به گزارش خبرگزاری ایمنا، رسانههای آزاد، روزنامهها و مطبوعات در هر جامعهای از ارکان توسعه و دموکراسی بهشمار میآید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا، مرور عناوین مطبوعات کشور را بهصورت روزانه در دستور کار خود دارد.
روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «نبرد خاموش با پروژه تجزیه ایران» نوشت: «اطلاعاتی که «ایران» به تازگی به آنها دست یافته است، نشان میدهد دشمن اسرائیلی در طول جنگ تحمیلی اخیر به طور قطع به دنبال تجزیه ایران بوده است. حالا براساس این اطلاعات، میتوان فهمید چرا این رژیم از روزهای سوم به بعد، به طور مدام پاسگاههای مرزی در نوار غربی کشور را بمباران میکرد. هدف روشن بود: خنثیسازی یگانهای نظامی ایران مستقر در نوار مرزی و بازکردن راه ورود گروهکهای مسلح و تجزیهطلب به کشور. مسأله اینجا است که این برنامه فقط برای نوار غربی کشور مهیا نشده بود، نوار شرقی هم از برنامههای صهیونیستها بیرون نماند. براساس شواهد، در هر دو سو گروهکهای مسلح آماده بودند تا پس از هموارکردن مسیر ورود پس از بمباران هواپیماهای اسرائیلی، وارد شوند و به زعم خود شهر به شهر را تسخیر کرده تا پس از آن منطقه به اصطلاح آزادشده اعلام و به این ترتیب ایران را تجزیه کنند؛ هر تکهای از این خاک برای یک گروهک. تنها این مسأله میماند که معلوم نیست رژیم اسرائیل اول درپی سقوط نظام بود و بعد تجزیه کشور، یا اول شروع به تجزیه و بعد سقوط نظام. فارغ از اول و دوم این طرح، یک چیز روشن بود؛ وقتی «ساعت صفر» فرا میرسید، یعنی ساعتی که صهیونیستها از قبل با گروهکها تعیین کرده بودند، دیگر قرار نبود ایران در حدود همین نقشه فعلی باقی بماند. غافل از اینکه پیش از فرارسیدن ساعت صفر، محل تجمع گروهکهای مسلح مورد ضربه قرار گرفت، چنان ضربهای که نتوانستند از آن قد علم کنند.
حدود سه ماه از پایان جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه ایران میگذرد؛ جنگی که با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی و در مرحله بعدی، تجزیه ایران طراحی شده بود. این جنگ در قالب حملات نظامی، ترورهای هدفمند، و عملیات روانی-اطلاعاتی اجرا شد و تلاشی هماهنگ برای تضعیف بنیانهای سیاسی، نظامی و اجتماعی ایران بود. رژیم صهیونیستی با بهرهگیری از ظرفیتهای اطلاعاتی، نظامی و شبکههای اپوزیسیون خارجنشین، بویژه گروهکهای تروریستی و تجزیهطلب، برنامهای چندلایه برای بیثباتسازی ایران طراحی کرده بود. برنامه چندلایه بیثبات سازی، اینطوری دنبال میشد: این رژیم با هدف قرار دادن مراکز حساس نظامی و هستهای ایران و ترور فرماندهان ارشد نیروهای مسلح در موج اول حملات، قصد داشت ساختار تصمیمگیری و فرماندهی ایران را فلج کند. ترورهای هدفمند، بهعنوان بخشی از استراتژی اسرائیل برای تضعیف اتاق جنگ ایران و ایجاد خلأ در زنجیره فرماندهی طراحی شده بود.
در کنار این، رژیم صهیونیستی با تکیه بر گروهکهای تروریستی و تجزیهطلب در مرزهای غربی و جنوب شرقی ایران، به دنبال ایجاد آشوب و ناامنی داخلی بود تا با تصرف شهر به شهر مناطق مرزی، پروژه تجزیه ایران را پیش ببرد.
بررسی رفتار گروهکهای تروریستی در طول جنگ اخیر نشان میدهد استراتژی رژیم صهیونیستی شباهت زیادی به عملیات «فروغ جاویدان» داشت که گروهک منافقین در سال ۱۳۶۷ اجرا کرد. در آن عملیات، منافقین با هدف فتح سنگر به سنگر شهرها و ایجاد جنگ داخلی به دنبال ساقط کردن نظام بودند. در جنگ اخیر نیز رژیم صهیونیستی با هدف ایجاد پایگاههای نظامی گروهکهای تروریستی در مناطق داخلی کشور نزدیک به نوار مرزی شمال غرب و جنوب شرق، به دنبال تکرار این الگو بود. این استراتژی ابتدا با حمله به مراکز حساس در این مناطق آغاز میشد، مرحله بعد ایجاد آشوب داخلی و سپس استفاده از رسانههای اپوزیسیون و شبکههای اجتماعی برای تضعیف روحیه مردم و مشروعیتزدایی از نظام بود.
چه چیز برنامه اسرائیل را خنثی کرد؟
با وجود این تفاوت اصلی این جنگ با عملیات «فروغ جاویدان»، در سطح بالای آمادگی و اشراف اطلاعاتی ایران بود. در حالی که در دهه ۱۳۶۰، ایران به دلیل درگیری در جنگ تحمیلی هشت ساله با عراق از نظر اطلاعاتی و نظامی در موقعیت شکنندهتری قرار داشت، در جنگ اخیر هماهنگی بین دستگاههای اطلاعاتی، نظامی و سیاسی ایران، امکان واکنش سریع و قاطع به تهدیدات را فراهم کرد. و بالاتر از همه اینها، مردم ایران بودند که در مواجهه با دشمن خارجی، ترجیح دادند پشت کشور خود بایستند.
