به گزارش خبرگزاری ایمنا، رسانههای آزاد، روزنامهها و مطبوعات در هر جامعهای از ارکان توسعه و دموکراسی بهشمار میآید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا، مرور عناوین مطبوعات کشور را بهصورت روزانه در دستور کار خود دارد.
روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «کلید وفاق در قفل ۱۲ ساله» نوشت: «یک مباحثه حدود ۱۰ ساله در کشور درباره اینکه بالاخره نسبت نظام مالی ایران با نظام مالی جهان چیست، روز گذشته پایان یافت. دیروز مجمع تشخیص مصلحت نظام با پیوستن ایران به کنوانسیون مقابله با تأمین مالی تروریسم (CFT) به صورت مشروط موافقت کرد. با اتخاذ این تصمیم آخرین مانع از سر راه پیوستن جمهوری اسلامی ایران به کارگروه اقدام ویژه مالی (FATF) برداشته شد. تصمیم دیروز مجمع تشخیص مصلحت نظام و رأی اکثریت اعضای آن به تصویب لایحه پیوستن ایران به کنوانسیون مقابله با تأمین مالی تروریسم به صورت مشروط و پیشتر تصویب مشروط لایحه پالرمو، نشاندهنده تلاش برای به وجود آوردن توازن میان نیاز به اتصال مالی و اقتصادی بینالمللی و حفظ منافع سیاست داخلی است. چه اینکه لایحه با تأکید بر رعایت قوانین داخلی و اصول قانون اساسی ایران، به گونهای تدوین شده است تا در عین پذیرش استانداردهای جهانی، ملاحظات امنیت ملی و سیاستهای حاکمیتی کشور حفظ شود.
بر اساس تشریح محسن دهنوی، سخنگوی مجمع تشخیص مصلحت نظام، شرطی که در لایحه الحاق ایران به کنوانسیون مقابله با تأمین مالی تروریسم گنجانده شده، این است که جمهوری اسلامی در چهارچوب قانون اساسی و قوانین داخلی خودش به این کنوانسیون عمل خواهد کرد. بر این اساس اگرمفادی از این کنوانسیون با قوانین داخلی جمهوری اسلامی تعارض داشته باشد، آنچه ملاک عمل خواهد بود،قوانین داخلی جمهوری اسلامی است. دهنوی درباره ارتباط پیوستن ایران به CFT و حل شدن مسأله ایران با FATF نیز گفت: «برای اینکه FATF ایران را از فهرست سیاه خود خارج کند، بیش از ۴۰ اقدام را از ایران خواسته بود که پیوستن ایران به CFT و پالرمو دو اقدام در این زمینه بود. لذا با توجه به مصوبات اخیر مجمع باید مسئولان مربوطه با FATF وارد مذاکره شوند و مسأله را پیگیری کنند.»
خودتحریمی به زیان کشور است
گام اول برای شکستن این قفل در روزهای پایانی اردیبهشت ماه و با رأی موافق اعضای مجمع به تصویب لایحه پیوستن به «کنوانسیون مبارزه با جرایم سازمانیافته فراملی» یا اصطلاحاً «پالرمو» برداشته شده بود. تصمیمگیری درباره CFT هم از جلسه ۷ خرداد مجمع آغاز شده بود، اما وقوع جنگ تحمیلی سبب توقف روند بررسیها شد. تا اینکه اواسط شهریورماه، محسن دهنوی سخنگوی مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به سؤالاتی که پیرامون سرنوشت دومین لایحه مرتبط با FATF مطرح بود، اعلام کرد «مجوزی که مقام معظم رهبری در پاسخ به درخواست رئیسجمهوری برای بررسی مجدد لوایح پالرمو و CFT در مجمع صادر کردند، قید و محدودیت زمانی ندارد و این بررسی همچنان در دستور کار مجمع است.»
همین اعلام سبب شد موج جدیدی از فضاسازیهای سلبی و مخالفتهای تکراری برای جلوگیری از رأی مثبت اعضای مجمع به این لایحه شکل بگیرد.» در متن این فضاسازیها هم بدون اشاره به کمترین استدلال فنی، سعی شد تا علاوه بر متهم کردن موافقان پیوستن به کنوانسیون CFT به غربگرایی، رویدادهایی چون تحمیل جنگ ۱۲ روزه از سوی رژیم صهیونیستی با حمایت آمریکا و اقدام سه کشور اروپایی برای فعال کردن قطعنامههای تحریمی سازمان ملل علیه ایران به عنوان دلایل جدید مخالفت با تصویب این لایحه مطرح شوند. اما واقعیت مسأله این بود که در تمام این سالها استدلال قویتری از سوی طیف گستردهای از کارشناسان مطرح میشد که نباید با مانعتراشی بر سر راه تعامل با نهادهای مالی بینالمللی بهانه دیگری برای افزایش فشارهای اقتصادی ایجاد کرد و به نوعی خودتحریمی دست زد. در نهایت نیز خروجی جلسه عصر دیروز مجمع پس از برگزاری چهارجلسه در صحن و چندین نشست کمیسیونهای تخصصی تصمیمی متفاوت از خواست جریان سیاسی مخالف پیوستن به FATF بود.
