به گزارش خبرگزاری ایمنا، فردا که تقویم از روز زن میگوید، ناخودآگاه نگاهها به زنانی بازمیگردد که سالها است در سکوت و هیاهو، در انقلاب و جنگ، در کلاس و آزمایشگاه، بار تاریخ را بر دوش کشیدهاند. دانشگاه یکی از مهمترین صحنههای این تاریخسازی است؛ جایی که دختران ایرانی، روایتگر نسلی شدند که هر بار در برابر سختیها ایستاد و دوباره ساخت. تاریخ دانشگاهها اگر ورق بخورد، نام زنان در حاشیه نیست؛ در متن است، در خط پررنگی که مسیر تحولات اجتماعی و فکری را شکل داده است.
هر نسلی از دختران دانشجو، دانشگاه را در قالبی دیگر تجربه کرده؛ نسلهایی که گاه در فضای ملتهب انقلاب نفس کشیدهاند، اما آنچه این نسلها را به هم پیوند میدهد، روح مشترک پایداری است، روحی که اجازه نداد تعطیلیها، همهگیریها، جنگ یا حتی مسئولیتهای خانوادگی، مسیر تحصیل و تأثیرگذاری آنان را متوقف کند. زن ایرانی در دانشگاه همیشه راهی یافته حتی اگر مسیر با سربالاییهای سختی همراه بوده باشد.
نگاه زنانه تنها لطافت نیست؛ قدرت، دقت، صبر و ظرفیت تحولآفرینی است.
امروز که بیش از نیمی از جمعیت دانشگاهها دختراناند، حضور آنان دیگر تنها یک آمار نیست، یک پدیده اجتماعی است. دختر دانشجوی امروز میراثدار زنانی است که ۴۰ سال پیش کتابهایشان را در میان آژیر جنگ و بحران حمل میکردند و در برابر همه موانع ایستادند. اکنون همان دختران، دانشگاه را به میدان گفتوگو، مدیریت فرهنگی، کنشگری جهادی و بازتعریف نقش زن در جامعه تبدیل کردهاند. آنها ثابت کردهاند که نگاه زنانه تنها لطافت نیست، قدرت، دقت، صبر و ظرفیت تحولآفرینی است.
در دهههای اخیر، فعالیت تشکیلاتی و سیاسی زنان در دانشگاهها از حاشیهنشینی عبور کرده و به یکی از محورهای تعیینکننده جریان دانشجویی تبدیل شده است. دختران دانشجو با ورود به انجمنها، تشکلهای فرهنگی-سیاسی و گروههای جهادی، سهم خود را از میدان مطالبهگری پس گرفتهاند و بسیاری از مسیرهای تصمیمسازی را نیز دگرگون کردهاند.
آنان با ترکیبی از صراحت، دقت، احساس مسئولیت و قدرت تحلیل، فضای دانشگاه را از رکود بیرون کشیدهاند و نشان دادهاند که سیاستورزی، تنها عرصه جدلهای مردانه نیست؛ عرصه بلوغ فکری و توان مدیریتی است. حضور دختران در انتخابات دانشجویی، مدیریت تشکلها، نقشآفرینی در برنامههای فرهنگی، نقد سازنده و پیگیری دغدغههای اجتماعی، ثابت کرده که زنان تنها مخاطب تحولات دانشگاه نیستند، معماران آن هستند.
این گزارش روایت تلاقی دو نسل است؛ نسل نخست که دانشگاه را در طوفان انقلاب فرهنگی و جنگ تجربه کرد و نسلی که امروز با جسارت و خودباوری، ساختارهای سنتی دانشگاه را تغییر میدهد.
کنار هم قرار گرفتن این دو روایت نشان میدهد که چگونه دختران دانشجو از «تحمل سختی» به «خلق مسیر» رسیدهاند و چگونه هر قدمی که امروز برمیدارند، آینده دانشگاه و جامعه را شکل میدهد. روز زن، یادآور همین حقیقت است که زن ایرانی نهتنها در خانه و خانواده که در دانشگاه و تاریخ نیز ستون ایستادگی و پیشرفت بوده است.

