به گزارش خبرگزاری ایمنا، رسانههای آزاد، روزنامهها و مطبوعات در هر جامعهای از ارکان توسعه و دموکراسی بهشمار میآید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا، مرور عناوین مطبوعات کشور را بهصورت روزانه در دستور کار خود دارد.
روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «عبور تهران از تردید به تصمیم درباره پکن» نوشت: «حضور پررنگ ایران در اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای و شرکت در رژه روز پیروزی چین نشانه آشکار روشن شدن استراتژی ایران در قبال شرق است. این نکتهای بود که محسن روحی صفت دیپلمات پیشین کشورمان در گفت وگو با «ایران» به آن اشاره کرد. به گفته روحیصفت، تهران پس از سالها، حالا مسیر خود را با وضوح بیشتری مشخص کرده و با اتخاذ دیپلماسی چندبعدی، همزمان فرصتهای اقتصادی و امنیتی را دنبال میکند. او معتقد است که این حضور نه تنها پیام قدرت و جدیت ایران را به همسایگان و غربیها مخابره میکند، بلکه بستری برای توسعه همکاریهای راهبردی و ارتقای جایگاه دیپلماسی کشور فراهم میآورد.
اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای امسال نسبت به سالهای گذشته فضایی متفاوت داشت؛ چه از نظر سطح مشارکت رهبران کشورها و سازمانهای بینالمللی و چه از منظر بازتاب رسانهای. دلیل این تغییر فضا را در چه میبینید؟
همانطور که اشاره کردید، فضای اجلاس امسال بهطور محسوسی متفاوت بود. چین در سالهای گذشته تلاش میکرد چهرهای آرام و مسئول از خود در نظام بینالملل ترسیم کند؛ قدرتی که خواهان همکاری، تعامل و اصلاح قواعد جهانی به سود همه است. اما شرایط جدید بینالمللی، بویژه پس از بازگشت رویکرد تهاجمی آمریکا در دوره ترامپ، پکن را به بازاندیشی واداشت. ایالات متحده اکنون بهگونهای آشکار زبان هجومی خود را به نمایش گذاشته و حتی در ظاهر نیز ملاحظات گذشته را کنار گذاشته است. همین امر موجب شد چین به این نتیجه برسد که باید علاوه بر ابزارهای نرم، توانمندیهای سخت خود را نیز به نمایش بگذارد.
از این منظر، برگزاری مانور نظامی گستردهای که در چنین سطحی بیسابقه بود، حامل پیامی روشن به واشنگتن و جهان بود؛ اینکه چین دیگر تنها به دیپلماسی آرام بسنده نمیکند و آماده است اقتدار بازدارنده خود را علنی کند. این پیام البته فقط جنبه نظامی نداشت، بلکه بُعد سیاسی مهمی نیز در خود داشت.
دعوت گسترده از کشورها و استقبال کشورهایی مانند هند برای حضور در این اجلاس چه پیام سیاسی در دل خود داشت و چه ارتباطی با تحولات منطقهای و جهانی دارد؟
نکته مهم اجلاس امسال، دعوت از ۲۶ کشور بود؛ کشورهایی که اغلب روابط پرچالشی با آمریکا دارند. نمونه بارز آن هند است. واشنگتن طی دو دهه گذشته سرمایهگذاری گستردهای روی دهلینو انجام داد تا بهعنوان کمربندی برای مهار چین عمل کند، اما هند با سیاستی هوشمندانه توانست از فرصتهای آمریکا بهره گیرد و در عین حال همکاری و رقابت خود با چین را ادامه دهد و هزینههای امنیتی را کاهش دهد.
این رفتار هند یادآور همان دیپلماسی ترکیبی و چندبعدی است که همواره بر ضرورت آن برای ایران تأکید داشتهام؛ دیپلماسیای که با انعطاف و سنجیدگی میتواند زمینهساز دستیابی به منافع ملموس شود.
در مجموع، اجلاس شانگهای امسال دو پیام اصلی داشت؛ اول، تغییر رویکرد چین از تصویر صرفاً آرام و همکاریجو به نمایش آشکار قدرت بازدارنده؛ دوم، فراهم آوردن بستری برای همگرایی کشورهایی که از یکجانبهگرایی آمریکا آسیب دیدهاند. برای ایران نیز چنین فضایی فرصتی ارزشمند به شمار میآید تا با حضور فعال و اتخاذ سیاستی متوازن، جایگاه دیپلماسی خود را ارتقا دهد و از ظرفیت همکاریهای چندجانبه بهرهبرداری کند.
