بسته سرکوب؛ به دشمن کوچه ندهید

مهم‌ترین عناوین روزنامه‌های امروز _سه‌شنبه چهارم شهریور_ را در ادامه می‌خوانید.‌

به گزارش خبرگزاری ایمنا، رسانه‌های آزاد، روزنامه‌ها و مطبوعات در هر جامعه‌ای از ارکان توسعه و دموکراسی به‌شمار می‌آید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا، مرور عناوین مطبوعات کشور را به‌صورت روزانه در دستور کار خود دارد.

روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «اسرائیل بزرگ یا پایان صهیونیسم؟» نوشت: «چنانکه می‌دانیم، پدیده تجاوز و آدمکشی و اشغال سرزمین دیگران برای رژیم اسرائیل امری ذاتی است. کوشیده‌اند به این امر رنگی دینی و توراتی و آرمانی بدهند. چنانکه نتانیاهو در مصاحبه با تلویزیون اسرائیل گفته است این یک «مأموریت تاریخی و الهی» است. همان مأموریتی که در شمایلی دیگر «مایکل روهان» برای خود قائل بود؛ مسجد الاقصی را ۵۶ سال پیش با بنزین به آتش کشید. همان مأموریت الهی و معنوی که «باروخ گلد اشتاین» در ۶ اسفندماه ۱۳۷۲ در روز جمعه چهاردهم ماه رمضان هنگام نماز صبح به حرم ابراهیمی رفت و جمعیت نمازگزار را به رگبار بست. ۵۰ نفر از نمازگزاران در حال نماز شهید شدند. پس از کشتار نمازگزاران، دولت اسرائیل برای اینکه بین یهودیان و مسلمانان هنگام نیایش در حرم ابراهیمی مشکلی پیش نیاید؛ ۶۰ درصد فضا یعنی عرصه و اعیان حرم را در اختیار یهودیان قرار داد! یک ماه پیش دولت اسرائیل اداره حرم ابراهیمی را از شهرداری الخلیل و اداره اوقاف فلسطین گرفت و اختیار مطلق اداره حرم ابراهیمی را به «شورای دینی شهرک کریات اریا» واگذار کرد. مواردی که اشاره کردم هر کدام بخشی از قطعات چیستانی است که البته این روزها قطعات و اجزای ساختار چیستان را می‌شناسیم. این قطعات با زمان‌بندی و در موقعیت‌های مختلف اجرا می‌شود.

کار به جایی می‌رسد که نتانیاهو در بحبوحه بحران غزه، قتل عام و کشتار کودکان در غزه، ماجرای توقف جنگ علیه ایران، پیمان ابراهیم و فضای بی‌سابقه امواج نیرومند افکار عمومی جهانی که علیه اسرائیل سامان یافته است؛ ناگاه از تشکیل اسرائیل بزرگ و از «مأموریت الهی و تاریخی» خود سخن می‌گوید. مأموریت نتانیاهو تحقق یا تشکیل اسرائیل بزرگ است؟! این مأموریت را چه کسی به او داده است؟ دولت‌های مصر و اردن و حتی لبنان برای خوشایند اسرائیل و اطاعت و تبعیت از فرمان آمریکا و خواست اسرائیل که آمریکا مجری آن است، کدام کار را قرار بود انجام دهند که نداده‌اند!؟ نتانیاهو با کدام محاسبه از اسرائیل بزرگ و تجزیه مصر و اردن و لبنان و سوریه و سیطره کامل بر فلسطین یعنی پایان مأموریت دولت خودگردان سخن گفته است؟ البته دولت خودگردان از آغاز کاریکاتور دولت بود، آن کاریکاتورِ کمدی تبدیل به تراژدی شده است. به قول عرب‌ها «مضحک مبکی!» یعنی پدیده خنده آور گریاننده. وقتی در برابرحمله اسرائیل و ترور فرماندهان ارشد نظامی، ایران با دفاع موشکی اهدافی را در درون تل آویو و حیفا با موشک‌های بالستیک که حیرت و تحسین کارشناسان واقع نگر و منصف بیگانه را به همراه داشت؛ هدف قرار داد، دولت خود گردان که حمله اسرائیل به ایران را محکوم نکرده بود و پاسخ ایران را که در واقع دفاع در برابر تجاوز بود، محکوم کرد!

آیا نتانیاهو همانطور که در حمله به ایران دچار سو محاسبه شد درباره طرح سناریوی اسرائیل بزرگ همان اشتباه استراتژیک را تکرار کرده است؟ تقریباً تمامی کشورهای اسلامی و عربی غرب آسیا چه به عنوان موضع‌گیری مقامات سیاسی یا انتشار بیانیه‌ها، مانند اتحادیه عرب، شورای همکاری خلیج فارس و سازمان کنفرانس اسلامی، نتانیاهو را محکوم کردند. وزیران خارجه ۳۱ کشور عربی و اسلامی با انتشار بیانیه‌ای مواضع نتانیاهو را با صراحت و شدت محکوم کرده‌اند.

نتانیاهو چگونه اندیشیده و سنجیده است؟ در واقع همه هم پیمانان پیمان ابراهیم را مسأله دار کرده است. آیا با توجه به رقابت‌های حزبی در درون کابینه و شکننده بودن موقعیت نتانیاهو، او یکبار دیگر برای راضی کردن راست‌های فوق راست در اسرائیل و ممانعت از خروج احزاب راست از دولت ائتلافی این سخنان را بر زبان آورده است؟ وقتی نتانیاهو می‌گوید اسرائیل بزرگ، مأموریت تاریخی و معنوی اوست؛ گرچه وقتی نتانیاهو از معنویت حرف می‌زند، باید به خداوند پناه برد که این کدام معنویت است که نشانه‌های آن را در غزه دیده و می‌بینیم. به روایت «غازی قصیبی» شاعر، نویسنده و سیاستمدارعربستانی که سرود: «آه این کبوتر صلح اگر به چنگم بیفتد تکه تکه‌اش می‌کنم!» عُمر غازی قصیبی وفا نکرد تا بماند و ببیند بر سر دموکراسی و حقوق بشر و آزادی همان آمده است که بر سر کبوتر صلح رفته بود. دردمندانه درباره صلح سرود:

«ما طرفدار صلحیم! شارون کودکان ما را سر می‌برد، خاخام به ما دشنام می‌دهد، عمو سام مهربان جلوی ما را می‌گیرد، تمام دنیا ما را نظاره می‌کنند، انگار ما فیلم سینمایی هستیم، انسان نیستیم…»

طرح یا سناریوی اسرائیل بزرگ چه مبانی نظری دینی یا توراتی دارد که نتانیاهو از مأموریت معنوی یا دینی خود سخن می‌گوید؟ این نظریه تا چه حد می‌تواند درست و دقیق و قابل استناد باشد؟ نظریه چگونه تبدیل به برنامه عملیاتی تأسیس اسرائیل و اکنون گام بعدی اسرائیل بزرگ شده است؟ گام اول تأسیس در سال ۱۹۴۸، گام دوم اشغال قدس شرقی و کرانه غربی و غزه و جولان در سال ۱۹۶۷، گام سوم طرح صریح اسرائیل بزرگ در سال ۲۰۲۵. این سه گام با دستاویز قرار دادن کتاب مقدس به عنوان یک دستورالعمل دینی و الهی توجیه شده است. آیا می‌توان از کتاب مقدس چنین ایده‌ای استخراج یا استنباط کرد؟ به نظرم هر دو اصلی که صهیونیست‌ها و مشخصاً نتانیاهو بر اساس کتاب مقدس مطرح کرده‌اند تحریف آیات کتاب مقدس است: «یکم: در باب نهم سفر پیدایش آیات ۱۹ و ۲۰: در آن روز خداوند با ابراهیم عهد بست. گفت این زمین را از نهر مصر تا نهر عظیم یعنی نهر فرات به تو بخشیده‌ام * یعنی قینیان و قتزیان و قنوسیان و فرزیان و رقائیان و اموریان و کنعانیان و جرجاشیان و یبوسیان را.» این آیه دو بخش متمایز دارد. «یکم، وعده خداوند به ابراهیم، دوم، بیان مصادیق نسل و فرزندان ابراهیم.» اولاً چنان که می‌دانیم مسیحیان و مسلمانان نیز فرزندان ابراهیم و از نسل او هستند.

از همین رو برخی مفسران کتاب مقدس وعده خداوند به ابراهیم را امری معنوی تلقی کرده‌اند، یعنی فرزندان ابراهیم نفوذ معنوی خواهند داشت. در واقع خداوند مانند رئیس اداره ثبت اسناد، سند صادر نکرده است. چنان که در قرآن مجید هم شبیه چنین وعده‌ای را داریم که بندگان صالح خداوند وارثان زمین خواهند شد. (سوره نور/۵۵)

در کنار این وعده اصل دیگری هم به عنوان وعده خداوند به ابراهیم مطرح شده است. هر دو وعده مکمل یکدیگرند. خداوند به ابراهیم وعده داد که نسل او در جهان همانند «ستارگان آسمان و شن یا ریگ‌های ساحل دریا» بسیار پرشمار خواهد بود. (سفر پیدایش، باب ۲۲، آیه ۱۸) چنان که می‌دانیم تمام جمعیت فلسطین اشغالی یا اسرائیل کمتر از جمعیت تهران و جمعیت تمام یهودیان جهان کمتر از نصف جمعیت شهر قاهره است! آن جمعیتی که جهان را مانند ستارگان آسمان و ریگ‌های ساحل انباشته است؛ جمعیت مسیحیان و مسلمانان است. البته یهودیان بشدت در ازدیاد نسل خود می‌کوشند. بایدن در دوران ریاست جمهوری تماشایی‌اش با بانویی یهودی ملاقات کرد که ۱۴ فرزند به دنیا آورده بود. بایدن که مسیحی- صهیونیست مؤمنی بود در برابر خانم زائو، زانو زد و دست آن خانم را به نشانه تقدیر برای کثرت زایمان بوسید. در لندن بویژه در فرودگاه شاهد خانواده‌های یهودیانی هستیم که شبیه فیلم‌های سیاه و سفید دهه‌های اول تاریخ سینما با دور تند در حرکتند. معمولاً آقایان با کت و شلوار مشکی گشاد و پیراهن سفید با یقه بازند و خانم‌ها هم کت و دامن مشکی درست به اندازه و گاه اندکی تنگ و پیراهن سفید با تعداد قابل توجهی بچه قد و نیم‌قد در حرکتند. به‌رغم این تلاش نمایان آن وعده ابراهیم درباره ستارگان آسمان و شن‌های ساحل درباره یهودیان تحقق نیافته است. از نیل تا فرات از آنِ همه فرزندان ابراهیم است!»

بسته سرکوب؛ به دشمن کوچه ندهید

روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «به دشمن کوچه ندهید» نوشت: «بر اساس اظهارات مقامات رژیم اسرائیل و عملکرد ارتش آن، آنان گمان می‌کردند با یک عملیات و در ظرف زمانی یک روزه یا ایران تغییر می‌کند و یا تغییرات اساسی در سیاست خارجی آن پدید می‌آید. بر این اساس به نظر می‌آید رژیم پیش‌بینی یک جنگ در ابعادی که با آن مواجه گردید را نمی‌کرده است. یک خبر قابل اعتماد بیانگر آن است که نتانیاهو حدود یک هفته قبل از آغاز جنگ به دونالد ترامپ می‌گوید «بعد از ۲۴ ساعت اتفاقی که می‌افتد این است که تا ده‌ها سال، دیگر هیچ موشکی از ایران به سمت اسرائیل پرتاب نخواهد شد.» کمااینکه وقتی روز اول جنگ سپری شد و رژیم ضرباتی به سیستم نظامی ایران وارد کرد، زمزمه تغییر نظام سیاسی ایران از سوی محافل اسرائیلی به گوش رسید. اما از روز چهارم که مشخص شد قدرت نظامی ایران علی‌رغم آسیبی که به آن وارد شده همچنان بر قدرت نظامی اسرائیل برتری دارد، بحث ضرورت توقف جنگ از محافل اسرائیل بلند شد و دست آخر اسرائیلی‌ها با استغاثه از آمریکا و پس از ۱۲ روز جنگ به آتش‌بس و نه اهداف خود دست یافتند.

