به گزارش خبرگزاری ایمنا، دنیای امروز بیش از هر زمان دیگری، عرصهای پرشتاب و پیچیده است؛ جایی که تغییرات فناورانه، تحولات اجتماعی و فشارهای روزمره، ریتم زندگی را به شکلی بیسابقه تسریع کردهاند، در چنین فضایی، کودکان بهعنوان نسل فردا نهتنها با فرصتهای تازه، بلکه با چالشهایی سنگین و گاه فراتر از توان ذهنی و هیجانی خود مواجه میشوند. اگر چند دهه قبل، کودکی مترادف با بازیهای کوچه و سرگرمیهای ساده بود، امروز با تلفنهای هوشمند، کلاسهای فشرده، رقابتهای آموزشی و سیلی از اطلاعات روبهرو است، این شرایط جدید اگرچه دستاوردهای مهمی به همراه داشته، اما در کنار خود، ضعفها و آسیبهایی نیز برجای گذاشته است، یکی از مهمترین این آسیبها، کاهش صبر و تحمل در میان کودکان و نوجوانان است؛ پدیدهای که روانشناسان از آن به عنوان کم تابآوری یا فقدان مهارت سازگاری یاد میکنند.
تابآوری مفهومی کلیدی در روانشناسی معاصر است که به توانایی فرد در بازگشت به تعادل پس از تجربه دشواریها و حتی رشد و شکوفایی در دل مشکلات اشاره دارد. کودکی که تابآور است، در برابر ناکامیها فرو نمیریزد؛ بلکه از آنها درس میگیرد، اعتمادبهنفس بیشتری پیدا میکند و در مسیر رشد فردی استوارتر گام برمیدارد. اما بررسیها نشان میدهد که بسیاری از کودکان امروز، به دلیل سبک زندگی مدرن و محیطهای پرشتاب، کمتر فرصت پیدا میکند، این مهارت حیاتی را بیاموزند. آنها عادت کردهاند همهچیز بهسرعت اتفاق بیافتد؛ از اجرای یک بازی دیجیتال تا دریافت توجه والدین یا معلم. این «فرهنگ رضایت آنی» موجب شده آستانه تحملشان کاهش پیدا کند و با کوچکترین تأخیر یا ناکامی، به خشم، اضطراب یا دلزدگی واکنش نشان دهند.
به بیان دیگر، مسئله تنها بیحوصلگی یا لجبازی نیست؛ بلکه ریشه در ضعف درونی کودکان در مدیریت هیجان، حل مسئله و پذیرش واقعیتهای زندگی دارد. روانشناسان معتقدند اگر این ضعفها در کودکی رفع نشود، میتواند در نوجوانی و بزرگسالی به شکل مشکلات جدیتری همچون افت تحصیلی، دشواری در روابط اجتماعی، ناتوانی در مدیریت استرس و حتی اختلالات روانی بروز پیدا کند، از اینرو پرداختن به موضوع تابآوری و صبر در کودکان، نه یک دغدغه لوکس، بلکه ضرورتی فوری برای سلامت روان فردی و اجتماعی محسوب میشود. با توجه به اهمیت این موضوع به سراغ مریم ماهرالنقش، روانشناس کودک و نوجوان رفتیم، او معتقد است که تابآوری یک ویژگی ذاتی نیست، بلکه مهارتی است که میتوان آن را از سنین پایین در بستر خانواده، مدرسه و جامعه پرورش داد. در این مصاحبه تلاش کردیم به پرسشهایی کلیدی همچون اساسیترین مشکل کودکان امروز چیست؟ چه عواملی در شکلگیری یا تضعیف تابآوری نقش دارند؟ چرا کمصبری در میان نسل جدید رو به افزایش است؟ و در نهایت، والدین، مربیان و جامعه چگونه میتوانند در تقویت این مهارت حیاتی نقش ایفا کنند؟ پاسخ دهیم.

ایمنا: اساسیترین مشکل کودکان امروز چیست؟
ماهرالنقش: به نظر من، اساسیترین مشکلی که در حال حاضر میان کودکان بهطور گسترده مشاهده میشود، کاهش صبر و ضعف در تابآوری است، این پدیده برخلاف ظاهر سادهاش، موضوعی بسیار عمیق و بنیادین است و پیامدهای گستردهای بر رشد روانی، تحصیلی و اجتماعی کودک دارد. کودکانی که نمیتوانند در برابر ناکامیها یا تأخیر در رسیدن به خواستههایشان مقاومت کنند، بهطور معمول زودتر دچار ناامیدی، خشم یا اضطراب میشوند، این وضعیت نهتنها تعاملات روزمره آنها را مختل میکند، بلکه تواناییشان برای حل مسئله، مدیریت هیجان و حتی یادگیری در مدرسه را نیز کاهش میدهد.
