یک لقمه محبت از سیره حسینی + فیلم

روایتی از دیدار امام حسین (ع) با غلام یک یهودی که می‌خواست با خوشحال کردن سگی حالش خوب شود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، حجت‌الاسلام مسعود عالی با بیان روایتی از مرحوم مجلسی عنوان کرد: امام حسین (ع) در حال گذر از کوچه‌ای بودند که دیدند جوانی نشسته و یک لقمه غذا می‌خورد و یک لقمه هم برای سگی آن طرف‌تر می‌اندازد.

امام حسین (ع) جلو رفت و گفت برای چی این کار را می‌کنی؟ و او گفت آقا دلم گرفته… می‌خواهم با خوشحال کردن این سگ من هم خوشحال شوم!

در ادامه امام حسین فرمود برای چی دلت گرفته؟ و جوان گفت آقا من غلام یک یهودی‌ام و نمی‌خواهم اربابم یک یهودی باشد.

امام حسین وقتی دید این جوان خیلی با معرفت است به خانه رفت و ۲۰۰ دینار آورد و با غلام به پیش ارباب یهودی‌اش رفتند.

یهودیان پیغمبر را قبول ندارند، اما امامین را به‌عنوان یک شخصیت بزرگ در مدینه قبول داشتند و امام حسین را به‌عنوان فرزند پیغمبر مسلمانان احترام می‌کردند.

وقتی امام حسین در زدند و آن یهودی بیرون آمد و امام حسین را دید، گفت شما برای چی تشریف آورده‌اید؟ اگر کاری داشتید می‌فرمودید من خدمت شما می‌آمدم؛ خلاصه خیلی احترام کرد و امام حسین (ع) فرمود: «اگر می‌شود این غلامت را با این ۲۰۰ دینار به من بفروش.»

آن یهودی با معرفت بود و گفت: «آقا به احترام این‌که شما به خانه من آمدید، من این غلام را به شما می‌بخشم و این باغ بغل را هم به غلامم می‌بخشم.»

در ادامه امام حسین گفتند پس اگر این‌جوری است من هم همین الان غلام را آزاد می‌کنم و این ۲۰۰ دینار را هم به خودش می‌دهم تا هم ۲۰۰ دینار را داشته باشد و هم آن باغ را برای سرمایه زندگی داشته باشد.

همسر آن یهودی داشت از داخل خانه اتفاقات را می‌شنید، از پشت در بیرون آمد و گفت اگر این‌جوری است من هم مسلمان می‌شوم و مهریه خود را به شوهرم می‌بخشم، آن یهودی هم گفت: «پس ما چه چیزی‌مان کمتر است؟ اگر اسلام این است من هم مسلمان می‌شوم و خانه خود را به همسرم می‌بخشم.»

اینجا بود که امام حسین فرمود ببینید چه شد، یک سگی را خوشحال کرد، یکی از بردگی آزاد شد و دو نفر مسلمان شدند…!

کد خبر 884488

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.