ضربه به تروریستها قبل از ساعت صفر
با وجود این، وزارت اطلاعات با رصد دقیق فعالیت گروههای تروریستی و تجزیهطلب، موفق شد مراکز نگهداری انبوه سلاح در نزدیکی مرزهای کشور را شناسایی کند. همچنین با انجام عملیاتهای اطلاعاتی پیچیده، ضربات پیشدستانهای به گروههای تروریستی و تجزیهطلب وارد شد که مانع از اجرای برنامههای آنها شد. این عملیاتها شامل خنثیسازی شبکههای نفوذی، بازداشت عوامل داخلی و انهدام پایگاههای گروهکها بود.»

روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «ماشه را غرب میکشد خشاب را غربزدگان پُر میکنند» نوشت: ««ویلیام برنز» رئیس سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(CIA) که از دیپلماتهای کارکشته آمریکایی به حساب میآمد و یکی از سالنهای وزارت خارجه آمریکا را به افتخار سالها خدماتش به نام او نامگذاری کردند؛ وقتی کتاب خاطراتش را مینوشت یک اعتراف جالب کرد و گفت: «آمریکا به دلیل استفاده بیش از حد از تحریمها به کارایی این ابزار سیاسی ضربه وارد کرده است.» نکته جالب این بود که او این اعتراف را شامل سالهای قبل از توافق برجام نیز میدانست.
اینکه ابزار تحریم پیش از توافق و حتی شروع مذاکرات برجام ناکارآمد شده بود؛ البته سخن تازهای نیست. «جان کری» وزیر خارجه وقت آمریکا ۲۳ جولای ۲۰۱۵ وقتی خواست در جلسه استماع کمیته روابط خارجی سنا از برجام دفاع و اهمیت آن را برای آمریکا تشریح کند، گفت: «بدون توافق [برجام]، رژیم تحریمهای بینالمللی فرو میریخت.» کمتر از دو هفته بعد «باراک اوباما» رئیسجمهور وقت آمریکا در ۵ آگوست ۲۰۱۵ طی سخنانی در دانشگاه امریکن(American University)از امکانپذیر نبودن ادامه تحریمها در صورت عدم توافق [برجام] به دلیل عدم حمایت متحدان آمریکا و تضعیف جایگاه دلار گفت. مدتی بعد در ۲۸ آگوست ۲۰۱۵ «اوباما» منظورش را خیلی واضحتر بیان کرد و گفت: «اگر این توافق [برجام] را نمیکردیم ایران را در صندلی راننده مینشاندیم. فکر میکنم در آن صورت تحریمها فرومیریخت و نتیجهای عاید ما نمیشد.»
برجام از این منظر جان تازهای به تحریمهای از نفس افتاده آمریکا داده بود؛ درست مانند فرصت بازیابی و تجدید قوا بین دو نیمه یک بازی. دولتمردان وقت ایران، سادهانگارانه در خیال خوش وعدههای برجامی؛ مسیر خنثیسازی و دور زدن تحریمها را بدون هیچ آوردهای، نه تنها متروک که حتی تخریب کردند. آنها به امید وعدههای آمریکا و اروپا شروع به تجارت در سازوکارهای رسمی کردند، نتیجه آنکه ایران نفت خود را میفروخت و بازار انرژی را به نفع اروپا و آمریکا آرام میکرد اما با کارشکنی همان اروپا و آمریکا پول فروش نفت در کشورهای خریدار مسدود شده و به ایران بازنمیگشت! سه سال بعد وقتی با خروج آمریکا از برجام نیمه دوم بازی شروع شد، ایران دستش کاملاً خالی بود. پاره کردن برجام فقط ایده «ترامپ» نبود، «جان کری» وزیر خارجه «اوباما» هم از قصدشان برای خروج از برجام گفته بود؛ اختلاف «ترامپ» و «اوباما» برای خروج از برجام فقط در زمان آن بود.
حالا تحریمهای قبلی که هرگز لغو نشده بود، همچنان وجود داشت اما ایران دیگر سازوکاری برای دور زدن تحریم در اختیار نداشت. فروش نفت به شدت سقوط کرد تا جایی که محمدباقر نوبخت معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه وقت، ۱۳ شهریور ۱۳۹۹ اینطور زبان به ناله گشود: «این بیانصافها و دژخیمان حتی برای غذا و دارو اجازه فروش یک قطره نفت را نمیدهند و اگر هم به فروش میرسد، امکان تبادل مالی نباشد.»
