به گزارش خبرگزاری ایمنا، یادگیری زبان دوم در کودکی و نوجوانی، تنها به معنای تسلط بر واژگان و دستور زبان نیست، بلکه نوعی ورود به جهانبینی متفاوت است؛ هر زبان حامل فرهنگ، تاریخ، ارزشها و شیوههای خاصی از تفکر است و وقتی کودک یا نوجوانی زبان دوم را میآموزد، در واقع در حال تجربه زیستن در ذهن و قلب مردمانی دیگر است که این تجربه موجب گسترش افقهای ذهنی، افزایش تحمل تفاوتها و تقویت حس جهانی بودن میشود و از دید روانشناسی فرهنگی، این فرایند میتواند به شکلگیری هویتی چندلایه و انعطافپذیر کمک کند که در رویارویی با چالشهای اجتماعی، تابآوری بیشتری دارد.
یادگیری زبان دوم بهطور مستقیم با رشد عملکردهای اجرایی مغز در ارتباط است و کودکانی که در معرض زبان دوم قرار میگیرند، به طور معمول در مهارتهایی مانند حافظه کاری، توجه انتخابی و کنترل شناختی عملکرد بهتری دارند و این مهارتها در نوجوانی به شکل توانایی تفکر چندوجهی، حل مسئلههای پیچیده و تصمیمگیری منطقی بروز مییابد؛ روانشناسان شناختی اعتقاد دارند که دوزبانه بودن، مغز را به تمرین مداوم در جابهجایی بین سیستمهای زبانی و معنایی وادار میکند که این خود نوعی ورزش ذهنی روزانه است و چنین تمرینی میتواند حتی در سالهای بعدی زندگی، از افت شناختی جلوگیری کند.
زبان دوم نهتنها ابزار ارتباطی، بلکه پلی برای درک احساسات، ارزشها و شیوههای تعامل دیگران است و کودک یا نوجوانی که بتواند با افراد از فرهنگهای دیگر ارتباط برقرار کند، اعتماد به نفس بیشتری در تعاملات اجتماعی خواهد داشت و این توانایی موجب تقویت همدلی و افزایش مهارتهای بینفردی میشود و از دید روانشناسی اجتماعی، یادگیری زبان دوم میتواند به شکلگیری هویت اجتماعی گسترده کمک کند؛ هویتی که فرد را به جامعه جهانی پیوند میدهد و این امر در دوران نوجوانی که بحران هویت و نیاز به تعلق بسیار پررنگ است، اهمیت دوچندان دارد.
انگیزه، نیروی محرکه اصلی در مسیر یادگیری زبان دوم است و در کودکی، انگیزهها اغلب بیرونی و شامل تشویق والدین، بازیهای آموزشی، یا لذت از تقلید صداها است، اما در نوجوانی، انگیزههای درونی مانند علاقه به فرهنگ خاص، موسیقی، سفر یا اهداف تحصیلی و شغلی نقش پررنگتری پیدا میکنند و روانشناسی انگیزشی نشان میدهد که یادگیری زمانی پایدار و عمیق است که با احساس معنا، هدف شخصی و رضایت درونی همراه باشد و نوجوانی که زبان دوم را برای ارتباط با دوستان بینالمللی یا مطالعه منابع اصلی انتخاب میکند، با اشتیاق بیشتری در مسیر باقی میماند و کمتر دچار فرسودگی یا بیانگیزگی میشود.

چرا یادگیری زبان دوم در سنین کودکی بهتر است؟ / تأثیرات مثبت یادگیری زبان بر شخصیت و رشد کودک
ریحانه صادقی، روانشناس و مشاور و عضو سازمان روانشناسی کشور با بیان اینکه از دید روانشناسی شناختی، کودکان در سالهای اولیه زندگی دارای انعطافپذیری ذهنی بالایی هستند، به خبرنگار ایمنا میگوید: مغز آنها در حال شکلگیری و سازماندهی است و توانایی پردازش زبان در این دوره بسیار بالا است؛ این ویژگی باعث میشود یادگیری زبان دوم در سنین پایین با سرعت و دقت بیشتری انجام شود، چراکه کودکان میتوانند ساختارهای زبانی پیچیده را بدون نیاز به آموزش رسمی و با تکیه بر شنیدن و تقلید فرا بگیرند.
وی با بیان اینکه یادگیری زبان دوم در کودکی میتواند موجب افزایش اعتماد به نفس، حس تعلق به فرهنگهای مختلف و توانایی برقراری ارتباط مؤثر با افراد متنوع شود، میافزاید: از نظر روانشناسی اجتماعی، کودکانی که زبان دوم را یاد میگیرند، اغلب درک بهتری از تفاوتهای فرهنگی دارند و در تعاملات بینفردی انعطافپذیرتر عمل میکنند و این مهارتها در نوجوانی به شکل توانایی همدلی و حل تعارضات بروز مییابد.