در همین راستا مرضیه سپهری مقدم، معلم بازنشسته و دانشجوی فعال سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی ایران در دانشگاه اصفهان در گفتوگو با خبرنگار ایمنا درباره حالوهوای دانشجویی آن زمان اظهار میکند: من مهر سال ۱۳۵۷ وارد دانشگاه شدم؛ دانشگاه اصفهان، رشته زیستشناسی تربیتدبیر. هنوز ترم اول بودیم که فضای دانشگاه بهم ریخت. ده روز مانده بود به امتحانات پایان ترم که دانشجوها وسط محوطه راهپیمایی و تظاهرات کردند و کلاسها یکییکی تعطیل شد. ما ترماولی بودیم و آنقدر برایمان حیاتی نبود، اما بچههای ترمهای آخر ناراحت بودند؛ میگفتند به خاطر ده روز، سه سال از زندگیمان عقب افتادیم و همین هم شد.
پیش از انقلاب فرهنگی، هیچ تغییری در پوشش و اساتید ایجاد نشده نبود
وی میافزاید: قبل از انقلاب فرهنگی، پوشش دانشجوها هیچ تغییری نسبت به دوران شاه نکرده بود. دخترها بیحجاب بودند و همان استادها تدریس میکردند. گروههایی بودند که دنبال تغییر بودند، از جمله اسلامیشدن محیط، کنار رفتن بیحجابی و تصفیه برخی استادان. من البته یک دانشجوی معمولی ترم یک بودم که تازه آخر ترم دانشگاه تعطیل شد.
سه سال تعطیلی، وقفهای که زندگی خیلیها را تغییر داد
سپهری مقدم تصریح میکند: با وقوع انقلاب فرهنگی دانشگاه حدود سه سال تعطیل شد. وقتی برگشتیم، اولین چیزی که به چشم آمد پوشش دخترها بود. بسیاری از استادان نیز بازنشسته و بازخرید شده بودند. در رشته ما که علمی بود، تغییر خاصی در محتوای درسها ایجاد نشده بود، جز اینکه واحدهای عمومی همچون معارف اضافه شده بود، وقتی برگشتیم متوجه شدیم بعضی دانشجوهای فعال فرهنگی که سال بالایی ما بودند هم در زمان جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند، شهید احمد زارع و شهید باغبان که هنوز هم در گلستان شهدا به آنها سر میزنم.

فضای ملتهب سیاسی دانشگاه
وی میافزاید: بعد از بازگشایی، چند گروه فعال بودند. فداییان که کمونیست بودند و دو گروه اسلامی سازمان اسلامی و انجمن اسلامی. همچون الان که میگویند اصولگرا و اصلاحطلب، چنین فضایی حاکم بود. گاهی بینشان زد و خورد میشد؛ پسرها زد و خورد فیزیکی هم داشتند. هر روز یک اتفاق تازه بود. تحولات آنقدر سریع بود که اگر کسی میخواست تاریخ بنویسد، باید هنرمند میبود.
سپهری مقدم تصریح میکند: سال ۵۷ وارد شدیم و سال ۵۹ جنگ شروع شد. هنوز دانشگاه تعطیل بود. همان موقع ازدواج کردم. یک هفته بعد از ازدواجم قرار بود دانشگاه باز شود که جنگ آغاز شد. همسرم جبهه بود، من باردار بودم، زندگیمان تهران بود و دانشگاه اصفهان. با این همه سختی، چون عاشق درس بودم، گفتم تحمل میکنم و مادرم قبول کرد کمک کند.
وی میافزاید: دو سال دیگر هم ترک تحصیل کردم، اما عشق من به زیستشناسی بیشتر از این حرفها بود. رفتم آموزش دانشگاه و گفتم شرایط زندگیام این بوده و میخواهم برگردم. گفتند فکر نکن به خاطر قصه زندگیات دلمان سوخته، بخشنامه آمده برای کسانی که انقلاب فرهنگی به تحصیلشان آسیب زده؛ اگر برگردند باید با آنها همکاری کنیم، دختر اولم مریم سال ۶۲ به دنیا آمد. وقتی دو ساله شد، من سال ۶۴ دوباره برگشتم دانشگاه و سال ۶۸ فارغالتحصیل شدم، بچهها را مهدکودک میگذاشتم. به چه مصیبتی! یکی آنطرف شهر، یکی در کودکستان دانشگاه. ماشین نداشتم. جنگ بود. بنزین نبود. مسیر سربالایی دانشکده علوم تا خوابگاه را با یک بچه بغل و یکی به دستم، یک ساک کتاب و یک ساک وسایل بچهها بالا میرفتم.
