به گزارش خبرگزاری ایمنا از کرمان، آئین بزرگداشت استاد عباس احسان با حضور شهردار، رئیس کمیسیون فرهنگی، ورزش و جوانان شورای شهر و سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی رفسنجان و جمعی از اساتید و هنرمندان در فرهنگسرا و تیمچه تاریخی معین برگزار شد.
شعرخوانی، اجرای سرود دختران ماه و پسر خورشید و پخش قسمت دوم مستند «روایت ماندگار» شامل شرح زندگی و خاطرات استاد شاپور احسان از ورود به عرصه بازیگری و تئاتر تا شاهنامهخوانی و نقالی از بخشهای مهم این برنامه بود.
احسان، صحنه را زندگی کرد
«من عباس احسان که از بدو تولد، خانواده مرا شاپور مینامیدند، در سال ۱۳۲۵ در کرمان به دنیا آمدم. کلاس پنجم تا هشتم را در رفسنجان گذراندم و سال ۱۳۳۸ به تهران رفتم و سال ۱۳۴۲ کار هنریام را در تئاترهای لالهزار تهران با نام هنری «شاپور کرمانی» شروع کردم.
زمانی که در کرمان بودم، آقای احمد شیری کارگردان، شاعر و نمایشنامهنویس، اولین نمایش را در رفسنجان به مناسبت یکی از جشنها، در دبیرستان شهناز قدیم در سال ۱۳۳۸ کارگردانی کردند. بعد از آن، سال ۱۳۳۹ به تهران رفتم و در یکی از بنگاههای شادمانی با راهنمایی آقای خسرو شجاعزاده شروع به کار کردم.
بعد از آن به گروه تئاتر ۲۵ شهریور خیابان بهشت جنوبی و گروه تئاتر تفکری ملحق شدم. یک روز با خسرو شجاعزاده و پرویز فنیزاده، که تازه شناخته شده بودند، به تئاتر تفکری رفتیم و من باقلا فروش را با لهجه کرمانی اجرا کردم که مورد پسند واقع شد و از فردای آن روز با نام «شاپور کرمانی» شروع به اجرا کردم.
سال ۱۳۴۳ در اداره هنرهای دراماتیک وابسته به فرهنگ و هنر سابق، شخصی دلسوز به نام آقای ژانتی که ریاست آن را بر عهده داشت، عکس بازیگرانی که مدرک تحصیلی نداشتند را میبرد و مدرک میداد؛ من نیز در کنار همکلاسیهایم آقای انتظامی، آقای کشاورز، کامران نوزاد، آذر فخر، جعفر والی، یدالله شیراندامی، مهین شهابی، آزیتا لاچینی، اسماعیل دادفر، فریبا ژاله صبا و محمدعلی جعفری مدرک بازیگریام را گرفتم.
در دوران دانشجویی و تحصیل در رشته زبان انگلیسی در تهران در شرکت واحد استخدام شدم؛ رئیس اداره کار و اموال این سازمان را شخصی به نام داوود اسکویی که از هنرمندان شناخته شده است، برعهده داشت. از سال ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷ روزها در شرکت واحد کار میکردم و بعد به دانشگاه و کلاسهای هنرهای دراماتیک میرفتم.

سال ۱۳۵۰ لیسانسم را در رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی فعلی) گرفتم و برای خدمت وظیفه، ستوان دوم سپاه دانش شدم. پس از آن، به رفسنجان رفتم و در دبیرستان شروع به تدریس کردم و تا سال ۱۳۷۰ فعالیت دیگری نداشتم.
همان سال در تئاتری به نام گوشهای گئوماتا بازی کردم که به جشنواره منطقهای راه یافت و جوایزی گرفت؛ پس از مدتی طولانی که از تئاتر فاصله گرفته و در کنج انزوا به سر میبردم، به لطف یکی از هنرمندان به نام تئاتر رفسنجان، به انجمن شعر و شاهنامهخوانی معرفی شدم.
