به گزارش خبرگزاری ایمنا، دوران کودکی مهمترین بخش زندگی انسان است و عروسک و اسباببازیها بخش جداییناپذیر دوران کودکی هستند که تأثیر عمیقی بر اندیشه و فرهنگ کودکان دارند؛ نقش عروسکها در انتقال فرهنگ هر اجتماعی غیر قابل انکار است، عروسکها را میتوان رسانههایی نامید که میتوانند پیامهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و تاریخی هر قوم و ملتی را منتقل کنند و در این میان، عروسکهای محلی با یادآوری ارزشهای بومی و خرده فرهنگها قادر هستند مخاطبان خود را با هویت بومی و منطقهای آشنا کنند.
عروسکها به عنوان سفیران فرهنگی، معرف پیشینهی تاریخی، فرهنگی آداب و رسوم مردمان مناطق مختلف در هر نقطه از جهان هستند و با شناخت عروسکها میتوانیم مردمان را بهتر و دقیقتر بشناسیم و از این طریق، زمینه ایجاد دوستی و همدلی را فراهم کنیم؛ گام برداشتن در جهت نشر فرهنگ از طریق عروسک و اسباببازی بیتردید نیازمند زیرساختهایی است که تشکیل انجمن، توسعهی پژوهش در این حوزه، بهرهمندی توأمان از طرحهای ملی، سنتی و بومی ایرانی با دانش فنی روز دنیا از جملهی این زیرساختها است.
زیستشناسان بر این باور هستند که علاقهی انسان به بازی ریشه در کنجکاوی او به کشف و شناخت محیط اطراف دارد؛ روانشناسان نیاز انسان به بازی را نتیجهی وجود انرژی مازادی میدانند که او در خودش پنهان دارد و جایی باید به مصرف برساند، در دیدگاه جامعهشناسی بازی وسیلهای برای تمرین آدمی در زندگی اجتماعی تلقی شده است و در نهایت، هنرمندان نیز بر این باورند که بازی، هنری ناشی از فرهنگ، آداب و سنن هر جامعه است.
با این وجود بیایید به خاطرات کودکیهایمان بر گردیم، به صحنههایی آشنا که شاید جستوجو در آنها ریشههای حقیقی بسیاری از جهتگیری های فکری و رفتارهای ما باشد، دختر کوچکی را تصور کنید که در خانه با عروسکهای پارچهای خود که لباسهایی مشابه با لباسهای فرهنگ خودش به تن دارد بازی میکند، با آنها کارهای روزمره اش را انجام میدهد و حتی به سر کار میرود، بر میگردد و برای عروسکهایش غذا درست میکند و از آنها مراقبت میکند، دختر کوچک دیگری را تصور کنید که با عروسک باربی ای بلند، کشیده با اندامی کاملاً زنانه مشغول بازی است، عروسکی با رنگ پوست و رنگ چشمی متفاوت از آنچه کودک در اطراف خود میبیند و لباسهایی بدن نما که میز آرایش و ساک های خرید، تنها وسایل همراه عروسک را تشکیل میدهند، دختر کوچک از صبح تا شب به آراستن عروسک رو به روی میز آرایش کوچک پلاستیکی او مشغول است و گاهی سعی میکند قد خود را بکشد تا به میز آرایش خانهشان برسد و او هم ظاهری مانند عروسکش پیدا کند.
حالا بیایید پسر کوچکی را تصور کنیم که هر روزش را با عروسکها و لوازم ابر قهرمانهای پویانمایی سپری میکند، روی تک تک لباسهایش تصویر بتمن و مرد عنکبوتی است و تلاش میکند مانند آنها از سویی به سوی دیگر برود و مردم شهر را نجات بدهد، البته این اشکالی ندارد و خیلی هم خوب است، اما نکته قابل تأمل این است که در پویانماییهای ابر قهرمانی برای نجات مردم شهر علاوه بر خیر خواهی و از خودگذشتگی، باید نیروهایی ماورایی و غیر عادی داشته باشی و انسانی با تواناییهای معمولی نمیتواند به یک "قهرمان" تبدیل بشود، در مقابل پسر کوچک دیگری سپاه عروسکی سربازها یا آتشنشان های خودش را تشکیل میدهد و در مییابد که با تلاش و حوصله و کسب مهارتهایی میتواند تبدیل به یک قهرمان شود.
