پیوند تکامل زیستی با خاستگاه رشد اقتصادی مدرن

پژوهشگران دانشگاه براون با ارائه نظریه «رشد یکپارچه» نشان داده‌اند که انقلاب صنعتی و رشد اقتصادی مدرن حاصل فرایندهای تکاملی در ترجیحات انسانی بوده است، این نظریه با ترکیب اقتصاد زیست‌شناسی تکاملی و تاریخ، نقش انتخاب طبیعی و سرمایه انسانی را در شکل‌گیری رفاه پایدار توضیح می‌دهد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، پژوهشگران دانشگاه براون، اودد گلور و عمر معاو، در یک تحقیق پیشگامانه منتشرشده در مجله Quarterly Journal of Economics، چارچوبی نظری ارائه کرده‌اند که رشد اقتصادی مدرن را نه به‌صرف به‌عنوان یک پدیده اقتصادی، بلکه به‌عنوان نتیجه‌ی فرایندهای تکاملی و انتخاب طبیعی در گونه انسانی تحلیل می‌کند، این نظریه که با عنوان «نظریه رشد یکپارچه» (Unified Growth Theory) شناخته می‌شود، برخلاف دیدگاه‌های سنتی اقتصادی که رشد را به‌صرف محصول تجمع سرمایه، تجارت یا نهادهای رسمی می‌دانند، ریشه‌های جهش صنعتی را در تحولات بیولوژیکی و رفتاری انسان جست‌وجو می‌کند، این رویکرد بین‌رشته‌ای که اقتصاد، زیست‌شناسی تکاملی، و تاریخ را با هم تلفیق می‌کند، توانسته است تصویری جامع از گذار بشریت از عصر رکود مالتوسی به دوران رشد پایدار ارائه دهد.

تکامل مغز انسان و پیدایش تمایل به کیفیت فرزند

بنیادی‌ترین عنصر نظریه گلور و معاو این است که تکامل مغز انسان و افزایش ظرفیت شناختی در دوران گذار از هومواِرِکتوس به هوموساپینس، تغییری ژنتیکی در ترجیحات باروری ایجاد کرد، در این دوره، که حدود ۳۰۰ تا ۵۰ هزار سال پیش رخ داد، حجم مغز انسان به‌طور قابل‌توجهی افزایش یافت و ساختارهای پیچیده‌تری برای پردازش اطلاعات، برنامه‌ریزی بلندمدت، و یادگیری تکامل پیدا کرد. این تحول زیستی موجب شد که بازده سرمایه‌گذاری در آموزش و پرورش فرزندان به‌طور چشمگیری افزایش پیدا کند، زیرا فرزندانی که آموزش بیشتری دریافت می‌کردند، توانایی بیشتری در حل مسائل پیچیده، استفاده از ابزارها، و سازگاری با محیط‌های متغیر داشتند.

Skulls of Australopithecus afarensis, Homo erectus, and Homo sapiens show evolutionary trends of larger brains and smaller jaws/teeth, highlighting human brain development over time compared to chimpanzees

گلور در این باره توضیح می‌دهد: «هرچه مغز پیچیده‌تر شد، بازده سرمایه‌گذاری در آموزش بالاتر رفت و این امر، موتور تکاملی رشد اقتصادی را روشن کرد». در این چارچوب نظری، انتخاب طبیعی در دوران مالتوسی که با فشار شدید برای بقا مشخص می‌شد، مزیت تکاملی را به افرادی داد که ترجیحات آن‌ها به سمت «کیفیت فرزند» بیش از «تعداد فرزندان» متمایل بود. در عصر مالتوسی، که از ظهور کشاورزی تا حدود قرن هجدهم ادامه داشت، منابع محدود بودند و خانواده‌ها در «مبارزه دائمی برای فضا و غذا» قرار داشتند. در چنین شرایطی، والدینی که منابع خود را بر روی تعداد کمتری فرزند با آموزش و مهارت بیشتر متمرکز می‌کردند، شانس بقای بالاتری داشتند.