تصویب این لوایح حالا اگر چه ممکن است نتیجهای دیرهنگام به نظر برسد با این حال همچنان فارغ از ایجاد تأثیرات مثبت بر اقتصاد کشور نخواهد بود و با وجود همه تحریمها میتواند دستکم موانعی را که به دلیل توصیههای گروه اقدام ویژه بر تعاملات تجاری و اقتصادی میان ایران و کشورهای دیگر وجود دارد بردارد. چه اینکه برخی کشورهایی که رسماً اعلام کردهاند از تحریمهای ناشی از فعالسازی مکانیسم ماشه پیروی نخواهند کرد در تمام این سالها به دلیل حضور ایران در لیست سیاه FATF از تعاملات بانکی با ایران خودداری کردهاند. از این حیث تصمیم دیروز مجمع را باید تصمیمی اثرگذار در مناسبات اقتصادی ایران و جهان ارزیابی کرد.»

روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «آقای ترامپ، سرسختی فلسطینیها را از نتانیاهو بپرس» نوشت: «میدانیم که منشأ تحولات در فلسطین و بهطور خاص در غزه، جامعه فلسطینی است. اگر این جامعه منشأ تحولات نبود، نام فلسطین، ۸۰ سال پیش به تاریخ پیوسته بود. کمااینکه در سده اخیر چندین کشور بهدلیل فقدان چنین جامعهای به تاریخ پیوستهاند. اما امروز بحث از فلسطین اگر «داغتر» از ۸۰ سال پیش نباشد، به هیچوجه کمتر نیست. از سال ۱۹۲۳/ ۱۳۰۲ که اولین موج مهاجرت سنگین یهودیان بدنام اروپایی به سرزمین فلسطین صورت گرفت تا امروز که بیش از ۱۰۰ سال از آن زمان میگذرد، طرحهای مختلفی برای پایان دادن به کشور و دغدغهای ذیل عنوان فلسطین مطرح شده است. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ۱۷ طرح و قطعنامه در این موضوع از سوی دولتهای حامی اسرائیل در اروپا، آمریکا یا کشورهای عربی و سازمان ملل منتشر شدند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون هم نزدیک به ۲۵ طرح درباره فلسطین منتشر شدهاند که بهطور میانگین در این ۱۰۰ ساله، هر ۲/۵ سال
یک طرح دنبال شده است. بهطور قطع هیچ نمونه مشابه دیگری با این تعداد طرح وجود ندارد و جالب این است که در هیچکدام از این
۴۲ طرح، طرف فلسطینی یکپای ماجرا نبوده است. جدای از اینکه این تعداد طرح از یکسو بر زنده، فعال و موثر بودن طرف فلسطینی حکایت میکند، از تاثیر منحصربهفرد فلسطین در تحولات و روندهای بینالمللی نیز حکایت مینماید.
جدیدترین چیزی که تحت عنوان «طرح ۲۰ مادهای صلح ابدی» منتشر گردیده و به همین دوشنبه گذشته مربوط میشود، طرح -واقعاً- احمقانه مشترک دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو است. حالا چرا احمقانه؟ ترامپ و نتانیاهو به دلیل اقدامات جنایتبار، شایسته خواندهشدن به هر صفتی از این نوع هستند اما این قلم در اینجا نمیخواهد از باب ناسزا از واژه حماقت برای این دو استفاده کند. این طرح واقعاً احمقانه است و ارائهدهندگان آن واقعاً احمق هستند. چرا؟
مردم فلسطین نزدیک به ۱۰۰ سال است برای اعاده کشور خود انواعی از سختیها و شداید که فقط یکی از تلخترین آنها ماجرای نسلکشی این روزها در غزه است را تحمل نموده و در حالی که با دشمن در هیچ نقطهای برابری نظامی نداشته، در برابر جنگها و پیامدهای آن ایستادهاند.
۲۱ سال محاصره شدید منطقه بسیار کوچکی با مختصات باریکه غزه برای به زانو درآمدن یک جمعیت دو تا دو و نیم میلیون نفری کفایت میکرده و این در حالی است که این مردم در این ۲۱ سال، ۸ بار درگیر جنگهای نابرابر و در مقابل یک رژیم مجهز، وحشی و تحتالحمایه مطلق بوده و علیرغم تحمل خسارتها و جراحتها، تسلیم نشده و کوهها را شرمنده استقامت خود کردهاند. نتانیاهو در همین دوشنبه گذشته در تریبون خبری مشترک با ترامپ میگوید «تمام جهان، از جمله جهان عرب و اسلام باید به حماس فشار بیاورند تا شرایطی را که اسرائیل به همراه آمریکا تعیین کردهاند، بپذیرد.»
رژیم اسرائیل از ۱۳۶۵/ ۱۹۸۶ با حماس درگیر است و در این دو سال هم اصولاً برای رهایی از چنگال حماس جنگیده است و شعار جنگ در این دو سال، خلع سلاح و محو حماس بوده است. حالا نخستوزیر رژیم غاصب بعد از چهل سال از حیات حماس و به عبارتی پس از دو سال جنگ سنگین در نطق رسانهای دوشنبه- مشترک با ترامپ- گفت: «اگر حماس طرح را رد کند یا در اجرای آن کارشکنی کند، اسرائیل کار خود را به تنهایی تمام خواهد کرد». خب حتماً عقلای عالم میپرسند، چه کاری که تاکنون نکردهای و باقی مانده، خواهی کرد؟ یا ترامپ در این کنفرانس رونمایی از طرح مشترک بیان داشته «به حماس سه تا چهار روز فرصت میدهد تا به طرح صلحی که او و نتانیاهو ارائه کردهاند پاسخ دهد و اگر با آن موافقت نکند با پایان بسیار غمانگیزی روبهرو خواهد شد»!