به باور من، حضور ایران در این اجلاس حامل چند پیام مهم بود؛ اول، از منظر سیاست خارجی ایران نشان داد که ما بهتدریج در حال رسیدن به یک استراتژی روشنتر در قبال شرق هستیم. مشکل سالهای گذشته، نه کمعلاقگی چین، بلکه بی تکلیفی در داخل ایران بود؛ هنوز مشخص نبود که چه نوع تعامل و شراکتی با پکن باید شکل گیرد. همین سردرگمی، در نهایت به زیان منافع ملی ما تمام شد.
تجربه ثابت کرده است که حتی اگر ایران بخواهد روابط سازندهای با غرب داشته باشد، این امر زمانی امکانپذیر و سودمند خواهد بود که در کنار آن روابط جدی و متوازنی با قدرتهای شرقی برقرار کند.
تنها در سایه یک سیاست چندبعدی و متوازن است که غرب حاضر به دادن امتیاز واقعی میشود.
در فضای پس از جنگ اخیر، افکارعمومی در ایران نیز نسبت به چین دیدگاه مثبتتری پیدا کرده است. در مقابل، رفتار آمریکا باعث شد که بدبینی نسبت به نیات آن کشور افزایش یابد. بنابراین زمینه اجتماعی و سیاسی برای اعتماد بیشتر به همکاریهای راهبردی با پکن فراهمتر شده است.
تفاوت مهم امروز نسبت به گذشته این است که روابط ایران و چین دیگر محدود به تجارت سطحی یا خرید و فروش کالا نیست؛ بلکه تهران نیاز دارد همکاریهای عمیقتر در حوزههای زیرساختی، فناوری و اقتصادی را با چین گسترش دهد.»

روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «دیپلماسی با اروپا و آمریکا به بنبست رسیده است، باور کنید» نوشت: «اقدام اروپاییها در فعالسازی مکانیسم ماشه (اسنپبک) از قبل قابل پیشبینی بود و بسیاری از مراکز کارشناسی گفته بودند اروپاییها یک ماه مانده به ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵/ ۲۶ مهر ۱۴۰۴ با استفاده از بندی که در متن برجام تعبیه گردیده است، مانع غروب بندهای اساسی برجام میشوند که به ایران امکان میدهد پس از ده سال تحمل اقدامات یکجانبه، از شر آن خلاص گردد. گرچه پذیرش چنینبندی از سوی مذاکرهکنندگان ایرانی و دستگاههایی که آن را در ایران پذیرفتند، جرم سنگین و شرمآوری میباشد، اما پرواضح است که حتی اگر این بند هم وجود نداشت، اروپاییها و آمریکاییها اجازه نمیدادند پرونده هستهای ایران عادی شود و ایران بتواند از مواهب عضویت در NPT و آژانس بینالمللی انرژی اتمی استفاده کند. بنابراین اصل اینکه ما به توافق با غرب دل بسته بودیم و ادعا میکردیم با اقدامات دیپلماتیک میتوانیم روابط حقوقی خود با غرب را به گونهای تنظیم کنیم که با هزینه کم اهداف هستهای خود را محقق گردانیم، خطا بود و امروز پس از ۲۲ سال طی این طریق و بازگشت به نقطه صفر، پرداخت هزینه هنگفت دیگر، هیچ توجیهی ندارد که بخواهیم دوباره دم از مذاکره با غرب برای یافتن یک راه حقوقی قابل اعتماد بزنیم.
تعبیه مکانیسم ماشه در برجام، کلیدیترین و حسابشدهترین بند آن است و وقتی مکانیسم ماشه میتواند همه قطعنامههای تحریمی ظالمانه و غیرموجه شورای امنیت سازمان ملل را برگرداند، به این معناست که با خود برجام برابری میکند و تسلیم شدن در برابر آن حتی اگر با تعویق و استمهال شش ماهه توأم باشد، خسارتی بزرگ به اندازه خود برجام متوجه ایران میکند. مهلت شش ماهه که امروز صحبت آن میشود در واقع شش ماه دیگر یعنی تا ۱۶ فروردین سال آینده، کشور را در وضعیت انتظار قرار میدهد، آرامش را از فضای اقتصادی و حتی امنیتی ایران میگیرد و در پایان شش ماه دوباره بحث اسنپبک مطرح میشود و وضعیت انتظار ایران را برای مدتی نامعلوم تداوم میبخشد.