در آنجا داستانهای سعدی را به صورت نمایشی و منظوم در گروه ادبی اجرا کردم که مورد استقبال قرار گرفت. دوباره وارد اجرای شاهنامهخوانی و نقالی در دبیرستانها و دانشگاهها شدم و در سال ۱۳۹۹ در فیلم کوتاهی به نام «آتاری» ایفای نقش کردم که در جشنواره فیلمهای کوتاه ایالت کلرادو آمریکا برنده جوایز و به عنوان یکی از بهترینها معرفی شد.
همچنین در نمایش خیابانی به نام «۱۳ سالگی» که توسط دوست عزیزم جناب آقای آزادی در اتوبوس خط واحد در حال حرکت اجرا میشد، نقشی ایفا کردم که توسط صدا و سیما ضبط شد … بدون اغراق، من ۸۰ درصد گلستان سعدی و بیش از ۲۰۰۰ بیت از شاهنامه را حفظ هستم»
مقدمهای که از مقابل چشمان شما گذشت، آغاز گزارشی برای استاد شاپور احسان بود که به قلم استاد مجید افضلی برای مجله تخصصی حوزه نمایش نگاشته و به چاپ رسید. مردی که برای بازمعرفی استاد برجسته شاهنامه خوان در رفسنجان نقش بی بدیلی را ایفا کرد.

مجید افضلی نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر در مراسم نکوداشت استاد فرهیخته عباس احسان، صحبت درباره این هنرمند باسابقه را افتخار میداند و با ذکر اشعاری به بیان زبان حال هنرمندان پرداخته و اظهار میکند: یک هنرمند به جز یک زندگی ساده، بیدغدغه و بستری برای خلق اثر چه چیزی میخواهد؟
وی با قدردانی از معاونت هنری شهرداری، شهردار و همه دست اندرکاران نکوداشت بزرگان هنر این سرزمین و شهر اضافه میکند: آشنایی من با استاد احسان به سالها قبل و زمانی برمیگردد که نامشان را فقط در آموزش و دبیری زبان انگلیسی شنیده بودم که با دست چپ انگلیسی و همزمان با دست راست، ترجمهاش را در برابر آن مینگاشت.
عباس احسان، از آخرین بازماندگان هنر سیاه بازی در ایران است
این نویسنده و هنرمند عرصه تئاتر میگوید: سال ۱۳۷۰ آقای احسان را در جشنواره تئاتر استان، زمانی که با نمایشی به نام «جنگنامه غلامان» از بهرام بیضایی حضور داشتیم، دیدم که در حال اجرای تئاتر «بردیای دروغین» بود و رقیب من در انتخاب بازیگر شد و در نهایت به کار استاد رأی داده شد و ما دوم شدیم.
وی با اشاره به حضور مشترک با استاد احسان در جشنواره منطقهای تئاتر یزد، بیان میکند: این قصه به پایان رسید و ما دیگر تا سال ۱۳۹۶ او را ندیدیم تا اینکه وقتی در انجمن ادبی پروین، به اتفاق دوستان - از جمله سرکار خانم وجدانی که اینجا حضور دارند - تلمذ میکردیم و شاگردی میکردیم، او را دعوت کردم.
مجید افضلی ادامه میدهد: آنجا بود که متوجه شدیم عجب! ما که بچهی این شهریم و اینقدر ادعا داریم، اصلاً او را نمیشناختیم و دیدم که استاد، شاهنامهخوان برجستهای هستند و در شاهنامهخوانی به غیر از لحن و بیان، حتی با بازی بدنشان به رساندن مفاهیم کمک میکنند.
وی اضافه میکند: در یکی از مجالس، استاد قطعهای به نام «پیشانی» یا «باقلا فروش» را اجرا کردند و آنجا بود که فهمیدم آقای احسان ما جزو آخرین بازماندههای این هنر هستند و درخواست کردیم از جناب استاد پرواز و دوستان در رادیو که قسمتی از برنامهها را ضبط کنیم تا برای نسلهای بعد از ما بماند.
استاد حوزه تئاتر رفسنجان میگوید: این قصه هم به پایان رسید تا سال ۱۳۹۹، زمانی که جشنواره خیابانی در رفسنجان برگزار میشد، استاد بزرگ تئاتر، دبیر محترم جشنواره فجر، جناب آقای استاد نصرالله قادری به رفسنجان آمده بودند و من نیز در ملازمتشان بودم.