ترامپ و نتانیاهو گمان کردهاند در کشاکش شکستهای پیدرپی طرحهای ارتش از یکسو و فشار شدید جهانی بر رژیم و پشتیبانان وقیح آن از سوی دیگر، طرحی با عنوان و ادعای پرطمطراق به صحنه میآورند و زمان میخرند تا ارتش اسرائیل در فضایی آرامتر، اهداف اصلاحی خود که تاکنون موفقیتی به همراه نداشته را پیگیری کند. واقعیت مطلب این است که ارزیابیهای داخلی اسرائیل و ارزیابیهای داخلی آمریکا بیانگر آن است که علیرغم هزینه سنگین در جنگ غزه، دچار انزوای شدید شدهاند. نتانیاهو، ناشیانه در نطق دوشنبه خود در کنار ترامپ گفته است «این یک سفر تاریخی بود. به جای اینکه حماس منجر به انزوای ما شود، ما ورق را برگرداندیم و حماس را منزوی کردیم.»
انزوای اسرائیل معنایی متفاوت از انزوای هر دولت دیگر در جهان دارد چه رسد که بخواهد با انزوا یا عدم انزوا در یک گروه مقاومت- که هیچ اتکای خارجی ندارد- قیاس گردد چرا که بطور قطع اگر در حد فاصل ۱۹۲۳/۱۳۰۱ تا ۱۹۴۸/۱۳۲۷ حمایت پرقدرت خارجی از تاسیس رژیم صهیونی نبود، اسرائیل تأسیس نمیشد و باز اگر حمایت پرقدرت و بدون ملاحظه خارجی از بقاء رژیم غاصب در حد فاصل ۱۹۴۸/۱۳۲۷ تا امروز نبود، اسرائیل باقی نمانده بود. این در حالی است که حمایت یا عدم حمایت خارجی در بقاء دولت و کشوری- هرچند ضعیف- که مدعی بیرون از سیستم نداشته باشد یعنی یک ملت- مثل فلسطین- مدعی آن نباشد، تاثیر عمدهای ندارد. حالا نتانیاهو اعتراف میکند روی لبه انزوا یعنی لبه پرتگاه نیستی قرار گرفته است. اینکه آمریکا در شرایط شکست طرحهای ارتش اسرائیل در غزه، طرحی ارائه میدهد که فضا را به سمت دیگری ببرد یعنی اسرائیل در این فضا قابل دوام نیست اما اسرائیلیها بیش از همه و هزاران بار بیش از ترامپ باور دارند که ملت فلسطین حریف بسیار سرسختی است و غلبه بر آن در مرز ناممکن قرار دارد. اینکه فلسطینیها در این ۱۰۰ سال در برابر همه طرحهایی که یک پای آن تثبیت رژیم اسرائیل بوده، ایستادهاند و هیچ ملاحظهای حتی از کشورهایی مثل مصر و دولتهای عرب حامی مالی خود قبول نکردهاند، از دشواری زیاد آمریکا و اسرائیل در این مواجهه حکایت میکند.»

روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «شیاد نیامد» نوشت: «یک مقام ارشد امنیتی- سیاسی کشور به مدیران رسانهها به این مضمون گفته است که «ما همهکار کردیم (تا توافقی بشود و اسنپبک اجرا نشود)، اما نشد و امریکاییها قبول نکردند». حالا سخنگوی دولت هم میگوید که «مردم بدانند، ایران پیشنهاد مذاکره مستقیم با ویتکاف با حضور وزیران سه کشور اروپایی و آژانس را داد. آن کسی که سر قرار نیامد آقای ویتکاف بود». ترکیب این دو سخن فقط این نیست که یکی از آن «همهکار» ی که گفته شده، پذیرش مذاکره مستقیم با ویتکاف بوده، بلکه نشان میدهد ایران با سبدی از پیشنهادهایی که علیالاصول و منطقاً باید امریکا میپذیرفته، به سمت ملاقات با ویتکاف رفته، اما او دستور گرفته بوده است که به قرار نیاید. اینجا معلوم میشود که چرا دکتر پزشکیان در نیویورک به خبرنگار امریکایی میگوید «ویتکاف یک شیاد است». البته منظور و مقصود واقعی و عینی آقای رئیسجمهور این است که امریکا و ترامپ و بایدن و اوباما شیاد هستند، اما به استعاره ویتکاف را انتخاب کرده است.
برای من بهعنوان یک روزنامهنگار تا اینجای مسئله جذابیت و اهمیت ندارد. نقطه جذاب ماجرا آنجاست که گروهی از اصلاحطلبان- که خدا به آنان همزمان عقل و ایمان بدهد- وقتی دکتر پزشکیان راهی نیویورک شد، نوشتند که «اینبار یا با رئیسجمهور امریکا دیدار کن و ریشه مشکلات کشور را بکن یا نرو! و اگر نتوانستی، دیگر دولتت دلیل وجودی ندارد»! کسان دیگری حتی نوشتند «اگر پزشکیان نتوانست با ترامپ دیدار کند، خود جبهه اصلاحطلبی هم دیگر دلیلوجودی ندارد». این خودزنیها درحالی بود که وقتی هواپیمای رئیسجمهور ایران از تهران به مقصد نیویورک به پرواز درآمده بود، ترامپ مقر سازمان ملل در نیویورک را ترک کرده و به واشینگتن بازگشته بود. هیئت ایرانی نیز با محدودیت تردد در شهر مواجه و حتی امکان خروج از هتل را نداشت. یعنی حتی امکان سفر دکتر پزشکیان به واشینگتن و درخواست دیدار با ترامپ مطابق توصیه اصلاحطلبان نبود.