در این صحنه آنچه مشخص می‌باشد این است که رژیم اسرائیل به یک عملیات فکر می‌کرد ولی با یک جنگ مواجه شد از آن طرف در آغاز، ایران گمان می‌کرد با یک جنگ طولانی‌تر از ۱۲ روز مواجه است و بر این اساس امکانات خود را برای اداره جنگی طولانی‌تر آماده کرده بود.

اگر به این دو گزاره توجه کنیم می‌توانیم به ارزیابی واقعی و ملموس میدانی قدرت دو طرف برسیم. کمااینکه در این میان تا حد بسیار زیادی پاسخ این سوال که آیا جنگ دیگری در چند ماه آینده کوتاه‌مدت یا در چند سال آینده میان‌مدت میان ایران و آمریکا و رژیم اسرائیل روی می‌دهد، داده می‌شود. دقیقاً بر همین اساس این روزها محافل صهیونیستی از امکان از سرگیری جنگ از سوی ایران صحبت می‌کنند نه اینکه از جنگی علیه ایران سخن بگویند. همین‌طور در این روزها و هفته‌ها ده‌ها مقاله در نشریات معتبر اروپایی منتشر شده که مبنای آن ارزیابی امکان آغاز جنگ از سوی ایران بوده است. البته آنچه در استراتژی نظامی ایران مطرح است، پیشگیری از جنگ و رسیدن کشور به آن درجه از توانمندی نظامی است که اقدام نظامی علیه ایران با هزینه زیاد از سوی طرف مقابل و در نتیجه جلوگیری از عملی شدن نیات دشمنانه آن باشد و این البته بسیار مهم و اساسی است. بر این اساس دشمنان اگرچه هیچ سابقه‌ای از تجاوز ایران به یک کشور ندارند، از اقتدار نظامی ایران هراس دارند؛ چرا که آنان، خود سیاست‌های نظامی‌شان را بر مبنای تهدید دیگران قرار داده‌اند.

رژیم اسرائیل این جنگ و بنا به آنچه به آن فکر می‌کرد، عملیات نظامی یک روزه را با چهار هدف کلان طراحی کرد و آمریکا و اروپا و چه بسا بعضی دیگر از دولت‌ها را با خود همراه نمود؛ هدف اول تغییر در ایران (به‌صورت کلان یعنی تغییر نظام سیاسی یا به صورت راهبردی، یعنی تغییر سیاست‌های اصولی نظام) هدف دوم تضعیف شدید و غیرقابل ترمیم قدرت نظامی ایران و فروپاشی ساختاری آن، هدف سوم فروپاشی قدرت اجتماعی ایران و فعال‌سازی تضادهای ذهنی و درواقع عملیاتی کردن آرزوهای دشمنانه و هدف چهارم بی‌اعتبارسازی ایران به‌عنوان نقطه ثقل (و ام‌القراء) یک جبهه.

اقدام عملیاتی اسرائیل با هماهنگی آمریکا، اروپا و بعضی دولت‌ها در منطقه در روز ۲۳ خردادماه گذشته کلید خورد اما هیچ‌کدام از این چهار هدف محقق نشد. رهبری سیاسی ایران با پیش‌بینی حمله نظامی دشمن، ضربات وارده به دستگاه نظامی کشور را با سرعتی عجیب بازسازی کرد تا جایی که در روز سوم جنگ، یک مقام ارشد نظامی اسرائیل اعتراف کرد ساختار نظامی ایران به‌طور کامل کار می‌کند و رهبری نظامی در جای خود و با دقت عمل می‌نماید. هدف تغییر نظام سیاسی چه به صورت کلی و چه به صورت جزئی هم محقق نشد، حمله نظامی به ایران با ترک میز توسط طرف ایرانی، حتی مذاکرات غیرمستقیم هسته‌ای میان آمریکا و ایران را متوقف کرد و علی‌رغم تلاش غرب تاکنون به راه نیفتاده است. نظام سیاسی ایران در هیچ سطحی تغییر را نپذیرفته و درواقع تسلیم فزون‌خواهی دشمن نشده است. قدرت اجتماعی ایران و آنچه میراث یک انقلاب عمیقاً مردمی می‌باشد، به‌خوبی کار می‌کند و ضریب همراهی شهروندان با نظام سیاسی افزایش یافته است. بعضی گزارش‌های معتبر غربی بیانگر آن است که در همان روز اول جنگ، ۳۶/۲ درصد به مدافعان نظام جمهوری اسلامی در داخل مرزهای ایران افزوده شده است.

هدف چهارم دشمن هم که بی‌اعتبارسازی ایران در محیط منطقه‌ای است کارکرد معکوس یافته است. حمله به جمهوری اسلامی ایران از سوی آمریکا و رژیم جنایتکار اسرائیل، هیچ توجیه منطقی نداشت از این‌رو هیچ دولتی نتوانست با صراحت از آن دفاع کند. از آن طرف دولت‌های مختلف در سطح جهان آن را محکوم کردند و دولت‌های منطقه‌ای کنار ایران قرار گرفتند. وضع مسلمانان در منطقه که روشن‌تر از این است بر اساس یک نظرسنجی جامع از کشورهای اسلامی حمایت مسلمانان در کشورهای مختلف از ایران از ۷۲ درصد شروع شده و تا ۹۸ درصد امتداد داشته است. نکته دیگر این است که این جنگ از سوی شیعیان، جنگ علیه قاطبه شیعه و نه فقط جمهوری اسلامی تلقی شد و صدها میلیون شیعه خود را در وضعیتی دیدند که باید کنار جمهوری اسلامی قرار داشته باشند بنابراین دشمن در هدف چهارم نیز به هیچ نتیجه‌ای نرسید.