ایمنا: چه عواملی در شکلگیری یا تضعیف تابآوری نقش دارند؟
ماهر النقش: ریشه این مشکل را میتوان در چند عامل جستوجو کرد. نخست، سبک زندگی دیجیتال و فرهنگ رضایت آنی است، بازیهای رایانهای و فضای مجازی، همه چیز را سریع و بیوقفه در اختیار کودک قرار میدهند، بنابراین وقتی در زندگی واقعی با فرایندهای زمانبر مثل یادگیری یا انتظار مواجه میشوند، تحملشان کم میآید. دوم، سرعت بالای زندگی والدین است. بسیاری از پدر و مادرها درگیر کار و فشارهای روزمرهاند و ناخواسته الگویی از عجله و بیصبری را به فرزند خود منتقل میکنند. سوم، فقدان آموزش مهارتهای زندگی است. بسیاری از کودکان هرگز تمرین نکردهاند که هیجانات خود را بشناسند، احساساتشان را بیان کنند یا راهحل جایگزین برای مشکلاتشان پیدا کنند، به همین دلیل است که ما امروز با نسلی روبهرو هستیم که توانایی تحمل سختی و انعطاف در برابر چالشها را کمتر دارد. اگر این روند اصلاح نشود، میتواند در آینده به مشکلاتی جدیتر همچون ناتوانی در مدیریت استرس، اختلالات رفتاری و حتی ضعف در سازگاری اجتماعی منجر شود. بنابراین، پرداختن به تابآوری کودکان، بیش از هر زمان دیگری ضروری است.
ایمنا: چرا کمصبری در میان نسل جدید رو به افزایش است؟
ماهرالنقش: پدیده کمصبری در نسل جدید یک موضوع چندبعدی است که عواملی همچون تغییرات زیستی_روانی، تأثیر دنیای دیجیتال و فناوری، تغییرات فرهنگی و اجتماعی، نقش خانواده و نظام تربیتی و فشارهای روانی و اضطراب بر ان مؤثر است، مغز کودکان و نوجوانان هنوز در حال رشد است، بهخصوص بخش قشر پیشپیشانی (Prefrontal Cortex) که مسئول کنترل تکانهها، برنامهریزی بلندمدت و تنظیم هیجان است، این بخش تا حدود ۲۵ سالگی به بلوغ کامل نمیرسد؛ بنابراین نسل جوان تمایل بیشتری به واکنشهای سریع و کمصبری دارد، همچنین شبکههای اجتماعی، بازیهای آنلاین و اپلیکیشنها به شکل مداوم پاداش فوری تولید کرده و این سیستمها مدار دوپامین در مغز را تحریک میکنند و باعث میشود، جوانان به دریافت نتایج سریع عادت کنند، در نتیجه تحمل انتظار برای نتیجههای بلندمدت کاهش پیدا میکند.
البته سبک زندگی امروز (زندگی شهری، رقابت تحصیلی و شغلی، سرعت بالای تغییرات اجتماعی) ارزش سرعت را بالاتر از صبر قرار داده است و نسل جدید بیشتر در معرض مقایسه اجتماعی قرار دارد که باعث احساس فوریت و بیقراری برای رسیدن به نتیجه میشود، در بسیاری از خانوادهها به دلیل رفاه نسبی یا نگرانی والدین، نیازهای فرزندان خیلی سریع برآورده میشود، این شیوه تربیتی موجب میشود کودک یاد نگیرد مهارت تأخیر در پاداش را تمرین کند، همچنین افزایش استرسهای اقتصادی، تحصیلی و اجتماعی باعث میشود نسل جوان تحمل پایینتری برای ناکامی و انتظار داشته باشد، از دید روانشناسی شناختی–رفتاری، اضطراب بالا به طور معمول با بیقراری و کمصبری همراه است.