شواهد هم بهقدرکافی هم از سخنرانیهای ترامپ و هم از رفتار امریکاییها در دسترس است که آنها اصولاً مذاکره با ایران را کنار گذاشتهاند و اگر گاهی اشارهای به لفظ مذاکره میکنند، منظورشان «تسلیم» است، نه نشستن و صحبتکردن و معامله. ترامپ هفتهای دهبار میگوید من هستهای ایران را بمباران و بهکلی نابود کردم و حرف دیگری با آنان ندارم. البته «منطقاً» باید بگوید «چون تحریمها را بابت هستهای بودن ایران وضع کردیم، اکنون که آن تأسیسات نابود شده است، پس تحریمها را برمیداریم»، اما مسئله دقیقاً همینجاست که معلوم میشود در بیست سال گذشته چنین «منطقی» میان ایران و امریکا نبوده است. یعنی اصل این همه مذاکرات و رفتوآمدها برای رفع تحریمهای ایران حتی در ازای توقف کامل برنامه هستهای ایران نبوده است و شواهد بسیار است، که حتی تسلیم کامل ایران هم منجر به رفع کامل تحریمها نمیشود، مثل همین اروپاییها که برای آنان تعرفههای کمرشکن میگذارد که نام دیگر تحریم است و بسیاری از اروپاییها اگر مقابل این تعرفهها و تحریمها تسلیم نشوند، رفتار شدیدتری از امریکا خواهند دید. امریکا میتواند جنگ اوکراین را تمام کند، اما راه دیگری در پیش گرفته است؛ اسلحه خود را به اوکراین میدهد تا هم روسها را بکشند و هم پول اسلحه را از اروپا میگیرد. این هم نوعی و شکل دیگری از تحریم امریکا بر اروپا و همپیمانان خود است. کرهجنوبی هم باید برای کاستن تعرفههای امریکا از ۲۵ به ۱۵ درصد، ۳۵۰ میلیارد دلار در امریکا سرمایهگذاری کند. اینها بسیار بدتر از تسلیم است و باید گفت بهنظر میرسد وضع ما مقابل امریکا مقداری بهتر از حتی اروپاییها و شرقیهای وابسته به امریکاست. چون آنها هم باید تحریم و تعرفه را تحمل کنند، هم تسلیم بیچونوچرا شوند. سوریه نیز با آن همه خفت تاریخی و وعده رفع تحریمها حالا وزیر خارجه جولانی میگوید بسیاری از تحریمهای امریکا هنوز باقی مانده است. پس مسئله برای ایران حتی «برداشتن تحریمها بهشرط تسلیم کامل» هم نیست.
گفتوگو با اصلاحطلبان فقط وقتی معنا دارد که یا چیز بدی به لیبرالیسم گفته نشود، یا از دل این گفتوگو دوستی با امریکا دربیاید، یا منطقیترینشان آنانی هستند که همه دشمنی امریکا و بدذاتی امریکا را میپذیرند، اما میگویند «خب بدون امریکا، حل کنید مشکلات کشور را دیگر، چرا نمیکنید؟!» من معمولاً به این نقطه از بحثها که میرسم میگویم «شما یک زمان از تاریخ بعد از جنگ هشتساله را نشان دهید که گروههای سیاسی در ایران متحد و متفق بوده باشند تا کشور را مستقل از امریکا اداره کنند؛ نبودند و نخواستند و نشد». این حرف ظاهر سادهای دارد که روشنفکران نمیپسندند، اما باطن حرف همه حقیقت تاریخ چند دهه اخیر ما را دربرگرفته است. همین حالا بعد از جنگ ۱۲ روزه داریم نشان میدهیم که برای تفرق و تفرقهافکنی و جادهبازکنی برای «نیامدن ویتکاف» چقدر استعداد داریم. البته از مجموع واکنشهای برخی نخبگان سیاسی به ماجراهای اخیر و معاملهای که امریکا با ایران در مذاکرات مسقط کرد، بوی بیداری و واقعبینی میآمد. اما باد امریکا برای از بین بردن این بوهای واقعگرایانه متأسفانه تند و توفنده است.
شیاد نیامد. هرگز بنا نبود آنطور بیایند که بهکار ما بیاید. اگر تا حالا میگفتیم بدون امریکا نمیشود پیشرفت کرد و اقتصاد را نجات داد و دلار را پایین آورد، حالا که امریکا نمیآید و نخواهد آمد، دیگر باید به فکر راه جایگزین بود. اگر کسی با این شیاد نازکن هنوز برنامهای دارد یا هنوز چشمانتظار است، خدا به او ایمان بدهد و قبل از آن کمی عقل؛ و بیشتر از همه فرصت استراحت و خروج از بازیهای سیاسی.»

