ایران فعالیت خود را آغاز کرد.
این گروهک تروریستی خشن و مسلح که ادعا دارد که مدافع اهالی استان سیستان و بلوچستان است، در سال ۱۳۹۱ پس از اعدام «عبدالمالک ریگی» اعلام موجودیت کرد. در آن زمان «عبدالرئوف ریگی» برادر «عبدالمالک ریگی» سرکرده گروهک جندالله بود، اما در سال ۱۳۹۳ از جیشالظلم جدا شد و بعد از آن فعالیت تروریستی مسلحانه خود را با عنوان جیش النصر ادامه داد.
این گروهک بین مردم ایران با عنوان «جیشالظلم» شناخته میشود. به غیر از ایران، آمریکا، نیوزلند و ژاپن این گروه را در فهرست تروریستی خود قرار دادهاند.
این گروه نه نماینده مردم منطقه است و نه مدافع حقوق اهل سنت، بلکه شاخهای از جریانهای تکفیری است که هدف اصلیاش ایجاد ناامنی، ضربه به مردم بیگناه و تضعیف امنیت ملی ایران است.
تروریسم تکفیری، پروژهای فراتر از یک گروهک
جیشالظلم یک پدیده محلی یا خودجوش نیست، بلکه مانند بسیاری از گروههای تکفیری در منطقه، بخشی از یک راهبرد گستردهتر است. قدرتهای فرامنطقهای سالهاست از گروههای افراطی برای پیشبرد منافع خود استفاده میکنند. این گروهها نقش ابزاری دارند، ساختارهای کوچک و کمهزینه که میتوانند با کمترین نیرو، بیشترین هزینه را به امنیت و ثبات کشورهای هدف وارد کنند.
جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر با رشد قدرت منطقهای، استقلال سیاسی و مقاومت در برابر فشارهای خارجی، به بازیگری جدی در معادلات غرب آسیا تبدیل شده است. به همین دلیل، گروههایی مانند جیشالظلم فعال میشوند تا ایران دائم با تهدیدهای امنیتی پراکنده، اما مستمر، درگیر باشد.
گروهک جیشالظلم طی روزهای گذشته در بیانیهای که آن را «ائتلاف نیروهای مقاومت جنوب شرق» نامیده، از چند نفر از عناصر فراری خود از جمله «محمد بلوچ»، «امین ملازهی» و «واحدبخش درخشان» بهعنوان اعضای جدید نام برده است؛ اشخاصی که پیشتر نیز از بدنه همین گروهک بودهاند و عملاً هیچ جریان جدیدی به آن نپیوسته است.
کارشناسان و تحلیلگران سیاسی این اقدام را نشانه آشکار ضعف، انزوای درونی و شکست تبلیغاتی گروهک دانستهاند. آنان معتقدند جیشالظلم با استفاده از این ترفند رسانهای قصد داشت وانمود کند در حال گسترش دامنه فعالیت خود است، در حالی که واقعیت بازگشت چند عنصر حاشیهای و تکرار ادبیات فرسوده گذشته است.
فرصتطلبی قدرتها، تروریسم بهعنوان ابزار فشار
سناریوی حمایت از گروههای تندرو در منطقه سابقه طولانی دارد. قدرتهای غربی و برخی رژیمهای منطقهای از افراطیها استفاده میکنند تا رقبای خود را فرسوده کنند. روش کار مشخص است، تغذیه مالی، رسانهای و اطلاعاتی گروههای کوچک بهگونهای که کشور هدف نتواند بر توسعه اقتصادی و قدرت سیاسیاش متمرکز شود. این گروهکها با هر عملیات، هزینه امنیتی داخلی را افزایش میدهند، توجه را از اولویتهای مهمتر منحرف میکنند و در نهایت، نقش کشور را در معادلات منطقهای کاهش میدهند.