عروسکها به عنوان نمادهای فرهنگی، اشارهای از فرهنگ جاری زمانه و جغرافیای خود در اختیار کودکان میگذارند و در سالهایی که هیچ چیز در دنیا به اندازه بازی در تربیت و تکامل شخصیت و روح کودک نقش ندارد، این موجودات کوچک با چشمهای دگمهای و مو های کاموایی، عمیقترین تأثیرات را در روان انسانهای بزرگسال آینده جهان میگذارند و درونی ترین لایههای تمایلات، جهتگیری ها و شناخت مسیر درست زندگی را در آنها شکل میدهند؛ ماهیت نمادین رابطه بین دارندگان عروسک و خود عروسکها، دارای این پیام است که سرگرمی با عروسک، فراتر از یک رفتار زیباییشناختی بوده و با نیازها و کاستیهای روحی دارندگان عروسک پیوند دارد، با بررسی ژرف کنشهای روحی انسان و کارکردهای گوناگون عروسک، میتوان دریافت که عروسکها در گذر تاریخ بازتاب و تداوم فرایند پیوند خود و دگرخود برای انسانها بودهاند، این مفهوم را میتوان همانند عبور طیفهای فرایند یادشده از روان انسان دانست که در نهایت، همه اشکال «من» و «دگرخود»، در صورتهایی موجود، آرمانی یا خیالی تجسم مییابند.
عروسکها نه تنها وسایلی برای بازی و سرگرمی بلکه نقش آفرینهایی مؤثر برای انتقال ارزشها و مفاهیم، شکل گیری هویت، جهت دهی به احساسهای تعلق، آموزش و انتقال میراثهای ملموس و ناملموس فرهنگی هستند؛ عروسکها سبک زندگی و اهداف کودکان را در کودکی، نوجوانی و بزرگسالی تغییر میدهند، علاقههای آنها را شکل میدهند و آنها را بر اساس همین علاقمندی ها در گروههای مختلف گرد هم میآورند یا از هم متمایز میکنند، اما آیا عروسکها و اسباب بازیها تنها سبک زندگی فردی انسانها را تحت شعاع قرار میدهند یا در ایجاد کنشهای جمعی، چگونگی اهداف آن کنش و شیوه کنشگری افراد در آنها نیز نقش دارند؟
کنشهای جمعی در نتیجه تعاملات و رفتارهای مشترک گروهی از افراد که به دنبال یک هدف یا هدفهای مشترک هستند، شکل میگیرند، این کنشها میتوانند به صورت خودجوش یا سازمانیافته باشند و معمولاً در پاسخ به یک مسئله یا موقعیت خاص اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی رخ میدهند، دریافت یک موقعیت مشترک، شکلگیری آگاهی جمعی، وجود هدف مشترک و روایتها از مؤلفههای تأثیر گذار بر کنشهای جمعی هستند؛ هنگامی که نسلی از کودکی و نوجوانی به جوانی که سن معمول کنشگری میرسد که از ابتدا عمیقترین لایههای روان و عاطفهشان با سفیران فرهنگی بیگانه (بخوانید عروسکهای مهندسی فرهنگی شده) شکل گرفته است و هدف، ارزشها و حتی شیوه دفاع از موجودیتشان با خودآرایی، ابراز قهرمانی بدون تأمل و مواردی از این دست پیوند خورده، طبیعتاً مشاهده رفتارهای غیرمتعارف و هنجارشکناز این نسل دور از ذهن نخواهد بود.
البته آنچه مشهود است این است که دلایل تهاجم طولانی مدت فرهنگی و در معرض شدیدترین القائات فکری بودن کودکان به طور دائمی، یکی از دلایل این کنشهاست و شاید همان دلیلی است که کنش را از مسیر صحیح مطالبه خود خارج میکند، اما نباید نقش دیگر عوامل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و رسانهای را نادیده گرفت و میبایست به طور هماهنگ در برطرف نمودن آنها تلاش کرد.
با توجه به جایگاه بازی و انواع بازیهای محیطی، رایانهای، اسباب بازیها و عروسکها در ایجاد ارزشها و هویتهای صادق یا کاذب در کودکان به نظر میرسد افزایش تولیدات در این زمینه و کاهش واردات بیگدار محصولات فرهنگی مغایر با فرهنگ ملی ایران بتوان گامی مهم در جهت گیریهای صحیح و تشخیصهای توأم با اندیشه در میدانهای مختلف جامعه برداشت.


نظر شما