روزنامه وطن امروز در صفحه نخست امروز خود با تیتر «جنگ میشود یا نمیشود؟» نوشت: «مهمترین سوال این روزها در کشور مربوط به احتمال حمله مجدد رژیم صهیونیستی و احیاناً آمریکا به ایران است. تقریباً همه اخبار درباره مذاکرات هستهای و همینطور تحولات منطقه پیرامون این موضوع مطرح شده یا ذیل آن ارزیابی میشود. طیف وسیعی از کارشناسان و صاحبنظران معتقدند حمله مجدد رژیم صهیونیستی به ایران، قطعی است و البته درباره زمان این حمله، تفاوت نظر وجود دارد. در مقابل این دیدگاه، برخی کارشناسان و تحلیلگران هم هستند که معتقدند با توجه به شرایط موجود، همچنین واقعیات جنگ ۱۲ روزه، رژیم صهیونیستی و آمریکا فعلاً برنامهای برای حمله به ایران ندارند. بررسی هر ۲ دیدگاه نشان میدهد این کارشناسان دلایل محکم و مستدلی برای ارزیابی خود از حمله مجدد به ایران اقامه میکنند. بر همین اساس، نمیتوان با قطعیت یک دیدگاه را پذیرفت و دیدگاه دیگر را نفی کرد. در ادامه، به بررسی این دیدگاهها و دلایل آنها میپردازیم.
کارشناسانی که حمله نظامی مجدد رژیم صهیونیستی به ایران را قطعی میدانند، عمدتاً به ۲ دلیل این دیدگاه را مطرح میکنند.
اول- راهبرد رژیم صهیونیستی علیه ایران
دوم- سیاستها و رفتار آمریکا و غرب در قبال ایران
رژیم صهیونیستی پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ درگیر یک خطر موجودیتی بسیار جدی شد. نتانیاهو برای فرار از باتلاق موجودیتی، گسترش جنگ را در دستور کار قرار داد و از همان ماههای ابتدایی جنگ تاکید کرد جنگ را به درون ایران خواهد کشید. رژیم صهیونیستی با حمله به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق، زمینه را برای درگیری نظامی با ایران فراهم کرد. در ادامه ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران نیز نشان داد صهیونیستها در حال آمادگی برای درگیری نظامی با ایران هستند. نهایتاً بامداد ۲۳ خرداد رژیم صهیونیستی با همراهی همهجانبه و بیسابقه آمریکا به ایران حمله کرد. جنگ ۱۲ روز طول کشید و رژیم صهیونیستی توانست به کمک و مشارکت آمریکا، هم به تاسیسات هستهای ایران آسیب وارد کند و هم مراکز موشکی ایران را تا حدودی زیر ضربه برد؛ در کنار آن، تعدادی از فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان ایرانی را نیز ترور کرد. شیوه حمله رژیم صهیونیستی نشان داد نتانیاهو برای ادامه درگیری نظامی با ایران برنامهریزی کرده است. کما اینکه طی ۱۲ روز جنگ، در کنار برخی مراکز و تاسیسات نظامی و علمی، برخی اماکن و مراکز امنیتی و انتظامی ایران مانند ساختمان پلیس و همینطور زندان اوین نیز مورد هدف قرار گرفت. این اقدام رژیم به وضوح نشان داد مواضع نتانیاهو مبنی بر تلاش برای ایجاد آشوب در ایران و به زعم او، تغییر نظام در ایران، صرفاً تاکتیکهای عملیات روانی نیست. بر همین اساس، پیشبینی میشود رژیم صهیونیستی این هدف را به صورت ویژه در دستور کار خود قرار داده و حمله نظامی به ایران را مکمل آشوب و تغییر نظام سیاسی در ایران میداند. این یکی از گزارههایی است که برخی کارشناسان، با استناد به آن، حمله نظامی مجدد رژیم صهیونیستی به ایران را حتمی میدانند. از سوی دیگر این کارشناسان وضعیت توان پدافندی ایران در جنگ ۱۲ روزه را یکی دیگر از گزارههایی قلمداد میکنند که رژیم صهیونیستی را نسبت به حمله مجدد به ایران راغب میکند. این کارشناسان معتقدند رژیم صهیونیستی اگرچه در طول جنگ ۱۲ روزه نتوانست توان آفندی ایران را به صورت کامل مهار کند اما وضعیت پدافند ایران باعث شده نتانیاهو تمایل داشته باشد یک بار دیگر شانس خود را برای این هدف امتحان کند.
در کنار این موارد، اقدامات رژیم صهیونیستی علیه اضلاع مختلف جبهه مقاومت نیز یکی دیگر از نشانههایی است که این عده از کارشناسان معتقدند این رژیم حمله مجدد نظامی به ایران را در دستور کار قرار داده است. رژیم صهیونیستی با حمایتهای بیسابقه آمریکا، به دنبال خلعسلاح حزبالله لبنان و همینطور حشدالشعبی و سایر گروههای مقاومت در عراق است. ضمن اینکه تلاشهای رژیم صهیونیستی برای ترور مقامات ارشد یمن و انصارالله نیز در قالب تضعیف توان منطقهای ایران و جلوگیری از استفاده از این توان در هنگامه جنگ جدید ارزیابی میشود. به عبارتی این عده از کارشناسان معتقدند رژیم صهیونیستی از طریق پروژه تضعیف و خلع سلاح مقاومت در منطقه، تلاش میکند توان بازدارندگی ایران را به حداقل ممکن برساند تا در جنگ جدید، پروژه ایجاد آشوب در ایران، بویژه در مناطق مرزی غرب و شرق کشور را کلید بزند. در کنار این موارد، راهبرد رژیم صهیونیستی در قبال کشورهای غرب آسیا به گونهای است که کاملاً مشخص شده نتانیاهو به دنبال سلطهطلبی بر منطقه است. حملات مکرر به سوریه، طرح ایده اسرائیل بزرگ، حمله به قطر به بهانه حضور سران حماس در این کشور و همینطور تهدیدات گاه و بیگاه علیه ترکیه، به وضوح نشان میدهد اکنون تلآویو از طریق جنگطلبی، به دنبال تسلط و سیطره بر منطقه است.
