به گزارش خبرگزاری ایمنا، جنگ دوازدهروزه رژیم صهیونی علیه ایران اسلامی اگرچه خاک ایران را هدف قرار گرفته بود اما در لایههای مختلف ذهن و فرهنگ مردم نیز جریان داشت و ملت ایران را در معرض یکی از سختترین آزمونهای خود قرار داد.
نبردی که دشمن با همه توان وارد آن شد، اما نتوانست به پیروزی برسد. موشکها و پهپادهایش بر زمین فرود آمدند، اما نتوانستند بر ذهن، فکر و قلب مردم ایران چیره شوند. اتحاد و باور جمعی ملت، بزرگترین سد در برابر آن بود؛ سدی که نشان داد پیروزی نه فقط در میدان جنگ، که در عرصه فرهنگ و هویت رقم میخورد.
پیام فرهنگی جنگ دوازدهروزه برای ملت ایران
این دوازده روز، به اندازه سالها تجربه برای ملت ایران درس داشت؛ روزهایی که در کنار آتش و دود، آزمونی بزرگ از مقاومت فرهنگی و اجتماعی را به نمایش گذاشت.
برای بازخوانی این تجربه متفاوت، سراغ علی قاسمزاده رفتیم؛ کسی که پیش از آنکه بر صندلی شهرداری اصفهان تکیه بزند، سالها چهرهای شناختهشده در عرصه فرهنگ این شهر بوده است. از معاونت فرهنگی شهرداری گرفته تا حضور در مجموعههای فرهنگی و تدریس در مدرسه و دانشگاه. همین پیشینه، روایت او از جنگ را به زاویهای تازه بدل کرده است؛ روایتی که هم بوی فرهنگ میدهد و هم طعم مدیریت شهری.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگو با علی قاسمزاده شهردار اصفهان است.

مهمترین دستاورد جنگ شناختی؛ انسجام ملی
ایمنا: ما جنگی دوازدهروزه و تمامعیار را پشت سر گذاشتیم؛ جنگی ترکیبی و شناختی که از خرداد آغاز شد. اکنون تنها آتش آن خاموش شده، اما ابعاد دیگرش همچنان برقرار است. به نظر شما فرهنگ در این جنگ پیروز شد یا شکست خورد؟
قاسمزاده: من معتقدم ما در نهایت پیروز بیرون آمدیم. اگر تأثیرات فرهنگی و اجتماعی این جنگ ۱۲ روزه درست فهمیده و پاس داشته شود، آنچه در این دوازده روز رخ داد، بینظیر بود؛ بهویژه انسجام و اتحاد ملی که در عرصه فرهنگی شکل گرفت. این رخداد توانست با وجود تفاوتها و تنوع عقاید، همه را در کنار هم قرار دهد تا از ارزش مشترکی به نام ایران دفاع کنند.
سرمایهگذاری دشمن روی شکافهای هویتی و قومی
ایمنا: دشمن در این جنگ بیش از هر چیز کدام بخش فرهنگ را هدف گرفت و بر چه نقطهای سرمایهگذاری کرد تا ضربه بزند؟
قاسمزاده: دشمن بر خُردههویتها و فاصله میان این خردههویتها سرمایهگذاری کرده بود؛ چه در ابعاد دینی و ملی، چه در شکافهای قومی مانند ترک، کرد، عرب و بلوچ، همچنین تلاش داشت میان نسل جدید و قدیم فاصله ایجاد کند و در جامعه چندقطبی بسازد تا مردم را در برابر حاکمیت و نظام قرار دهد؛ اما نتیجه برخلاف انتظارشان شد، سالها برای این هدف برنامهریزی کرده بودند، ولی آنچه رخ داد انسجام و اتحاد ملی بود. اینجا دقیقاً آنچه به آن اراده الهی میگوئیم رخ داد. دشمنان تصور میکردند حمله در شب اول و روز دوم، حضور و شورش اجتماعی مردم را به دنبال خواهد داشت. اما نهتنها چنین نشد، بلکه انسجام و همبستگی ملی تازهای شکل گرفت.