روانشناس و مشاور و عضو سازمان روانشناسی کشور با بیان اینکه با وجود فواید، یادگیری زبان دوم در کودکی میتواند با چالشهایی همراه باشد، تصریح میکند: اگر کودک در محیطی قرار گیرد که زبان دوم با زبان مادری رقابت کند، ممکن است دچار سردرگمی زبانی یا تأخیر در رشد زبان مادری شود که این پدیده به نام تداخل زبانی شناخته میشود، همچنین فشار والدین یا نظام آموزشی برای یادگیری سریع ممکن است منجر به اضطراب یا کاهش انگیزه شود.
بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم چه زمانی است؟ / راهکارهای پایداری کودک در مسیر زبانآموزی
صادقی با بیان اینکه در نوجوانی، فرد در حال شکلگیری هویت شخصی و اجتماعی است و یادگیری زبان دوم در این دوره میتواند با انگیزههای درونی مانند علاقه به فرهنگ خاص، موسیقی یا ارتباط با دوستان همزبان همراه باشد، تصریح میکند: نوجوانان در صورت داشتن هدف شخصی، عملکرد بهتری در یادگیری دارند، اما با این حال، مقاومت نسبت به فشارهای بیرونی و مقایسه با دیگران ممکن است مانع پیشرفت شود.
وی با بیان اینکه بر اساس یافتههای روانشناسی رشد، بهترین زمان برای یادگیری زبان، بین سه تا هفت سالگی است، ادامه میدهد: مغز در این بازه در اوج انعطافپذیری زبانی قرار دارد و در این دوره، کودکان میتوانند زبان دوم را مانند زبان مادری فرا بگیرند، اما با این حال، یادگیری در نوجوانی نیز مؤثر است، بهویژه اگر با انگیزه شخصی و روشهای آموزشی مناسب همراه باشد.
روانشناس و مشاور و عضو سازمان روانشناسی کشور با بیان اینکه یادگیری زبان دوم در کودکی و نوجوانی زمانی موفق خواهد بود که با حمایت روانی، روشهای آموزشی متناسب با سن و فضای فرهنگی مثبت همراه باشد، اضافه میکند: مهمترین عامل موفقیت نه فقط سن، بلکه کیفیت تجربه یادگیری است و ایجاد محیطی امن، بازیمحور و بدون فشار، در کنار تشویق به کشف و ارتباط، میتواند مسیر یادگیری را به تجربهای غنی و پایدار تبدیل کند.

چرا انگیزه کودکان برای شرکت در کلاس زبان از بین میرود؟ / برای بهبود انگیزه، در ابتدا فرزند را از فشار کلاس زبان رها کنید
مهرداد دشتی، روانشناس و مشاور خانواده با بیان اینکه یادگیری زبان دوم توسط والدین پیش چشم فرزندان، از جمله مواردی است که میتواند زمینهساز ایجاد انگیزه به منظور یادگیری زبان دوم برای فرزندان باشد، به خبرنگار ایمنا میگوید: در صورتی که در کلاسهای زبان، مورد تشخیص قرار نگیرند و مربی این کلاس، فردی ایرادگیر باشد، فرزندان از ادامه مسیر یادگیری زبان دیگری دور خواهند شد.
وی با بیان اینکه در صورتی که کودکان و نوجوانان بدون داشتن آمادگی به کلاسهای زبان فرستاده شوند، از دست رفتن انگیزه آنها برای یادگیری زبان دوم طبیعی خواهد بود، میافزاید: آمادگی دیگر کودکان و نوجوانان حاضر در کلاس زبان و آمادگی نداشتن یکی از کودکان نیز میتواند انگیزه آن کودک را نسبت به یادگیری و شرکت در کلاسهای زبان کاهش دهد.
روانشناس و مشاور خانواده با بیان اینکه در صورتی که کودک یا نوجوان تمایل و انگیزه خود برای یادگیری زبان دوم را از دست داده باشد، والدین باید او را در مرحله نخست از فشار کلاس زبان رها کنند، تصریح میکند: در این شرایط باید به فرزندان فرصت داده شود تا به مرور زمان، خود آنها نیازمندی به یادگیری زبان دوم را احساس کنند تا بتوانند یادگیری را ادامه دهند.
اهمیت و تأثیر انگیزه بر یادگیری زبان دوم در دوران کودکی و نوجوانی / چه کسانی استعداد یادگیری زبان دوم را دارند؟
دشتی با بیان اینکه در صورتی که خود فرزندان با احساس نیازمندی نسبت به شرکت در کلاسهای زبان و یادگیری زبان اقدام کنند، یادگیری بهتری خواهند داشت، ادامه میدهد: حتی گاهی اوقات مشاهده میشود که با وجود یادگیری مطالب، کودک یا نوجوان توان استفاده صحیح از آموختههای خود را ندارد که استفاده از این آموختهها نیز منوط به انگیزه است.