بر همین اساس، مشخص است او برای تحقق این هدف، در وهله نخست به دنبال تضعیف جبهه مقاومت و در رأس آن، جمهوری اسلامی ایران است. به عبارتی رژیم صهیونیستی برای سلطه بر منطقه، جبهه مقاومت را اصلیترین مانع خود قلمداد میکند و به همین دلیل، تصور میکند با فائق شدن بر جبهه مقاومت، مسیر همواری برای تسلط بر منطقه در پیش دارد. بر همین اساس احتمال حمله مجدد این رژیم به ایران افزایش مییابد. یکی دیگر از عواملی که باعث میشود گزینه حمله نظامی مجدد به ایران مطرح شود، مواضع و اظهارات مقامات صهیونیست است. برخی مقامات رژیم و همینطور رسانههای وابسته به دولت در تلآویو، به صورت مداوم از برنامههای رژیم صهیونیستی برای حمله مجدد به ایران میگویند. غیر از رسانههای رژیم، برخی رسانههای آمریکایی و غربی نیز به تناوب گزارشاتی منتشر میکنند که مبنای این گزارشات، حتمی بودن حمله نظامی مجدد به ایران است. برخی اقدامات نظامی انجامشده پس از توقف جنگ نیز این احتمال را افزایش میدهد. ارسال تجهیزات نظامی مانند موشکهای مورد استفاده در پدافند چندلایه رژیم صهیونیستی و افزایش رینگهای پدافندی در سرزمین اشغالی نیز در همین راستا ارزیابی میشود. حتی برخی رسانهها از گسیل سامانههای تاد از برخی کشورهای منطقه مانند امارات عربی متحده به سرزمین اشغالی خبر دادهاند؛ خبری که در راستای برنامهریزی رژیم صهیونیستی و آمریکا برای حمله مجدد به ایران ارزیابی میشود. اما در کنار این اقدامات و برنامهریزیهای رژیم صهیونیستی علیه ایران، سیاستهای واشنگتن علیه تهران نیز یکی دیگر از گزارههایی است که برخی کارشناسان با استناد به آن، حمله نظامی مجدد به ایران را مطرح میکنند.
در کنار آمادگی نیروهای مسلح و همبستگی ملی، انسجام مسؤولان و مقامات تصمیمگیر بویژه نسبت به مواجهه با دشمن، بسیار تعیینکننده است. این همبستگی بویژه در اتخاذ تدابیر لازم برای حمایت از معیشت مردم و حفظ و تقویت قدرت خرید مردم و اقشار ضعیف میتواند مانع طمعورزی دشمن شود. سرمایهگذاری غرب بر فعالسازی مکانیسم ماشه و چشم امید داشتن به فشارهای اقتصادی و معیشتی تحریمها باید با انسجام و عمل مجاهدانه مقامات مسؤول ناکام بماند.
در شرایط فعلی، دقیقترین و واقعبینانهترین برآورد و رفتار، مدیریت شرایط و تمهیدات لازم برای انجام امور جاری زندگی مردم است. البته بدیهی است تدابیر و تمهیدات لازم برای هر شرایطی باید اندیشیده شود اما بزرگترین آسیب تحمیل شرایط «نه جنگ، نه صلح»، بلاتکلیفی و فرسودگی اجتماعی است که بویژه در مسائل اقتصادی و سرمایهگذاری تاثیر خود را خواهد گذاشت. بنابراین اکنون جنگ اصلی، نه در میدان، بلکه در اذهان رخ داده است.»

روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود با تیتر «بالاخره CFT» نوشت: «در جلسه اخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، بالاخره یکی از مناقشهبرانگیزترین لوایح یک دهه اخیر تعیین تکلیف شد؛ لایحه الحاق جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون بینالمللی مقابله با تأمین مالی تروریسم (CFT). محسن دهنوی، سخنگوی مجمع، در پیامی رسمی اعلام کرد که پس از چهار نشست علنی و بررسیهای فشرده در کمیسیون مشترک، اعضای مجمع با پیوستن ایران به CFT به صورت مشروط موافقت کردهاند. این تصمیم که در شرایط تشدید فشارهای اقتصادی و بازگشت مکانیسم ماشه اتخاذ شده است، میتواند سرآغاز فصل تازهای در سیاست مالی و روابط بینالمللی کشور تلقی شود، هرچند این تصمیم در حقیقت بسیار دیر گرفته شده و میتوانست حداقل یک سال پیش انجام شود تا حداقل ایران در این مدت از لیست سیاه خارج شده و شرایط بهتری برای اجرای آن فراهم شود.