ماهها طول کشید تا ایران مسیر دور زدن تحریمهای آمریکا را بازسازی کرد و توانست تحریمهای نفتی را تقریباً بیاثر کند. ساکنان وقت کاخ سفید اما همچنان چماق تحریم را بالا نگه داشته بودند تا از ایران بیشتر امتیاز بگیرند. حقیقت این بود که آمریکا امکانات و قدرت مانور چندانی برای ساخت دیوار جدیدی از تحریمها نداشت. برای همین مشاوران و تحلیلگران آمریکایی رویکرد دولتشان را «تحکیم دیوار تحریم» نامیدند. واشنگتن غالباً همان تحریمهای قبلی را با تگهای جدید بازتعریف میکرد. مثلاً تحریمهای وضع شده به بهانه فعالیتهای هستهای را به بهانه حمایت از تروریست مجدداً اعمال کرد. «دونالد ترامپ» در دولت اول خود میخواست با سیاست فشار حداکثری دیوار تحریمهای ایران را هرچه بیشتر محکم کند. چهار سال بعد و در آخرین ماههای ریاستجمهوری ترامپ، خبرنگاری در گفتوگو با «رابرت اوبرایان» مشاور امنیت ملی «ترامپ» خواستار تحریم بیشتر ایران به دلیل مداخله در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا [!] شد؛ «اوبرایان» به این درخواست یک جواب قابل توجه داد: «یکی از مشکلاتی که ما با ایران و روسیه داریم این است که در حال حاضر آنقدر تحریم علیه آنها اعمال کردهایم که دیگر امکان کمی برای انجام دادن مانده است.»
نگاهی به تحریمهای جدیدی که کاخ سفید علیه ایران اعمال میکرد، به اندازه کافی گویای ماجرا بود. تحریم سفر مقام معظم رهبری به آمریکا و یا تحریم دو چهره فوت شده در ایران و یا تحریمهای دیگری مانند اینها نشان میداد دست آمریکا برای تحریم ایران بیش از حد خالی است. روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز در بررسی دور جدید تحریمهای آمریکا علیه ایران به همین نکته اشاره کرد و نوشت: «ماهیت عمدتاً نمادین این دور از تحریمها نشان میدهد که دولت ترامپ دیگر تیری در ترکش اقتصادی خود ندارد.»
وقتی «جو بایدن» به ریاستجمهوری آمریکا انتخاب شد نیز همین وضعیت وجود داشت. «وندی شرمن» قائممقام وزارت خارجه دولت بایدن درباره اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران به شبکه رادیویی پابلیک رادیو اینترنشنال(PRI) گفت: «فکر میکنم که تغییری در تحریمهای اساسی اتفاق نخواهد افتاد، در واقع بسیاری از تحریمها مشابه همان تحریمهای قبلی خواهند بود و تنها نامشان عوض خواهد شد.»
در واقع دیگر چیزی برای تحریم کردن باقی نمانده است! حالا آمریکا و اروپا معرکه تازهای به نام مکانیسم ماشه و با تهدید بازگرداندن قطعنامههای پیشین سازمان ملل راه انداختهاند. قطعنامههایی که فقط رو کاغذ تعلیق (و نه لغو) شده بودند. اشاره آنها به قطعنامههای ۱۶۹۷ (سال ۲۰۰۶)، ۱۷۳۷ (سال ۲۰۰۶)، ۱۷۴۷ (سال ۲۰۰۷)، ۱۸۰۳ (۲۰۰۸)، ۱۸۳۵ (۲۰۰۸) و ۱۹۲۹ (سال ۲۰۱۰) است.
با این حساب تهدید به بازگرداندن قطعنامههای روی کاغذ تعلیق شده شورای امنیت سازمان ملل با مکانیسم ماشه، از نظر اقتصادی و اجرایی تهدید معتبری نیست. آنچه این تهدید را در افکار عمومی و رسانهها معتبر جلوه میدهد یک جریان بدسابقه داخلی است. همان جریانی که «باراک اوباما» در حمایت از آنها به دنبال تصویب قطعنامه ۱۹۲۹ سازمان ملل بود و قانون «سیسادا» (CISSADA) در آمریکا را برای پشتیبانی از آنها تدوین و تصویب کرد. همان جریانی که سال ۱۳۹۲ تحریمهای از رمق افتاده آمریکا را آنقدر بزرگ جلوه داد که حتی حل مشکل آب خوردن ایران را هم به آن گره زد و به پشتوانه همین بزرگنمایی رسانهای توافق خسارتبار برجام را به ایران تحمیل کرد تا برای تجدید قوای تحریمهای آمریکا زمینهسازی شود. جریانی که به آن «جریان تحریف» میگوئیم. آنها تیغ کُند و زنگزده تحریم را با رسانههایشان صیقل میدهند و تیز میکنند و به لطف تساهل و تسامح غیرقابل توجیه نهادهای قضائی و نظارتی در جایجای کشور حتی در مناصب ارشد اجرایی لانه کردهاند. تصمیمگیران و دلسوزان نظام باید بدانند برای مدیریت تبعات فعالسازی مکانیسم ماشه نیازی نیست با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و یا اروپا مذاکره و توافق کنند فقط کافی است با این جریان داخلی مقابله کنند چون اسلحهای که اروپا فقط ماشهاش را میکشد توسط «جریان تحریف» در داخل ایران خشابش پُر میشود. جریانی که رهبر انقلاب دربارهشان گفت: «اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم قطعاً شکست خواهد خورد.»

روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «جهان اسلام در نقطه جوش بیانیهای!» نوشت: «حمله اسرائیل به قلب دوحه، جهان اسلام را در اجلاس دیروز سازمان همکاری اسلامی در دوحه به نقطه جوش رساند، جایی که در تحولی بیسابقه، شمار قابلتوجهی از رهبران عربی و اسلامی از «اقدام عملی» علیه اسرائیل حمایت و برخی هم پیشنهاد ایجاد یک مکانیسم مشترک عربی اسلامی را پیش کشیدند. در حالی که مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران در اجلاس عصر دیروز هشدار داد «هیچ کشور عربی یا اسلامی از تجاوز اسرائیل در امان نیست» و رئیسجمهور مصر، صراحتاً گفت که «ما باید روی معاهدهای (مشترک) کار کنیم»، نخست وزیر عراق، پیشنهاد ایجاد مکانیسمی شبیه به بند (۵) ناتو ارائه کرد: «هرگونه حمله به هر کشور عربی یا اسلامی به عنوان تهدیدی برای همه کشورهای هر دو بلوک در نظر گرفته شود.» در ورای این بیانیههای بیسابقه، همچنان به نظر میرسد کشورهای عربی - اسلامی با اقدام عملی بازدارنده برای متوقف کردن تجاوز اسرائیل، فاصلهای معنادار دارند.
به گزارش «جوان»، حمله هفته قبل اسرائیل به دوحه برای ترور رهبران حماس، لحن رهبران اسلامی را به شکلی بیسابقه تغییر داد. همین سه هفته قبل بود که عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، در نشست فوقالعاده سازمان همکاری اسلامی در جده، تنها مقامی بود که خواستار اقدام عملی علیه اسرائیل شد. حالا اما، حمله رژیم صهیونیستی به قلب قطر، کشوری که میانجی مذاکرات حماس با اسرائیل بود، شمار قابلتوجهی از رهبران مسلمان و عرب را به موضع ایران نزدیک کرده است. مسعود پزشکیان در نشست عصر دیروز دوحه گفت: «ما باید صفوف خود را متحد کنیم و سران این رژیم را به پای میز محاکمه بکشانیم» و تأکید کرد که «حمله به دوحه نشان داد که هیچ کشور عربی و مسلمانی از تجاوز رژیم صهیونیستی در امان نیست».
او گفت که رژیم صهیونیستی علیه حاکمیت، کرامت و آینده ما اعلان جنگ کرده و در عین حال پیشبینی کرد که «از آوار ساختمانهای خراب شده در دوحه، بیروت، تهران، دمشق و صنعا نظمی جدید به وجود خواهد آمد که منجر به مجازات و پاسخگو کردن متجاوزان خواهد شد». در اجلاس دیروز سران اسلامی در دوحه، شمار بیشتری از رهبران کشورهای اسلامی بیانیههایی شبیه سخنان پزشکیان قرائت کردند. تمیم بن حمد آلثانی، امیر قطر، کسی که کشورش هفته قبل مورد حمله اسرائیل قرار گرفت خطاب به شرکتکنندگان گفت: «اگر اسرائیل قصد ترور رهبران حماس را داشت، پس چرا با آنها مذاکره میکرد؟ این حمله نه فقط افراد بلکه نقش میانجیگری ما را هدف گرفته است. تبدیل شدن منطقه عربی به منطقه نفوذ اسرائیل، توهمی خطرناک است». او افزود: «پایتخت کشورم هدف حملهای ناجوانمردانه قرار گرفت و ما مصمم هستیم هر اقدامی را که لازم باشد برای حفظ حاکمیت خود و مقابله با تجاوز اسرائیل انجام دهیم». در کنار پزشکیان و امیر قطر، رهبران دیگر جهان اسلام نیز بیانیههایی بیسابقه قرائت کردند. السودانی، نخستوزیر عراق خواستار ایجاد مکانیسمی شبیه ماده ۵ ناتو شد و گفت: «من پیشنهاد میکنم که هرگونه حمله به هر کشور عربی یا اسلامی به عنوان تهدیدی برای همه کشورهای هر دو بلوک در نظر گرفته شود.» عبدالله دوم پادشاه اردن گفت: «امنیت قطر، امنیت ماست. پاسخ ما به تجاوز اسرائیل باید واضح و قاطع باشد و نشان دهد که هیچ تهدیدی نمیتواند صفوف ما را از هم بگسلد». رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه تجاوزات اسرائیل را «تهدیدی علیه کشورهای منطقه» خواند و تأکید کرد «اسرائیل تا زمانی که با پاسخی قاطع مواجه نشود، متوقف نخواهد شد» و این نکته کمتر گفته شده را هم گوشزد کرد که «کشورهای اسلامی قدرت کافی برای متوقف کردن این طرحهای توسعهطلبانه دارند».
عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر، پا از همه اینها فراتر گذاشت و گفت: «رفتار لجامگسیخته اسرائیل، درگیری را تشدید و منطقه را بیثبات میکند». وی پیشنهاد یک مکانیسم مشترک را ارائه کرد: «ما باید روی معاهدهای کار کنیم که بیانگر دیدگاه مشترک جهان اسلام باشد». او همچنین تأکید کرد: «اسرائیل باید بداند امنیت و حاکمیت با زور به دست نمیآید، بلکه با احترام به قانون و حاکمیت کشورها محقق میشود.» به رغم این موضع بیسابقه رهبران عربی- اسلامی در اجلاس دیروز دوحه، رهبران عربستان، لبنان و امارات همچنان موضعی محافظهکارانه بیان کردند. جوزف عون، رئیسجمهور لبنان، گفت: «پاسخ ما باید روشن باشد، اما مسیر آن صلح و گفتوگوست. ما آماده صلح مطابق با طرح عربی هستیم». عربستان نیز بیشتر بر «خویشتنداری و اجتناب از تشدید بحران» تمرکز کرد و امارات نیز خواستار حفظ کانالهای دیپلماتیک شد. با این حال، اجلاس دوحه بیش از پیش رهبران عربی و اسلامی را به هم نزدیک کرد. محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی در کنار امیر قطر قرار گرفت و مسعود پزشکیان رئیسجمهور در حاشیه نشست با محمد بنسلمان دیدار و گفتوگو کرد.
