از دل روزمرگی‌های مادری تا متن‌های ماندگار

برای بسیاری از زنان، مادری آغاز مرحله‌ای تازه از نگاه، احساس و شناخت است؛ مرحله‌ای که آن‌ها را با ظریف‌ترین جزئیات روابط انسانی و عاطفی روبه‌رو می‌کند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، در دهه‌های اخیر، پرسش قدیمی درباره نسبت مادری و فعالیت زنان دوباره در عرصه اجتماعی و فرهنگی مطرح شده است: آیا مادر شدن مسیرهای فردی را متوقف می‌کند یا می‌تواند زمینه‌ساز شکل‌گیری ظرفیت‌های تازه باشد؟ مادری، برخلاف تصور رایج، تنها یک نقش خانوادگی نیست؛ بلکه به‌مثابه یک میدان تربیت، مشاهده و رشد، ساختار ذهنی زن را دگرگون می‌کند و مواد خام تفکر و اندیشه او را غنی‌تر می‌سازد.

حضور فعال مادران جامعه در عرصه‌های مختلف گواه این ادعاست؛ بانوانی که با وجود دغدغه‌ها و مشغله‌های همسری و مادی از نقش اجتماعی و فرهنگی خود باز نماندند.

شاید این‌گونه تصور شود یک زن با ازدواج و پس از آن با مادر شدن به دلیل مشغله‌های زیادش باید خانه نشین شود یا حتی راهی جز خانه نشینی ندارد؛ اما آنچه خداوند در وجود زن و مادر قرار داده است، فراتر از تصور ماست و خانه داری با همه ارزش و اعتبار خود در عین همه سختی‌هایش ساده‌ترین ایفای نقش زن است. همسری و مادری کوچک‌ترین ظرفیت زن است. ایفای نقش زنان بزرگ در نقش‌های اثرگذار نشان داده زنانگی تنها محدود به همسری و مادری نیست؛ بلکه این دو نقش در صورت فعال شدن در وجود زن می‌تواند زمینه‌ساز بالفعل شدن سایر ظرفیت‌های زن باشد. مادرانی که با داشتن چند فرزند هم‌چنان در عرصه‌های مختلف مانند نویسندگی، معلمی، هنری و حتی فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی حضور دارند نمونه‌ای موفق از حضور بانوان در نقش‌های فراتر است.

از این منظر، می‌توان گفت مادری یک محدودیت زمانی نیست، بلکه نوعی افزایش ظرفیت است؛ گسترش میدان مشاهده، توان عاطفی و فهم جزئیات انسانی. در همین راستا با دو مادر نویسنده، مرضیه احمدی مادر سه فرزند و زینب جلوانی مادر چهار فرزند گفت‌وگو کرده‌ایم؛ که به گفته خودشان پس از مادر شدن، نوشتنشان منسجم‌تر، دقیق‌تر و مسئولانه‌تر شده است. مشروح این میزگرد را در ادامه می‌خوانید.

از دل روزمرگی‌های مادری تا متن‌های ماندگار

ایمنا: مسیر ورود شما به نوشتن چگونه شکل گرفت؟

مرضیه احمدی: برای من ورود به نوشتن به‌صورت تدریجی و همراه با تجربه‌های پراکنده اما پیوسته بود. از سال‌های دبیرستان، نوشتن در زندگی‌ام حضور داشت؛ چه در قالب دفترهای شخصی و دل‌نوشته‌ها، چه در نشریات دانشجویی که در دوران دانشگاه با آن‌ها همکاری می‌کردم. همیشه با خودم یک دفتر داشتم و نوشتن برایم شکل طبیعی و خودجوش بیان بود.
بعدها دوره‌ها و کلاس‌های مختلفی رفتم اما همه کوتاه‌مدت و پراکنده. نقطه انسجام زمانی رقم خورد که جمع دوستانه‌ای تشکیل دادیم و به شکل گروهی تمرین کردیم: یادداشت‌نویسی، نقد و تحلیل، و کارهای ژورنالیستی. این تمرین‌های منظم به نوشتن کتاب «دخترانه‌های درگوشی» انجامید.
اما تحول اصلی در «روایت‌خانه» اتفاق افتاد؛ جایی که برای اولین‌بار آموزش‌ها ساختارمند شد، فرآیند نوشتن هویت پیدا کرد و احساس کردم می‌توانم نوشتن را جدی‌تر دنبال کنم. روایت‌خانه مسیرم را از یک علاقه پراکنده به یک مسیر حرفه‌ای تبدیل کرد.

