نخل‌های ایستاده در خون

روزهایی که آسمان آبادان از دود و آتش پوشیده و صدای خمپاره‌ها خواب را از چشم نخل‌ها ربوده بود، مردمان شهر با دستان خالی اما دل‌هایی پر از ایمان، حماسه‌ای آفریدند که تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد، آبادان جزیره‌ مقاومت در محاصره‌ جنگ ایستاد و نخل‌هایش در خون ریشه دواندند، اما قامتشان هرگز خم نشد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از خوزستان، با آغاز جنگ تحمیلی شهر آبادان به‌دلیل موقعیت راهبردی و قرار داشتن در مجاورت پالایشگاه بزرگ نفت، هدف مستقیم ارتش بعث عراق قرار گرفت، دشمن با عبور از کارون و اشغال جاده‌ها حلقه محاصره را بر این شهر تنگ‌تر کرد و تلاش داشت با سقوط آبادان، مسیر صدور نفت ایران را مختل کند.

آبادان در روزهای محاصره، شهری بود که هر کوچه‌اش بوی خون و آتش می‌داد، دیوارهایش با صدای خمپاره ترک می‌خورد، اما دل‌های مردمانش استوارتر از فولاد باقی مانده بود؛ مادری که در صف نان ایستاده بود، هر بار با شنیدن انفجار دستان کودکش را محکم‌تر می‌فشرد و زیر لب می‌گفت «خدایا، آبادان تنهاست، اما بی‌پناه نیست.»

نخل‌های ایستاده در خون

شب‌های آبادان شبیه هیچ شبی در جهان نبود، نور آتش و دود بر آسمان می‌تابید، اما در دل رزمندگان نوری دیگر شعله می‌کشید؛ نوری از جنس ایمان و امید؛ آن‌ها با نگاه به رود کارون که آرام و سنگین در کنارشان جاری بود، عهد بستند که محاصره پایان پیدا کند، عهدی که با خون و فریاد «یا حسین» در تاریخ ماندگار شد.

سرانجام صبح پیروزی از راه رسید، گلوله‌ها هنوز می‌باریدند، اما پرچم‌های ایران یکی پس از دیگری بر فراز خاکریزها برافراشته شد؛ شهر از اسارت نفس کشید و آبادانی دوباره در دل‌ها شکوفا شد، اشک شادی بر گونه‌ها جاری بود، اشکی که نه از اندوه بلکه از عظمت لحظه‌ای می‌گفت که در آن حصر شکست و آزادی زاده شد.

حماسه یک رزمنده؛ روایتی از روزهای اول حصر آبادان

نوروز منصوری، رزمنده دوران دفاع مقدس به خبرنگار ایمنا می‌گوید: روز نخست حمله، درست هم‌زمان با بازگشایی مدارس و جلسه سازماندهی معلمان در آموزش‌وپرورش، بمباران سنگینی صورت گرفت، آن روز حدود ۳۲ نفر در خود آموزش‌وپرورش شهید شدند.

نخل‌های ایستاده در خون

وی درباره‌ی تکاپوی مقاومت عنوان می‌کند: پس از پیشروی نیروهای عراقی از مسیر خرمشهر و تهدید جاده آبادان اهواز، رزمندگان محلی و سازمانی در خانه‌های سازمانی فرهنگیان سنگر گرفتند تا مانع ورود دشمن شوند.

این رزمنده عنوان می‌کند: با توجه به برتری زرهی دشمن و کمبود ابزار، چاره را در انفجار کنترل‌شده بخشی از پل ایستگاه ۱۲ دیدیم، دینامیت گذاشتیم تا پل را منفجر کنیم و تانک‌ها نتوانند عبور کنند، اما این اقدام ناموفق بود و پل آسیب چندانی ندید، در هرصورت لشکر زهری دشمن از پل عبور نکرد.

این رزمنده حاضر در حصر آبادان از ایثار و میل به شهادت جوانان می‌گوید: نوجوانانی در آبادان حضور داشتند که با وجود سن کم خود و با آگاهی از خطر قریب‌الوقوع، اصرار داشتند در صف نخست مبارزه باشند، نام یکی از آن‌ها سعید بهروز بود که در جریان حملات هوایی مجروح و شهید شد. با اتوبوس و شناورها اقدام به خارج کردن سالمندان، زنان و کودکان از دل منطقه کردیم، نمی‌دانستیم این ماشین‌ها را کجا می‌بریم؛ فقط می‌خواستیم جانِ مردم را نجات دهیم، علاوه‌بر من هشت برادر دیگرم نیز در دوران جنگ حضور داشتند.