بهرغم موضع کمسابقه رهبران دول مسلمان، فاصله میان بیانیهها و اقدام همچنان قابل توجه است. در حالی که پیش از اجلاس دوحه پیشنهادهایی برای ایجاد اسکادران هوایی مشترک ترکیه و قطر مطرح شد و مصر نیز از احیای نیروی عربی مشترک حمایت کرده، ولی در بیانیه نهایی تقریباً هیچ تصمیم عملیاتی گرفته نشد و صرفاً بر ضرورت ایستادگی در مقابل طرح اسرائیل برای تثبیت واقعیتهای جدید در منطقه تأکید و نسبت به پیامدهای الحاق اراضی جدید فلسطین به سرزمینهای اشغالی هشدار داده شده است. پزشکیان خواستار ایجاد «سازوکار عملی محاکمه سران اسرائیل» شد، اما این پیشنهاد هنوز اجرایی نشده است. محمد السودانی، نخستوزیر عراق، با اشاره به تهدیدات اسرائیل گفت: «امنیت و ثبات هر کشور عربی یا اسلامی بخش جداییناپذیر امنیت جمعی ماست. باید یک موضع واحد عربی و اسلامی اتخاذ کنیم و هرگونه تجاوز را به عنوان تهدیدی برای همه کشورها در نظر بگیریم». در مقابل، برخی کشورهای خلیج فارس مانند عربستان و امارات از اتخاذ اقدامات عملی خودداری و بر ضرورت دیپلماسی و خویشتنداری تأکید کردند.» بدر السیف، استاد تاریخ در دانشگاه کویت، میگوید: «حمله اسرائیل به دوحه یک هشدار جدی بود. اگر اکنون اقدامی نکنیم، نوبت پایتختهای دیگر خلیج فارس خواهد بود، اما این اقدامات هنوز بیشتر در سطح سخنرانی و بیانیه است تا عمل واقعی.»
ترامپ دیروز یک بار دیگر گفت که اسرائیل در حملات خود «باید خیلی مراقب باشد» ولی به نظر نمیرسد موضع اسرائیل همزمان با نشست دوحه تغییر قابلملاحظهای کرده باشد. دیروز یک خبرنگار از نتانیاهو پرسید «آیا انجام حملات بیشتری علیه اعضای حماس در کشورهای منطقه را رد میکنید؟» که او گفت نه. نتانیاهو همچنین در جمع خبرنگاران تأیید کرد که اسرائیل در وضعیت انزوا قرار گرفته ولی قطر و چین را متهم کرد و گفت: «کشورهایی مانند قطر و چین تلاش میکنند با شبکههای اجتماعی و رسانهها تصویر ضد اسرائیلی ایجاد کنند، اما ما همچنان در نوعی انزوا هستیم و به قدرت خود متکی هستیم». کشورهایی مانند قطر و چین مبالغ هنگفتی را برای تأثیرگذاری بر رسانههای غربی با دستور کار ضد اسرائیلی، با استفاده از رباتها، شبکههای اجتماعی و نشریات، سرمایهگذاری میکنند. وی افزود: «تلفن خود را باز میکنید و بمباران میشوید، به خصوص در تیکتاک. این بسیار قدرتمندتر از رسانههای سنتی است.» نتانیاهو گفت که «ما در نوعی انزوا هستیم. ما باید بیشتر و بیشتر با اقتصادی با ویژگیهای خودکفایی سازگار شویم.»

روزنامه وطن امروز در صفحه نخست امروز خود با تیتر «وقت اقدام است» نوشت: «روز گذشته اجلاس سران سازمان همکاری اسلامی، همچنین اتحادیه عرب با حضور بسیاری از رهبران عربی و اسلامی در دوحه برگزار شد.
کمتر از یک هفته پس از آنکه قطر بعد از فلسطین، سوریه، لبنان، یمن، ایران، عراق، مصر (حمله یک تانک اسرائیلی به یک پاسگاه مرزی مصر)، تونس (حمله به کشتی اصلی ناوگان صمود توسط پهپاد اسرائیلی در آبهای تونس) تبدیل به هشتمین کشور منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا شد که مورد تجاوز رژیم صهیونیستی قرار گرفت، سران کشورهای اسلامی در نشستی اضطراری در پایتخت قطر تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به دوحه را محکوم کردند. اجلاس مشترک سران کشورهای سازمان همکاری اسلامی و اتحادیه عرب بعدازظهر دیروز با سخنان «تمیم بن حمد بن خلیفه آلثانی» امیر قطر آغاز شد. امیر قطر اعلام کرد: ما مصمم هستیم هر اقدامی که لازم باشد برای حفظ حاکمیت خود و مقابله با تجاوز اسرائیل انجام دهیم، چون پایتخت کشورم هدف حملهای ناجوانمردانه قرار گرفت و به محل سکونت خانوادههای رهبران حماس و هیأت مذاکرهکننده آنها حمله شد.