ایمنا: با توجه به تأثیر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بر کودکان و نوجوانان، چه آسیبهای روانی و رفتاری را میتوان مرتبط با این فضاها دانست و چگونه والدین میتوانند در مدیریت آن نقش مؤثری داشته باشند؟
ماهر النقش: فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، همانطور که فرصتهای آموزشی و ارتباطی گستردهای برای کودکان فراهم میکنند، آسیبهای روانی و رفتاری قابل توجهی نیز دارند. نخستین اثر قابل مشاهده، کاهش تمرکز و افزایش پراکندگی ذهنی است، کودکان به دلیل استفاده مداوم از ابزارهای دیجیتال، توانایی تمرکز طولانیمدت بر یک فعالیت را از دست میدهند و در نتیجه در مدرسه یا فعالیتهای روزمره با مشکل مواجه میشوند. دوم، مقایسه اجتماعی و کاهش اعتماد به نفس از دیگر پیامدهای مهم است. شبکههای اجتماعی غالباً تصویری ایدهآل و غیرواقعی از زندگی دیگران ارائه میدهند که کودک را به مقایسه دائمی خود با دیگران و احساس ناکافی بودن سوق میدهد.
علاوه بر این، افزایش اضطراب و اختلالات خواب نیز بهطور مستقیم با استفاده بیش از حد از فضای مجازی مرتبط است. نور صفحه نمایش و فعالیت ذهنی پیش از خواب میتواند چرخه خواب را مختل کند و در بلندمدت بر سلامت روان و یادگیری کودک تأثیر منفی بگذارد، والدین نقش کلیدی در مدیریت این آسیبها دارند. ابتدا، الگوی مصرف صحیح و متعادل رسانهای باید توسط والدین ارائه شود؛ یعنی نه ممنوعیت مطلق، بلکه مدیریت زمان و محتوای استفاده کودک. دوم، ارتباط مستمر و گفتوگو با فرزند اهمیت دارد تا احساسات و تجربیات او در فضای مجازی به اشتراک گذاشته شود و بتوانند با راهنمایی والدین، برداشتهای منفی را تصحیح کنند. سوم، تشویق به فعالیتهای غیر دیجیتال همچون ورزش، هنر و تعاملات اجتماعی واقعی، به کودک کمک میکند تا تعادل سالمی میان دنیای مجازی و واقعی برقرار کند، با این روشها، والدین میتوانند از اثرات منفی فضای مجازی بکاهند و کودکانی با تابآوری روانی و توانایی تصمیمگیری هوشمندانه پرورش دهند.
ایمنا: با توجه به تغییرات سریع فناوری و ظهور هوش مصنوعی، چه مهارتهایی برای کودکان و نوجوانان در دهههای آینده ضروری خواهد بود و والدین چگونه میتوانند از اکنون این مهارتها را در فرزندان خود تقویت کنند؟
ماهر النقش: تغییرات سریع فناوری، به ویژه ظهور هوش مصنوعی، دنیای کاری و تحصیلی آینده را متحول خواهد کرد و مهارتهای کودکان امروز، تعیینکننده موفقیت آنان در آینده خواهد بود. یکی از مهمترین مهارتها، تفکر انتقادی و حل مسئله است. کودکان باید بتوانند اطلاعات را تحلیل کرده، از صحت آن اطمینان حاصل کنند و راهکارهای خلاقانه برای مسائل پیچیده پیدا کنند. در دنیایی که هوش مصنوعی حجم عظیمی از دادهها را تولید میکند، توانایی تشخیص اطلاعات درست از نادرست و تصمیمگیری آگاهانه یک ضرورت است.
مهارت دوم، سواد دیجیتال و فناوری اطلاعات است. نه توانایی استفاده از ابزارها، بلکه درک اصول عملکرد سیستمها، امنیت دیجیتال، و توانایی برنامهنویسی پایه میتواند پایهای قوی برای ورود به دنیای هوشمند آینده باشد. سوم، هوش هیجانی و مهارتهای اجتماعی اهمیت ویژهای دارد؛ در محیطهایی که تعاملات انسانی با فناوری پیچیده میشوند، توانایی همدلی، مدیریت استرس و حل تعارض، افراد را از ماشینها متمایز خواهد کرد.
والدین میتوانند از اکنون این مهارتها را تقویت کنند. ابتدا با ایجاد محیطی یادگیری محور و کنجکاویمحور که کودک تشویق به پرسشگری و تجربه مستقیم کند، پایه تفکر انتقادی را شکل دهند. سپس با آموزش بازیمحور و پروژهای فناوری و علوم، مهارتهای دیجیتال را با جذابیت یادگیری ترکیب کنند. در نهایت، تمرین مهارتهای اجتماعی و گفتگو در خانواده، توانایی مدیریت هیجانات و روابط بینفردی را تقویت میکند، این رویکرد جامع به کودکان کمک میکند تا نهتنها ابزارهای هوش مصنوعی را مصرف کنند، بلکه به خالقان توانمند آینده دیجیتال تبدیل شوند.


نظر شما