امید هرگز محاصره نشد

محمدرضا فرخی‌نژاد، دیگر رزمنده دوران حصر آبادان با اشاره به وضعیت خاص شهر در سال نخست جنگ خاطرنشان می‌کند: آبادان نزدیک به یک سال در محاصره بود؛ از حدود ۳۰۰ هزار جمعیت تنها ۵۰ هزار نفر باقی مانده بودند که بیشتر رزمنده، خانواده‌های محدود و نیروهای امدادی را شامل می‌شدند، شرایط سخت بود؛ بیمارستان‌ها ظرفیت اندکی داشت و ناچار بودیم بسیاری از خانواده‌ها را با اتوبوس از شهر خارج کنیم تا مدافعان بتوانند با تمرکز بیشتری مقاومت کنند.

نخل‌های ایستاده در خون

وی می‌گوید: وقتی عراقی‌ها از خرمشهر عبور کردند و به جاده آبادان اهواز رسیدند، مدافعان شهر در نخلستان‌ها و بیابان‌های اطراف مقاومت جانانه‌ای داشتند، دشمن با زره‌پوش و تانک پیش می‌آمد، اما جوانان ما با سلاح‌های سبک حرکت آن‌ها را کند کردند تا جایی که ارتش عراق در پنج کیلومتری شهر زمین‌گیر شد.

رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه می‌دهد: بعدها با عبور از بهمن‌شیر تلاش کردند حلقه محاصره را کامل کنند، اما مدافعان در منطقه ذوالفقاری با آن‌ها درگیر شدند و ضربه سختی وارد کردند.

فرخی‌نژاد یکی از مهم‌ترین اقدامات آن روزها را ساخت «جاده وحدت» عنوان می‌کند: با بسته شدن مسیرهای اصلی، تنها راه نجات آبادان احداث یک جاده در دل بیابان بود، نیروهای جهاد سازندگی با فداکاری و زیر آتش دشمن این مسیر را ساختند و بسیاری به شهادت رسیدند، اما همین جاده وحدت بعدها کمک بزرگی به اجرای موفق عملیات ثامن‌الائمه کرد.

نخل‌های ایستاده در خون

وی خاطرنشان می‌کند: با وجود محاصره و آتش دشمن آبادان خاموش نشد؛ نماز جمعه هر هفته برپا و حتی در رسانه ملی آب‌وهوای آبادان جداگانه اعلام می‌شد تا همه بدانند این شهر زنده است؛ سرانجام پنجم مهر ۱۳۶۰ با رمز «نصر من‌الله و فتح قریب» محاصره آبادان شکسته شد که نقطه عطفی در دفاع مقدس بود.

یک فرمان برای شکستن حصر کافی بود

مردم آبادان و رزمندگان داوطلب ماه‌ها در شرایطی سخت با کمبود امکانات و محاصره کامل مقاومت کردند؛ صدای توپخانه دشمن و آتش مداوم زندگی را در این شهر به کابوسی تبدیل کرده بود، اما اراده مردم و مدافعان هرگز درهم نشکست، همین روزها بود که امام خمینی (ره) فرمان تاریخی خود را صادر کرد «حصر آبادان باید شکسته شود.»

این فرمان سرآغاز عملیاتی بزرگ شد و پنجم مهر ۱۳۶۰ نیروهای ارتش، سپاه و بسیج با رمز مقدس «نصر من الله و فتح قریب» عملیات ثامن‌الائمه را آغاز کردند، طی چند روز نبرد سنگین، خطوط دشمن در شرق کارون درهم شکست و محاصره آبادان پس از ۳۴۹ روز پایان یافت.

شکستن حصر آبادان نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس ایران بود؛ نخستین عملیات مشترک و گسترده ارتش و سپاه که نه‌تنها آبادان را آزاد کرد، بلکه روحیه جدیدی به جبهه‌ها بخشید و امید به پیروزی را در دل ملت ایران زنده کرد.

به گزارش ایمنا، پنجم مهر سال ۱۳۶۰ نقطه عطفی در تاریخ هشت سال دفاع مقدس به شمار می‌آید، در این روز نخستین عملیات گسترده ایران مقابل ارتش متجاوز عراق با موفقیت کامل صورت گرفت و شهر آبادان پس از یک سال از محاصره دشمن بعثی خارج شد.

فرشاد صفرزاده 

کد خبر 909282

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.