مکانیزم این فرایند تکاملی بر اساس تفاوت در نرخ‌های باروری بین انواع مختلف ترجیحات عمل می‌کرد. در دوران پیش از گذار جمعیتی، وقتی نرخ باروری به‌طور مثبت با سطح درآمد همبستگی داشت، فشار مالتوسی مزیت تکاملی را به افرادی می‌داد که ترجیحاتشان به سمت کیفیت فرزند متمایل بود. این افراد با کیفیت بالا (متولدشده از والدین با گرایش به کیفیت) درآمد بیشتری تولید می‌کردند و منابع بیشتری برای تعداد بیشتری فرزند با کیفیت بالاتر داشتند، به تدریج این گروه نمایندگی بیشتری در جمعیت پیدا کردند و ژن‌های مرتبط با ترجیح کیفیت در جمعیت گسترش پیدا کرد، محققان تأکید می‌کنند که این فرایند تکاملی بسیار کند بود و هزاران سال طول کشید تا اثرات قابل‌توجهی بر ترکیب ژنتیکی جمعیت بگذارد.

Demographic Transition and the Quantity-Quality Tradeoff in Human Capital Investment

تحقیقات تجربی اخیر نیز این مکانیزم را تأیید کرده‌اند. مطالعات بر روی ۲۱ کشور OECD در دوره ۱۷۵۰ تا ۲۰۰۰ نشان داده است که شتاب پیشرفت تکنولوژیکی، که با شاخص‌هایی مانند ثبت اختراع سرانه، شدت تحقیق و توسعه، و سرمایه‌گذاری در ماشین‌آلات و دارایی‌های فکری اندازه‌گیری شد، رابطه معناداری با کاهش نرخ باروری و افزایش سرمایه‌گذاری در آموزش دارد، این یافته‌ها نشان می‌دهد که مکانیزم اصلی نظریه رشد یکپارچه—یعنی تعامل میان پیشرفت تکنولوژیکی و معاوضه کمیت-کیفیت فرزند—در داده‌های تاریخی قابل‌مشاهده است.‌

خانواده هسته‌ای و انقلاب صنعتی

یکی از عوامل کلیدی که روند تکاملی را تسریع کرد، ظهور «خانواده هسته‌ای» در اروپای شمال‌غربی بود. برخلاف خانواده‌های گسترده یا قبیله‌ای که در بسیاری از جوامع سنتی رایج بودند، خانواده هسته‌ای که شامل والدین و فرزندان آن‌ها بود، ساختار منعطف‌تری برای سرمایه‌گذاری در سرمایه انسانی فراهم کرد. در این ساختار، والدین می‌توانستند به‌طور مستقیم منابع و ارزش‌ها را به فرزندان خود منتقل کنند، بدون آنکه تعهدات به خویشاوندان گسترده‌تر مانع این امر شود.

تحقیقات نشان داده است که خانواده هسته‌ای سه ویژگی مهم داشت که آن را برای رشد اقتصادی مساعد می‌کرد. اول، جایگاه بالای زنان در این ساختار خانوادگی، که نقش مادران در آموزش نسل بعدی را تقویت می‌کرد. دوم، اقتدار قوی والدین بر فرزندان، که امکان سرمایه‌گذاری طولانی‌مدت در سرمایه انسانی را فراهم می‌آورد. سوم، امکان نابرابری میان خواهر و برادران در میراث، که حفظ دارایی‌های در اندازه بحرانی برای سرمایه‌گذاری در سرمایه فیزیکی را ممکن می‌ساخت. این ویژگی‌ها در مجموع، خانواده هسته‌ای را به واحدی تبدیل کردند که می‌توانست به‌طور مؤثر هم در سرمایه انسانی و هم در سرمایه فیزیکی سرمایه‌گذاری کند.‌