تبدیل نقاط ضعف فرهنگی به قوت ملی
ایمنا: شاید بتوان گفت شکافهایی که دشمن بر آن تمرکز کرد، نقطه ضعف ما بود. آیا توانستیم پس از جنگ این نقطه ضعف را به قوت تبدیل کنیم؟
قاسمزاده: بخشی از نظام در این زمینه موفق عمل کرد. مقام معظم رهبری بارها بر اهمیت اتحاد تأکید کردند؛ بارها گفتند که هرکس هر جا هست، این اتحاد و انسجام را حفظ کند. علاوهبر توصیهها، ایشان با رفتارهای خود همچون برگزاری مراسم شب عاشورا در بیت رهبری و توصیه به مداح برای خواندن «ای ایران»، پیام روشنی به ما دادند که باید بهدرستی درک میشد؛ اما متأسفانه برخی نخبگان و رسانهها این پیامها را کامل دریافت نکردند.
بیشتر بخوانید: رهبر انقلاب، امشب: آقای کریمی! «ای ایران» بخوان
رسانههای ما در ابتدا خوب پیش رفتند اما متأسفانه آنطور که باید فعالیت و روندشان ادامه پیدا نکرد. نخبگان در مواردی رویه خود را تغییر دادند اما هنوز آن جنب و جوش مورد انتظار، در حوزههای علمیه و دانشگاهها اتفاق نیفتاده است.
در این باره لازم است اشاره کنم که ما یک رفتار داریم یک نگرش؛ رفتار ممکن است وابسته به زمان و مکان باشد و در شرایط مختلف تغییر کند؛ اما نگرش این گونه نیست، وابسته به شرایط نیست و تا نگرشها تغییر نکند، شاهد رفتار نهادینه بر نگرش درست نخواهیم بود. متأسفانه نگرش نادرست هنوز در عدهای تغییر نکرده است.
بیشتر بخوانید: اکران مجموعه جدید طرحهایی با موضوع «جنگ رسانهای» در شهر اصفهان
نقش نسل جدید در تغییر نگرش فرهنگی جامعه
ایمنا: با توجه به اینکه ما با نسل جدیدی از نظر فرهنگی و اجتماعی روبهرو هستیم، چطور میتوانیم این نگرشها را به سمتی سوق دهیم که رفتارها نیز در مسیر اهداف ما قرار بگیرند؟
قاسمزاده: بخشی از این مرجعیت در دستگاههای رسمی و نهادهای حاکمیتی است و بخش دیگر در مراجع اجتماعی؛ یعنی کسانی که شاید هیچ سمتی هم نداشته باشند اما به اقتضای موقعیت علمی و دینی، نظرشان مهم است.
هر کدام از اینها مسیری دارد؛ دستگاه حاکمیتی و نهادهای رسمی یعنی رؤسای سه قوه باید اهتمام جدی برای شعاع دادن به توصیههای حضرت آقا از طرق مختلف مانند دستورالعمل، بخشنامه، آئیننامه، ابلاغ و… به خرج دهند، رسانه باید متوجه شود که کادرش باید همه ملت را در بر بگیرد و همه صداها را بازتاب دهد؛ یک نظام مقتدر، نظامی است که ضمن حفظ ارزشها برای همه، عرصه فعالیت ایجاد کند. در رابطه با گروههای اجتماعی نیز مردم باید متقاضی شوند و مطالبه کنند.
بیشتر بخوانید: وقتی رسانهها به میدان نبرد تبدیل میشوند / رسانهها؛ سنگر اصلی حفظ همبستگی و ارزشهای ملی

چالش چارچوبهای اداری و ضعف پویایی فرهنگی
ایمنا: به نظر میرسد در مواردی دستگاهها خیلی خودشان را درگیر چارچوب کردهاند؛ انگار چارچوبهایی برای خودشان تعریف کردهاند. بسیار میبینیم که رهبر انقلاب تأکید میکنند روی فلان زمینه کار کنید، ولی بعد دیده میشود که بلافاصله به جای کار جدی، همایش برگزار میشود، فقط چون رهبری اشارهای کردهاند. انگار این موضوع که فرهنگ، نرم و پویاست و باید خیزش و حرکت ایجاد کند، در دستگاهها کمتر دیده میشود و در لابهلای ابلاغیهها و دستورالعملها گم شده است.
