به گزارش خبرگزاری ایمنا، بار اول است که ایام پایانی صفر به مشهد دعوت میشوم؛ اینکه میگویم دعوت شدم واقعاً دعوت شدم، چون قصد زیارت نداشتیم ولی نمیدانم چهشد که در این روزها پایمان به حرم علی بن موسی الرضا باز شد. راه رسیدنمان به خراسان، جاده است. جادههایی که به مشهدالرضا ختم میشوند با موکبهای مختلف میزبان زائران آقا شدهاند. در مسیرهای منتهی به مشهد، کاروانهایی که برای پابوسی سلطان خراسان دل به جاده زدهاند، صحنهای زیبا از ارادت شیعیان به خاندان اهل بیت را به رخ کشیده است.
روز قبل از شهادت پیامبر (ص) و امام حسن مجتبی (ص) به مشهد میرسیم. همه مشهد سیاهپوش شده، سیاهپوش سه تن از آلالله. این شهر در این روزها مملو از جمعیت عزاداران است، این روزها همه، از سر تا سر ایران، شاید هم از نقاطی دورتر و بیرون از مرزهای ایران به مشهد آمدهاند، به مشهد آمدهاند تا در برپایی عزای سلطان خراسان، مشهد را یاری دهند، چرا که این روزها مشهد دیگر رمقی برایش نمانده است.

خیابانهای اطراف حرم را بستهاند، دستههای عزاداری از همین خیابانها برای عرض ارادت خودشان را به پابوسی آقا میرسانند. دستههایی که هر کدام از شهری به پابوس آقا آمدهاند. هرکدام با هر سختی و مشقت علم و کتل خود را به امام رضا و اندرزگو آوردهاند تا عزای ثامنالائمه را به بهترین شکل برپا کنند. دستههایی که با صدای تبل و سنج نوای عزاداری را به عرش میرسانند. عرشی که این روزها خودش هم عزادار است. دستههای عزاداری این روزها وقفه ندارند، عزای اهل بیت روز و شبشان را گرفته است. خیابانهای نزدیک حرم تا ورودیهای حرم در کل روز میزبان دستههای عزاداری است و نوحه و نوای مداحی است که این روزها مشهد را فرا گرفته است.
این روزها وارد حرم که میشوی، حتی در و دیوارها هم رنگ غم گرفتهاند، گویی غباری از ماتم بر در و دیوارم حرم پاشیدهاند.

مردم ایران این روزها در سوگ شاه ایرانند؛ هرکه توانسته از سرتا سر ایران خودش را به حرم علی بن موسی الرضا رسانده؛ البته غم سلطان خراسان مرزها را درنوردیده و عرب و عجم را به مشهد کشانده، از مردم عراق تا شیعیان پاکستان مامنی بهتر از حرم رضوی برای مرهم دلهای داغدارشان نیافتهاند.
گوشه گوشه حرم پر از صحنههای دلتنگی است؛ هرکس در جمع یا در خلوت در غم غربت و شهادت علی بن موسی الرضا اشک میریزد، آه میکشد یا بر سر و سینه میزند.
حرم مملو از عزادار است، عزای ثامن الائمه همه را به قلب ایران کشانده و حرم امام رضا به خوبی آماده میزبانی از عزادارانش شده است. خادمان حرم با اینکه خودشان سرشار از اندوه صاحبخانهاند با صبر، اخلاص و روی گشاده، مثل همیشه از میهمانان پذیرایی میکنند.

چایخانههای حرم، روزهای داغ تابستان را با شربتهای خنک و شبهای خنک را با چایی پذیرای عزادارن آقا امام رضا هستند.

در شب شهادت آقا امام رضا، گوشهای از حرم مینشینم، نزدیک یک مادر و کودک خردسالش، سر صحبت را باز میکند، میپرسد کی آمدهاید و چطور؛ جواب میدهم. من هم از او میپرسم. میگوید از شیراز آمده، ۱۵۰۰ کیلومتر با ماشین سپری کردهاند تا شهادت آقا امام رضا در مشهد باشند. میگوید هر سال دوبار روزیشان میشود به مشهد بیایند که یک بارش، ایام پایان صفر و شهادت امام رضا است. یک دختر ۱۲ ساله دارد و یک پسر یک ساله؛ اسم پسرش را میپرسم؛ سورنا، نام کودک سفید و دوستداشتنیاش است. به گنبد اشاره میکند و میگوید پسرم نظر کرده آقاست. ادامه میدهد: یازده سال منتظر فرزند دوم بودیم، همه دکترها جوابمان کرده بودند. میگوید دفعه آخر دکتر به همسرم گفت که دنبال راه دیگری برای بچهدار شدن باشید. با افسوس میگوید: این حرفها برای زن سخت است.
از دوسال پیش تعریف میکند که همین ایام به مشهد آمده بودند؛ میگوید: یک دست لباس نوزاد به حرم آوردم و از خود آقا خواستم. بدون خداحافظی از حرم رفتم و برج هشت همان سال خوش خبر شدیم.
اینها را برایم تعریف میکند و سورنا را میبوسد.
ولی من به این فکر میکنم که اگر با خدا حافظی هم از حرم بیرون میرفت، امام رضا دستش را خالی نمیگذاشت.
گدای کوی رضا شو که این امام رئوف / به سینه احدی دست رد نخواهد زد

میدانم که این دست آدمها زیاد در حرمند، حاجت گرفته و نگرفته، زیارت اولی و زیارت چندمی، اینجا برای همه آغوش باز است.
جام جهاننماست در این قطعه از بهشت / آرام جان ماست در این قطعه از بهشت

صبح شهادت امام رضا، صحن انقلاب، همانجایی که گنبد طلایی بها تمام زیباییاش جلوه میکند و سقاخانه زیبایی میان آن میدرخشد، درست روبه روی پنجره فولاد، دستههای عزاداری یکی پس از دیگری به آقا امام رضا ادای احترام میکنند و با نوحه سرایی، مزد عزاداری خود را پس از دو ماه از سلطان خراسان میگیرند.


نظر شما