به گزارش خبرگزاری ایمنا، فرصت اکتشاف را میتوان به مثابه دریچهای برای ورود کودک به جهان تجربه دانست که کودک نه تنها با شنیدن یا دیدن، بلکه با لمس، آزمون و خطا، شناختی عمیقتر از محیط پیرامون خود به دست میآورد و این فرصت، بستر شکلگیری استقلال و اعتماد به تواناییهای فردی است و به کودک امکان میدهد مسیر یادگیری را با کنجکاوی و جسارت طی کند.
والدین بیش از هر فرد دیگر مسئول فراهم کردن محیطی هستند که هم امنیت کودک را تضمین کند و هم آزادی عمل او را محدود نسازد و ایجاد فضایی که کودک بتواند در آن حرکت کند، اشیا را لمس و حتی اشتباه کند، به معنای حمایت واقعی است و نظارت والدین باید از جنس همراهی و هدایت باشد.
کودک زمانی تابآوری میآموزد که فرصت مواجهه با چالشها و خطاها را داشته باشد و هر بار زمین خوردن یا شکست در یک فعالیت، فرصتی است برای تمرین حل مسئله و درک پیامدها که این فرایند، ذهن کودک را برای پذیرش ناکامی و یافتن راههای تازه آماده میکند و او را در برابر فشارهای آینده مقاومتر میسازد.
واکنشهای سریع و هیجانی والدین، مانند فریاد یا جلوگیری ناگهانی، اغلب مانع رشد کودک میشود و جایگزین کردن این رفتارها با روشهای آرام، پرسشگرانه و حمایتی نیازمند تمرین و خودآگاهی است و والدینی که میتوانند هیجان خود را مدیریت کنند، زمینه رشد سالمتر و یادگیری عمیقتر را برای فرزند خود فراهم میسازند.
از غذا خوردن مستقل گرفته تا بازیهای ساده در خانه یا طبیعت، همه میتوانند فرصتهای ارزشمند اکتشاف باشند و این تجربهها پایهای برای مهارتهای پیچیدهتر در دوران نوجوانی هستند و زمانی که خطاها جدیتر میشوند و نیاز به تعادل میان آزادی و نظارت بیشتر احساس میشود و کودکانی که از ابتدا فرصت تجربه داشتهاند، در نوجوانی توانمندتر در تصمیمگیری و مسئولیتپذیری ظاهر میشوند.
با توجه به ضرورت آگاهی والدین از روند رشد فرزندان و اهمیت فراهم شدن فرصتهایی برای تجربه و خطا در کودکان، پیرامون تعریف و اهمیت فرصت اکتشاف برای کودکان و نقش و وظیفه والدین در فراهمکردن این فرصت، ارتباط یادگیری از طریق تجربه و خطا با تقویت تابآوری، پیامدهای تقویتنشدن تابآوری در کودکان، شیوه کنترل رفتارهای غریزی والدین و جایگزینی روشهای حمایتی و آموزشی، شیوه برخورد والدین با خطاهای بزرگتر فرزندان در سنین نوجوانی و پایههای تقویت تابآوری و مهارتهای زندگی در کودکان و راهکارهای والدین برای پرورش آن، با مهرداد دشتی، روانشناس و مشاور خانواده گفتوگویی داشتیم که شرح آن را در ادامه میخوانید.

ایمنا: منظور از فرصت اکتشاف چیست و فراهم کردن فرصت اکتشاف برای کودکان از چه منظری اهمیت دارد؟
دشتی: فرصت اکتشاف به مجموعه شرایط و امکاناتی گفته میشود که به کودک اجازه میدهد جهان پیرامون خود را از طریق تجربه مستقیم، تعامل با محیط و حتی خطا کردن بشناسد. این فرصت، بخشی جداییناپذیر از فرایند رشد طبیعی کودکان است و به عنوان مثال، زمانی که کودک در مرحله یادگیری غذا خوردن قرار دارد، لازم است امکان تجربهکردن را داشته باشد، یعنی بتواند خودش قاشق را بردارد، ظرف را واژگون کند، دستهایش را کثیف کند و از طریق همین آزمون و خطا مهارت واقعی را بیاموزد و اگر والدین به دلیل نگرانی، عجله یا کمالگرایی، چنین فرصتهایی را از کودک بگیرند، او نمیتواند توانمندیهای اساسی برای زندگی مستقل را شکل دهد.