قاسم زاده: این مسئله علتهای متعددی دارد. خود حضرت آقا هم سال گذشته دو سه بار اشاره کردند. یکی از دلایل، نوع اعمال نظر و نظارت دستگاههای نظارتی است. ما در کشور دستگاههایی داریم که وظیفهشان نظارت بر حسن اجرای قانون است. گاهی اما این نظارت بهصورت حداکثری و حتی افراطی انجام میشود و دستگاهها بیش از آنچه لازم است، ورود پیدا میکنند. این باعث میشود، سرعت کارها گرفته شود، جرأت مدیران میانی کاهش پیدا کند و در نتیجه نقش مردم هم کمرنگ شود.
البته دستگاههای نظارتی نسبت به ابلاغیهها و دستورالعملها مسئولیت دارند و اگر ریشه کار را نگاه کنیم، در واقع باید اصلاح قانون صورت بگیرد. اگر قانونی ایراد دارد، باید اصلاح شود. اگر مجری قانون نیاز به آموزش دارد، باید آموزش ببیند.
راهکار شهرداری اصفهان برای افزایش نقش مردم در فرهنگ
ایمنا: شما در جایگاه شهرداری اصفهان، برای اینکه چارچوبها و قواعد دستوپا گیر نشود، چه کردید تا مردم نقش بیشتری داشته باشند؟ چون فرهنگ بدون مردم اصلاً معنایی ندارد.
قاسمزاده: ما در شهرداری تلاش کردیم بسیاری از موانعی که قبلاً وجود داشت را برداریم و موانع را کاهش دهیم. مثلاً قبلاً اگر کسی میخواست در فضای عمومی شهر موکب بزند، غرفه یا نمایشگاه برپا کند، خیلی سخت گرفته میشد. ما آمدیم فضاهایی در شهر تعریف کردیم تا فعالیتهای فرهنگی از محیطهای بسته خارج شود و در سطح شهر و به شکل رویداد فرهنگی دیده شود.
در اتفاقی دیگر، امکان اطلاعرسانی عمومی را فراهم کردیم. قبلاً اطلاع رسانی فعالیتهای فرهنگی بسیار محدود بود و اگر هم کسی علاقه داشت مردم شهر از برنامهای مطلع شوند، امکانش خیلی سخت بود. ما سعی کردیم این امکان را فراهم کنیم.
همچنین از ظرفیت اطلاعرسانی شهری برای گروههای مردمی استفاده کردیم. در حال حاضر شهر فقط در اختیار روابط عمومی نهادهای حاکمیتی نیست که تبریک و تسلیت مناسبتها را بزنند. ما سامانهای تعریف کردیم تا همه مراکز فرهنگی بتوانند متناسب با وسعت و نوع کارشان، اطلاعرسانی عمومی در سطح شهر داشته باشند؛ همچنین در شهر نقاطی را با در نظر گرفتن مسائل ترافیکی و حملونقل تعیین کردیم تا فضاهای عمومی برای نمایشگاه، موکب و سایر فعالیتها در اختیار مردم باشد.
نکته دیگر اینکه ما دایره را خیلی بسته نگه نداشتیم. نگفتیم فقط کسانی که مثل ما فکر میکنند میتوانند کار کنند. سعی کردیم مرزهای سیاسی و حتی قرائتهای محدود اعتقادی را برداریم. گفتیم هر کسی که دغدغه دینی دارد، ولو مثل ما فکر نکند، میتواند فعالیت کند. اصل را بر صحت و فضا را باز گذاشتیم؛ مگر کسی بخواهد شیطنت کند که آنجا دستگاههای مربوط ورود میکنند.
متأسفانه در گذشته هر جریانی که حاکم میشد، فهم خودش را معیار میدانست و میگفت فقط کسانی که مثل ما فکر میکنند حق کار دارند. ما سعی کردیم این نگاه را کنار بگذاریم و فضا را در اختیار عموم قرار دهیم.
ببینید: در حاشیه نشست خبری شهردار اصفهان با خبرنگاران چه گذشت؟
بازخورد مردم به مدیریت فرهنگی شهرداری اصفهان
ایمنا: چه بازخوردهایی از این شیوه مدیریت گرفتید؟
قاسمزاده: مطلوب ما شور اجتماعی و انگیزش درونی مردم بود. خوشبختانه از وقتی این روند شروع شد، حضور مردم در مناسبتها رو به افزایش بوده و هر سال پررنگتر میشود. از دید من، این یک کار موفق بوده است.