با این وصف اگر چنانچه دشمن بخواهد عملیات یا جنگ جدیدی علیه ایران کلید بزند باید تغییر اساسی در وضعیت این چهار موضوع پدید آمده باشد. دشمن حتماً نمی‌تواند این چهار هدف جنگی را کلید بزند پس باید یا خواسته‌های خود را تغییر دهد و یا در انتظار بنشیند تا در این چهار وضعیت ایران، فتوری رخ دهد. خواسته دشمن در عملیات یا جنگ ۱۲ روزه، خواسته حداکثری بوده بنابراین دشمن اگر بخواهد بازی جدیدی راه بیندازد، این بازی باید از حداکثری به حداقلی تغییر وضعیت بدهد. اینکه کسی تصور کند ایران در یک دوره کوتاه‌مدت به درجه‌ای می‌رسد که جنگ علیه آن توجیه‌پذیر باشد، تا حد زیادی ساده‌لوحانه است ولی اینکه قدرت بروز یافته ایران در ۱۲ روز جنگ و از آن طرف بروز ضعف در دشمن، آن را به جمع‌بندی دیگری برساند، منطقی است.

بر این اساس رهبر معظم انقلاب اسلامی دامت برکاته در روز شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام فرمودند امروز دشمن چشم به اختلافات داخلی و شکاف‌های سیاسی در ایران دوخته است و انقلابی‌ترین کار حفظ همبستگی کنونی در ایران است.

دشمن در عین حال به یک چیز دیگر هم چشم دوخته است و آن اشتباه محاسباتی و خطای دید بعضی دستگاه‌های معتبر و پاره‌ای افراد در جایگاه‌های حساس می‌باشد. اگر یک مقام مسئول تحت تأثیر تحلیل‌های غلط و یا وسوسه‌های خارجی دچار ضعف دید و در نتیجه ضعف تحلیل شود، می‌تواند به دشمن برای تحقق اهدافی که با قدرت‌نمایی نظامی به آن نرسیده، کوچه بدهد. وقتی یک دستگاه علی‌رغم مصوبه مجلس شورای اسلامی و علی‌رغم نظر شورای عالی امنیت ملی ایران به دو مأمور آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اجازه می‌دهد که از یکشنبه پریروز وارد کشور شود، دشمن گمان می‌کند حداقل بخشی از مسئولین ایرانی مرتبط با مسائل خارجی دچار نوعی از وادادگی شده‌اند. وقتی نامه اخیر سازمان انرژی اتمی ایران در آژانس رد می‌شود و دستورالعمل ۳۱ مرداد ماه

گذشته آژانس بین‌المللی بلافاصله از سوی یک مقام مسئول پذیرفته می‌شود، دشمن به این گمان باطل می‌رسد که ایران ضعف دارد و می‌توان هر چیزی را به آن تحمیل کرد. در حالی که اگر ما به اظهارات طرف مقابل در آمریکا، اروپا، رژیم و آژانس نگاه کنیم می‌بینیم آنان در روز سوم تیرماه و در پایان ۱۲ روز جنگ، قدرت عظیم ایران در هجوم و دفاع را باور کرده‌اند. اما به نظر می‌آید آنچه در محیط‌های دربسته بعضی «محافل» رد و بدل می‌شود و جای شک و شبهه در آن زیاد است، انشا ضعف می‌باشد. و همه می‌دانیم که این طایفه از همان فردای ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، احساس و ابراز ضعف می‌کردند و حال آنکه مردم، انقلاب اسلامی، ایران، امام و رهبری عظیم بودند و کار تحولات عظیم در جهان را درخور توان خویش می‌دیدند و با اعتقاد به آن در این راه تا امروز پایمردی نشان داده و به نتایج بسیار بزرگی رسیده‌اند.»

بسته سرکوب؛ به دشمن کوچه ندهید

روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «نسل Z اروپا آبجوفروشی‌ها را ورشکسته کرد» نوشت: «تا همین چند سال پیش، در میهمانی‌های خانوادگی یا شب‌نشینی‌های دوستانه در قلب برلین یا بروکلین، نوشیدنی‌ها روی میزها ردیف می‌شدند و صدای خنده و گفت‌وگو در هم می‌پیچید. نوشیدنی، بخشی از معاشرت بود؛ یک عادت پرتکرار و یک سنت جاافتاده. امروز اما، چیزی در حال تغییر است. برای نسلی که در دهه‌های پایانی قرن بیستم و آغاز قرن بیست‌ویکم به دنیا آمده‌اند، مصرف الکل دیگر آن معنای سابق را ندارد. نسل Z (یعنی نسلی که تقریباً بین سال‌های ۱۹۹۰ تا اوایل دهه ۲۰۱۰ به دنیا آمده‌اند)، در حال بازتعریف سبک زندگی، نگرش و حتی ارزش‌های اجتماعی هستند. یکی از مهم‌ترین نشانه‌های این بازتعریف نیز کاهش معنادار مصرف الکل در میان آنهاست؛ پدیده‌ای که نه‌فقط در آلمان و ایالات متحده، بلکه در بسیاری از کشورهای اروپای غربی نیز در حال شکل‌گیری است.

از خیابان‌های برلین تا کافه‌های نیویورک و بارهای لندن، نمودارهای مصرف الکل به‌آرامی، اما پیوسته در حال کاهش است. کاهشی که نه از سر اجبارهای دولتی یا ممنوعیت‌ها، بلکه حاصل انتخاب‌های تازه‌ای است که نسل جوان در سبک زندگی‌اش اعمال کرده‌است.

در جدیدترین نظرسنجی سالانه مؤسسه گالوپ (که در ژوئیه ۲۰۲۴ انجام شده) تنها ۵۴ درصد از بزرگسالان امریکایی گفته‌اند که الکل مصرف می‌کنند. این رقم، پایین‌ترین سطح ثبت‌شده از زمان آغاز این پیمایش‌ها در دهه ۱۹۳۰، تاکنون به حساب می‌آید، حتی پایین‌تر از رکورد ۵۵ درصدی سال ۱۹۵۸، یعنی در دوران پس از ممنوعیت‌های رسمی و تابوهای اجتماعی سنگین.