زینب جلوانی: شروع من نیز مشابه بود. همیشه در مدرسه انشایم خوب بود و نوشتن بخشی از توانایی طبیعی‌ام محسوب می‌شد. در دوران دانشجویی وارد فعالیت‌های نشریاتی و رسانه‌ای شدم و این تجربه‌ها باعث شد با فضاهای تحریریه، تولید محتوا و نوشتن برای مخاطب آشنا شوم.
بعدتر با رسانه‌هایی مثل «جام اصفهان» و «اصفهان زیبا» کار کردم و تجربه جدی‌تری در یادداشت‌نویسی به دست آوردم. بعد از آن، در کنار چند نفر از دوستان از جمله خانم احمدی وارد مسیر فعالیت‌های گروهی شدیم که به نوشتن کتاب‌های جمعی انجامید؛ از جمله «دخترانه‌های درگوشی» و «آیا وکیلم؟».
در مرحله بعد، تشکیل گروه «نویسندگان شمس» برای من نقطه اتصال علاقه به انسجام بود. اما همچنان احساس می‌کردم نیاز به یک مسیر حرفه‌ای‌تر دارم؛ همین شد که با انتشار فراخوان کلاس‌های نویسندگی خلاق آقای دانشگر، وارد روایت‌خانه شدم و از همان‌جا مسیرم شکل جدی‌تری به خود گرفت.

ایمنا: نقش ازدواج و فرزندآوری در مسیر نویسندگی شما چه بود؟ آیا باعث توقف شد یا برعکس، نقطه قوتی در مسیر شما بود؟

مرضیه احمدی: ازدواج برای من نه تنها مانع نبود، بلکه به شکلی عجیب در مسیر نوشتن قرار گرفت. از همان ابتدا که ازدواج کردم، نوشتن همراه من بود. هر سه فرزندم در دوره‌هایی به دنیا آمدند که من درگیر نوشتن و کار گروهی بودم؛ یعنی همزمان که بچه‌داری می‌کردم، دقیقاً در همان زمان مشغول نوشتن کتاب، شرکت در کارگاه‌ها و فعالیت در گروه‌ها بودم.
کتاب «دخترانه‌های درگوشی» را زمانی نوشتم که بچه‌داری بخش اصلی زندگی‌ام بود. ورود به روایت‌خانه هم دقیقاً با مادر شدنم مقارن بود. در واقع تجربه مادری نه تنها مانع حرکت نشد، بلکه به تدریج مسیر نوشتن من را شکل داد و باعث شد به سمت نوشتن درباره مادری، زنان، و مسائل خانواده بروم. این تجربه زیستی به من زاویه نگاه داد و «میدان مشاهده» ای ایجاد کرد که بعدها محور کارم شد.

زینب جلوانی: برای من نیز مادر شدن بخشی از مسیر یادگیری بود و همیشه هم‌زمان با نوشتن پیش رفته است. ازدواج در سال ۸۷ اتفاق افتاد و در سال ۹۱ فرزندم به دنیا آمد. طبیعی بود که چند سال اول تمرکزم روی بچه باشد، اما از حدود دو سالگی او، دوباره نوشتن را جدی‌تر دنبال کردم.
وقتی وارد روایت‌خانه شدم، همچنان مادر یک کودک بودم. اداره خانه، تربیت فرزند و نوشتن باید کنار هم قرار می‌گرفتند. البته کار را کندتر می‌کرد، اما باعث شد انتخاب‌هایم دقیق‌تر و مسئولانه‌تر شود. به‌نوعی مادر شدن باعث دقت و عمق بیشتر در نوشتنم شد، نه کاهش آن.