جوئل موکیر، برنده جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۵ و استاد دانشگاه نورث‌وسترن، نقش دانش و سرمایه انسانی را در انقلاب صنعتی به‌طور گسترده مطالعه کرده است. موکیر نشان داده که برخلاف تصور رایج مبنی‌بر اینکه سواد عمومی نقش کمی در انقلاب صنعتی داشت، وجود «نخبگان دانش» در قشر بالای توزیع مهارت‌ها نقش حیاتی ایفا کرد. او در تحقیقات خود بر روی فرانسه قرن هجدهم نشان داد که تراکم مشترکین دایره‌المعارف (Encyclopédie) در شهرها، که نشانه‌ای از حضور افراد با دانش علمی بود، پیش‌بینی‌کننده قوی رشد شهری پس از ۱۷۵۰ است، اما قبل از آغاز صنعتی‌شدن فرانسه چنین رابطه‌ای وجود نداشت. این یافته نشان می‌دهد که سرمایه انسانی در سطح بالا—نه سواد متوسط—موتور اصلی نوآوری صنعتی بود.‌

موکیر همچنین بر نقش «روشنگری» و تحول فرهنگی در ایجاد بستر مناسب برای رشد پایدار تأکید کرده است. او استدلال می‌کند که روشنگری اسکاتلندی ایده‌هایی را ترویج کرد که طبیعت را قابل شناخت و کنترل می‌دانست، و قوانین آن را از طریق تحقیقات علمی قابل کشف می‌پنداشت. گسترش انجمن‌های علمی، نشریات، و شبکه‌های فکری غیررسمی، انتشار دانش عملی را تسهیل کرد و پیوندی میان علم «عالی» و صنعت «پایین» ایجاد نمود. بریتانیا با چارچوب سیاسی‌اش که نسبتاً متحمل نظرات مخالف بود، کمتر از رژیم‌های قاره‌ای سانسور داشت، و از قانون ثبت اختراع و زیرساخت حمایت می‌کرد. این محیط فرهنگی و نهادی، بستر پایداری برای نوآوری فراهم کرد که پایه‌های رشد مدرن را بنا نهاد.‌

پژوهش‌های تجربی نیز نشان داده‌اند که در طول انقلاب صنعتی، والدین به‌تدریج از استراتژی «کمیت» به استراتژی «کیفیت» در فرزندآوری روی آوردند. در این دوره، با افزایش سرعت پیشرفت تکنولوژیکی، آموزش برای پیمایش منظره فناوری در حال تغییر ضروری شد. والدین با منابع در حال افزایش، ابتدا شاهد افزایش نرخ باروری بودند، اما به‌تدریج که سرمایه‌گذاری والدین به‌طور پیوسته به سمت شکل‌گیری سرمایه انسانی تغییر یافت، پیشرفت تکنولوژیکی شروع به پیشی گرفتن از رشد جمعیت کرد و نرخ‌های رو به رشد هم درآمد سرانه و هم رشد جمعیت را تولید نمود. سرانجام، افزایش تقاضا برای سرمایه انسانی منجر به کاهش شدید نرخ باروری شد و فرایند رشد را از اثرات متعادل‌کننده گسترش جمعیت آزاد ساخت، و راه را برای رفاه پایدار هموار کرد.‌

Definition and common types of family structures in sociology, including nuclear, matrifocal, patrifocal, and extended families

پیش‌بینی‌های نظریه و چشم‌انداز آینده

یکی از جنبه‌های بحث‌برانگیز نظریه گلور و معاو، پیش‌بینی آن‌ها درباره بازگشت به الگوی «تکثیر کم‌کیفیت» در جوامع مرفه قرن بیستم است. به باور نویسندگان، با بهبود شرایط اقتصادی در دوران پس از جنگ جهانی دوم، فشار تکاملی برای کیفیت کاهش یافته و مجدداً گرایش به افزایش تعداد فرزندان بیشتر شده است. این پدیده، که گاهی «بازگشت باروری» (fertility rebound) نامیده می‌شود، در برخی کشورهای توسعه‌یافته مشاهده شده است. مدل‌های نسل‌های هم‌پوشان با سرمایه‌گذاری والدین در سرمایه انسانی می‌توانند این حرکات مشاهده‌شده در نرخ باروری را در مراحل مختلف تغییر جمعیتی توضیح دهند. در مراحل بعدی، فرایند رشد اقتصادی منابع کافی تولید می‌کند تا خانوارها بتوانند فرزندان بیشتری را بزرگ کنند و در عین حال مقدار مطلوب سرمایه‌گذاری آموزشی را به هر فرزند ارائه دهند.‌