اما آنچه این آمار را معنادارتر می‌کند، تنها کاهش نرخ مصرف نیست، بلکه تغییر نگرش عمومی نسبت به الکل است. برای اولین‌بار، اکثریت امریکایی‌ها (۵۳ درصد) باور دارند که حتی نوشیدن «یک یا دو لیوان در روز» نیز می‌تواند برای سلامتی مضر باشد. این رقم در سال ۲۰۱۵ تنها ۲۸ درصد بود.

تغییر دیدگاه، بیش از همه در میان جوانان ۱۸ تا ۳۴ ساله قابل‌مشاهده است. در سال ۲۰۱۵، تنها حدود ۴۰ درصد از این گروه باور داشتند که نوشیدن متوسط زیان‌آور است، اما حالا دوسوم آنها چنین نظری دارند. حتی در میان افراد ۵۵ ساله و بالاتر نیز نگرش‌ها تغییر کرده‌است؛ در حالی‌که تنها ۲۰ درصد از این گروه در سال ۲۰۱۵ نوشیدن متوسط را خطرناک می‌دانستند، امروز این نسبت به ۵۰ درصد رسیده‌است.

براساس نتایج گالوپ، این افزایش آگاهی درباره مضرات مصرف الکل تأثیری مستقیم بر عادت افراد در قبال نوشیدن داشته و یکی از عوامل اصلی کاهش نرخ مصرف در سراسر ایالات متحده به‌شمار می‌رود.

البته این روند تنها محدود به آمریکا نمی‌شود. در اروپا، به‌ویژه در آلمان، مصرف آبجو (که زمانی بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی روزمره‌شان به‌شمار می‌رفت) به‌طور محسوسی کاهش یافته‌است. از همین‌رو، در بازه یک‌ساله بین ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴، ۵۲ کارخانه آبجوسازی در آلمان تعطیل شده‌اند. اگر چه این عدد از نظر اقتصادی اهمیت دارد، اما از منظری اجتماعی، می‌توان آن را نمادی از تحول ذائقه و عادت‌های نسلی دانست. حال مجموع این داده‌ها، تصویری واضح را ترسیم می‌کند؛ اینکه الکل دیگر جایگاه بی‌رقیب خود را در سبک زندگی روزمره نسل جوان ندارد. عادتی که زمانی بخشی از هویت فرهنگی بود، حالا دارد جای خود را به انتخاب‌هایی می‌دهد که بیشتر بر سلامت جسم، سلامت روان و آگاهی فردی متمرکزند و کمتر بر پایه سنت‌های تثبیت‌شده اجتماعی هستند.

برای بسیاری از جوانان امروز، نوشیدن الکل دیگر راهی برای رهایی یا شادی نیست. آنچه زمانی بخشی جدایی‌ناپذیر از دورهمی‌ها و میهمانی‌ها بود، حالا جای خود را به گزینه‌های تازه‌ای داده؛ از ورزش و مدیتیشن گرفته تا خواب کافی، رژیم غذایی سالم و تمرین‌های ذهن‌آگاهی.

در کنار این سبک زندگی تازه، شبکه‌های اجتماعی نیز نقش قابل‌توجهی در تغییر نگرش‌ها ایفا کرده‌اند. اینفلوئنسرهای سلامت، مربیان ورزشی و متخصصان تغذیه، به‌طور مداوم درباره اثرات منفی الکل بر بدن هشدار می‌دهند؛ از کاهش کیفیت خواب و افت عملکرد مغز گرفته تا اختلال در رشد عضلات و افزایش خطر ابتلاء به چندین نوع سرطان؛ حتی با مصرف کم.

برای نسلی که با دغدغه «خودسازی» و «مراقبت از خود» بزرگ‌شده، مستی دیگر نماد آزادی یا خوشگذرانی نیست، بلکه اغلب به چشم مانعی برای بهره‌وری و سلامت دیده می‌شود.

با این حال، کاهش مصرف الکل به معنای دوری از تجربه‌گرایی یا تفریح نیست. نوشیدنی‌های بدون الکل، کوکتل‌های گیاهی و ترکیبات کم‌کالری، حالا به بخشی از فرهنگ شبگردی و میهمانی‌های مدرن تبدیل شده‌اند. در بسیاری از کلاب‌ها و جشنواره‌های اروپایی، گزینه‌های «صفر درصد» نه‌تنها عادی، بلکه محبوبند؛ انتخابی که دیگر به حاشیه رانده نمی‌شود، بلکه بخشی از جریان اصلی است.

تغییر سبک مصرف نسل Z تنها از یک عامل ناشی نمی‌شود. ترکیبی از دلایل اقتصادی، فرهنگی و آگاهی عمومی در شکل‌گیری این روند نقش داشته‌اند؛ بالا رفتن هزینه زندگی، اولویت یافتن سلامت روان و جسم، دسترسی بیشتر به اطلاعات علمی درباره مضرات الکل، و البته تغییر تدریجی نگاه فرهنگی به مفهوم تفریح و خوشگذرانی. مست بودن حالا گاهی نه‌تنها نشانه خوشحالی نیست، بلکه می‌تواند نشانه ناتوانی در کنترل باشد؛ تفسیری که در نسل‌های قبلی کمتر دیده می‌شد.»

