به گزارش خبرگزاری ایمنا، نگاه به تاریخ ایران در عصر صفوی بدون توجه به نام علامه محمدباقر مجلسی ناتمام میماند. او نهتنها یکی از بزرگترین محدثان شیعه و تدوینگر اثر ارزشمند بحارالانوار بود، بلکه نماد پیوند عالمان دین با ساختار سیاسی و اجتماعی روزگار خود نیز به شمار میرفت. قرن یازدهم هجری، زمانی بود که تشیع در پرتو دولت صفویه به هویت رسمی ایران تبدیل شد و علما در موقعیتی حساس قرار گرفتند؛ از یکسو وظیفه داشتند معارف اهلبیت را از مدار خواص به متن جامعه منتقل کنند و از سوی دیگر، در نسبت با حکومتی که همزمان مدعی حمایت از تشیع و گرفتار ضعفهای درونی بود، تصمیمی سرنوشتساز بگیرند.
علامه مجلسی در این بستر تاریخی قد برافراشت. او با گردآوری گسترده منابع روایی، کوشید دایرهالمعارفی از حدیث شیعه فراهم آورد که میراثی بیبدیل برای قرون بعدی شد؛ اما اهمیت کار او فقط در حجم و گستره این مجموعه نبود. نوشتن و ترجمه آثار دینی به زبان فارسی، آن هم در زمانی که سنت علمی بیشتر به زبان عربی محدود میشد، حرکتی بود که راه فهم معارف دینی را برای لایههای وسیعتری از جامعه گشود. همین اقدام او را به یکی از پرچمداران مردمیسازی دانش دینی در تاریخ ایران تبدیل کرد.
از سوی دیگر، حضور مجلسی در دربار صفوی پرسشهای جدی درباره نسبت علم و سیاست پدید آورده است. آیا او یک عالم درباری بود یا عالمی که به قصد اصلاح، راه نفوذ در دستگاه قدرت را برگزید؟ پاسخ به این پرسش همچنان میان مورخان و اندیشمندان محل بحث است. آنچه روشن است، مجلسی در دورانی میزیست که صفویه از شکوه عصر شاهعباس فاصله گرفته و در سراشیب ضعف و سقوط بود. او ناچار بود در میانه این بحران، میان حفظ کیان تشیع و نقد رفتار سلاطین، راهی میانه بجوید.
امروز که به کارنامه او مینگریم، دو چهره از مجلسی را همزمان میبینیم: محدثی دانا که مرجعیت علمیاش تا امروز پابرجاست، و سیاستورزی محتاط که کوشید با استفاده از نفوذ در دربار، از فروپاشی بنیانهای تشیع جلوگیری کند. به همین دلیل، نام علامه مجلسی فراتر از یک محدث یا فقیه، بهعنوان یکی از قلههای تمدنی اصفهان و یکی از چهرههای اثرگذار در تاریخ تشیع باقی مانده است.
در همین راستا با محمود فروزبخش، نویسنده، اصفهاناندیش و فعال فرهنگی درباره علامه مجلسی و نقش او در اصفهان گفتوگو کردهایم؛ مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.

ایمنا: معمولاً وقتی از علامه محمدباقر مجلسی یا همان علامه مجلسی نام میبریم، بیش از هر چیز او را با بحارالانوار میشناسیم. این اثر چه جایگاهی در میان منابع حدیثی دارد؟
فروزبخش: بله. نام علامه مجلسی در ذهن بسیاری از مردم و حتی پژوهشگران، بیش از هر چیز با بحارالانوار گره خورده است. این کتاب یکی از بزرگترین و جامعترین مجموعههای حدیثی شیعه به شمار میرود؛ اثری که در عظمت و گستره، نمونهای مشابه در تاریخ حدیث شیعه ندارد. مجلسی با همراهی گروهی از شاگردان و همکارانش توانست این مجموعه عظیم را گردآوری کند. البته باید به این نکته هم توجه داشت که کار او بیشتر در حد جمعآوری بود و فرصت و شرایط لازم برای پالایش دقیق و دستهبندی احادیث صحیح و ضعیف فراهم نشد. از همین روست که پژوهشگران امروز، بهویژه با ابزارهای نوین رایانهای و امکان جستوجوی اسناد و منابع، تلاش میکنند از این گنجینه بهتر بهرهبرداری کنند و احادیث معتبر را از غیرمعتبر بازشناسند.