البته مخالفانی هم داشتیم، ولی خیلی کم. گاهی دوستان نزدیک میگفتند چرا اینقدر فضا را باز گذاشتید؟ چرا فقط به همفکران خودتان بسنده نکردید؟ من هم پاسخ میدادم که من امروز مربی تیم ملی هستم و باید از همه ظرفیتها استفاده کنم.
امروز اگر قرار باشد در عرصه فرهنگ و جامعه به سطح ملی برسیم، دیگر نمیتوان تنها به باشگاه یا جریان خود اندیشید. نباید تصور کنیم که با بالا بردن تیم خودمان، میتوانیم در سطح ملی نقشآفرین باشیم. این نگاه باید در همه عرصهها از جمله منابع انسانی، صدور مجوزها، برگزاری رویدادها و رخدادهای فرهنگی نیز دیده شود. خوشبختانه روند کلی فعالیتها در سالهای اخیر رو به رشد و مثبت بوده است.
آسیب محدود شدن فرهنگ به مناسبتها
ایمنا: یکی از آسیبهای جدی در این مسیر، محدود شدن فرهنگ به مناسبتهاست. فرهنگ نباید مقطعی و فقط در مناسبتها تعریف شود. البته آئینها و مناسبتها مهماند و بخشی از هویت ما را بازتاب میدهند، اما کافی نیستند. فرهنگ نیازمند برنامهای فرامقطعی است؛ یعنی علاوه بر برنامههای کوتاهمدت، باید چشماندازی بلندمدت و دائمی برای آن ترسیم کرد.
متأسفانه در کشور ما، چه در سطح مردم و چه در سطح نهادها، فعالیتها عمدتاً معطوف به مناسبتها شده است؛ گاهی در دهه فجر، گاهی در ایام محرم و اربعین، یا در اعیاد غدیر. در این شرایط، فرهنگ تنها در روزهای خاص به میدان میآید و جریان دائمی و پویایی که باید در بطن زندگی روزمره جاری باشد، شکل نمیگیرد. ضربه اصلی ما در عرصه فرهنگ نیز همین است: اینکه جریان مستمر نداریم. مجموعههای فرهنگی، بسیاریشان حیات اجتماعی خود را در مناسبتها خلاصه کردهاند. مراسمی برگزار میکنند که بخش اندکی از آن به سخنرانی اختصاص دارد و آن هم گاه با کیفیتی نهچندان مطلوب و بخش اعظم برنامه هم که به هیجان و شور عاطفی میگذرد.
به نظر شما رویکرد ما باید چطور باشد که فرهنگ به یک مسئله جریانساز تبدیل شود؟
قاسمزاده: شما به یک مسئله از جنس آسیب اشاره کردید که به نظر من کاملاً درست است. آئینها و مناسبتها از مهمترین جلوههای هویت فرهنگی ما هستند و در عین حال به حفظ و تقویت هویت نیز کمک میکنند. اما این به معنای آن نیست که همه فرهنگ در آئینها خلاصه شود یا پایان یابد. جایگاه و خاستگاه اصلی فرهنگ، اندیشه و تفکر است.
اگر در جایی اندیشه و اندیشهورزی فعال نباشد، جامعه بهتدریج گرفتار پوستهها، ظواهر، خرافات و بدعتها میشود. در این صورت به جای آنکه اندیشههای ما در قالب رویدادها و آئینها بروز یابد، اسیر ظواهر آئینی میشویم که بخشهایی از آن متأثر از خرافه یا ساخته و پرداختههای غیر اصیل است.
بخش قابل توجهی از مراکز فرهنگی همچنان اصالت را به اندیشه، تربیت و مباحث فکری میدهند؛ اما متأسفانه گروهی دیگر فعالیتهایشان صرفاً در آئینها خلاصه میشود. حیات اجتماعی آنها محدود به مناسبتهاست و به محض پایان یافتن آنها، فعالیتشان تا سال بعد متوقف میشود. حتی در برنامههای کوتاهتر هم وضعیت مشابهی داریم؛ مثلاً از دو ساعت برنامه، تنها بیست یا سی دقیقه به سخنرانی اختصاص دارد که آن هم کیفیت و اثرگذاریاش محل سوال است و باقی برنامه بیشتر به شور و هیجان عاطفی میگذرد. این بُعد هیجانی البته لازم است، اما تنها زمانی مفید خواهد بود که بر پایهای مستحکم از اندیشه و معرفت قرار گیرد. در غیر این صورت، شور و احساس، ما را به سمت خرافه، انحراف و حتی جهالت سوق میدهد.
