به گزارش خبرگزاری ایمنا، شب شهادت امام رضا (ع) است و قم حال و هوای دیگری دارد. از همان ابتدای مسیر، خیابانهای اطراف حرم شلوغ است؛ ماشینها آرامآرام پیش میروند و ترافیک طولانی است. با این حال آدمها صبوری میکنند، چون میدانند مقصدشان کجاست. همین صبر، خودش حالتی از زیارت است. حس دعوتشدگی در دل شکل میگیرد، اینکه اگر راه مشهد برایمان باز نشده، امشب قم ما را پذیرفته است.
بعد از دقایقی طولانی، بالاخره به نزدیکی حرم میرسیم. پیاده که میشویم، موج جمعیت جریان دارد. خیابانهای منتهی به حرم پر از زائر است؛ بعضی با دستههای عزاداری همراهند و بعضی تنها یا در کنار خانواده، آرام قدم برمیدارند.

از سمت مسجد اعظم وارد حرم میشویم. همان لحظه نخست، صدای مداحی فضا را پر میکند. صدایی پر از حزن که در همهمه صحنها میپیچد و حس مشهد را تداعی میکند. گویی حرم حضرت معصومه (س) امشب آیینهای است که حال و هوای حرم رضوی را در خود بازتاب میدهد. هر قدم که جلوتر میرویم، این حس پررنگتر میشود.
جمعیت موج میزند. خانوادهها با کودکان خردسالشان، جوانها با شور و انرژی، سالمندان با گامهای آهسته، همه کنار هم حرکت میکنند. در این ازدحام کسی تنها نیست؛ حتی اگر تنها آمده باشد، حس میکند جزئی از یک جمع بزرگ است که دلهایشان به یک مقصد واحد پیوند خورده است.
در حیاط حرم، دستههای عزاداری یکی پس از دیگری وارد میشوند. هر دسته حال و هوای خودش را دارد. گروهی زنجیر میزنند و صدای زنجیرهایشان با نوحه در هم میآمیزد. گروهی دیگر مداحی میخوانند و با هماهنگی کامل سینه میزنند. جمعی روضه میگیرند و اشک زائران با صدایشان همراه میشود. مردم دور تا دور حیاط حلقه زدهاند و با هر دستهای که میآید، همراهی میکنند. صحنهای شگفت است؛ گویی هر بخش حرم به مجلسی مستقل تبدیل شده، اما همه این مجالس در یک چیز مشترکاند؛ سوگواری برای امام غریب.
هر گوشه حرم حالتی خاص دارد. در یک سو صدای صلواتها بلند میشود، در سوی دیگر زمزمه زیارتنامهها شنیده میشود. کنار یکی از ستونها خانوادهای نشسته و به روضهای گوش میدهد، کمی آنطرفتر جوانانی پرشور سینه میزنند. تنوع صداها و نواها در ظاهر پراکنده است؛ اما همه یک نام را بر زبان میآورند، همه برای یک داغ میگریَند.

به صحن نزدیک میشویم. ازدحام بیشتر میشود، اما کسی عقب نمیکشد. همه میخواهند خودشان را به جایی برسانند که بتوانند سلامی بدهند، حتی اگر کوتاه.
بالاخره جایی پیدا میکنیم، روبهروی ضریح. سلام میدهیم؛ سلامی آرام که بیشتر از زبان، از دل بیرون میآید. بعد زیارتنامه میخوانیم. کلمات در میان زمزمه جمعیت و صدای مداحی گم نمیشوند، بلکه جان تازهای میگیرند. در همان لحظه حس میکنیم قم و مشهد به هم پیوستهاند؛ گویی در برابر ضریح حضرت معصومه (س)، در حقیقت به امام رضا (ع) سلام میدهیم.
ساعتها در حرم میگذرد، اما گذر زمان حس نمیشود. هر بار که قصد خروج داریم، صدایی، نوحهای یا صحنهای ما را نگه میدارد. یکبار روضهای که در گوشهای گرفتهاند، بار دیگر دستهای که تازه وارد میشود و با شور خاصی عزاداری میکند. حرم به شهری زنده از صداها و اشکها تبدیل شده است.
سرانجام از صحن بیرون میآییم. اما هنوز صدای مداحی و همهمه زائران در گوشمان است. صدایی که با ما میماند، حتی وقتی از حرم فاصله میگیریم. قم امشب تنها یک شهر نیست؛ شهری از روضهها، دعاها و اشکهاست. شهری که همه را گرد هم آورده تا برای غربت امام رضا (ع) سوگواری کنند و دلهایشان را از قم به مشهد پیوند بزنند.


نظر شما