فرصت اکتشاف تنها محدود به مهارتهای کوچک روزمره نیست، بلکه شامل لمسکردن اشیا، حرکت در فضا، تجربه خطرهای کنترلشده، مواجهه با موقعیتهای جدید و کنجکاوی طبیعی در مورد محیط نیز میشود، زمانی که کودکان از این تجارب محروم میشوند، رشد عصبشناختی، اجتماعی و هیجانی آنها ممکن است مختل یا کند شود و مغز کودک برای رشد سالم نیازمند تجربه، لمس، آزمون، اشتباه و یادگیری عملی است.
اهمیت این فرصت فراتر از رشد شناختی است؛ کودکی که امکان کاوش دارد، به تدریج احساس اعتمادبهنفس، استقلال، عزتنفس و تابآوری بیشتری پیدا میکند. او یاد میگیرد که میتواند مسائل را حل کند، مسیر خود را بیابد و با نتایج رفتارهای خود مواجه شود. این تجربیات، زیرساخت بسیاری از مهارتهای مهم زندگی از جمله تفکر منطقی، قدرت تحلیل، برنامهریزی و عاقبتاندیشی را تشکیل میدهد و در واقع، فرصت اکتشاف همان بستری است که کودک را برای زندگی بزرگسالی آماده میسازد.
ایمنا: والدین چه نقش و وظیفهای در فراهمکردن فرصت اکتشاف برای فرزندان خود دارند؟
دشتی: والدین نقشی کلیدی و تعیین کننده در ایجاد فرصتهای مناسب برای اکتشاف کودکان دارند. مهمترین وظیفه آنها این است که محیطی امن، اما نه محدود کننده ایجاد کنند و این محیط باید عاری از خطرات جدی مانند اشیای تیز، مواد شیمیایی یا سطوح بسیار لغزنده باشد، اما در عین حال باید فضای کافی برای تجربهکردن و حرکت کودک وجود داشته باشد. والدین باید پیوسته مراقب کودک باشند، اما این مراقبت نباید به شکل مداخله مستقیم و بازدارنده بروز کند و نظارت باید از نوع حمایتی و از فاصلهای مناسب باشد تا کودک احساس آزادی عمل داشته باشد.
زمانی که کودک در حال تجربه کردن است، ممکن است خطاهایی انجام دهد، زمین بخورد، چیزی را خراب کند یا نتیجه مورد انتظار را به دست نیاورد که این لحظهها، لحظههای مهم یادگیری هستند و واکنش والدین در این مراحل نقش بنیادینی در رشد شخصیت و اعتمادبهنفس کودک دارد. اگر والدین با اضطراب، عصبانیت، سرزنش یا واکنش شدید برخورد کنند، کودک به جای یادگیری مهارت، دچار ترس، احتیاط افراطی یا کاهش اعتمادبهنفس میشود.
والدین باید یاد بگیرند که در چنین موقعیتهایی نقش ناظر امن و حمایتگر را ایفا کنند و به جای دخالت مستقیم، محیط را امن کنند، اجازه تجربه بدهند و هنگام خطا، با آرامش به کودک کمک کنند تا بفهمد چه اتفاقی افتاده و چگونه میتواند نتیجه بهتری بگیرد. این برخورد صحیح، کودک را در مسیر درک روابط علت و معلولی و تقویت مهارت حل مسئله هدایت میکند.

ایمنا: چرا یادگیری از طریق تجربه و خطا برای تقویت تابآوری اهمیت دارد و تقویت نشدن تابآوری در کودکان چه پیامدهایی به همراه خواهد داشت؟
دشتی: یادگیری از طریق تجربه و خطا یکی از پایههای اصلی شکلگیری تابآوری در کودکان است. زمانی که کودک با مسئلهای مواجه میشود و خود او برای حل آن تلاش میکند، ذهن او فعالتر میشود و در مسیر یافتن راهحل، تفکر منطقی و تحلیل پیامدها را تمرین میکند. والدینی که پس از وقوع خطا با کودکان گفتوگویی آرام، پرسشگرانه و راهنمایانه دارند، به رشد ذهنی آنها کمک میکنند. این نوع تعاملها باعث میشود کودک نه تنها بفهمد چه اشتباهی رخ داده است، بلکه درک کند که اشتباه بخشی طبیعی از فرایند یادگیری است.