بسته سرکوب؛ به دشمن کوچه ندهید

روزنامه وطن امروز در صفحه نخست امروز خود با تیتر «بسته سرکوب» نوشت: «از زمان آغاز جنگ صهیونیست‌ها علیه مردم غزه، دانشجویان آمریکایی در اعتراض به جنایات و نسل‌کشی صهیونیست‌ها، دست به تظاهرات زده و کمپین‌های مختلفی را برای فشار بر دولت این کشور با هدف دست کشیدن ایالات متحده از حمایت از جنایتکاران جنگی به راه انداختند. در دوره‌ای که بایدن رئیس‌جمهور بود، دولت آمریکا با تهدیدات فراوان و گاه با ارسال نیروهای ویژه به محوطه‌های دانشگاهی، سعی در متفرق کردن دانشجویان و بستن صدای منتقدان کرد. بعد از مدتی با روی کار آمدن دولت ترامپ، شرایط و فضای سیاسی آمریکا برای ادامه این اعتراضات بشدت سخت شد. ترامپ که شخصاً بارها از اقدامات و جنایت‌های صهیونیست‌ها در غزه حمایت کرده و ارسال سلاح به سرزمین‌های اشغالی را شدت بیشتری بخشیده، عنوان کرده «جای منتقدان به اسرائیل در آمریکا نیست». در ابتدای امر گمان می‌شد این جمله، نشان‌دهنده اوج حمایت دولتش از صهیونیست‌ها و تلاش او برای ساکت کردن محیط‌های دانشگاهی است اما بعد از مدتی مشخص شد این جمله در واقع دستورالعملی آشکار به سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا برای اخراج گسترده دانشجویان، همچنین فشار به دانشگاه‌ها برای پایان دادن به هر نوع اقدام در جهت حمایت از حقوق انسانی مردم در غزه است.

بازداشت‌ها، تهدیدات و قطع بودجه‌های فدرال تعدادی از دانشگاه‌ها، از همین زمان شروع شد و در نهایت کار را به جایی رساند که رسانه‌ها بیان کردند نه‌تنها دانشجویان خارجی دیگر در آمریکا احساس امنیت نمی‌کنند، بلکه دانشگاه‌ها نیز خود به دستگاه اجرای سیاست‌های «مک‌کارتیسم» در دولت ترامپ تبدیل شده‌اند و دست به اخراج یا تنبیه تعداد زیادی از دانشجویان زده‌اند.

حالا مارک روبیو، وزیر خارجه دولت ترامپ با صراحت اعلام کرده حدود ۶۰ هزار دانشجوی خارجی تاکنون ویزاهای‌شان باطل شده و رسانه‌ها نیز عنوان می‌کنند کار تفتیش عقاید برای ورود دانشجویان جدید به دانشگاه‌ها در جریان است و بسیاری از دانشگاه‌ها هم‌اینک به همکار دولت ترامپ در شناسایی دانشجویان حامی فلسطین تبدیل شده‌اند تا بودجه‌های دولتی را از دست ندهند.

رسانه‌های آمریکایی در طول چند ماه گذشته، به بررسی فشارها و چالش‌های گسترده‌ای پرداخته‌اند که دانشجویان، اساتید و کارمندان طرفدار فلسطین، در محیط‌های آکادمیک، تجربه کرده‌اند. این منابع طیف وسیعی از تلاش‌ها برای ساکت کردن حامیان فلسطین در دانشگاه‌ها را بیان کرده‌اند که از پدیده «داکسینگ» شروع شده، با آزار و اذیت فیزیکی و کلامی، تبعیض شغلی و تحصیلی ادامه یافته و در نهایت به احساس عدم امنیت و تلاش برای خارج شدن سریع‌تر از دانشگاه‌های ایالات متحده می‌رسد.

دولت ترامپ اقدامات متعددی را برای مقابله با دانشجویان حامی فلسطین در دانشگاه‌ها انجام داده است. این اقدامات که اغلب تحت عنوان مقابله با یهودستیزی در دانشگاه‌ها انجام می‌شود، نگرانی‌هایی را درباره آزادی بیان و آزادی آکادمیک ایجاد کرده است. اقدامات دولت ترامپ در چند محور سازماندهی شده که نخستین محور آن تهدیدات مرتبط با تأمین مالی و اقدامات انضباطی علیه دانشگاه‌ها و دانشجویانی است که در اعتراضات مرتبط با جنایت‌های رژیم صهیونیستی مشارکت داشته‌اند. در عین حال دولت آمریکا به سمت تغییر قوانین و سیاست‌های دانشگاهی و حتی تغییر ریاست دانشگاه‌ها رفته و فشارهای زیادی را برای ایجاد محدودیت و در موارد بسیاری، از بین بردن آزادی بیان دانشجویان و اساتید اعمال کرده است. تغییرات در دانشگاه کلمبیا و اجبار رئیس این دانشگاه به استعفا، یکی از مهم‌ترین مواردی بود که در همان روزهای ابتدایی اعتراضات به وضوح در رسانه‌ها به آن پرداخته شد.

سرکوب فعالان و سازمان‌های حقوق بشری و دانشجویان حامی فلسطین، یکی دیگر از این اقدامات است که با کمک نیروها و سازمان‌های راست‌گرا و صهیونیست در داخل آمریکا انجام می‌شود. شکایت علیه گروه‌های حامی حماس در آمریکا، افزایش سرکوب سازمان‌های حقوق بشری حامی فلسطین و بازداشت و اخراج دانشجوان فعال در این زمینه، از جمله این موارد است که پرسر و صداترین پرونده در این خصوص، ماجرای بازداشت و تلاش برای اخراج محمود خلیل، دانشجوی دانشگاه کلمبیا از خاک آمریکا بود؛ آن هم در حالی که او به همراه خانواده‌اش گرین‌کارت آمریکا را داشتند. دولت آمریکا البته مهم‌ترین گام خود برای سرکوب آزادی بیان را زمانی برداشت که تفسیر نوینی از «یهودستیزی» را برای اقدامات دانشگاه‌ها و معترضان در سراسر آمریکا ارائه و هر گونه انتقاد از دولت صهیونیستی را نیز «یهودستیزی» و اقدامی «مجرمانه» عنوان کرد.

در ادامه به مهم‌ترین محورهای اقدامات ترامپ در طول چند ماه گذشته اشاره شده است.