ایمنا: به نظر میرسد علامه مجلسی تنها در حوزه حدیث نمانده و در معرفی معارف اهلبیت (ع) به مردم هم نقش مهمی داشته است. این برداشت درست است؟
فروزبخش: یکی از ویژگیهای برجسته علامه مجلسی، توجه جدی او به عامه مردم بود. او به این باور رسیده بود که معارف اهلبیت نباید محدود به محافل علمی و طبقه خواص بماند، بلکه باید به زبان مردم عادی هم منتقل شود. به همین دلیل، خود او و نیز همکارانش از جمله آقا جمال خوانساری دست به ترجمه و نگارش کتابهای متعددی به زبان فارسی زدند. این اقدام، در زمانی که زبان علمی حوزهها عمدتاً عربی بود، نوعی نوآوری و سنتشکنی محسوب میشد. همین تصمیم باعث شد قشر وسیعتری از مردم که باسواد بودند اما با زبان عربی آشنایی نداشتند، بتوانند با معارف دینی ارتباط بگیرند. در واقع، این حرکت راه را برای مردمیسازی دانش دینی در ایران هموار کرد و آثارش تا امروز باقی مانده است.
ایمنا: یکی از موضوعات پرچالش درباره علامه مجلسی، نسبت او با سیاست و دربار صفوی است. اساساً رابطه علما با سلاطین در آن زمان چگونه بود؟
فروزبخش: برای فهم این موضوع باید به سنت تاریخی نگاه کنیم. علمای شیعه در آن دوران، معتقد نبودند که پادشاهان به صورت ذاتی حق حکومت دارند. اما از زمان محقق کرکی به بعد، این نظر شکل گرفت که میتوان در غیبت امام زمان (عج)، نوعی اجازه مشروط به حکومت پادشاهان داد. بر این اساس، عالمان بزرگ در ردههای مختلف با سلاطین صفوی همکاری کردند. نمونهاش شیخ بهایی است که با شاهعباس همکاری نزدیکی داشت. علامه مجلسی هم در همین چارچوب با سلاطین صفوی تعامل کرد. اما این تعامل الزاماً به معنای درباری شدن علما نبود؛ بلکه بیشتر از سر دغدغه اصلاح و نفوذ در دربار برای هدایت تصمیمها و سیاستها به سود مردم و مذهب بود.

ایمنا: البته برخی منتقدان این همکاری را به چشم منفی مینگرند. چه توجیهی برای آن وجود دارد؟
فروزبخش: بله، نقدها همیشه بوده است. اما اگر نگاه تاریخی داشته باشیم، میبینیم که علما برای پیشبرد عدالت و دفاع از مردم ناچار بودند نوعی همراهی حداقلی با حکومتها داشته باشند، حتی اگر حکومت مشروعیت کامل نداشت. نمونههای قرآنی هم وجود دارد؛ مثلاً حضرت یوسف (ع) در مصر با عزیز مصر همکاری کرد و در تاریخ اسلام نیز شخصیتهایی چون علی بن یقطین همین مسیر را رفتند. در عصر صفوی هم این سنت ادامه یافت. بنابراین، مجلسی با نیت کسب قدرت شخصی به دربار نرفت، بلکه تلاش داشت دربار را با ارزشهای تشیع همراه کند و از این طریق به مردم خدمت نماید.
ایمنا: دوره علامه مجلسی با افول صفویه همزمان بود. این شرایط چه تأثیری بر عملکرد او داشت؟
فروزبخش: این نکته بسیار مهم است. دوران زندگی علامه مجلسی، دوران نزول قدرت و شکوه صفویه بود. شرایط سیاسی و اجتماعی دیگر مانند دوران شکوفایی شاهعباس نبود و زمینه برای اصلاحات بزرگ وجود نداشت. به همین دلیل، مجلسی نمیتوانست دستاوردهای سیاسی بزرگی به دست آورد. حتی امام خمینی در کشف اسرار مینویسند که اگر جای مجلسی بودند، همان کار را میکردند؛ یعنی برای حفظ موجودیت حکومت صفوی و تقویت بنیانهای تشیع، ناچار به همراهی میشدند. چون در آن زمان تنها دولت منسجم شیعی در جهان، همین دولت صفوی بود و فروپاشی آن میتوانست خطر بزرگی برای مذهب ایجاد کند.