وی با بیان اینکه در صورتی که کودک و نوجوان نسبت به یادگیری زبان احساس نیاز کند و انگیزه او برای ادامه این مسیر افزایش یابد، یادگیری و استفاده از آموختههای پیشین و جدید برای او بهتر و آسانتر خواهد بود، میگوید: در صورتی که فرزندی علاقه و انگیزه کافی برای یادگیری زبان دوم، شرکت در کلاس زبان و ادامه این مسیر را نداشته باشد، توان و قدرت استفاده از آموختههای خود را نیز نخواهد داشت.
روانشناس و مشاور خانواده با بیان اینکه استعداد یادگیری زبان را تمام افراد دارند، اما داشتن احساس نیاز، از اهمیت بالاتری برخوردار است، اضافه میکند: فردی که یک زبان را آموخته است، توان آموختن زبان دوم را نیز دارد، اما باید توجه داشت که در واقع زمانی که احساس نیاز نسبت به یادگیری زبان دوم ایجاد شود، انگیزه نیز ایجاد میشود و در پی آن استعداد فرد بروز میکند.

برای ایجاد انگیزه مؤثر، باید محیط یادگیری را با نیازهای روانی و شناختی هر گروه سنی هماهنگ کرد؛ در کودکان، استفاده از بازیهای زبانی، داستانهای تصویری، موسیقی کودکانه و تعامل با همسالان دوزبانه بسیار مؤثر است و در نوجوانان، بهرهگیری از فیلمها، سریالها، پادکستها و پروژههای خلاقانه مانند ساخت وبلاگ یا ویدئو به زبان دوم میتواند انگیزه را تقویت کند، همچنین مشارکت در فعالیتهای فرهنگی، سفرهای آموزشی یا ارتباط با افراد بومی زبان، زبان دوم را از حالت درسی خارج و به تجربهای زنده و معنادار تبدیل میکند و روانشناسی یادگیری تأکید دارد که تنوع، تعامل و معنا، سه عنصر کلیدی در حفظ انگیزه به شمار میرود.
یادگیری زبان دوم فرایندی طولانی، تدریجی و حتی گاهی دشوار است و کودکان ممکن است در دورههایی دچار خستگی، بیانگیزگی یا احساس ناکامی شوند و نوجوانان نیز ممکن است با فشارهای تحصیلی، مقایسه با دیگران یا ترس از اشتباه مواجه شوند و برای حفظ پایداری، باید اهداف کوچک و قابل دستیابی تعریف کرد، پیشرفتها را جشن گرفت و از روشهای متنوع برای آموزش استفاده کرد و حمایت عاطفی والدین، بازخورد مثبت معلمان و فضای امن برای اشتباه کردن، نقش کلیدی در حفظ انگیزه و استمرار یادگیری دارد، همچنین از دید روانشناسی رشد، احساس موفقیتهای کوچک میتواند به شکلگیری خودکارآمدی زبانی کمک کند.
پرسش درباره استعداد زبانی یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات در روانشناسی زبان است؛ بعضی نظریهها بر وجود تواناییهای فطری در یادگیری زبان تأکید دارند، اما بسیاری از روانشناسان رشد اعتقاد دارند که محیط، تجربه و روش آموزش نقش تعیینکنندهتری دارند، به طور کلی، همه کودکان ظرفیت یادگیری زبان دوم را دارند، اما سبک یادگیری، سرعت و ترجیحات شناختی آنها متفاوت است و مهمترین نکته این است که باور به توانایی یادگیری، خود یک عامل انگیزشی قدرتمند است و اگر کودک یا نوجوان احساس کند که میتواند موفق شود، به احتمال زیاد تلاش بیشتری خواهد کرد و در مسیر یادگیری باقی خواهد ماند.
یادگیری زبان دوم در کودکی و نوجوانی، سرمایهای روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی است که میتواند مسیر زندگی فرد را دگرگون کند و این مهارت نهتنها درهای ارتباطی و تحصیلی را میگشاید، بلکه موجب رشد ذهنی، افزایش خودآگاهی و آمادگی برای زیستن در جهانی چندفرهنگی میشود و از دید روانشناسی، یادگیری زبان دوم نوعی تجربه رشد است که با هویت، انگیزه، تعامل اجتماعی و عملکرد شناختی درهمتنیده است و با فراهمسازی محیطی حمایتگر، انگیزهبخش و متنوع، میتوان این مسیر را به تجربهای لذتبخش، پایدار و تحولآفرین تبدیل کرد.
به طور کلی، یادگیری زبان دوم در دوران کودکی و نوجوانی، فراتر از یک مهارت آموزشی، تجربهای تحولآفرین در رشد ذهنی، هیجانی و اجتماعی فرد است که این فرایند نهتنها موجب تقویت حافظه، تمرکز و خلاقیت میشود، بلکه در شکلگیری هویت، افزایش همدلی و آمادگی برای زیستن در جهانی متنوع نقش دارد و کودک یا نوجوانی که زبان دوم را با انگیزه، حمایت و روشهای مناسب بیاموزد، نهتنها در مدرسه بلکه در زندگی، ابزارهای قدرتمندی برای ارتباط، تفکر و انتخاب خواهد داشت.


نظر شما