بیشتر بخوانید: دیپلماسی شهری؛ سلاح خاموش در جنگ روایتها

ضرورت تقویت فلسفه و اندیشه در فرهنگ ایرانی
ایمنا: برای فاصله گرفتن از این آسیب چه باید کرد؟ دستگاههای حاکمیتی باید چهکار کنند؟ اصلاً در این زمینه نقشی دارند؟
قاسمزاده: به نظر من ریشه این مسئله به دانشگاهها و حوزههای علمیه بازمیگردد. اگر قرار باشد فرایندی برای تحول در این عرصه طراحی کنیم، نقطه آغاز آن تعلیم و تربیت فکری و فلسفی است. جایی که فلسفه مورد بیتوجهی قرار گیرد، جامعه بهطور جدی در معرض آسیب قرار خواهد گرفت. فلسفه آغاز فهم انسان از خود، از هستی، از روابط و نسبت هاست. اگر این پایه نباشد، فرد جایگاه خود در جهان و نسبتش با خالق، پیامبران و پیشوایان را درک نمیکند و در معرکه سرگردان میماند.
فلسفه کمک میکند تا پیش از ورود به معادلات اجتماعی، جایگاه خود و دیگر موجودات در نظام هستی را بشناسیم. یکی از امتیازات غرب در دوران معاصر همین است: اندیشه فلسفی آنها بر روانشناسی، جامعهشناسی، هنر و ادبیاتشان سایه انداخته است. ما زمانی پیشتاز این عرصه بودیم، اما پس از دوره ملاصدرا، کمتر شاهد فلسفهای بودیم که بتواند با مسائل جامعه درگیر شود و زبان روزگار خود را بیابد.
رسالت اندیشمندانی همچون شهید مطهری همین بود؛ آوردن دین و فلسفه از چارچوب سنتی به زبان و ادبیات روز. کتابهایی مانند اصول فلسفه و روش رئالیسم یا جهانبینی اسلامی نشان میدهد که این اندیشمند سرمایهگذاری اصلی خود را بر اندیشه گذاشت. شریعتی نیز همین مسیر را طی کرد، منتها با تأکید بیشتر بر بُعد اجتماعی. حاصل کار آنان، انتقال معارف غنی دینی به زبانی بود که نسل جدید بتواند آن را بفهمد و با آن ارتباط برقرار کند.
امروز اما این خلأ به طور جدی احساس میشود. جوانان ما دین را بیش از آنکه از طریق اندیشه و معرفت بشناسند، از طریق مناسک و آئینها میشناسند. این وضعیت خطرناک است، چرا که اگر روزی جذابیتهای ظاهری یک مداح یا حتی یک خواننده بیشتر باشد، امکان دارد نسل جوان به سمت او متمایل شود؛ صرفاً به دلیل شکل و هیجان، نه عمق و محتوا.
تفاوت فعال فرهنگی با فرهنگی فعال
ایمنا: عملکرد مجموعههای فرهنگی و مردمی در این عرصه چطور باید باشد؟
قاسمزاده: مراکز فرهنگی باید سهم بیشتری به تربیت فکری و اندیشهورزی بدهند. هدف اصلی آنها باید تربیت اندیشمند و نیروی فرهنگی اصیل باشد. البته اینجا با مشکل دیگری هم مواجهیم: ما «فعال فرهنگی» زیاد داریم، اما «فرهنگی فعال» کم داریم؛ فعال فرهنگی کسی است که به اقتضای شرایط، زمانی وارد عرصه فرهنگ میشود و ممکن است بعدها در حوزه اقتصاد یا سیاست فعال شود. اما «فرهنگی فعال» کسی است که ذات و هویت او فرهنگی است؛ هر جا که باشد، فرهنگ از او متصاعد میشود. چنین فردی همیشه کتابخوان است، اهل اندیشه است و نگاه عمیق به مسائل دارد. او فرهنگ را رها نمیکند و آن را به شرایط زمانه یا امواج اجتماعی نمیسپارد.