اگر به عبارات مقامات سه کشور اروپایی هنگام ارائه نامه بازگشت تحریمهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل نگاه کنیم، درمییابیم عبارت «هنوز راه دیپلماسی باز است» حیلهای است برای اینکه ایران را در وضعیت انفعال قرار دهند و مانع استفاده ایران از ظرفیت آفندی خود شوند. متأسفانه طی ده سال گذشته و از زمان تصویب برجام علیرغم آنکه طرفهای غربی به حداقلی از تعهدات خود هم عمل نکردهاند، ادبیات اکثر مسئولان ایرانی به گونهای بوده که مقامات عهدشکن غربی از آن، ترس ایران از بدتر شدن اوضاع را برداشت کردهاند. در حالی که در همین مدت ایران میتوانست با استناد به عدم اقدام متقابل غربیها در برجام، غرب را با مواضع و اقدامات محکم در وضعیتی قرار دهد که یا به تعهدات خود عمل کند و یا خسارت جبرانناپذیر ناشی از فقدان اقدامات متقابل را متحمل شود.
مقامات وقت دولتی ایران، ۲۲ سال پیش سادهانگاری یا لاپوشانی کردند چرا که وقتی غرب اتهاماتی را متوجه برنامه هستهای ایران کرد، اظهار داشتند غرب واقعاً ابهامات و سؤالاتی دارد، اگر سوالات آنان جواب داده شود و آنان متوجه شدند که ایران دنبال ساخت بمب اتمی نیست، موضوع فیمابین حل میشود. در دوره ریاست محمد البرادعی، دیپلمات مصری بر سازمان بینالمللی انرژی اتمی این باور در برخی دیپلماتهای ایرانی به وجود آمد که اگر همه ۱۲ سوال آژانس را پاسخ دهیم، آژانس رسماً اعلام میکند برنامه هستهای ایران صلحآمیز است و مسئلهای ندارد. کما اینکه محمد البرداعی چنین وعدهای داده بود اما درست یک روز پس از آنکه سوالات پاسخ داده شد و البرادعی باید نتیجه را اعلام میکرد آمریکاییها بحث لپتاپ را پیش کشیدند و مذاکرات را به نقطه صفر برگرداندند و این موضوع در دوره ریاستجمهوری روحانی و پس از آن چندین بار تکرار شد اما هر بار بحث جدیدی مطرح گردید و مذاکرات هستهای به نقطه صفر بازگشت.
آنچه اکنون بیم آن میرود، تکرار موضع ضعیف ایران و باز محور شدن مذاکره و دیپلماسی با غرب است. در حالی که ایران واقعاً ضعیف نیست و ضعیف هم دیده نمیشود. ایران در کانون یک جبهه مؤثر و قدرتمند ذیل نام «جبهه مقاومت» قرار دارد. ایران در کانون توجه بیش از دو میلیارد مسلمان و در قلب چند صد میلیون شیعه و در سطح بینالمللی یک شریک قدرتمند و فعال در ائتلافهای بزرگ اقتصادی قرار دارد. متأسفانه ادبیات امروز بعضی مقامات و بعضی دستگاهها، ایران قدرتمند را ضعیف معرفی میکند و این باعث طمع دشمن میشود، علیرغم آنکه ایران را قدرتمند میداند. ما باید با موضع قاطع به همراه عمل قاطع به دشمنان خود نشان دهیم در وضعیت آفند و ابتکار قرار داریم. الان اروپا و آمریکا با نگاه به پارهای مواضع مقامات ایران طی ده سال اخیر، رفتار ما را پیشبینی کردهاند که به سمت اسنپبک رفتهاند. اگر آنان به این فکر میکردند که ایران از ابزارهای قدرت خود در مقابل اقدامات ضدایرانی استفاده میکند، به این راحتی علیه ایران وارد گود نمیشدند. برنامه هستهای ایران حتماً باید به جای صراحت، در فضای ابهام ادامه پیدا کند. هرگز نباید خیال غرب غدّار از ما راحت باشد. برنامه هستهای برای کشوری با فرهنگ و تمدن و قدرت ایران باید بهطور کامل نه فقط به توسعه توانمندیهای ایران بلکه به توسعه اقتدار ایران هم کمک کند.»

روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «تقلای ماندن در باشگاه قدرتمندان» نوشت: «ترامپ با یک امضا وزارت دفاع این کشور را به «وزارتجنگ» تغییر نام داد. پس از جنگ دوم، آمریکا که از منطقه جنگ دور و سالم مانده بود، با کمک به روسیه برای مقابله با ارتش آلمان از طریق «پل پیروزی ایران» و کمک به چین در پیروزی بر ژاپن و بمباران اتمی «ژاپن تسلیمشده» بهعنوان ابرقدرت جهان خودنمایی کرد. بر همین اساس در ۱۹۴۷ با این توجیه که قدرت برتر دنیا هستند و برای ایجاد نظم نوین جهانی نیازی به جنگ ندارند، نام وزارت جنگ خود را به وزارت دفاع تغییر دادند. اکنون این تغییر نام در دولت ترامپ صرفاً یک اقدام نمایشی نیست بلکه یک راهبرد برای ایجاد جنگهای جدید در جهان با هدف تضعیف قدرتهای نوظهور و حفظ ابرقدرتی آمریکا است. آمریکا به ایران حمله کرد، آماده حمله به ونزوئلا است، با روسیه از طریق اوکراین میجنگد و برای جنگ با چین- دستکم از طریق کمک به تایوان- برنامه دارد. جنگ و تضعیف رقیبان آخرین حربه آمریکا در تقلا برای ابرقدرتماندن است.