وی بیان میکند: با استاد قادری صحبت کردم و او را از حضور یک شاهنامه خوان در رفسنجان آگاه کردم و با کمک آقای آزادی، مجلسی در گلستان امین ترتیب دادیم و به تماشای اجرا با حضور آقایان نصرالله قادری، پرویز فلاحی و شکرخدا گودرزی - که داوران آن جشنواره بودند – نشستیم و حظ بردیم.
افضلی ادامه میدهد: معرفی استاد احسان به جناب آقای قادری، دبیر محترم جشنواره فجر، باعث شد محبتی به من داشته باشند و مرا به عنوان خبرنگار افتخاری مجله نمایش که یک مجله تخصصی و ماهنامه بود، انتخاب کنند و من نیز نخستین گزارش خودم را به عنوان نکوداشت استاد احسان با یک مقدمه برای این مجله فرستادم و در آن چاپ شد.
وی با تشکر از آقایان گنجوزاده و اسداللهی در تهیه عکسهای گزارش در جوار خانه حاج آقاعلی رفسنجان میگوید: از آنجایی که این مجله در ۱۶ کشور جهان توزیع میشود، سعی کردم با این کار دینم را نسبت به کسی که سعی کردهام در رفسنجان و ایران معرفی شود، ادا کنم.

استعداد جوانان رفسنجانی چراغ تئاتر را روشن نگه داشته است
این کارگردان تئاتر در ادامه با اشاره به پیش پردهخوانی که در سالهای گذشته در میان نمایشها رایج بود و اکنون به فراموشی سپرده شده است، اضافه میکند: امروز، وقتی از آن دوران صحبت میکنیم، دلم میسوزد و احساس مسئولیت میکنم که این وظیفه بر عهده من است تا نگذارم این هنرها و خردهنمایشها به طور کامل فراموش شوند.
وی با بیان اینکه استعداد جوانان رفسنجانی موجب روشن نگه داشتن چراغ تئاتر این شهر شده است، به بخشی از متن مقدمه گزارش خود در مجله تخصصی تئاتر اشاره میکند و میگوید: تاریخ رو به خاموشی است و بسیاری از هنرهای نمایشی فولکلوریک در طول تاریخ به واسطه عوامل مختلف به بوته فراموشی سپرده شدهاند و این نکته را به هنرمندان یادآوری میکند که ما پاسدار ارزشهای هنری گذشتگانمان نبودهایم.
افضلی ادامه میدهد: هنر پیشپردهخوانی، نقالی و سیاهبازی از جمله هنرهایی است که در بستر تاریخ رو به خاموشی رفته است، فکر میکنم بعد از سعدی افشار مرحوم، تقریباً سیاهباز حرفهای خوبی نداریم و عباس احسان شاید یکی از آخرین بازماندگان نسلی است که ما قدر آنها را ندانستهایم.
وی با بیان اینکه هنر والای تئاتر یکی از ارکان تمدن هر کشور و یکی از مؤلفههای مؤثر در جغرافیای گردشگری است، بیان میکند: یکی از زیرساختها و مؤلفههای مهم برای معرفی گردشگری، تئاتر است. از آنجا که عمری در صحنه تئاتر نفس میکشم، بر آن شدم تا ضمن معرفی استاد احسان و هنر خاص و ایرانیاش، گامی هرچند کوچک در ثبت و ضبط میراثهای فرهنگی خود بردارم.
پایان بخش صحبتهای استاد تئاتر رفسنجان در آئین نکوداشت استاد عباس احسان از هنرمندان صحنه تئاتر ایران و رفسنجان، قدردانی از معاونت هنری شهرداری رفسنجان برای پایهگذاری این حرکت فرهنگی است؛ او که خود نیز دستی بر آتش دارد، میگوید: قبل از برگزاری این آئینها، باید به زندگی و زیست هنرمندان هم توجه کنیم.
کارگردان و بازیگر سینما و تئاتر رفسنجانی ادامه میدهد: اگر یک هنرمند زندگی ساده و راحتی داشته باشد، بهتر میتواند به خلق اثر بپردازد؛ باید ببینیم دغدغهاش چیست. مگر چند نفر مثل استاد احسان در استان ما وجود دارد؟ تعدادشان زیاد نیست.