مراکز فرهنگی باید بیش از آنکه به فعالان مقطعی توجه کنند، این چهرههای اصیل و ماندگار را شناسایی و حمایت کنند. اتاقهای فکر مراکز فرهنگی باید به دست فرهنگیان فعال اداره شود، نه صرفاً فعالان فرهنگی موقت. این یعنی سرمایهگذاری جدی بر آموزشهای تربیتی و بهویژه بر اندیشهورزی. تنها در این صورت است که میتوان امیدوار بود فرهنگ از سطح مناسکی فراتر رفته و به یک جریان پایدار و جریانساز تبدیل شود.
جریان فرهنگی اصفهان در سالهای اخیر
ایمنا: شما سالهای زیادی در زمره فرهنگیان فعال اصفهان بودهاید و امروز، با فاصله گرفتن نسبی از فعالیتهای میدانی فرهنگی، میتوانید نگاه کلانتر و از دید بالاتر به این مجموعهها داشته باشید. به نظر شما عملکرد مجموعههای فرهنگی اصفهان در سالهای اخیر، بهویژه در شرایط دشواری که پشت سر گذاشتیم، چگونه بوده است؟
قاسمزاده: خوشبختانه جریان فرهنگی در شهر اصفهان همواره زنده و جاری بوده است. درست است که شدت و ضعف داشته و گاهی نسبت میان «فرهنگ فعال» و «فعال فرهنگی» جابهجا شده، اما رودخانه فرهنگ هیچگاه در این شهر خشک نشده است. در مقاطعی آب آن گلآلود شده یا کف کرده و تنشها و چالشهایی بر سر راه آن پدید آمده است، اما در مجموع، اصفهان همواره یکی از شهرهایی بوده که جریان فرهنگی در آن فعال و پویا ادامه داشته است.
تعداد تشکلهای فرهنگی در اصفهان بسیار زیاد است و این امر ریشه در سابقه و تاریخ این شهر دارد. ما مدیون گذشتگانی هستیم که این شهر و فرهنگ آن را ساخته و در ناخودآگاه جمعی مردمانش نهادینه کردهاند. فرهنگ در اصفهان جایگاهی رفیع دارد و همین سرمایهی تاریخی موجب شده که امروز نیز دچار خشکسالی فرهنگی نشویم.
با این حال، به نظر من در عرصه کیفیت کار فرهنگی نیازمند سرمایهگذاری بسیار بیشتری هستیم. نباید تنها به کمیت و حضور گسترده مردم در مراسمها دلخوش کنیم. اینکه مثلاً در ایام محرم دهها هزار نفر در هیئتهای مختلفی حضور پیدا میکنند، بسیار ارزشمند و مایه شکرگزاری است. اما آنچه مهمتر است، لایههای زیرین این حضور و کیفیت محتوایی و فکری جریانهای فرهنگی است.
نقاط قوت و ضعف مراکز فرهنگی اصفهان
ایمنا: به نظر شما مراکز فرهنگی در اصفهان توانستهاند در جریانسازی فرهنگی مؤثر باشند؟
قاسمزاده: در مواردی موفق بودهاند و در مواردی خیر. اینکه بگوییم همگرایی و همافزایی یک فرهنگ شدهاست، متأسفانه اتفاق نیفتاده. دلیلش این بوده که ما بیشتر نور را بهجای اشتراکات روی اختلافات و فاصلهها انداخته و میاندازیم. این مشکل، مشکلی فرهنگی است؛ حتی در روابط میان همسران، والدین و فرزندان اختلافات پررنگ میشود. در ارتباطات ما میتوانیم با همه یک فصل مشترکی ایجاد کنیم، قطعاً بهتر است این حد اشتراک را بشناسیم و آن را توسعه دهیم البته باید بپذیریم که هرکس دنیای اختصاصی نیز دارد و دنیای اختصاصی باید مورد احترام قرار بگیرد.
ایمنا: ولی نباید این دنیای اختصاصی به قدری بزرگ شود که نقطه اشتراک را کمرنگ کند.
قاسمزاده: بله نباید اینطور شود؛ چطور میتوان این مسئله را حل کرد؟ با نور انداختن روی اشتراکات. ما روی اختلافات تمرکز میکنیم و انتظار داریم همه مانند ما رفتار کنند یا اینکه آنها را کنار میگذاریم. باید همان چند درصد نقطه اشتراک را بگیریم و در عین حال به دنیای اختصاصی افراد نیز احترام بگذاریم. برای شروع ما باید به این سمت برویم که بپذیریم اشتراکات و اختلافاتی باهم داریم ولی آن اشتراکات را توسعه دهیم.