رئیسجمهور آمریکا فقط با یک امضا، وزارت دفاع ایالات متحده را به «وزارت جنگ» تغییر نام داد، کاری که او آن را «پیامی از قدرت و پیروزی» خواند و گفت: «ما قدرتمندترین ارتش دنیا را داریم، بهترین تجهیزات، بهترین تولیدکنندگان تجهیزات و هیچ کشوری توان رقابت با ما را ندارد.» حامیان تغییر نام میگویند این تغییر نشانه صراحت و بازگشت به روحیه جنگجویی است. مشخصاً وزیر دفاع آمریکا گفت که «ما به حمله میپردازیم، نه صرفاً دفاع» مخالفان اما، تغییر نام را اتلاف منابع، نشانه ضعف آمریکا و تلاش برای اثبات ابرقدرتی یک ابرقدرت روبه افول خواندهاند.
دونالد ترامپ روز جمعه با امضای یک فرمان اجرایی رسماً استفاده از عنوان «وزارت جنگ» را برای پنتاگون مجاز کرد و آن را «پیامی از قدرت و پیروزی» توصیف نمود. ترامپ در مراسم امضای فرمان گفت: «این یک تغییر بسیار مهم است، چون مربوط به نگرش است… واقعاً درباره پیروز شدن است.» ترامپ گفت: «این نام بسیار مناسبتر است، بهویژه با توجه به شرایط کنونی جهان» و تأکید کرد که عنوان «وزارت جنگ» بار روانی و سیاسی متفاوتی دارد و به جای «دفاع» صرف، پیام فعالانهای از توانایی آمریکا برای غلبه بر دشمنان میدهد. پیت هگست، وزیر دفاع هم که حالا خود را وزیر جنگ میخواند، بیدرنگ تصمیم ترامپ را ستود: «ما به حمله میپردازیم، نه صرفاً دفاع؛ حداکثر کشتار، نه قوانین محدودکننده»؛ جملاتی که به لحاظ نمادین نشاندهنده انتخاب آشکار دولت برای برجستهکردن جنبه تهاجمی قدرت نظامی است.
بلافاصله یک کمپین بروکراتیک گسترده شروع شد: تابلوها در ورودی پنتاگون تعویض شد، آدرسوبسایتِ رسمی به war. gov هدایت شد و در شبکههای اجتماعی نامها تغییر یافت. منتقدان اما، نگاه چندان خوشبینانهای به این تغییر نام ندارند. قبل از سال ۱۹۴۷، تاریخی نسبی که به شروع ابرقدرتی آمریکا گره خورده، نام وزارت دفاع آمریکا، وزارت جنگ بود. از سال ۱۷۸۹ که وزارت جنگ بهعنوان یکی از نخستین وزارتخانههای کابینه تشکیل شد، وظیفه اداره ارتش زمینی ایالات متحده را عهدهدار بود و در طول قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، وزارت جنگ مرکز فرماندهی ارتش و سیاستگذاری نظامی آمریکا بود. با آغاز جنگ جهانی دوم و سپس نقش آمریکا در آن، نیاز به هماهنگی میان ارتش، نیروی دریایی و بعدها نیروی هوایی احساس شد و قانون امنیت ملی ۱۹۴۷ (National Security Act of ۱۹۴۷) ایجاد و دو سال بعد هم، در سال ۱۹۴۹، با اصلاح قانون امنیت ملی، وزارت دفاع متولد شد. وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) به بزرگترین دستگاه اداری- نظامی جهان تبدیل شد، با صدها هزار کارمند غیرنظامی، بیش از یک میلیون سرباز فعال، و بودجهای که از بسیاری از کشورهای جهان فراتر است. تبدیل وزارت جنگ به وزارت دفاع، به این دلیل نمادین انجام شد که واژه «جنگ» جای خود را به «دفاع» داد تا چهره تازه آمریکا پس از پیروزی در جنگ جهانی دوم بهعنوان «ابرقدرت صلحبان» تثبیت شود.