این نوع یادگیری موجب افزایش تابآوری میشود، زیرا کودک میآموزد که خطاها پایان راه نیستند و میتواند از دل مشکلات کوچک، راههای جدید پیدا کند و کودکی که تجربههای واقعی مواجهه با چالش را داشته باشد، در دورههای بعدی زندگی مانند نوجوانی یا بزرگسالی، با اعتماد بیشتری با مشکلات روبهرو میشود و کمتر دچار استرس یا درماندگی میشود.
افزون بر این، یادگیری از طریق تجربه و خطا باعث تقویت مهارتهای شناختی نظیر تصمیمگیری، پیشبینی پیامدها، حل مسئله و کنترل هیجان میشود.
مهارتهای اجتماعی مانند تعامل سازنده، همکاری و مسئولیتپذیری نیز در این فرآیند تقویت میشوند و این مجموعه مهارتها در عملکرد تحصیلی، شغلی و روابط فردی نقش حیاتی دارند و کودک را برای زندگی در جامعه آماده میکنند.
ایمنا: والدین چگونه میتوانند رفتارهای غریزی خود را کنترل و مهارتهای پیشرفتهتر و روشهای حمایتی و آموزشی را جایگزین کنند؟
دشتی: کنترل رفتارهای غریزی یکی از مهمترین و البته دشوارترین مهارتهایی است که والدین باید آن را در خود تقویت کنند. رفتارهای غریزی به طور معمول سریع، بیبرنامه و ناشی از نگرانی یا خستگی و مانند فریاد زدن، عجله داشتن یا جلوگیری ناگهانی از تجربه کودک هستند و اگرچه ممکن است این رفتارها در لحظه راحتتر به نظر برسند، اما پیامدهای بلندمدت منفی برای کودک دارند.
برای جایگزینکردن این رفتارها، والدین نیازمند تمرین و خودآگاهی هستند. آنها باید بهتدریج مهارتهایی مانند گوشدادن فعال، مدیریت هیجان، پرسیدن سوالهای راهبردی، حفظ آرامش و هدایت کودک در مسیر تجربه کردن را در خود تقویت کنند که این فرایند مانند تمرینهای ورزشی، تکرار، صبر و تعهد درونی است.
تمرکز، آرامش و مدیریت زمان، ابزارهایی هستند که به والدین کمک میکنند واکنشهای خودکار را کاهش دهند. زمانی که والدین به جای برخورد تکانشی، از روشهای حمایتی و آموزشی استفاده میکنند، نه تنها فضای روانی بهتری برای کودک ایجاد میشود، بلکه کودک نیز فرصت رشد، استقلال و یادگیری عمیقتر را به دست میآورد.
در نتیجه، والدینی که این مهارتها را در خود تقویت میکنند، قادر خواهند بود رفتارهای غریزی و تنبیهی را مدیریت و به جای آن، رفتارهای خردمندانه و سازندهای را جایگزین کنند که زمینهساز رشد سالم و همهجانبه فرزند آنها است.
ایمنا: مثالهای عملی از فرصت اکتشاف در زندگی روزمره چیست؟
دشتی: یکی از نمونههای روشن و بسیار مهم فرصت اکتشاف، اجازه دادن به کودک برای تجربه کردن فرایند غذا خوردن است. اینکه کودک بتواند خود به تنهایی قاشق را بردارد، مقداری از غذا را بریزد، دستانش را آلوده کند و شیوه درست گرفتن قاشق را در طی تجربههای متعدد بیاموزد، بخشی اساسی از رشد او است و تجربههایی مانند تلاش برای راهرفتن، لمس اشیای مختلف، کاوش محیط خانه یا طبیعت و انجام بازیهای کمخطر نیز از جمله موقعیتهایی هستند که کودک از طریق آنها مهارتهای بنیادی را فرا میگیرد.
حتی زمانی که کودک زمین میخورد، اسباببازی را خراب میکند یا در یک فعالیت نتیجه دلخواه را به دست نمیآورد، این لحظهها به ظاهر ساده، اما بسیار آموزنده است و والدین باید به عنوان ناظرانی آرام، آگاه و حمایتگر حضور داشته باشند و در این موقعیتها، والدین میتوانند با گفتوگویی کوتاه و راهنمایانه، به کودک کمک کنند تا رابطه علت و معلولی رفتار خود و پیامد آن را درک کند.