ایمنا: این فهم اجتماعی همیشه در دین بوده است؛ اما متأسفانه در برخی افراد فرهنگی و مذهبی این نگاه دیده نمیشود؛ رشد کار فرهنگی و تشکیلاتی همین است که اختلافات یکدیگر را بپذیریم.
قاسمزاده: بله این باعث توسعه اشتراکات میشود؛ هرچه کنار همدیگر کار مشترک انجام دهیم خود به خود نقاط اشتراک نیز بیشتر میشود.
نیاز اصفهان به زیرساختهای فرهنگی و تفریحی جدید
ایمنا: شما در دوران مسئولیت خود فعالیتهای فرهنگی متعددی در راستای ارتقای فرهنگ اصفهان انجام دادید. به نظر شما چه کارهایی در این دوره انجام نشد یا به نتیجه نرسید و چه مواردی باقی مانده که انتظار دارید در آینده دنبال شود؟
قاسمزاده: شهر اصفهان در برخی زیرساختها کمبود دارد که تلاش شد با استفاده از ظرفیت بخش خصوصی جبران شود اما متأسفانه تلاشهایمان موفقآمیز نبود. از جمله سالن تئاتر شهر؛ اصفهان هنوز سالن تئاتر استاندارد ندارد علیرغم پیشینه موفق اصفهان در حوزه تئاتر، بهویژه کمدی اجتماعی، این یک نقص جدی است. امیدوارم در پایان این دوره کلید چنین مکانی خورده شود یا اگر شرایط فراهم نشد، مدیر بعدی این کار را انجام دهد. در حوزه تفریح و گردشگری هم کارهای زیادی انجام شد اما به نظر من هنوز نیاز بیشتری به سرمایهگذاری وجود دارد. مردم اوقات فراغتی دارند که قبلاً بیشتر در حاشیه زایندهرود میگذشت، اما این دیگر کافی نیست. هم به دلیل خشکی رودخانه و هم به دلیل تنوع علایق و گروههای سنی، باید فضاهای تفریحی ویژه کودک، نوجوان، بانوان و حتی بزرگسالان ایجاد کنیم. بخشی از تجدید قوای روحی و جسمی مردم از طریق همین تفریح است.
امروز مردم بیشتر آپارتماننشین شدهاند و به همین دلیل باید در فضای شهری امکانات مناسبی فراهم کنیم. «شهر رؤیاها» توسعه داده شد، اماکن جدیدی پیشبینی شد و تا پایان دوره هم افتتاحهایی همچون باغ فدک، باغ ارغوان، دو منظرگاه جدید شهری و مجموعه بوستانهای خانواده محور، خواهیم داشت. با این حال، باز هم جای سرمایهگذاری بیشتر وجود دارد، بهویژه با نگاه تخصصی به کودک و نوجوان.
در حوزه فرهنگ شهروندی، آنطور که باید و شاید نتوانستیم به ارتقای رفتار عمومی بپردازیم. رفتار اجتماعی ما باید با فرهنگ شهرنشینی هماهنگ شود.

چالش میراث فرهنگی و بافت تاریخی اصفهان
ایمنا: میراث فرهنگی چه آقای دکتر؟
قاسمزاده: در حوزه میراث فرهنگی تلاشهای خوبی شد و اقدامات مؤثری انجام گرفت، اما با توجه به وسعت بافت تاریخی اصفهان (۱۹۰۰ هکتار)، باز هم جای کار بسیاری وجود دارد. در این دوره تمرکز را بر احیای محورهای تاریخی گذاشتیم، محور باباقاسم و محور هارونیه دو محوری است که در حال احیا است.
ببینید: آئین اهدای تندیس یادبود انتخاب شهر اصفهان بهعنوان پایتخت گردشگری شهرهای آسیایی
حمایت شهرداری از هنرمندان اصفهانی
ایمنا: برای هنر و هنرمندان چه کردید؟
قاسمزاده: در مورد هنرمندان هم موضوع مهمی مطرح است. هنرمندان برای رشد در فضای فرهنگی شهر هم به فضاهای نرمافزاری نیاز دارند و هم به فضاهای سختافزاری مثل مکانهای مناسب برای فعالیت. در گذشته، پایگاههای اجتماعی برای هنرمندان وجود داشت مثل موزه هنرهای معاصر که پاتوق هنرمندان بود، اما در یکی دو سال گذشته به مرمت اساسی نیاز پیدا کرد و اکنون دوباره آماده بهرهبرداری شده است. خانه هنرمندان هم یکی از این مکانهاست، گرچه زیر نظر حوزه هنری است، همچنین هنرستان هنرهای زیبا؛ با این حال، به نظرم از حیث پایگاه اجتماعی کمبودی نداریم. باید به سمت سیاستها و ضوابطی برویم که امکان حضور گستردهتر هنرمندان در عرصههای هنری فراهم شود.