با این حال، داده‌های اخیر نشان می‌دهند که در بسیاری از جوامع مدرن، نرخ باروری به زیر سطح جایگزینی (۲.۱ فرزند به ازای هر زن) کاهش یافته و این روند ادامه دارد. تحقیقات نشان داده‌اند که باروری پایین مدرن بعید است که بهینه‌ساز تناسب باشد، زیرا سرمایه‌گذاری بیش‌ازحد در کیفیت فرزند به سرمایه مادی و جسمی نسل‌های بعدی کمک می‌کند اما تأثیر کمی بر بقا یا موفقیت تولیدمثلی نسل‌ها دارد، در واقع والدین طوری رفتار می‌کنند که گویی سرمایه‌گذاری بیشتر و بیشتر در فرزندان به بازدهی خواهد رسید، در یک اقتصاد رقابتی بازار، جایی که مهارت‌های نادرتر به‌طور فزاینده حقوق و اعتبار اجتماعی بالاتری به همراه می‌آورند، علاوه بر این آن‌ها به‌نظر می‌رسد برانگیخته می‌شوند تا الگوهای سرمایه‌گذاری معتبرترین اعضای جامعه را تقلید کنند، با ارزش‌های متنوع که پویایی‌های تکاملی فرهنگی پیچیده‌تری را تولید می‌کنند.‌

کارشناسان اقتصادی همچون موکیر، این نظریه را «تحولی بنیادین در فهم ریشه‌های تاریخی رشد اقتصادی» توصیف کرده‌اند. او معتقد است که به‌کارگیری منطق داروینی در تحلیل تاریخ اقتصادی، می‌تواند مسیر پژوهش‌های آینده را دگرگون کند. موکیر تأکید می‌کند که پیشرفت اقتصادی به‌طور بحرانی به جست‌وجوی فکری آزاد، تبادل آزادانه ایده‌ها، و دفاع قوی از اصول علمی بستگی دارد، در زمانی که چنین اصولی به‌طور فزاینده‌ای مورد حمله قرار می‌گیرند، جایزه نوبل یادآور می‌شود که کنجکاوی، کثرت‌گرایی، و همکاری فکری چیزهایی هستند که جوامع ثروتمند را خلق کردند، و عقب‌نشینی از آن‌ها تمام مزایای رشد پایدار را به خطر می‌اندازد.‌

گلور در پایان خاطرنشان کرده است که در آینده، با شناسایی ژن‌های مرتبط با رفتار باروری و ترجیح کیفیت فرزند، امکان آزمون تجربی این نظریه در مقایسه میان جوامع شکارچی-گردآور و کشاورز فراهم خواهد شد. این پیش‌بینی اهمیت روزافزون رویکردهای میان‌رشته‌ای را که ژنتیک، زیست‌شناسی تکاملی، و اقتصاد را با هم ترکیب می‌کنند، برجسته می‌سازد. مطالعات اخیر در زمینه ژنومیکس و اقتصاد رفتاری نشان داده‌اند که تفاوت‌های ژنتیکی می‌توانند بخشی از تنوع در ترجیحات اقتصادی و رفتار باروری را توضیح دهند، اگرچه این حوزه هنوز در مراحل اولیه است.

با پیشرفت فناوری‌های ژنتیکی، شاهد آزمون‌های تجربی بیشتری از فرضیه‌های تکاملی در اقتصاد خواهیم بود، نظریه رشد یکپارچه گلور و معاو چارچوبی جامع برای درک سفر بشریت از رکود اقتصادی به رفاه مدرن ارائه می‌دهد. این نظریه نشان می‌دهد که انقلاب صنعتی نه یک رویداد تصادفی، بلکه نتیجه فرایندهای تکاملی بلندمدتی بود که تدریجاً ترکیب ژنتیکی و فرهنگی جمعیت‌ها را تغییر داد. با ادغام بینش‌ها از زیست‌شناسی تکاملی، اقتصاد، و تاریخ، این نظریه مسیر جدیدی برای درک ریشه‌های عمیق توسعه اقتصادی و نابرابری در ثروت ملت‌ها باز کرده است.

کد خبر 919723

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.