کتاب دخترانه های درگوشی گروه نویسندگان شمسه + دانلود نمونه رایگان

ایمنا: چه زمینه‌ای باعث شد کتاب‌هایتان در حوزه خانواده و مادری شکل بگیرد؟

مرضیه احمدی: جهت‌گیری من به سمت نوشتن در حوزه مادری چند دلیل داشت. نخست اینکه تجربه مادری برای من تجربه‌ای کاملاً زیسته و پررنگ بود؛ تجربه‌ای که بیش از یک نقش، یک منبع مشاهده و شناخت شده بود.
دوم اینکه در روایت‌خانه میز تخصصی «زن و خانواده» وجود داشت و برای نوشتن کتاب‌ها، معمولاً بر اساس مسائل اجتماعی سوژه‌ها را پیشنهاد می‌دادند. چون من خودم مادر بودم و این زیست را از نزدیک لمس می‌کردم، طبیعی بود که این سوژه‌ها به من سپرده شود و مسیر نویسندگی‌ام در همین حوزه شکل بگیرد. به همین دلیل بود که کتاب‌هایی مثل «فکرشم نکن» یا «تار و پود» نوشته شد؛ کتاب‌هایی که حاصل روایت‌های واقعی زنان بودند و من آن‌ها را در کنار تجربه شخصی‌ام بازخوانی می‌کردم.

زینب جلوانی: برای من حوزه خانواده و زن بیشتر از طریق کارهای جمعی شکل گرفت. یادداشت‌ها و متن‌هایی که برای رسانه‌ها می‌نوشتم معمولاً با محوریت مسائل زنان بود. تجربه مادری و زندگی خانوادگی نیز ناچار روی نگاه و قلمم اثر می‌گذاشت.
وقتی وارد روایت‌خانه شدیم، به دلیل ماهیت فعالیت آن مجموعه، مسائل اجتماعی زنان و خانواده بیشتر موضوع کار قرار گرفت. بنابراین به‌تدریج من هم به سمت نوشتن در همین حوزه هدایت شدم، هرچند کتاب‌هایم بیشتر یادداشت‌محور بودند.

ایمنا: چگونه بین مادر بودن و فعالیت نویسندگی تعادل برقرار کردید؟

مرضیه احمدی: تجربه شخصی من این است که مادری به‌ظاهر زمان را محدود می‌کند، اما از طرف دیگر نوعی ظرفیت جدید در انسان ایجاد می‌کند. بارها تجربه کرده‌ام که انگار زمان برای من از وقتی مادر شده‌ام به‌گونه دیگری پیش می‌رود و امکان انجام کارهای بیشتر فراهم می‌شود؛ انگار که برکت بچه‌ها محدود به رزق مادی‌شان نیست و برکات معنوی بسیاری با خود می‌آورند که یکی از آن‌ها برکت در وقت است.
وقتی تعداد فرزندانم بیشتر شد، حس کردم وسعت روحی‌ام هم بیشتر شده است. مادری فهم و نگاه من را به جهان تغییر داد و همین به نوشتن عمق تازه‌ای بخشید. حتی معتقدم نوشتن حرفه‌ای من با تولد فرزند سوم شروع شد؛ چون آن زمان فهمیدم باید نوشتن را به‌صورت جدی و مستمر دنبال کنم و در مسیر مشخصی قرار بگیرم.

زینب جلوانی: برای من نیز مادر بودن همیشه هم‌زمان با نوشتن بوده است. البته برنامه‌ریزی و مدیریت زمان گاهی دشوار می‌شد، اما این وضعیت باعث شد قدر زمان‌های کوتاه را بدانم و به شکل منظم‌تری کار کنم. یادگیری هم در کنار مادر بودن ادامه داشت؛ چه کلاس‌ها و چه تمرین‌ها. امروز هم این وضعیت ادامه دارد و در واقع مادری بخش ثابتی از زندگی است که نوشتن باید در کنار آن رشد کند نه در غیاب آن.