این مدل در عراق، سوریه و افغانستان با قدرت پیاده شد و نتایج آن فرسایش دولتها، سقوط امنیت، دخالت خارجی و رشد وابستگی بود، گروههایی مثل جیشالظلم، هرچند کوچکتر از داعش هستند، اما نقش همان نسخه کوچکشده را در مرزهای ایران ایفا میکنند.
حمایت خارجی، شبکهای که گروههای کوچک را بزرگ میکند
گروههایی مانند جیشالظلم، الاحوازیه، پژاک و پ.ک. ک تنها زمانی میتوانند اثرگذاری جدی داشته باشند که از بیرون تقویت شوند. این حمایتها بهطور معمول در چند سطح انجام میشود، رسانهای برای مظلومنمایی و مشروع جلوه دادن خشونت، مالی از سوی نهادهای خیریهنما یا شبکههای افراطی، آموزشی و نظامی در مناطق مرزی یا در کشورهای بیثبات و اطلاعاتی از سوی سرویسهایی که میخواهند ایران درگیر تهدیدهای کوچک، اما مداوم باشد.
هدف این شبکه روشن است، حفظ یک سطح دائمی از ناامنی کنترلشده تا ایران نتواند آرامش لازم برای رشد اقتصادی، سرمایهگذاری، انسجام داخلی و نقشآفرینی جدی در منطقه را حفظ کند.
مدل داعش، نسخه کامل سناریویی که امروز اطراف ایران اجرا میشود
پروژه داعش نمونه تمامعیار این نوع طراحی بود. گروهی که با کمکهای آشکار و پشتپرده شکل گرفت تا خاورمیانه را بیثبات کند، مرزهای سیاسی را به آتش بکشد و کشورهای منطقه را از استقلال حاکمیتی دور کند. همان سناریو امروز با گروههایی کوچکتر در اطراف ایران دنبال میشود؛ گروههایی که توان ایجاد یک جنگ بزرگ را ندارند، اما میتوانند ایران را وارد جنگهای کوچک، متعدد و فرسایشی کنند.
ایران در برابر داعش ایستاد و اجازه نداد این پروژه منطقه را ببلعد. تجربه داعش نشان داد که این گروهها ابزارند و طراحان اصلی، قدرتهای بزرگی هستند که در بالای صفحه شطرنج نشستهاند.
راهبرد ایران، ترکیب امنیت، دیپلماسی و روایتسازی
مقابله با جیشالظلم نیازمند یک راهبرد چندلایه است. اقدامات امنیتی باید دقیق، اطلاعاتمحور و نقطهای باشد، اما بخش مهمتر، دیپلماسی فعال با کشورهای میزبان یا پشتیبان این گروهکها است. هیچ پناهگاهی برای تروریسم نباید بدون هزینه بماند و همسایگان باید مسئولیتپذیر شوند.
در کنار امنیت و دیپلماسی، جنگ روایتها نیز اهمیت دارد. قدرتهای خارجی تلاش میکنند این گروهها را «مدافعان مردم» جلوه دهند. در مقابل باید روایت دقیق، مستند و انسانی خود را ارائه داد و نشان داد که این گروهها نه نماینده مردم هستند و نه دغدغه اجتماعی دارند؛ تنها ابزاری برای بیثباتسازی
جیشالظلم یک مشکل امنیتی نیست، یک پروژه سیاسی است، گروههای کوچک که برای مأموریتهای بزرگ طراحی شدهاند. هدف اصلیشان کندکردن حرکت ایران است؛ اینکه ایران همیشه مشغول تهدیدهای کوچک باشد تا نتواند با تمام توان در منطقه و جهان نقشآفرینی کند.
جمهوری اسلامی ایران با ترکیب هوشمندانه امنیت، دیپلماسی و توسعه، بارها چنین پروژههایی را ناکام گذاشته است. آگاهی عمومی و انسجام ملی نیز بخش تکمیلی این مبارزه است؛ چرا که جنگ با تروریسم چریکی، جنگی همزمان در میدان، سیاست، اقتصاد و ذهن مردم است.




نظر شما