به گفته امیر قطر، جنگ اسرائیل علیه غزه به جنگی برای نسلکشی تبدیل شده است. امیر قطر افزود: اگر اسرائیل قصد ترور رهبران سیاسی جنبش حماس را دارد، پس چرا با آنها مذاکره میکند؟ تجاوز اسرائیل آشکار، ناجوانمردانه و بزدلانه است. کسی که به طور مستمر و هدفمند طرف مذاکره را هدف قرار میدهد، در واقع در حال شکست دادن روند مذاکرات است.
تمیم بن حمد همچنین تاکید کرد: اسرائیل میخواهد غزه را غیرقابل سکونت کند تا زمینه را برای کوچاندن ساکنان آن فراهم کند و نتانیاهو در رؤیای تبدیل کردن منطقه عربی به حوزه نفوذ اسرائیل است و این یک توهم خطرناک است.
«محمد شیاع السودانی» نخستوزیر عراق دومین سخنران نشست سران کشورهای اسلامی بود و در سخنان خود تاکید کرد: باید از محکومیت بهسوی اقدام عملی [علیه رژیم صهیونیستی] حرکت کنیم.سودانی افزود: باید برای تشکیل ائتلاف عربی و اسلامی اقدام کنیم و به هرگونه تهدیدی علیه کشورهای خود پاسخ گروهی دهیم، ما باید پیام واضحی به جهان بفرستیم که امنیت پایتختهای ما قابل مذاکره نیست. نخستوزیر عراق همچنین خواستار تشکیل کمیته مشترک با حضور کشورهای عربی و اسلامی به منظور انتقال مواضع کشورهای اسلامی به شورای امنیت سازمان ملل و نهادهای بینالمللی شد.
«ملک عبدالله دوم» پادشاه اردن سخنران سوم نشست سران سازمان همکاری اسلامی بود. او نیز در این نشست تاکید کرد باید جهان عربی و اسلامی برای مقابله با تلآویو تلاش کند. به گفته عبدالله دوم، نشست دوحه باید نتیجه عملی برای مقابله با خطر اسرائیل داشته باشد و پاسخ ما باید صریح و بازدارنده باشد. پادشاه اردن در سخنان خود افزود: تجاوز به قطر ثابت میکند تهدید اسرائیل هیچ حد و مرزی ندارد.
«عبدالفتاح سیسی» رئیسجمهور مصر به عنوان دیگر سخنران اجلاس اضطراری سران کشورهای اسلامی و عربی در دوحه تاکید کرد: این اجلاس در سایه چالشهای عظیم برگزار میشود و تلآویو در تلاش است منطقه را به میدان بیحد و مرزی برای حملات و تجاوزات خود تبدیل کند، لذا هشدار میدهم رفتار بیمهار اسرائیل میتواند دامنه درگیریها را گسترش دهد و ثبات منطقه را متزلزل کند.
سیسی ضمن محکومیت حمله رژیم صهیونیستی به یک کشور میانجی با شدیدترین عبارات، تاکید کرد: اکنون زمان آن رسیده با جدیت و قاطعیت برای مساله فلسطین اقدام کنیم و بار دیگر از همه دعوت میکنم به صورت فوری کشور فلسطین را به رسمیت بشناسند، زیرا این تنها راه تحقق راهحل ۲ کشور است.
رئیسجمهور مصر تاکید کرد: پیام امروز ما روشن است و آن اینکه هرگز حمله به حاکمیت کشورمان را نمیپذیریم. سیسی در ادامه بیان کرد: تلآویو باید این نکته را درک کند که امنیتش هرگز با زور محقق نخواهد شد و قلدرمآبی و زورگویی اسرائیل مستلزم دیدگاه مشترک ما درباره امنیت و همکاری منطقهای است. رئیسجمهور مصر با تاکید بر اینکه رهبران عربی و اسلامی باید کار مشترکی علیه اسرائیل انجام دهند، افزود: اسرائیل موجودیتی خطرناک علیه صلح و نظام بینالمللی است. حمله اسرائیل به قطر نشان میدهد هیچ خط قرمزی ندارد. مسؤولان اسرائیل باید مجازات شوند.
سیسی در پایان سخنانش از کشورهای عربی و اسلامی خواست از خودشان دفاع کنند و خطاب به کل جهان نیز تاکید کرد همه جهان باید در برابر سیاستهای اسرائیل ایستادگی کند.
مسعود پزشکیان دیگر سخنران نشست سران کشورهای اسلامی و عربی بود. وی در ابتدای سخنان خود اعلام کرد: تجاوز گستاخانه ۹ سپتامبر ۲۰۲۵ به قطر، حملهای از پیش برنامهریزی شده توسط رژیم صهیونیستی بود که با هدف از بین بردن تلاشهای دیپلماتیک برای پایان دادن به نسلکشی در غزه انجام شد. این تجاوز به دیپلماسی بیش از یک جنایت است؛ این یک اعلام علنی و بیشرمانه است که اکنون قدرت نظامی و نه قانون، تعیینکننده است. متأسفانه تروریستهای حاکم بر تلآویو، با مصونیتی که پس از خیانتی مشابه به دیپلماسی در ژوئن ۲۰۲۵ با آغاز جنگ تجاوزکارانه علیه مردم کشور من احساس کردند، جریتر شدهاند. نباید جای هیچ شک و تردیدی باشد که حملات هفته گذشته به دوحه، تروریسم محض بود؛ سندی بر اینکه رژیم تلآویو هر گونه محدودیت اخلاقی و قانونی را کنار گذاشته است.