ایمنا: نوشتن این کتاب‌ها چه تأثیری بر خودتان گذاشت؟

مرضیه احمدی: هر پروژه نوشتاری برای من در وهله اول یک دوره یادگیری است. روایت‌هایی که از زنان و مادران می‌شنیدم، قبل از اینکه به کتاب تبدیل شوند، مرا تحت تأثیر قرار می‌دادند.
مثلاً در «فکرشم نکن» با زنانی مواجه شدم که سه‌فرزندی را تجربه کرده بودند و تجربه‌هایشان باعث شد یک بار دیگر مسیر مادری خودم را از نو نگاه کنم. یا در «تار و پود» روایت زندگی خانم عاشری با هشت سال ناباروری و بعد چهار فرزند پشت سر هم چنان انسانی و پر جزئیات بود که انگار پیش از رسیدن به مخاطب، این روایت‌ها مرا تربیت می‌کردند.
به همین دلیل نوشتن در حوزه مادری برای من فقط تولید متن نبود؛ نوعی سفر در جهان زنان و مادران بود که نگاه من را تغییر داد.

زینب جلوانی: برای من نیز یادگیری از دل روایت‌ها اتفاق می‌افتاد. چه در پروژه‌های جمعی و چه در یادداشت‌ها، همیشه با زنانی مواجه بودم که تجربه‌هایشان واقعی، ملموس و گاه بسیار عمیق بود.
نوشتن درباره این مسائل نگاه من را به زندگی روزمره و مسائل زنان واقع‌بینانه‌تر کرد. گاهی در روایت‌ها جمله‌ای می‌شنیدم که شاید در متن کوتاه می‌شد، اما اثرش در نگاه من ماندگار بود.

ایمنا: از سوی مخاطبان به‌ویژه مادران چه بازخوردهایی دریافت کردید؟

مرضیه احمدی: بازخوردها بسیار گسترده بود. بسیاری از مادران می‌گفتند کتاب‌ها برایشان امیدبخش بوده و نگاهشان به سه‌فرزندی یا خانواده پرجمعیت تغییر کرده است. برخی می‌گفتند تجربه‌هایی که در کتاب‌ها طرح شده، دقیقاً همان چیزی است که خودشان در دل داشتند اما هیچ‌وقت جایی بیان نمی‌شد.
در «تار و پود» هم با موجی از بازخوردهای احساسی روبه‌رو شدیم، چون روایت‌ها زندگی روزمره مادران ایرانی را با جزئیات دقیق بازتاب می‌داد و مخاطب با آن‌ها هم‌ذات‌پنداری می‌کرد.

زینب جلوانی: برای من هم بازخوردها نشان می‌داد زنان و مادران نیاز دارند تجربه‌های واقعی خودشان را در متن ببینند. بسیاری از آن‌ها می‌گفتند روایت‌ها شبیه زندگی خودشان است و همین باعث صمیمیت کار می‌شد. ارتباطی که از طریق این متن‌ها شکل می‌گرفت، برای من ارزشمندترین بخش کار بود.

به گزارش ایمنا، مسیر نویسندگی زنان در حوزه مادری نشان می‌دهد که تجربه زیسته زنان می‌تواند به منبعی قدرتمند برای تولید متن و خلق روایت تبدیل شود. مادری نه‌تنها مانع رشد حرفه‌ای نیست، بلکه ظرفیت‌های ادراکی، احساسی و تحلیلی تازه‌ای ایجاد می‌کند که می‌تواند بنیان یک مسیر پایدار و حرفه‌ای را شکل دهد.

این جریان رو به رشد، تصویری نو از نقش مادر در فرهنگ معاصر ارائه می‌دهد: مادری به‌مثابه یک رکن شناختی، یک میدان روایت، و یک منبع الهام که ادبیات خانواده را غنی‌تر و واقع‌گرایانه‌تر کرده است.

کد خبر 931395

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.