یکی از مهم‌ترین ابزارهای فشار دولت ترامپ بر دانشگاه‌ها استفاده از قدرت مالی بود. وزارت آموزش ایالات متحده به طور مستقیم دانشگاه هاروارد را تهدید کرد در صورت عدم پذیرش خواسته‌های دولت، از دریافت کمک‌های مالی فدرال آینده محروم خواهد شد. دانشگاه هاروارد این اقدام را تلاشی برای انتقام‌گیری از استقلال علمی خود دانست. در همین چارچوب، دانشگاه کلمبیا نیز با تهدید قطع ۴۰۰ میلیون دلار بودجه مواجه شد و در ادامه شماری از دانشجویان معترض را اخراج کرد تا بتواند با دولت به توافق برسد. در کالیفرنیا، دانشگاه UCLA اعلام کرد دولت ترامپ ۵۸۴ میلیون دلار از بودجه فدرال آن را مسدود کرده است؛ اقدامی که فرماندار ایالت، گوین نیوسام، آن را «باج‌خواهی» نامید. افزون بر این وزارت آموزش به ۶۰ دانشگاه هشدار داد در صورت عدم برخورد با آنچه «یهودستیزی» خوانده می‌شود، با عواقب جدی روبه‌رو خواهند شد. حتی وزارت دادگستری نیز به طور مستقیم وارد عمل شد و دانشگاه جرج واشنگتن را به نقض قوانین حقوق مدنی متهم کرد، زیرا در جریان اعتراضات طرفداران فلسطین، به زعم دولت، برابر محیطی خصمانه علیه دانشجویان یهودی «بی‌تفاوت» بوده است.»

بسته سرکوب؛ به دشمن کوچه ندهید

روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود با تیتر «بازی زمان در مرزهای پرتنش» نوشت: «درحالی‌که لبنان زیر فشار ویرانی‌های جنگ و بحران اقتصادی گرفتار است، مذاکرات اسرائیل، آمریکا و بیروت بر سر خلع سلاح حزب‌الله و آینده جنوب لبنان به نقطه‌ای حساس رسیده است؛ نقطه‌ای که می‌تواند مسیر امنیت منطقه را تغییر دهد.

هفته گذشته، تام باراک، فرستاده ویژه آمریکا، در نشست‌هایی محرمانه در پاریس، پیام واشنگتن را به نمایندگان اسرائیل منتقل کرد؛ پیامی مبنی بر ضرورت کاهش حملات هوایی علیه مواضع حزب‌الله در لبنان. این پیشنهاد بخشی از تلاش‌های دیپلماتیک دولت آمریکا برای کاهش تنش و ایجاد فضایی تازه برای مذاکرات امنیتی در منطقه است. باراک که هم‌زمان سفیر آمریکا در ترکیه و نماینده ویژه در امور سوریه و لبنان است، روز گذشته وارد اسرائیل شد و با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر و شماری از مقامات ارشد ازجمله رون درمر، وزیر امور راهبردی و کاتز، وزیر دفاع اسرائیل دیدار کرد.

گزارش‌ها نشان می‌دهد اسرائیل با کاهش بخشی از حملات خود موافقت کرده است؛ اقدامی که هدف آن تقویت دولت لبنان در مسیر دشوار خلع سلاح حزب‌الله عنوان می‌شود. بااین‌حال، تل‌آویو همچنان خواستار باقی‌ماندن چند روستای مرزی به‌عنوان منطقه حائل است؛ مناطقی که در جنگ سال گذشته به‌شدت ویران شدند و اکنون اسرائیل خواهان جلوگیری از بازگشت غیرنظامیان به آنهاست. بسیاری از این روستاها در سال‌های گذشته به پایگاه‌های عملیاتی حزب‌الله بدل شده بودند و تهدیدی مستقیم برای شهرک‌های اسرائیلی در دامنه تپه‌های مرزی محسوب می‌شدند.

یکی از گزینه‌های مطرح‌شده، ایجاد منطقه صنعتی در مرز جنوبی لبنان است. این طرح که حتی از آن با عنوان «منطقه اقتصادی ترامپ» یاد می‌شود، می‌تواند با سرمایه‌گذاری کشورهایی همچون قطر و عربستان فرصتی برای بازسازی فراهم کند. ایده چنین پروژه‌ای، ایجاد انگیزه اقتصادی برای ساکنان محلی و شکل‌دادن به کمربند امنیتی تازه است که مانع بازگشت حزب‌الله به این نواحی شود.

هیئت آمریکایی قرار است راهی بیروت شود و سناتور جمهوری‌خواه لیندسی گراهام نیز به آنها ملحق خواهد شد. مذاکراتی که تا این لحظه با سوریه پیشرفت بیشتری داشته، در پرونده لبنان با کندی روبه‌روست. طبق گزارش روزنامه «الجدید»، اسرائیل بخش‌هایی از پیشنهاد باراک را پذیرفته، اما کلیت آن را رد کرده است. لبنان نیز همچنان در انتظار «پاسخ نهایی اسرائیل» به طرح ارائه‌شده باقی مانده است. ژوزف عون، رئیس‌جمهور لبنان، اعلام کرده است در دیدار با هیئت آمریکایی هنوز به‌طور رسمی درباره ایده ایجاد منطقه حائل مطلع نشده است. در همین حال، نتانیاهو از تصمیم اخیر کابینه لبنان برای خلع سلاح حزب‌الله تا پایان ۲۰۲۵ استقبال کرده و گفته است اگر این اقدام عملی شود، اسرائیل نیز نیروهایش را به تدریج از جنوب لبنان خارج خواهد کرد.

جنگ ۱۴ ماهه میان اسرائیل و حزب‌الله که پس از حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ حماس به جنوب اسرائیل آغاز شد، بیش از چهار هزار کشته بر جای گذاشت و دست‌کم ۱۱ میلیارد دلار خسارت مستقیم وارد کرده است. آمارهای تازه نشان می‌دهد خسارت کلی لبنان به حدود ۱۴ میلیارد دلار رسیده است؛ شامل ۶.۸ میلیارد خسارت فیزیکی و ۷.۲ میلیارد زیان ناشی از کاهش تولید و درآمد. این جنگ که بیش از ۶۰ هزار اسرائیلی را نیز از خانه‌هایشان در شمال به مناطق امن‌تر رانده بود، برای هر دو طرف پیامدهای عمیقی به همراه داشته است.

