به گزارش سرویس ترجمه خبرگزاری ایمنا، اروپا در سال ۲۰۲۴ با بحرانی جدی در حوزه جمعیت روبهرو شد. تازهترین آمارها نشان میدهد که نرخ تولد در بسیاری از کشورهای اروپایی به پایینترین میزان ثبتشده در تاریخ رسیده و زنگ خطر برای آینده این قاره به صدا درآمده است. کاهش پیوسته زادوولد اکنون نهتنها معضلی اجتماعی است، بلکه به یک چالش سیاستگذاری و اقتصادی تبدیل شده و نگرانیها درباره آینده جمعیت بومی اروپا را دوچندان کرده است. این روند نزولی، تأثیر عمیقی بر بازار کار، نظامهای تأمین اجتماعی و خدمات رفاهی خواهد گذاشت و موجب افزایش سن متوسط جمعیت و کاهش نیروی فعال خواهد شد. کارشناسان هشدار میدهند که بدون اقدامات جامع و بلندمدت، پیامدهای این بحران میتواند رشد اقتصادی را کاهش دهد و فشارهای مالی سنگینی بر دولتها وارد آورد.
در بسیاری از کشورهای اروپایی نرخ باروری فاصله معناداری با رقم حداقلی لازم برای جایگزینی جمعیت یعنی ۲.۱ فرزند به ازای هر زن دارد و حتی در کشورهایی همچون آلمان، اتریش و ایتالیا، این رقم نزدیک به ۱.۳ یا حتی پایینتر گزارش شده است. در آلمان، نرخ باروری به ۱.۳۵ کاهش یافته است که پایینترین سطح از سال ۱۹۹۴ تاکنون محسوب میشود. مسئولان آماری این کشور هشدار دادهاند که افزایش خفیف جمعیت تنها بهدلیل مهاجرت بوده است و در واقع روند طبیعی جمعیت منفی شده و تعداد مرگومیرها از تولدها پیشی گرفته است. این مسئله در مناطق شرقی آلمان با شدت بیشتری دیده میشود؛ در ایالتهای ثروتمند غربی نرخ زادوولد تا حدودی بهتر است اما شرق آلمان کاهش چشمگیری را تجربه میکند.

اتریش نیز روایتی مشابه دارد؛ نرخ زادوولد این کشور به ۱.۳۲ در سال ۲۰۲۴ رسیده که کمترین میزان در طول تاریخ این کشور است و شمار نوزادان نسبت به سال قبل نیز کاهش پیدا کرده است. در این میان، تکاندهندهترین شرایط را ایتالیا دارد که نرخ تولد در آن به ۱.۱۸ رسیده است. جمعیت این کشور در حال حاضر به زیر ۶۰ میلیون نفر کاهش پیدا کرده و ترکیب این اتفاق با مهاجرت بالا از کشور موجب شده است برخی کارشناسان از خطر تبدیل شدن ایتالیا به «بیابان انسانی» سخن بگویند.
پیشبینی سازمان ملل نشان میدهد که جمعیت ایتالیا از حدود ۵۹ میلیون نفر در سال ۲۰۲۴ میتواند تا پایان قرن به کمتر از ۲۷ میلیون نفر برسد؛ حتی در سناریوی متوسط، جمعیت تا ۳۵ میلیون نفر کاهش خواهد یافت. این افت شدید جمعیت، بهویژه در سنین فعال اقتصادی، ضربه شدیدی به رشد اقتصادی و پایداری سیستمهای اجتماعی این کشور وارد میکند.
در فرانسه که مدتی طولانی به عنوان پرجمعیتترین کشور اتحادیه اروپا شناخته میشد، برای نخستین بار در یک قرن گذشته چنین افت شدید نرخ موالید دیده میشود و آمار نشان میدهد که نرخ زادوولد به ۱.۶۲ کاهش یافته است که کمترین میزان ثبتشده از پایان جنگ جهانی اول بهشمار میرود.
کشورهای شمال اروپا همچون فنلاند و سوئد نیز از این روند مستثنی نیستند. فنلاند با ثبت نرخ باروری ۱.۲۵، پایینترین میزان زادوولد از سال ۱۷۷۶ تاکنون را تجربه کرده است. در سوئد نیز نرخ باروری برای نخستین بار به زیر ۱.۵ سقوط کرده و رکورد تاریخی جدیدی را ثبت نموده است.
کاهش بیسابقه در نرخ تولد تنها به اروپای غربی و شمالی محدود نمیشود؛ در کشورهای اقتصادی ضعیفتر شرق اروپا نیز همچون لهستان و مجارستان، با وجود صرف میلیاردها یورو برای سیاستهای حمایتی و تشویقی، باروری باز هم به حدود ۱.۱ نزدیک شده است که نشان میدهد نسل جدید دیرتر از گذشته تن به فرزندآوری میدهند.
در مقابل این روند کلی، انگلستان و ولز در سال گذشته برخلاف جریان غالب اروپا با رشد زادوولد روبهرو شدند و علت این افزایش بیشتر به بالا رفتن سن پدران و سهم بیشتر مهاجران در زادوولد برمیگردد. در اسپانیا نیز با وجود بحران باروری، تعداد زایمان زنان بالای ۴۰ سال افزایش یافته است که نشاندهنده تعلل بیشتر زنان در فرزندآوری است.