ایمنا: در عین حال، نقدهایی هم به دیدگاهها و عملکرد علامه مجلسی وارد شده است. نظر شما چیست؟
فروزبخش: بله، نقدها وجود دارد. برای نمونه آقای رسول جعفریان سندی منتشر کردهاند که نشان میدهد مجلسی باور داشت حکومت صفوی میتواند زمینهساز ظهور امام زمان (عج) شود. این نگاه خوشبینانه بود و البته تحقق نیافت، زیرا صفویه به دست افغانها سقوط کرد. به همین دلیل، نگاه آسیبشناسانه به تجربه صفویه و نقش علما در آن دوران همچنان ضروری است.
ایمنا: امروز در تاریخ و هویت اصفهان، جایگاه علامه مجلسی را چگونه ارزیابی میکنید؟
فروزبخش: دو نکته در این باره اهمیت دارد. نخست اینکه علامه مجلسی واقعاً یک قله اصفهانی در تاریخ تمدن این شهر است. بسیاری از بزرگان مانند ابنسینا یا صائب تبریزی با اینکه در اصفهان حضور داشتند، اما اصالت اصفهانی نداشتند یا زاده اصفهان نبودند یا اواخر عمر در جایی زندگی کرده و به خاک سپرده شدند. مجلسی برعکس، زاده همین شهر بود و در همین شهر زندگی کرد. دوم اینکه مرقد او در مسجد جامع عتیق اصفهان قرار دارد و همین مکان به یکی از مهمترین کانونهای معنوی و هویتی شهر تبدیل شده است. مردم تا امروز با عشق و احترام خاصی به آنجا میروند.
ایمنا: به نظر شما حضور مجلسی در دربار چه بازتابی در جامعه آن روز داشت؟
فروزبخش: باید گفت آثار مستقیم و بلندمدت چندان مشهود نبود، چراکه سقوط صفویه در دوران شاه سلطان حسین روی داد و بسیاری از تلاشها نیمهتمام ماند. با این حال، برخی نتایج مقطعی قابل مشاهده است؛ مثلاً گسترش عزاداریهای عمومی، برپایی تکایا و حسینیهها در این دوره افزایش یافت. البته این موضوع همچنان محل بحث است که چقدر این تحولات نتیجه حضور مجلسی در دربار بود و چقدر محصول روند عمومی جامعه.
ایمنا: درباره شاگردان و خاندان علامه مجلسی هم برای ما بگویید.
فروزبخش: مکتب علامه مجلسی شاگردان بزرگی تربیت کرد؛ افرادی چون نعمتالله جزایری که بعدها خود به یکی از چهرههای برجسته علمی و دینی تبدیل شدند. حتی زنان خاندان مجلسی هم در این مسیر نقش داشتند؛ مثلاً آمنه بی گم در کتابت و تدوین آثار حدیثی سهم داشت. این نشان میدهد که در اصفهانِ سه قرن پیش، سطح بالایی از مشارکت علمی و تمدنی وجود داشته است.
ایمنا: در پایان شما علامه مجلسی را چگونه ارزیابی میکنید؟
فروزبخش: من معتقدم وقتی از مجلسی سخن میگوئیم، باید با عظمت و احترام یاد کنیم. او خدمات بیبدیلی به اسلام و تشیع ارائه داد و نامش تا امروز در تاریخ زنده است. البته میتوان و باید نقدهایی منصفانه به برخی دیدگاهها و عملکردهایش داشت، اما نباید از همه شخصیتهای تاریخی انتظار رفتارهای انقلابی یا براندازانه داشته باشیم. هر کسی در شرایط خاص زمان خود عمل کرده است. مجلسی یکی از قلههای تمدنی اصفهان است و شناخت او، به معنای فهم بخشی مهم از تاریخ ماست.


نظر شما