این فرصتهای کوچک ظاهری، در حقیقت پایهگذار مهارتهای مهمی مانند تفکر منطقی، تصمیمگیری، مدیریت پیامدها، حل مسئله و تقویت اعتمادبهنفس هستند و جزئی جداییناپذیر از فرایند یادگیری و شکلگیری مهارتهای زندگی در دوران کودکی به شمار میرود.

ایمنا: شیوه برخورد والدین با خطاهای بزرگتر در سنین نوجوانی فرزندان چگونه باید باشد؟
دشتی: با ورود کودک به سنین نوجوانی، ماهیت خطاها و تجربیات او تغییر میکند و به طور طبیعی پیچیدهتر و در بعضی موارد پرخطرتر میشوند. در این مرحله، نقش والدین از هدایت مستقیم به سمت نظارت آگاهانه و تعیین چارچوبهای منطقی و قابلقبول تغییر میکند و نوجوانان برای شکلگیری شخصیت و هویت فردی نیاز دارند مسیرهای مختلف را تجربه کنند و از خلال تجربههای واقعی به درک عمیقتری از مسئولیت و پیامد رفتار برسند.
تجربه خطاهای قابل جبران مانند انتخاب کلاسهای فوقبرنامه، مسیر تحصیلی، شیوه مدیریت زمان یا حتی شکست در برخی فعالیتها، میتواند زمینهای بسیار ارزشمند برای یادگیری باشد، اما در مقابل، خطاهایی که سلامت جسمی یا روانی نوجوان را تهدید میکنند مانند ارتباط با موقعیتهای پرخطر یا رانندگی بیاحتیاط، نیازمند کنترل جدیتر، نظارت مستمر و راهنمایی فعال والدین است و چالش والدین در این مرحله آن است که میان آزادی تجربه و حفظ امنیت تعادل برقرار کنند.
فرایند یادگیری اکتشافی که از سالهای ابتدایی زندگی کودک آغاز میشود، به نوجوان کمک میکند تا در این دوران بتواند پیامد تصمیمات خود را دقیقتر ارزیابی، شرایط را تحلیل کند و انتخابهای عقلانیتری داشته باشد و هدف اصلی این فرایند، پرورش تفکر منطقی، عاقبتاندیشی و مسئولیتپذیری در نوجوان است تا بتواند در آینده با پیچیدگیهای زندگی با مهارتی بیشتر مواجه شود.
ایمنا: تقویت تابآوری و مهارتهای زندگی در کودکان بر چه پایههایی استوار است و کدام راهکارها میتواند به والدین در پرورش تابآوری و مهارتهای زندگی در فرزندان کمک کند؟
دشتی: فراهمکردن محیطی امن، حمایتگر و همراه با فرصتهای واقعی تجربه، یکی از مؤثرترین روشها برای تقویت تابآوری و مهارتهای زندگی در کودکان است و والدین باید اجازه دهند کودکان تجربه کنند، اشتباه کنند، آن اشتباهها را تحلیل کنند و از طریق گفتوگوی آرام و بدون سرزنش مسیر یادگیری خود را ادامه دهند. مداخله مستقیم والدین باید حداقلی باشد، اما نظارت و حضور حمایتی ضروری است و واکنش والدین در زمان بروز خطا باید همراه با آرامش، کنجکاوی و تمایل به فهمیدن باشد، نه با قضاوت، تنبیه یا اضطراب.
یادگیری اکتشافی باعث میشود کودکان از سالهای نخست زندگی با اصول تفکر منطقی، تحلیل پیامدها و عاقبتاندیشی آشنا شوند و همین مهارتها ستونهای اصلی تابآوری هستند و موجب میشوند فرد در نوجوانی و بزرگسالی با چالشهای زندگی با ثبات و اعتماد بیشتری مواجه شود.
به طور کلی، والدین باید ابتدا مهارتهای فردی، ارتباطی و هیجانی خود را تقویت کنند و کنترل رفتارهای تکانشی، کاهش واکنشهای تنبیهی و جایگزینکردن آنها با روشهای حمایتی و آموزشی، زمینهساز رشد سالم کودکان است، هنگامی که کودک اجازه مییابد تجربه کند، کشف کند و از خطاهای خود بیاموزد، مهارتهای زندگی در او به شکل عمیق و پایدار شکل میگیرد.




نظر شما