کنوانسیون مقابله با تأمین مالی تروریسم که در سال ۱۹۹۹ به تصویب سازمان ملل رسید، پس از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ اهمیت دوچندان یافت. مأموریت اصلی آن، جلوگیری از شبکههای مالی مرتبط با اقدامات تروریستی بود و بهتدریج حوزههای گستردهتری همچون مقابله با اشاعه تسلیحات کشتارجمعی و فعالیتهای مشکوک مالی را نیز پوشش داد. FATF بهعنوان نهاد ناظر، مجموعهای از ۴۰ توصیه و ۹ بند ویژه را برای استانداردسازی در سطح جهانی تدوین کرد که امروز تقریباً همه نظامهای بانکی جهان آن را مبنای عمل قرار دادهاند. برای ایران، مسئله تنها یک دستورالعمل فنی بانکی نیست؛ بلکه موضوعی استراتژیک است که در پیوند با روابط خارجی، دسترسی به نظام مالی بینالمللی، رفع تحریمها و حتی مدیریت معیشت مردم قرار دارد. مخالفان و موافقان CFT در کشور طی سالهای اخیر، این لایحه را به میدان جدال سیاسی تبدیل کردهاند؛ جدالی که همزمان بُعد حقوقی، اقتصادی و امنیتی داشته است.
نخستین گام جدی در مسیر الحاق ایران به CFT، تصویب این لایحه در مجلس شورای اسلامی در مهرماه ۱۳۹۷ بود. نمایندگان پس از ماهها بحث، سرانجام با استناد به ضرورت تعاملات بانکی و تعهدات بینالمللی، به الحاق ایران رأی مثبت دادند. در آن زمان، مقامات دولت با استقبال از این تصمیم، آن را نشانهای از عقلانیت و وحدت سیاسی دانستند. محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه وقت، در سخنرانی خود در صحن علنی یادآور شد که پیوستن به CFT تضمین نمیکند همه مشکلات رفع شود، اما نپیوستن، بیتردید بهانهای در اختیار آمریکا و مخالفان ایران قرار میدهد تا مسیر فشارها را هموارتر کنند. اما این مصوبه در شورای نگهبان با سد محکمی روبهرو شد. فقهای شورا چندین مورد مغایرت با شرع و قانون اساسی اعلام کردند و متن اصلاحی مجلس نیز نتوانست رضایت کامل آنان را جلب کند. نتیجه، تعلیق پرونده در مجمع تشخیص مصلحت بود؛ جایی که نزدیک به شش سال این لایحه در کشاکش بررسیهای کارشناسی و ملاحظات سیاسی باقی ماند.
موافقت اخیر مجمع تشخیص، نقطه پایانی بر بلاتکلیفی چندساله است. این موافقت البته «مشروط» عنوان شده است. به بیان دیگر، مجمع هم به ضرورت تعاملات بانکی واقف است و هم دغدغههای امنیتی و استقلال مالی کشور را مدنظر دارد. بنابراین انتظار میرود شروطی چون تعریف دقیق مصادیق تروریسم، محدودیت در ارائه اطلاعات مالی حساس و ضمانتهای حقوقی برای جلوگیری از سوءاستفاده قدرتهای خارجی در متن نهایی لحاظ شود. در واقع، اعضای مجمع با این تصمیم کوشیدهاند توازن دشوار میان «منافع ملی» و «الزامات بینالمللی» را برقرار کنند. آنچه دیروز رخ داد، بیش از آنکه یک عقبنشینی یا پیشروی مطلق باشد، نوعی تنظیم مجدد سیاست مالی ایران در صحنه جهانی بود.
ابعاد این تصمیم تنها اقتصادی نیست. در سطح سیاسی، موافقت با CFT میتواند سیگنالی مثبت به جامعه جهانی و بهویژه به کشورهای اروپایی باشد که ایران را به پایبندی به استانداردهای جهانی دعوت میکنند. در شرایطی که مکانیسم ماشه علیه ایران فعال شده و فضای روابط خارجی پرتنش است، چنین تصمیمی نشان میدهد تهران همچنان آماده تعامل سازنده با نظام بینالمللی در چارچوب منافع خود است. این پیام بهویژه برای کشورهایی که هنوز روزنههایی از تعامل اقتصادی با ایران باقی گذاشتهاند، اهمیت دارد. موافقت مجمع تشخیص میتواند زمینه گفتوگوهای تازه و توافقات محدود بانکی و مالی با برخی شرکای منطقهای و اروپایی را فراهم کند.»

روزنامه دنیای اقتصاد در صفحه نخست امروز خود با تیتر «الحاق مشروط به CFT» نوشت: «دیروز، مجمع تشخیص مصلحت نظام با پیوستن مشروط ایران به کنوانسیون بینالمللی مقابله با تامین مالی تروریسم (CFT) موافقت کرد. بر اساس مصوبه مجمع، ایران موظف است در چارچوب قانون اساسی و قوانین داخلی کشور به CFT عمل کند و در صورت هرگونه تعارض، قوانین داخلی ملاک خواهد بود. پیش از این، مجمع با پیوستن ایران به کنوانسیون پالرمو نیز موافقت کرده بود و اکنون با تصویب CFT، مسیر احتمالی خروج ایران از لیست سیاهFATF هموار شده است. کارشناسان معتقدند این اقدام میتواند در تقویت روابط اقتصادی با شرکای خارجی موثر باشد و در عین حال بهعنوان ضربهگیر تحریمهای جدید عمل کند. بررسیهای حقوقی نشان میدهد ایران از نظر فنی با استانداردهای جهانی مبارزه با تامین مالی تروریسم همسو است و اغلب مفاد CFT پیشتر در قانون داخلی مبارزه با تامین مالی تروریسم مصوب ۱۳۹۴ جرمانگاری شدهاند. بنابراین الحاق به این کنوانسیون، صرفاً یک گام قانونی و سیاستی است که میتواند روزنهای برای تنفس اقتصاد در شرایط تحریمی ایجاد کند.