کاخ سفید در بیانیهای اعلام کرده که فرمان اجرایی ترامپ به پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا اجازه میدهد در تمام مکاتبات رسمی خود را «وزیر جنگ» معرفی کند، در حالی که صرفاً با دستور اجرایی ترامپ بدون مصوبه کنگره، «وزارت جنگ» میتواند صرفاً بهعنوان یک نام ثانویه به کار رود. با این حال، منتقدان میگویند حتی اگر منظور یک نام «ثانویه» هم باشد، قانون ۱۹۴۹ که «وزارت دفاع» را بهعنوان نام رسمی ثبت کرده، پابرجاست و هر تغییر دائم به مصوبه کنگره نیاز دارد، بهخصوص که هزینههای عملیاتی برای بهروزرسانی صدها هزار برگه، تابلو و سازه بینالمللی میلیونی یا حتی میلیاردی برآورد شده است. میچ مککانل، رهبر سرشناس جمهوریخواهان سنا دیروز هشدار داد که اگر نام را «وزارت جنگ» بگذاریم باید بهطور واقعی منابع لازم را نیز اختصاص دهیم وگرنه این فقط یک ژست توخالی خواهد بود. سناتور دموکرات کهنهکار تمی داکورث به تندی هزینه و بیفایدهبودن این نمایش را نکوهش کرد و پرسید آیا بهتر نیست این پول صرف خانوادههای نیروهای مسلح یا دیپلماسی پیشگیرانه شود. در داخل پنتاگون هم گزارشهایی از سردرگمی و خشم کارکنان منتشر شده؛ توصیفهایی مانند «یک میلیون دردسر کوچک» که رسانهها برای توصیف دامنه اجرایی این پروژه بهکار بردهاند. در سطح بینالمللی، اما واکنشها متفاوت بود. رسانهها و تحلیلگران روسی این اقدام را صادقانهتر و «برازنده» خواندند؛ طعنهای که از سوی برخی جریانهای خبری وابسته به مسکو منعکس شد.»

روزنامه وطن امروز در صفحه نخست امروز خود با تیتر «اقدام راهبردی علیه تسلیم» نوشت: «آقای حسن روحانی در جدیدترین اظهارات خود، مدعی شده مصوبه مجلس موسوم به اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران مانع توافق هستهای با آمریکا در سال ۱۴۰۰ شده است. البته این نخستینبار نیست حسن روحانی چنین ادعایی را مطرح میکند. وی پیش از این نیز در چند نوبت این ادعا را طرح کرده بود. همان زمان نیز که روحانی ماههای پایانی ریاست جمهوری خود را سپری میکرد و دولت باید این قانون را ابلاغ میکرد، روحانی مخالفت خود را با این مصوبه اعلام کرده بود.
مفاد این قانون چیست؟
پس از ترور شهید دکتر «محسن فخریزاده»، نمایندگان مجلس ۱۲ آذر ۱۳۹۹ طرح اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران را تصویب کردند. با وجود مخالفت حسن روحانی، این مصوبه که به تأیید شورای نگهبان رسیده بود، ۱۵ دی توسط اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت دوازدهم ابلاغ شد. بر اساس این قانون، سازمان انرژی اتمی موظف شد سالانه ۱۲۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۲۰ درصد در کشور ذخیره کند. همچنین سازمان مذکور موظف شد نیاز کشور برای مصارف صلحآمیز اورانیوم با غنای بالای ۲۰ درصد را به طور کامل و بدون تأخیر تأمین کند. در بند ۳ این قانون نیز آمده است: برای تحقق هدف مندرج در ماده ۲۹، سازمان انرژی اتمی ایران مکلف است حداکثر ظرف ۳ ماه پس از تصویب این قانون عملیات نصب، تزریق گاز، غنیسازی و ذخیرهسازی مواد را تا درجه غنای مورد نیاز، با حداقل هزار دستگاه ماشینهای نسل دوم پیشرفته (آیآر – تو ام) آغاز کند.
همچنین در همین بازه زمانی، عملیات غنیسازی و تحقیق و توسعه با ماشینهای نسل ششم (آیآر- سیکس) را با حداقل ۱۶۴ ماشین از این نوع آغاز کرده و آن را ظرف مدت یک سال پس از تصویب این قانون به هزار دستگاه ماشین توسعه دهد. در این قانون همچنین آمده است: در اجرای بند ۳ قانون اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام مصوب ۲۱/۷/۱۳۹۴ و در جهت تحقق ظرفیت یکصد و ۹۰ هزار سو غنیسازی، سازمان انرژی اتمی ایران مکلف است بلافاصله پس از تصویب این قانون، ظرفیت غنیسازی و تولید اورانیوم غنیسازیشده با سطح غنای متناسب هر یک از مصارف صلحآمیز کشور را به میزان ماهانه حداقل ۵۰۰ کیلوگرم افزایش دهد و نسبت به نگهداری و انباشت مواد غنیشده در کشور اقدام کند. در ماده ۴ این قانون نیز سازمان انرژی اتمی مکلف شد نسبت به طراحی یک عامل واکنش (رآکتور) آب سنگین ۴۰ مگاواتی جدید با هدف تولید همسانهای پایدار (رادیو ایزوتوپ) بیمارستانی با جدول زمانبندی اقدام کند. در ماده ۶ این قانون نیز دولت مکلف شد در واکنش به عدم اجرای تعهدات بانکی ۱+۴ نظارتهای فراتر از پادمان از جمله اجرای داوطلبانه سند (پروتکل) الحاقی را متوقف کند.