با پایان نشست سران سازمان همکاری اسلامی در دوحه، شرکتکنندگان بیانیهای صادر کردند؛ بیانیهای که بر خلاف انتظارات، در آن خبری از اقدام عملی برای مقابله با رژیم صهیونیستی نبود.»

روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود با تیتر «بازی بیپایان آتش و مرگ» نوشت: «تکتیراندازها مشغول کارند و میگویند حتی به خاطر ندارند چند نفر را که در صف دریافت غذا در غزه کشتهاند و ساختمانهای بلند و دانشگاهها زیر بمباران بیامان ارتش اسرائیل فرو میریزند. کمتر کسی در باریکه امید دارد که این وضعیت دراماتیک و نسلکشی پایانی خوش و نزدیک داشته باشد. با این حال در پایتختهای اروپایی، مقامات در حال چانهزنی درمورد راههایی هستند که بدون واردکردن هزینههای گزاف بر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به ایجاد آتشبس کمک کنند.
نتانیاهو با حمله به دوحه، پایتخت قطر، با هدف ترور سران حماس نشان داد کمترین میلی به آتشبس ندارد. او درست در زمانی که انتظار میرفت به خاطر دلگیری ترامپ دست از تهدید متحدان ایالات متحده در خاورمیانه بشوید، بار دیگر تهدید کرد رهبران حماس در هیچ نقطهای آرامش نخواهند داشت. همزمان امیدها برای ادامه میانجیگری قطر کاهش پیدا کرده است.
حالا وقت آن است که اعتراف کنیم نتانیاهو از روز نخست، به دنبال ایجاد آتشبس در غزه نبوده است. او حتی وقتی به اجبار به یک آتشبس تن داد، به آن پایبند نماند و بعد از گذشت مدتی کوتاه حملات به غزه را از سر گرفت و اهالی را که از آوارگی به خانه برگشته بودند، بار دیگر ناامید و آواره کرد. پس از آن نخستوزیر اسرائیل که از سوی راستگرایان افراطی در تلآویو تهدید شده تا دست از جنگ برندارد، هر بار که در آستانه یک توافق و آتشبس قرار گرفته، زیر میز زده است.
اگر گزینه آتشبس احتمالی را از روی میز برداریم، چه احتمالات و سناریوهایی درمورد غزه مطرح است؟
راستگرایان اسرائیل از نتانیاهو توقع دارند که فلسطینیها را از غزه بیرون رانده و شهرکنشینان را جایگزین آنها کند. این ایده دستکم تا امروز، از سوی نتانیاهو پذیرفته شده است. او روز دوشنبه در دیدار با مارکو روبیو، وزیر خارجه ایالات متحده، بار دیگر تأکید کرد به اهالی غزه پیشنهاد میکند تا این باریکه را ترک کنند. او از ایده خرابکردن ساختمانهای غزه دفاع میکند و مدعی است آنها مکانهایی هستند که نیروهای حماس را در خود جای دادهاند. با همه اینها، وسعت خرابیها نشان میدهد که ارتش اسرائیل در حال تخریب گسترده در غزه است تا آنجا را تبدیل به زمینی سوخته کند. مسئله نتانیاهو در مواجهه با این ایده، آن است که او باید نخست فکری به حال گروگانها کند. تا زمانی که آنها آزاد نشوند، خانوادههای آنها و یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی کینهاش را به دل خواهند داشت. مسئله دیگر اینکه دستیابی به چنین هدفی هزینه مالی گزافی روی دست دولت نتانیاهو میگذارد. او در سال ۲۰۲۶ باید انتخابات برگزار کند و باید تا آن زمان کارنامه قابل قبولی را به رأیدهندگان ارائه کند. تخلیه غزه از فلسطینیها هزینههای مالی و غیرمالی زیادی دارد که بعید است نتانیاهو بتواند آن را پرداخت کند.
به همین دلیل، اکنون امکان آنکه جنگ غزه وارد مرحلهای فرسایشی شود، بیش از همیشه است. در حقیقت ممکن است نتانیاهو برای حفظ جایگاه سیاسی خود در اسرائیل و برای مدتی مدید اوضاع را به شکل فعلی اداره کرده و مانع هرگونه تغییر اساسی شود.
بنیامین نتانیاهو بهوضوح اعلام کرده است که جز شکست کامل حماس به هیچ چیز دیگری رضایت نمیدهد. با توجه به ساختار گروه حماس، این ایده زمانبر و پیشبرد آن بسیار دشوار است. با این حال او با همین حرف تا امروز غزه را به محلی تبدیل کرده که تقریباً غیرقابل سکونت است. ایدهای که نتانیاهو آن را به متحدانش میفروشد، این است که همه بمبارانها، تیراندازیها و گرسنه نگهداشتنها برای آن است که جهان از شر حماس و سرانش راحت شود. مهمترین متحد نخستوزیر اسرائیل در پیشبرد این خواسته دونالد ترامپ است. او هرچند مدام میگوید از صلح استقبال میکند، اما مطلقاً علاقهای ندارد تا نتانیاهو را به یک آتشبس یا یافتن یک راهحل برای بحران انسانی در غزه مجاب کند.»