امام (ره) روحیه مشترکی بین ما ایجاد کرده بود
سپهری مقدم تصریح میکند: ما در فضای انقلاب نفس میکشیدیم. سخنرانیهای امام خمینی (ره)، شهید مطهری، شهید بهشتی و آیتالله خامنهای روی ما تأثیر داشت. کتابهای شریعتی بسیار حرکتزا بود و خیلی از جوانها را به سمت فعالیتهای انقلابی میکشاند. سال ۵۶ دبیرستانی بودم. مدیرمان ساواکی بود، اما با این حال اعلامیههای امام را یواشکی زیر نیمکت دستبهدست میکردیم. دو نفره میخواندیم، بعد میدادیم به دو نفر دیگر. خطر داشت، اما میخواندیم. امام خمینی روحیه مشترکی در جامعه ایجاد کرده بود؛ بین زن و مرد تفاوتی نبود. همه احساس میکردند باید نقشی داشته باشند.
وی میافزاید: دانشجو باید پیشرو باشد، نه دنبالهرو. نباید همچون مردم عادی تنها پیروی کورکورانه داشته باشد. باید با عقل و منطق جلو برود، به مسائل حساس باشد، سریع واکنش نشان بدهد. دختر دانشجو باید از این بیتفاوتی بیرون بیاید و وارد فضای واقعی علم و پژوهش شود. مدرکگرایی امروز بلای دانشگاه شده است. بعضیها تنها میروند یک مدرک بگیرند؛ هر رشتهای. در حالی که باید چیزی را بخوانند که ارزشش را دارد عمرشان را بدهند.

دختر امروز دانشگاه، کنشگر خاموش نیست
در سالهایی که سهم دختران از جمعیت دانشگاهی به اکثریت رسیده، اهمیت حضور آنان تنها در عدد و آمار خلاصه نمیشود، بلکه در تأثیر عمیقی است که بر ساختار فکری و تشکیلاتی دانشگاه گذاشتهاند. دختر امروز دانشگاه، کنشگر خاموش نیست؛ موتور تغییر است. فاطمه جزینی از فعالان ادوار بسیج دانشجویی، این حضور را حاصل «جسارت بیپایان» میداند؛ جسارتی که موجب شد دختران در مدیریت تشکلها، فعالیتهای فرهنگی، مطالبهگری و حتی بازتعریف نقش دانشجویی پیشرو باشند. حضور آنان نگاه تازهای به جریان دانشجویی تزریق کرده است، نگاهی زنانه، دقیق، دلسوزانه و درعینحال قاطع که توانسته ساختارهای سالها مردانهشده را تغییر دهد و مسیرهای جدیدی در مدیریت فرهنگی دانشگاه بگشاید.
امروز فعالیت دختران تنها در کلاس و پژوهش خلاصه نمیشود، آنها میان فعالیتهای علمی، مسئولیتهای خانوادگی، کنشگری فرهنگی و میدانهای جهادی تعادل میآفرینند و تعریف تازهای از «دانشجوی تمدنساز» ارائه میدهند. آنان ثابت کردهاند که جهاد و نقشآفرینی جنسیتبردار نیست و همانطور که رهبر معظم انقلاب تأکید کردهاند، دختران دانشجو میتوانند محیط دانشگاه را به فضایی برای رشد «انسان الگو» تبدیل کنند؛ انسانی که تمدن آینده بر پایه او بنا میشود.
در همین راستا فاطمه جزینی، ادوار بسیج دانشجویی دانشگاه اصفهان در گفتوگو با خبرنگار ایمنا با بازگویی روایتی از بازتاب جایگاه واقعی دانشجوی دغدغهمند امروز، دانشجویی که خود را موتور تغییر و پیشبرنده جریان دانشگاه میداند اظهار میکند: اوریانا فالاچی میگوید که زن بودن ماجراجویی است که جسارتی بیپایان میطلبد. من معتقدم همین جسارت، زمینهساز ورود گسترده دختران به سطوح مدیریتی، فرهنگی و تشکیلاتی دانشگاهها شده است.
وی میافزاید: ذات زنان مدیر است و توان رهبری درون آنها نهادینه شده است؛ کافی است فرصتی ایجاد شود تا این توان بالقوه بالفعل شود.