لبنان اکنون با بحران انسانی بی‌سابقه‌ای مواجه است؛ بیش از ۱.۲ میلیون نفر در جریان جنگ آواره شده‌اند و گرچه حدود ۹۱۸ هزار نفر پس از آتش‌بس به خانه‌های خود بازگشته‌اند، اما بیش از ۱۱۰ هزار نفر همچنان در شرایط بی‌خانمانی زندگی می‌کنند. بحران آوارگی در کنار رکود اقتصادی، فشار سنگینی بر دولت لبنان وارد کرده است. تولید ناخالص داخلی کشور در سال ۲۰۲۴ بیش از هفت درصد کاهش یافت و نیازهای بازسازی دست‌کم ۱۱ میلیارد دلار برآورد شده است.»

بسته سرکوب؛ به دشمن کوچه ندهید

روزنامه دنیای اقتصاد در صفحه نخست امروز خود با تیتر «چهار پیشنهاد ایران برای بحران غزه» نوشت: «جده روز گذشته میزبان وزرای خارجه سازمان همکاری اسلامی بود؛ نشستی که در بحبوحه ماجراجویی‌های رژیم اسرائیل در منطقه به‌ویژه در غزه و دو ماه بعد از پایان جنگ ۱۲ روزه بین این رژیم و ایران برگزار شد. با توجه به شرایط فجیع انسانی در غزه، بسیاری این نشست را آزمونی برای کشورهای اسلامی یاد کرده‌اند که باید بتوانند به راهکاری برای جلوگیری از جنایات رژیم اسرائیل دست پیدا کنند و تنها به صدور بیانیه و ابراز نگرانی بسنده نکنند.

سیدعباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، در سخنرانی روز دوشنبه خود در نشست جده تاکید کرد که تراژدی غزه تنها به مسلمانان مربوط نمی‌شود. این آزمونی برای وجدان جهانی است. تاریخ تأخیر را نخواهد بخشید. غزه نمی‌تواند منتظر بماند. زمان اقدام، اکنون است. وی خواستار اقدام فوری و هماهنگ کشورهای اسلامی شد و چهار پیشنهاد داد: قطع کامل روابط با رژیم اشغالگر، اعمال تحریم‌های سیاسی، اقتصادی و حقوقی، پیگیری حقوقی عاملان جنایات جنگی در دادگاه‌های بین‌المللی و مقابله با دولت‌هایی که با ارسال سلاح و وتوی عدالت، از رژیم صهیونیستی حمایت می‌کنند.

وزیر خارجه ایران با تاکید بر وضعیت فاجعه‌بار مردم غزه گفت که آنچه در این منطقه در جریان است، نابودی برنامه‌ریزی‌شده یک ملت تحت محاصره توسط رژیمی آپارتایدی است. عراقچی با اشاره به قوانین بین‌المللی و کنوانسیون چهارم ژنو تاکید کرد که این اقدامات، جنایت جنگی و نسل‌کشی محسوب می‌شوند.

او از جهان اسلام خواست سکوت را کنار گذاشته و با اقدامات عملی، از جمله تحریم‌ها، بایکوت‌ها و فشار بین‌المللی، برای پاسخگویی عاملان جنایات و قطع روابط با رژیم اشغالگر، به حمایت از مردم غزه بپردازد. وزیر خارجه ایران همچنین به همدستی برخی دولت‌ها در حمایت از این رژیم اشاره کرد و بر ضرورت مقابله با آن تاکید کرد. عراقچی عصر روز یکشنبه در رأس هیأتی دیپلماتیک وارد جده شد تا در این نشست شرکت کند.

این اجلاس در حالی برگزار شده که سازمان همکاری اسلامی، با وجود آنکه یکی از اهداف اصلی تأسیس آن حمایت از فلسطین بوده، تاکنون اقدام عملی مؤثری در دفاع از مردم غزه انجام نداده است. در دو سال اخیر، رژیم صهیونیستی با تخریب گسترده غزه، این منطقه را به زمینی سوخته تبدیل کرده است. تحلیلگران بر این باورند که آنچه در غزه جریان دارد نه یک درگیری گذرا و نه صرفاً بحرانی انسانی، بلکه یک نسل‌کشی سازمان‌یافته و پاکسازی نژادی آشکار است که در سایه سکوت آمریکا و غرب ادامه می‌یابد. در نهایت، عراقچی غزه را نمادی از مقاومت و کرامت انسانی خواند و از کشورهای مسلمان و جامعه جهانی خواست با اقدام قاطع و حمایت عملی، عدالت و انسانیت را بر سیاست و ترس ترجیح دهند. او تاکید کرد که زمان اقدام فرارسیده و غزه دیگر نمی‌تواند منتظر بماند.

از دیگر سو، هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه، در بیست‌ویکمین نشست فوق‌العاده وزرای امور خارجه سازمان همکاری اسلامی در جده که در پی آغاز عملیات «ارابه‌های گدعون ۲» رژیم صهیونیستی برای اشغال کامل شهر غزه برگزار شده است، گفت: «واضح است که اسرائیل نه به دنبال صلح، بلکه به دنبال حذف فلسطینی‌هاست؛ نمی‌توان اجازه این کار را داد.» فیدان همچنین با انتقاد از گسترش تجاوزگری رژیم صهیونیستی در منطقه و با اشاره به حملات متجاوزانه اخیر آن به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران در جنگ تحمیلی تاکید کرد که حملات غیرقانونی مکرر توسط رژیم نتانیاهو به سوریه، لبنان و ایران، دستورکاری گسترده‌تر و شوم را برای ثبات‌زدایی در سراسر منطقه ما آشکار می‌سازد. به گفته این دیپلمات ترکیه‌ای، برای واداشتن اسرائیل به حل‌وفصل دائمی (این مساله) به فشارهای محکم هماهنگ‌شده نیاز است.»

بسته سرکوب؛ به دشمن کوچه ندهید

کد خبر 898509

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.