روزنامه دنیای اقتصاد در صفحه نخست امروز خود با تیتر «بیانیه دوحه علیه اسرائیل» نوشت: «رئیسجمهور ایران ظهر دوشنبه به دعوت امیر قطر و با هدف حضور و سخنرانی در نشست اضطراری سران کشورهای اسلامی و اتحادیه عرب، وارد دوحه پایتخت مورد اصابت قرار گرفته اسرائیل شد.
مسعود پزشکیان در سخنرانی خود در این نشست تاکید کرد که هیچ کشور عربی یا اسلامی از حملات رژیم صهیونیستی مصون نیست و ما چارهای جز اتحاد نداریم. پزشکیان همچنین در حاشیه این اجلاس با امیر قطر و سایر مقامات شرکتکننده از جمله محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی، دیدار و گفتوگو کرد. نشست سران کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی عصر روز گذشته در دوحه با سخنان شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر، با موضوع تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به قطر آغاز شد و با تصویب بیانیه پایانی به کار خود پایان داد.
در این بیانیه تاکید شده است تجاوز ظالمانه اسرائیل به قطر هرگونه فرصت برای تحقق صلح در منطقه را تضعیف میکند. همچنین در این بیانیه شدیدترین محکومیتها نسبت به حمله غیرقانونی و بزدلانه اسرائیل به کشور قطر صورت گرفته و همبستگی کامل با قطر و حمایت از اقدامات آن برای پاسخگویی قید شده است. همچنین تصریح شده تجاوز به مکانی بیطرف برای میانجیگری، روندهای صلح بینالمللی را تضعیف میکند.
شیخ تمیم بن حمد آل ثانی در آغاز این نشست گفت: «کشورم در معرض تجاوز خائنانه قرار گرفت که طی آن محل اسکان خانوادههای رهبران حماس و هیأت مذاکرهکننده آن مورد هدف واقع شد.» شیخ تمیم در این نشست اظهار کرد که اگر اسرائیل به دنبال ترور رهبران سیاسی جنبش حماس است، پس چرا با آنها مذاکره میکند؟ روز یکشنبه نیز این نشست در سطح وزرای خارجه کشورهای اسلامی و اتحادیه عرب برگزار شد.
پزشکیان در حاشیه حضور در اجلاس اضطراری کشورهای اسلامی و اتحادیه عرب در دوحه قطر، در دیدار محمد شیاع السودانی، نخستوزیر عراق، با اشاره به تداوم، تشدید و گسترش دامنه جنایات رژیم صهیونیستی و با بیان اینکه این رژیم قطعاً بدون حمایت و پشتیبانی آمریکاییها و کشورهای اروپایی، جرأت و جسارت ارتکاب چنین جنایاتی را ندارد، افزود: «بنده از همان دوران رقابتهای انتخاباتی تا امروز، همواره اعلام کردهام که به دنبال تقویت وحدت و انسجام در کشورم و نیز در میان کشورهای اسلامی هستم، در عمل نیز این هدف را دنبال کردهام و تحقق انسجام و وحدت کشورهای اسلامی را مؤثرترین راه مقابله با جنایتکاری رژیم صهیونیستی میدانم.» نخستوزیر عراق نیز در این دیدار با اشاره به تجاوز رژیم صهیونیستی به قطر گفت: «این رخداد نشان میدهد که اسرائیل همه قوانین و چارچوبهای بینالمللی را به سخره گرفته و زیر پا گذاشته و این وضعیت ایجاب میکند کشورهای اسلامی با هماهنگی بیشتر، همه ابزارها و امکانات خود را برای اقدامات عملی جدی در راستای متوقف کردن جنایات این رژیم به کار بگیرند.»
همراستا با برگزاری اجلاس، وبسایت قطری العربی الجدید در مقالهای به تغییر فضای امنیتی کشورهای عربی بعد از این اتفاق پرداخته است. به نوشته این کارشناس، از دهههای گذشته رابطه کشورهای عربی منطقه با آمریکا مبتنی بر اصل «نفت مقابل امنیت» بوده است و این کشورها تصور میکردند که واشنگتن از امنیت آنها محافظت خواهد کرد. بر اساس این تحلیل، فضای امنیتی کشورهای حوزه خلیج فارس بعد از عملیات طوفانالاقصی در اکتبر ۲۰۲۳ کاملاً تغییر کرد و اسرائیل به یک چالش امنیتی اصلی برای منطقه بهویژه کشورهای عربی تبدیل شد. نگرانی امنیتی کشورهای عربی بهویژه بعد از حمله اسرائیل به خاک قطر، چندین برابر شد و واکنش این کشورها به این تجاوز رژیم صهیونیستی و میزان همبستگی آنها با دوحه نشان میدهد که اعراب شروع به درک بزرگیِ تهدید ایجادشده توسط اسرائیل کردهاند؛ جایی که این رژیم بهآسانی و با اطمینان از مصونیت در برابر هرگونه مجازات و پاسخگویی، به هر یک از کشورهای عربی که میخواهد تجاوز میکند.»



نظر شما