وی با یادآوری آئین بزرگداشت احمد خدایی، هنرمند پیشکسوت و نامدار حوزه تئاتر در مرکز استان اظهار میکند: همان موقع به مسئولان استان گفتم اگر میخواهید آئین بزرگداشت کسی را برگزار کنید، تا زمانی که ذوق در آنها نمرده باشد، این کار را انجام دهید تا لذت ببرد.

استاد احسان یک گنجینه است که هنر شاهنامهخوانی را زنده نگه داشت
سیدمحمدرضا حسینی قاسمآبادی، هنرمند عرصه تئاتر نیز که سابقه شناخت خود از استاد احسان را به بعد از حضور او در رفسنجان میداند، میگوید: آن زمان که استاد احسان فعالیت در عرصه هنر را شروع کرد، رفسنجان نبود و شناختی از او نداشتیم تا اینکه جناب افضلی او را به هنر این شهر معرفی کردند.
وی حضور خود برای صحبت در مورد استاد احسان را عرض ارادت به وی میداند و اضافه میکند: فقط آمدم که سپاسگزاری کنم از جناب استاد و پیشکسوتی که با صدای دلنواز و گوشنواز خود نگهبان داستانهای کهن، اساطیری و تاریخی و افسانهای ما در این شهر بود.
این کارگردان و بازیگر تئاتر اضافه میکند: استاد احسان نگذاشت چراغ تئاتر این شهر خاموش شود و همانطور که دیدید، آن را به نسل بعدی میرساند؛ او کسی است که هنر شاهنامهخوانی را زنده نگه داشت تا در رفسنجان هم عزیز و استادی را داشته باشیم که به او ببالیم و افتخار کنیم.
وی با اشاره به سابقه فعالیت استاد شاپور احسان در پیش پردهخوانی که در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ خیلی باب شد و موردتوجه و استقبال عموم واقع شد، میگوید: استاد احسان از پیش نمایشخوانان و یک گنجینه است که با هماهنگی آقای ترکآبادی در ارشاد، مدتی قبل صدای او ضبط شد تا برای نسلهای آینده به یادگار بماند.
حسینی همچنین به نمایندگی از جامعه هنرهای نمایشی رفسنجان، بیان میکند: از شما استاد عزیز سپاسگزارم که نگهبان و پاسدار این هنر نمایشی اصیل بودید و آن را تا اینجا رساندید؛ امیدوارم دلتان شاد و لبتان خندان و سایهتان مستدام باشد و سالیان سال عمر کنید و بتوانید باز هم برای ما نقالی کنید و ما از صدای زیبای شما لذت ببریم.

بازی درجه یک، زیرپوستی و تکنیکی استاد احسان در نمایش خیابانی ۱۳ سالگی تحسین برانگیز بود
جواد آزادینژاد هنرمند تئاتر رفسنجان نیز در این مراسم با اشاره به خاطراتی از استاد احسان ادامه میدهد: در سال ۱۳۹۸، ایدهای برای اجرای نمایشی داشتم که طرح و نویسندگی کار با خودم بود تقریباً برای اولین بار در ایران انجام میشد و قرار بود در اتوبوس خط واحد در حال حرکت و در رفسنجان اجرا شود.
این کارگردان تئاتر رفسنجانی اضافه میکند: شخصیتی در قصهام، یک پیرمرد آلزایمری بود که همراه فرزندش سوار اتوبوس میشد و در قصه ما سهیم میشد. دنبال یک پیرمرد میگشتم که استاد احسان را در یک جلسه شعرخوانی دیدم و با خودم گفتم: عجب! این دقیقاً همان شخصیتی هست که در ذهن من بود.
وی با اشاره به مسیری که برای انتخاب وی پیش روی تیم اجرا قرار داشت اشاره میکند و میگوید: با توجه به سابقه و تجربهای که از استاد احسان شنیده و دیده بودم، نمیدانستم چطور به او با سابقه درخشان پیشنهاد بدهم که بیاید و این نقش را بازی کند، آن هم نقشی که دیالوگ نداشت و کوتاه بود.