ادوار بسیج دانشجویی دانشگاه اصفهان با اشاره به تغییر ترکیب جمعیت دانشجویی با حضور حدود ۶۰ درصد دختران تصریح میکند: کاهش مشارکت پسران و فعالتر شدن دختران، دانشگاه را نیازمند مدیریت زنانه و حضور فعال دختران کرده است.
ساختارهای تشکیلاتی مردانه با ورود زنان تغییر میکند
جزینی مهمترین دستاورد حضور دختران را ورود نگاه زنانه به ساختارهای فرهنگی و تشکیلاتی میداند و میگوید: وقتی ساختاری سالها با روحیات مردانه پیش رفته باشد، ورود یک زن به آن میدان، هم ساختار را تغییر میدهد و هم نگاه تازهای وارد میکند، این یکی از مهمترین دستاوردهای دختران است.
وی با اشاره به چالشهای حضور زنان مدیریت همزمان مسئولیتهای خانوادگی، شرایط روحی و جسمی، درس و دانشگاه، فعالیتهای میدانی و نیاز به تطبیق با ساختارهای مردانه، میافزاید: این چند قدمی که دختران در تغییر رویکرد برداشتهاند، امیدبخش و تحولآفرین است.

جهادی بودن جنسیت ندارد، یک روحیه است
ادوار بسیج دانشجویی دانشگاه اصفهان با اشاره به برداشتهای نادرست از مفهوم «جهاد» تصریح میکند: این نگاه که فعالیت جهادی مردانه است، از درک اشتباه نسبت به مفهوم جهاد ناشی میشود. جهادی بودن یک تفکر و روحیه است، نه یک جنسیت، زنان همیشه رزمندگان خط مقدم جهاد تربیتی و فرهنگی بودهاند؛ از خودشان گذشتهاند، بیمزد خدمت کردهاند و سالها است که بار اصلی میدان تربیت را بر دوش دارند.
جزینی با اشاره به افزایش آسیبهای اجتماعی و نیازهای فرهنگی جدید و ضرورت نقش زنان در عرصه جهاد میگوید: جهاد تنها سازندگی عمرانی نیست؛ دانشگاه امروز به فعالیتهایی نیاز دارد که ریشه در فرهنگ، تربیت و تعامل اجتماعی دارد و در این حوزهها حضور دختران بسیار اثرگذار بوده است.
تاریخ گواه است، زنان همیشه در میدان بودهاند
وی میافزاید: در هر دوره تاریخی که نگاه کنیم، پای زنان در میان است؛ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نمونه روشن آن است، سابقه تاریخی پشتوانهای قدرتمند برای حضور دختران در میدانهای دانشجویی امروز است؛ دختران دانشجو میتوانند در تغییر ساختارها، مطالبهگری، نقد سازنده، فعالیت علمی، فرهنگی و حتی مدیریت تشکلها نقشآفرینی کنند، مهم این است که تأثیرگذاری خود را دستکم نگیرند.
جزینی میگوید: افزایش حضور دختران در تشکلهای دانشجویی نه یک روند مقطعی، بلکه پاسخی به نیازهای امروز دانشگاه است؛ نیازی که میتواند جریان دانشجویی را از رکود نجات دهد و مسیر تازهای در فرهنگ و مدیریت دانشگاه ایجاد کند.

به گزارش ایمنا، آنچه از کنار هم قرار گرفتن روایت دو نسل دیده میشود، تصویری روشن از مسیری است که زنان دانشجو طی چهار دهه پیمودهاند؛ مسیری که از تلاطم انقلاب و جنگ آغاز شد و امروز به مرحلهای رسیده که دختران دانشگاه نهتنها در پی جبران گذشته نیستند، بلکه خود موتور محرک آیندهاند.
تجربههای متفاوت این دو نسل یکی در روزهایی که دانشگاه با التهاب و تعطیلی گره خورده بود و دیگری در دورهای که میدان فعالیت فرهنگی و تشکیلاتی گستردهتر شده یک حقیقت مشترک را برجسته میکند؛ «حضور زن در دانشگاه یک انتخاب فردی نیست؛ یک نقش تمدنی است». این نقش در گذر زمان نه کمرنگتر شده و نه محدود، بلکه بهتدریج عمق پیدا کرده و توانایی زنان را در هدایت جریانهای فکری و اجتماعی آشکارتر ساخته است.




نظر شما