روز گذشته، مجمع تشخیص مصلحت نظام با الحاق ایران به CFT موافقت کرد. CFT کنوانسیون بینالمللی مقابله با تامین مالی تروریسم است که سندی جهانی از سوی سازمان ملل برای مسدود کردن کانالهای مالی گروههای تروریستی محسوب میشود. عدم تصویب الحاق ایران به این کنوانسیون تا پیش از ورود مجدد ایران در لیست سیاه FATF، در سال ۱۳۹۷، نگرانیهایی جدی درباره درز اطلاعات مالی حساس کشور بود که مخالفان را به احتیاط وامیداشت. این در حالی است که نگرانیها درباره افشای اطلاعات در کنوانسیون CFT پایین است، زیرا تبادل اطلاعات صرفاً با درخواست رسمی و مطابق با قوانین داخلی ایران انجام میشود و کنوانسیون نیز فاقد سیستم بازرسی مستقیم است.
در حال حاضر با تصویب مشروط کنوانسیونهای پالرمو و CFT، دولت ایران لایحه الحاق رسمی به این کنوانسیونها را به سازمان ملل ارسال میکند. پیش از این مذاکرات ایران با FATF نیز آغاز شده و هدف این اقدامات آن است تا ایران از لیست سیاه FATF خارج و به لیست خاکستری منتقل شود. در این صورت هزینههای تراکنشهای مالی و بانکی بینالمللی ایران به شدت کاهش یافته و دسترسی به نظام مالی جهانی و سرمایهگذاری خارجی تسهیل میشود. «دنیای اقتصاد» در روزهای گذشته در گزارشی با عنوان «معمای انزوای مالی» به بررسی همسویی کامل قوانین داخلی با کنوانسیون CFT پرداخته بود.
محسن دهنوی، سخنگوی مجمع تشخیص مصلحت نظام اعلام کرد که ایران با پیوستن به CFT(کنوانسیون بینالمللی مقابله با تامین مالی تروریسم) موافقت کرده است. دهنوی در این باره اعلام کرد: «آنچه در مجمع مصوب شده این است که ایران به کنوانسیون CFT در چارچوب قانون اساسی و قوانین داخلی خودش عمل خواهد کرد.» ایران با تصویب کنوانسیون CFT گام مهمی در راستای رعایت استانداردهای جهانی در مبارزه با تروریسم برداشت. ایران پیش از این به ۷ کنوانسیون اصلی از مجموع ۹ کنوانسیون مرتبط با CFT پیوسته بود و دو کنوانسیون باقی مانده را نیز در قوانین داخلی خود اعمال کرده است.
این اقدامات نشان دهنده همسویی کامل قوانین ایران با معیارهای بینالمللی است. هرچند ایران به طور رسمی به دو کنوانسیون باقی مانده نپیوسته است، اما مفاد آنها را حدود ۱۰ سال پیش در قانون مبارزه با تامین مالی تروریسم که در سال ۱۳۹۴ تصویب شد وارد کرده است. این فرآیند قانونی نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران با تعریف و تصویب داخلی تمام مفاد ۹ کنوانسیون مرتبط با CFT به طور کامل با استانداردهای جهانی مبارزه با تروریسم همخوانی پیدا کرده است. این همخوانی ریسکهای مالی را کاهش میدهد و همکاری بینالمللی را تقویت میکند.
دولت ایران پس از تصویب مشروط کنوانسیونهای پالرمو و CFT در مجمع تشخیص مصلحت نظام، لایحه الحاق رسمی به این کنوانسیونها را به سازمان ملل ارسال میکند. مرکز اطلاعات مالی و مبارزه با پولشویی ایران مذاکرات مستقیم با گروه ویژه اقدام مالی را آغاز کرده است. این مذاکرات برای ارزیابی فنی عملکرد ایران در اجرای استانداردهای FATF صورت میگیرد. FATF تعهد داده که با اجرای کامل استانداردهای موجود FATF، ایران را از لیست سیاه به لیست خاکستری منتقل کند. این انتقال اقدامات مقابلهای مانند محدودیتهای بانکی بینالمللی علیه ایران را تعلیق میکند.
روند قانونی شامل نظارت مستمر بر اجرای ۳۹ توصیه FATF است. این توصیهها شامل شفافیت تراکنشهای مالی، شناسایی مشتریان و جلوگیری از پولشویی و تامین مالی تروریسم هستند. ایران باید گزارشهای دورهای از پیشرفت خود به FATF ارائه دهد. در صورت اجرای موفق، خروج ایران از لیست سیاه طی ۶ تا ۱۲ ماه آینده امکانپذیر است. این فرآیند شفافیت مالی را تقویت میکند و روابط بانکی بینالمللی را بهبود میبخشد. با این حال، هماهنگی داخلی بین نهادهای دولتی و نظارت دقیق بر اجرای قوانین ضروری است تا این روند به نتیجه برسد.»



نظر شما