آزادی نژاد بیان میکند: پس از بررسی و مشورت با دوستان، در نهایت با واسطه آقای حسینی از دیگر هنرمندان تئاتر موضوع را مطرح و با استقبال استاد احسان مواجه شدیم که به لطف خدا به یکی از تأثیرگذارترین نقشهای داستان تبدیل شد که مورد تصدیق سایرین نیز قرار گرفت.
این هنرمند عرصه تئاتر با اشاره به استعداد و هنر عمیق استاد شاپور احسان در بازیگری، میگوید: خیلی از مخاطبین ما با این کار تراژدی ارتباط برقرار کردند و خیلیها هم بازی درجه یک، زیرپوستی و تکنیکی استاد احسان را تحسین میکردند که این اتفاق برای من یک افتخار بود.
وی همچنین با اشاره به شعرخوانیهای استاد احسان در آئینهای شعر و ادب، خطاب به وی میگوید: ما خیلی خوشحالیم که شما را داریم و برای ما باعث مباهات است که شما هستید.

استاد شاپور احسان از بنیانگذاران نمایش سبک ایرانی در دانشگاهها بوده است
استاد علی کهن بازیگر، نویسنده و کارگردان تئاتر استان کرمان نیز در این مراسم با اشاره به سبک ایرانی در تئاتر اظهار میکند: اگر این قالب نمایش ایرانی شناخته شده و در دانشگاهها تدریس میشود، به مدد حضور و فعالیت اشخاصی مثل استاد احسان است که ارکان اصلی این سبک محسوب میشوند.
وی با اشاره به هنرهای نقالی، نمایش سیاهبازی و تعزیه به عنوان سبکهای نمایشی ایرانی، میگوید: ما در تعزیه سبکی از نمایش را اجرا میکنیم که بازیگر ضمن اجرا، با خود واگویه میکند تا تماشاچی را به تفکر وادار کند که این سبک بعدها در دنیا با عنوان اپیک یا فاصلهگذاری شناخته شد و به سینما نیز راه پیدا کرد.
این هنرمند پیشکسوت دیار کریمان با بیان اینکه در اجرای نقالی باید احساسات غلیان کند و نحوه بیان تأثیرگذار و دارای روح باشد که در اجرای استاد احسان نیز مشاهده میشود، تصریح میکند: من افتخار دارم تئاترهای لالهزار استاد شاپور احسان را دیدم.
وی با بیان اینکه اجرای نمایشهای استاد احسان بسیار منحصربهفرد و بیادماندنی بوده است، بیان میکند: من بازی استاد را در کودکی و در پرده خوانیها و میان پرده خوانیهای حمام گنجعلیخان دیده بودم و وقتی او را دیدم خیلی متعجب شدم و باورم نمیشد که اهل رفسنجان و کرمان باشد.
کهن با اشاره به اینکه اهمیت هنر و دریافت آموزش در دورههای قبل نسبت به زمان حاضر بیشتر بود، ادامه میدهد: افرادی مثل استاد شاپور کرمانی، کمترین کارشان پایهگذاری یک سبک در دانشگاهها بوده است که با نام سبک و متد نمایش ایرانی به دانشجویان تدریس میشود و در تمام کتابها نیز ثبت شده است.
وی اضافه میکند: آقای احسان نیمی از گلستان و بوستان را حفظ کرده است؛ اگر فقط یک لحظه بیندیشیم، باید ببینیم چگونه او در ۲۴ ساعت و در این چندین سال -که خدا عمرشان را طولانی کند - روزی چند ساعت کار کرده است که توانسته دو لیسانس زبان و ادبیات نمایشی را اخذ کند.
استاد فرهیخته تئاتر استان کرمان که اصالتاً رفسنجانی است، با ابراز خرسندی از حضور در آئین نکوداشت استاد عباس احسان، بیان میکند: به سهم خودم بینهایت از شهرداری رفسنجان، شهردار و معاونت هنری شهرداری ممنونم که مراسم بزرگداشت را برگزار کردند.
به گزارش ایمنا، آئین نکوداشت استاد فرهیخته عباس احسان با اجرای نمایشی یکی از داستانهای سعدی که برای اولین بار در سال ۱۳۴۲ در لاله زار تهران توسط وی به روی صحنه رفت، به پایان رسید تا پرونده دومین قسمت از «شبهای ماندگار» نیز بسته شود.


نظر شما