چرا این قانون تصویب شد؟
با خروج آمریکا از برجام، حسن روحانی نزدیک ۳ سال حق ایران برای کاهش تعهدات برجامی خود را متوقف کرده بود. روحانی ابتدا مدعی بود خروج آمریکا از برجام به مثابه خروج یک عامل مزاحم از این توافقنامه است. وی سپس مدعی شد میتوان برجام را با حضور ایران و ۱+۴ ادامه داد. بر همین اساس روحانی و ظریف مدعی بودند اروپاییها مستقل از آمریکا، تعهدات برجامی خود را انجام میدهند. البته همان زمان منتقدان برجام هشدار دادند اروپا توانایی اقدام مستقل از آمریکا را ندارد و بر همین اساس تروئیکای اروپا -حاضر در برجام - از تکالیف و تعهدات خود استنکاف خواهد کرد.
روحانی اما مخالف این استدلال بود و بر همین اساس ایده اینستکس مطرح شد. اینستکس یک ابزار ویژه مالی بود که ژانویه ۲۰۱۹ توسط کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان برای تسهیل تجارت غیردلاری با ایران ایجاد شد. هفتم تیر ۱۳۹۸ با اعلام سیدعباس عراقچی، معاون وقت وزیر امور خارجه، سازوکار مالی اینستکس عملیاتی شد. ۳۱ مارس ۲۰۲۰ نخستین تراکنش مالی اینستکس توسط دولت آلمان برای کمک به بیماران کرونایی انجام شد اما این تنها عملیات اینستکس بود. اروپاییها از انجام تعهدات برجامی خود خودداری کردند و اینستکس نیز با شکست مواجه شد. با شکست سازوکار اینستکس، مسلم شد ۳ کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان اگرچه در برجام حضور داشتند اما مانند آمریکا از اجرای تعهدات خود در برجام سر باز زدند. با این اقدام اروپا، انتقادات در ایران از دولت روحانی افزایش یافت. با وجود اینکه وفق برجام و به خاطر تخطی آمریکا و ۳ کشور اروپایی از اجرای تکالیف خود در برجام، ایران حق داشت تعهدات برجامی خود را کاهش دهد اما روحانی پس از خروج آمریکا از برجام، به بهانه اجرای تعهدات ۳ کشور اروپایی، مانع کاهش تعهدات برجامی ایران شد.
پس از استنکاف اروپاییها از اجرای تکالیف برجامی خود، دیگر بهانهای وجود نداشت و دولت روحانی باید با استناد به برجام، دستور میداد تعهدات برجامی ایران کاهش یابد. با این حال، در کمال تعجب، روحانی از انجام این اقدام خودداری کرد. او نهتنها از حق ایران برای کاهش تکالیف خود در برجام استفاده نکرد، بلکه پس از مطرح شدن طرح اقدام راهبردی در مجلس، آشکارا با آن مخالفت کرد. روحانی این بار یک بهانه جدید مطرح کرد. وی این بار مدعی بود طرح اقدام راهبردی مانع مذاکرات او با دولت بایدن است. کما اینکه بعدها هم مدعی شد این قانون مانع توافق او با دولت بایدن شد. این در حالی است که در بازه یک ساله پایان دولت روحانی که با نخستین سال ریاست جمهوری جو بایدن مصادف شده بود، دولت آمریکا اساساً تمایلی به احیای برجام یا انجام یک توافق هستهای جدید با ایران نداشت. با این حال اما روحانی که با شکست برجام و اینستکس، همه اعتبار خود درباره تعامل با غرب را در معرض خطر میدید، بارها مدعی شد میتوانست با دولت بایدن به توافق برسد اما قانون اقدام راهبردی مجلس، مانع توافق او شد!
در ایران اما نمایندگان مجلس که بخوبی از ماهیت مخالفت روحانی با استفاده ایران از حق کاهش تعهدات خود در برجام مطلع بودند، دست به کار شدند و وفق مفاد برجام، دولت را موظف کردند محدودیتهای برنامه هستهای ایران را لغو کرده و بر اساس نیازهای کشور، غنیسازی اورانیوم را از سر بگیرد.»

روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود با تیتر «حزبالله در تنگنا» نوشت: «در غیاب پنج وزیر شیعه کابینه نواف سلام، طرح پیشنهادی ارتش برای خلع سلاح حزبالله با موافقت روبهرو شد. منتقدان حزبالله چهار دهه است که در پی خلع سلاح این گروه لبنانی هستند و این نخستین بار نیست که حزبالله با بحرانی از این دست روبهرو میشود. از چهار دهه پیش به این سو حزبالله بارها در معرض خلع سلاح قرار داشته است، اما این گروه تا امروز توانسته با اتکا بر این موضوع که وظیفه مقاومت علیه اشغالگری اسرائیل را یکتنه بر دوش دارد، از این بحران بگریزد.
از سال ۱۹۸۶ به این سو زمزمه خلع سلاح نیروهایی غیر از ارتش لبنان مطرح بوده است. توافقنامه طایف در سال ۱۹۸۹ که به جنگ داخلی ۱۵ ساله لبنان پایان داد، بر انحلال همه شبهنظامیان تأکید میکرد، اما حزبالله بهطور ویژهای مستثنا شد؛ با این توجیه که شبهنظامی نیست بلکه جنبش «مقاومت» علیه اشغال اسرائیل در جنوب لبنان است. در آن زمان نیروهای دفاعی اسرائیل همچنان بخشی از خاک لبنان را اشغال کرده بودند و دولت لبنان بهتنهایی توان آزادسازی جنوب را نداشت.
ضعف ارتش لبنان در مقابله با بحرانهای فراوان این کشور موجب شد حزبالله به مرور به یک نیروی سیاسی و نظامی شاخص در این کشور تبدیل شود. اوج این حضور در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ بود که در نهایت به جنگ ششروزه و بیرونراندن اسرائیلیها انجامید. این برد برای حزبالله اتفاقی بود که باعث شد دستکم تا دو دهه بعد هرگونه تلاش برای خلع سلاح این گروه بینتیجه باقی بماند. در حقیقت پس از جنگ ششروزه، حزبالله توانست نقش خود را بهعنوان نیرویی میهنی و نهفقط شیعی به رخ دیگر لبنانیها بکشد. این نقشآفرینی جایگاهی را برای آنها رقم زد که تا پیش از این قابل تصور نبود.
حزبالله طی سالها تنها نیروی منطقهای بوده که قدرت مقابله با اسرائیل را از خود نشان داده است. در حقیقت حزبالله در بازتعریف خود بهعنوان نیروی مقاومت، به خوبی عمل کرده است. از سوی دیگر، در دست داشتن سلاح به این گروه فرصت داد تا بتواند در سیاست هم به نیرویی تعیینکننده تبدیل شود. در یک سال گذشته نفوذ حزبالله با ترور سیدحسن نصرالله و برخی دیگر از مهمترین چهرههای آن کاهش پیدا کرده است. نظرسنجیها میگویند گروههای مسیحی، دروزی و مسلمانان سنی کمتر از قبل به حزبالله تکیه دارند. با همه اینها، حزبالله کماکان آنقدر طرفدار پروپاقرص دارد که بتواند بخشی از خیابانهای بیروت را به تصرف درآورد. اعتراضات اخیر پس از اعلام احتمال خلع سلاح حزبالله نشان داد طرفداران، کماکان پرشور از طرحهای این گروه و ایده مقاومت علیه اسرائیل حمایت میکنند.
در لبنان اقتصاد عملاً فروپاشیده و ارتش با مشکلات فراوانی روبهرو است. این کشور در حالی سال گذشته وارد جنگ با اسرائیل شد که هنوز از انفجار بندر بیروت کمر راست نکرده بود. در چنین شرایطی دولت نواف سلام به خوبی میداند که بدون تکیه بر کمکهای خارجی نمیتواند راه نجاتی برای کشور از وضعیت دشوار اقتصادی پیدا کند. همین امر باعث شده ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی و عربی فشارها را برای خلع سلاح لبنان افزایش دهند. در بیروت سیاستمداران امیدوارند با کاهش نفوذ حزبالله، درهای کمکهای غربی به روی این کشور باز شود.»

روزنامه دنیای اقتصاد در صفحه نخست امروز خود با تیتر «توصیه به عراق، پیام به غرب» نوشت: «سید عمار حکیم، رهبر جریان حکمت ملی عراق که به منظور دیدار و گفتوگو با مقامات ایرانی جمعه شب به تهران سفر کرده است، روز گذشته با علی لاریجانی، محسنیاژهای و سیدحسن خمینی دیدار و گفتوگو کرد.