اصفهان یک شهر هنر خیز است، اما متأسفانه شاهد مهاجرت تعداد زیادی از هنرمندان اصفهان به تهران هستیم. باید در اصفهان شرایطی ایجاد کنیم که هنرمندان بتوانند ایدههایشان را به محصول تبدیل کنند؛ چه در حوزه سینما چه در سایر حوزهها. بخش عمدهای از حمایتها به منابع مالی و صندوقهای ریسک پذیر باز میگردد؛ اینکه بپذیریم از هنرمند حمایت کنیم در شرایطی که این احتمال را میدهیم که محصولش به نتیجه نرسد. ما در این زمینه تلاشهایی کردیم؛ با ارشاد و حوزه هنری نیز به این مسائل ورود کردیم و سعی کردیم صندوقهای حمایتی مشترک تعریف کنیم. اما واقعیت این است که موفق نشدیم صندوقها را به اندازه کافی پر کنیم. هنرمندان معمولاً شرایط مالی خوبی ندارند، اما شور و خلاقیت زیادی دارند. کسی باید کمک کند تا این شور به محصول تبدیل شود؛ چه نقاشی، چه فیلم، چه آثار دیگر؛ بزرگترین لذت برای هنرمند دیدن اثر خود در معرض دید مردم است.
هرچند مأموریت اول شهرداری حمایت از هنرمندان نیست، اما سعی کردیم ورود پیدا کنیم. با این حال، نتوانستیم شرایطی ایجاد کنیم که هر هنرمندی با ایده بیاید و ما بدون دغدغه بتوانیم از او حمایت کنیم.
مدینه فاضله فرهنگی اصفهان از نگاه شهردار
ایمنا: شما بهعنوان یک شهردار فرهنگی، مدینه فاضله فرهنگی خود را برای اصفهان چگونه تعریف میکنید؟
قاسمزاده: محصول فرهنگ، انسان متعالی است؛ هرچه انسانهای شهر متعالی و متخلق شوند، شهر فرهنگیتر خواهد شد. اما اگر بخواهیم شاخصهای قابل تشخیصتری تعریف کنیم، میتوان به هنرمندان شهر اشاره کرد یا شهری که مامن هنرمندان باشد و هنرمندان برای موفقیت میل به سکونت در آن شهر داشته باشند باشد؛ اینجا باید احساس کنند دیده میشوند و حمایت میشوند. شاخص دوم برای من بسیار مطلوب بود؛ اما متأسفانه در دوره مسئولیت بنده محقق نشد و نتوانستیم حمایتهای مادی و معنوی درخور و شایستهای برای هنرمندان در شهر اصفهان فراهم کنیم.
یک زمانی در اصفهان مکتبهای مختلف داشتیم؛ مکتب خط، مکتب ادبی، مکتب موسیقی و…؛ مکتب به این معناست که در یک زمینه مشخص فعالیتها به قدری گسترده بوده که تبدیل به سبک و فرهنگ شده؛ اما متأسفانه امروز این شرایط فراهم نیست.
آینده قاسمزاده بعد از شهرداری؛ سیاست یا فرهنگ؟
ایمنا: انتخاب آقای دکتر قاسمزاده بعد از شهرداری، سیاست است یا فرهنگ؟
قاسمزاده: قطعاً به سمت فرهنگ خواهم رفت. همانگونه که از امام آموختیم سیاست را عین دیانت میدانم، اما اولویتم فرهنگ است و بعد از مسئولیت هم ترجیح میدهم در همین حوزه فرهنگی ادامه دهم.
بیشتر بخوانید: گفتوگوی تفصیلی با شهردار اصفهان
گفتوگو از مائده جوانی دبیر فرهنگ خبرگزاری ایمنا


نظر شما