آمارها نشان میدهد که حتی سیاستهای تشویقی گسترده و کمکهای مالی دولتها نیز نتوانستهاند تغییری قابلتوجه در رفتار جمعیتی جوانان اروپایی ایجاد کنند و روند کاهش باروری در این منطقه بسیار عمیقتر از آن است که بتوان تنها با حمایتهای مالی و طرحهای کوتاهمدت آن را متوقف یا برعکس کرد. مجموعه این تحولات جمعیتی، باعث شده است بسیاری از اقتصاددانان، جامعهشناسان و سیاستگذاران اروپایی نسبت به آینده جمعیت، نظام بازنشستگی و همچنین پایداری اقتصاد پویا در سالهای پیش رو، نگرانیهای جدی و عمیقی ابراز کنند.
با توجه به اینکه بسیاری از سیستمهای بازنشستگی بهنحوی طراحی شدهاند که مستمری فعلی بازنشستگان از طریق درآمدهای کارگران تأمین میشود، کاهش نسبت نیروی کار به بازنشستگان باعث تهدید پایداری این سیستمها و افزایش هزینههای دولت در پرداخت حقوق بازنشستگی و خدمات بهداشتی میشود. این موضوع دشواریهای بیشتری در بودجهبندی دولتی و مدیریت بدهی عمومی ایجاد میکند.
مشکلات منطقهای و نابرابریهای شهری و روستایی نیز تشدید شده است. رشد جمعیت و توسعه بیشتر در مناطق شهری متمرکز شده، در حالی که بسیاری از مناطق روستایی، بهویژه شرق و جنوب اروپا، با کاهش سریع جمعیت، کاهش خدمات و عقبماندگی روبهرو شدهاند. در کنار این، رشد جمعیت بیشتر ناشی از مهاجرت است و این وابستگی به مهاجران میتواند به چالشهای اجتماعی و سیاسی منجر شود و به تنهایی نتواند مشکل پیر شدن جمعیت را حل کند. نیاز روزافزون به مسکن مناسب سالمندان، حملونقل در دسترس و فضاهای عمومی ایمن، سیستمهای فعلی را نیز با مشکل روبهرو ساخته و به تغییرات بنیادی در سیاستهای شهری و عمرانی نیاز دارد.

بزرگترین دغدغه و چالش کنونی این است که آیا قاره سبز میتواند با اتکا به سیاستهای مهاجرتی گستردهتر یا اتخاذ راهکارهای اجتماعی و فرهنگی متفاوت از این بحران عبور کند، یا اینکه باید خود را برای پیرتر شدن تدریجی جمعیت و تغییرات بنیادین و اساسی در چهره اجتماعی و اقتصادی آماده کند؟ آینده جمعیتی اروپا اکنون بیش از هر زمان دیگری در هالهای از ابهام قرار دارد و مسیر پیش رو نیازمند تصمیمگیریهای هوشمندانه و جامع است. بهکارگیری سیاستهای مؤثر و نوآورانه برای حمایت از خانوادهها و افزایش باروری به یکی از اولویتهای اصلی کشورهای اروپایی تبدیل شده است.


نظر شما