در این گفتوگوها آخرین تحولات منطقهای، روابط دوجانبه ایران و عراق و همکاریهای مشترک مورد بحث و گفتوگو قرار گرفت. دبیر شورای عالی امنیت ملی در این دیدار بر لزوم عینیتر شدن همکاریهای ایران و عراق تاکید کرد. رئیس قوه قضائیه نیز در این دیدار با بیان اینکه ما اهل گفتوگو هستیم، گفت که حرف زور دشمن را نخواهیم پذیرفت.
علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی صبح دیروز با رهبر جریان حکمت ملی عراق، دیدار و گفتوگو کرد. یکی از مهمترین مسائل این گفتوگو توصیه لاریجانی به مقامات عراقی برای عینی شدن همکاریهای ایران و عراق بود. لاریجانی با تاکید بر اینکه در شرایط پرتحرک امروز همکاریهای ایران و عراق باید عینیتر شود، عراق را کشوری دوست، همکیش و قوی منطقه خواند و همکاریهای ایران و عراق را راهبردی توصیف کرد. به گزارش ایرنا، حکیم نیز در این دیدار با بیان اینکه جنگ اسرائیل علیه ایران، برخلاف تصور رژیم صهیونیستی به قدرت ایران در منطقه افزود و مسلمانان نقش قدرتمند ایران را ستودند، گفت: امروز رفتار شرورانه رژیم صهیونیستی در نظریه «اسرائیل بزرگ» حقانیت ایران در غده سرطانی خواندن این رژیم را نشان داد و امروز کل منطقه نسبت به ماجراجویی اسرائیل حساس شده است.
در ادامه این دیدارها پیش از ظهر دیروز، رئیس جریان حکمت ملی عراق با محسنیاژهای، رئیس قوه قضائیه دیدار کرد. در این دیدار رئیس قوه قضائیه با اشاره به «موضع صریح و مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران در قبال دو مقوله جنگ و صلح» تصریح کرد: ایران اسلامی اگر چه هیچگاه آغازگر جنگ نبوده و نخواهد بود، اما هرگز تسلیم نظام سلطه نیز نمیشود و نه «جنگ تحمیلی» را میپذیرد و نه «صلح تحمیلی» را، این منطق روشنی است که امامین انقلاب ما به کرات تبیین فرمودهاند.
رئیس قوه قضائیه، منطق جمهوری اسلامی ایران را گفتوگو از روی اقتدار و رد و طرد زورگویی و قلدرمأبی دانست و بیان کرد: جمهوری اسلامی ایران اهل منطق و گفتوگو است؛ ما در برابر «خصم» نیز از این رویکرد تبعیت میکنیم. منطق ما نیز روشن است؛ ما میگوئیم که از حقوق اساسی خود که وفق قوانین بینالمللی نیز محترم شمرده شده است، کوتاه نمیآییم؛ در این راستا ما اهل گفتوگو هستیم، اما اگر طرف مقابل به دنبال تحمیل اغراض خود است و میگوید مذاکره کنیم به این معنا که «هر چه ما دیکته کردیم شما بپذیرید»! قطعاً به هیچوجه از جانب ایران اسلامی پذیرفته نمیشود. محسنیاژهای ادامه داد: ما قطعاً حرف زور دشمن را نخواهیم پذیرفت، اما بر مبنای منطق اسلامی خود، ابایی نداریم که حرف طرف مقابل را ولو آنکه «دشمن» باشد بشنویم؛ مشروط بر آنکه حرف او زورگویانه و مترادف با تحمیل اغراض استکباری نباشد.
گفتوگو در مورد روابط ایران و عراق بخش دیگری از گفتوگوهای رئیس قوه قضائیه با عمارحکیم را تشکیل میداد. اژهای در این بخش از سخنانش با بیان اینکه استحکام مراودات و مناسبات با همسایگان، از اولویتهای اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران است، گفت: در این میان عراق با عنایت به مشترکات فراوانی که میان ما وجود دارد، از جایگاه ویژهای برخوردار است؛ ما با هیچیک از همسایگانمان حتی آنها که در مواردی با دشمنان ما همسو هستند، سرستیز نداریم؛ مگر در مواردی علنی در راستای توطئههای دشمن، برای ما مشکلاتی را پدید آورند. وی در ادامه گفت: ظرفیت مراودات و مناسبات ایران و عراق در ابعاد اقتصادی و غیراقتصادی، بسیار بیشتر و وسیعتر از آن چیزی است که اکنون وجود دارد و ما در جمهوری اسلامی ایران، متفقالقول خواهان توسعه مراودات و مناسبات با عراق هستیم.»



نظر شما