رسوایی اسرائیل نال!/ نوبت عبرت شماست

مهم‌ترین عناوین روزنامه‌های امروز _چهارشنبه هجدهم تیر_ را در ادامه می‌خوانید.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، رسانه‌های آزاد، روزنامه‌ها و مطبوعات در هر جامعه‌ای از ارکان توسعه و دموکراسی به‌شمار می‌آید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا، مرور عناوین مطبوعات کشور را به‌صورت روزانه در دستور کار خود دارد.

روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «کمین در بیت حانون» نوشت: «دوشنبه‌شب، نیروهای اشغالگر اسرائیلی یکی از سهمگین‌ترین شب‌های خود پس از هفت اکتبر را سپری کردند. بر اثر کمین نیروهای مقاومت حماس چند ده نظامی این رژیم در بیت حانون کشته و زخمی شدند. وبگاه اسرائیلی وای‌نت مدعی شد که این عملیات به هلاکت ۵ سرباز صهیونیست و زخمی‌شدن ۱۴ نفر دیگر انجامید. خبرگزاری الجزیره نیز به نقل از رسانه‌های اسرائیلی تأیید کرد که نیروهای مقاومت موفق شدند بیش از دو جین نیروی اشغالگر را در شمال غزه کشته یا زخمی کنند.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم اسرائیل که برای دیدار با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا در واشنگتن به سر می‌برد حالا توسط متحدین راست‌افراطی‌اش در کابینه رژیم تحت فشار قرار گرفته که هرچه سریع‌تر از مذاکرات با حماس عقب‌نشینی کند و مذاکره‌کنندگان اسرائیلی را از دوحه فراخواند. ایتامار بن‌گویر، وزیر راست افراطی امنیت داخلی رژیم در بیانیه‌ای مدعی شد که هیچ نیاز و فایده‌ای در مذاکره با کسانی که سربازان اسرائیلی را می‌کشند، وجود ندارد. او همچنین تهدید کرد که باید فلسطینیان را تا استخوان خرد کرده، آنها را تا مرز کشتن گرسنگی داد و نباید هیچ کمک بشردوستانه‌ای به آنها رساند. بن‌گویر همچنین خواستار تکمیل کامل محاصره غزه و اخراج و جابه‌جایی تمام فلسطینیان و ساخت شهرک‌های اسرائیلی در نوار غزه شد.

از سوی دیگر، ابوعبیده، سخنگوی گردان‌های قسام حماس با تمجید از عملیات نیروهای مقاومت خاطرنشان کرد، این کمین ضربه‌ای دیگر به نیروهای اسرائیلی در جایی بود که گمان می‌کردند در امان هستند. ابوعبیده در بیانیه‌ای گفت: «نبرد فرسایشی از جنوب تا شمال غزه توسط مبارزان‌مان به راه افتاده و روزانه به دشمن تلفات وارد می‌کنند. اگرچه (دشمن اسرائیلی) به طور معجزه‌آسایی توانست سربازانش را از این جهنم نجات دهد، اما ممکن است بعداً شکست بخورد و اسرای بیشتری در اختیار ما قرار دهد.» او تأکید کرد که تنها مردم غزه و مبارزان دلیر مقاومت می‌توانند آینده منطقه را رقم بزنند. به گفته وی، نتانیاهو با نگه‌داشتن سربازانش در نوار غزه، اشتباه احمقانه‌ای مرتکب شد.

در همین حال خبرنگار الجزیره مستقر در کرانه باختری از بروز تنش‌ها میان اشغالگران صهیونیست در سرزمین‌های اشغالی خبر داد. به گفته او، تحقیقات اولیه آغاز شده و اطلاعات اولیه حاکی از آن بوده که ابتدا سربازان اسرائیلی مورد حمله قرار گرفتند و سپس، یگانی که برای نجات آنها اعزام شد نیز هدف حمله قرار گرفت و گروه سوم سربازانی که برای خارج‌کردن آنها وارد عمل شدند، باز هم مورد حمله قرار گرفتند. این حمله پیچیده در فاصله ۵٠٠ متری از حصار شمالی غزه رخ داد. منطقه بیت حانون از آغاز جنگ غزه، تحت اشغال اسرائیل بوده است. این رویداد واکنش‌های گسترده‌ای در میان سیاستمداران اسرائیلی به دنبال داشته است. برخی از چهره‌های سیاسی آن را حادثه‌ای غیرقابل‌قبول توصیف کرده‌اند. در همین حال، به گفته برخی از اعضای اپوزیسیون، ارتش اکنون در غزه نه برای حفاظت از اسرائیل، بلکه برای حفظ کابینه ائتلافی افراطی نتانیاهو در حال نبرد است و سربازان در این راه جان خود را از دست می‌دهند.

رسانه‌های اسرائیلی نوشتند، برخی از سربازان سوخته‌اند و صحنه یادآور حادثه خان‌یونس است. به نوشته منابع خبری عبری، فرماندهی جنوبی ارتش اسرائیل تحقیقاتی را درباره حادثه‌ای که در شمال غزه رخ داد، آغاز کرده است.

بر اساس گزارش شبکه الجزیره، سربازان هدف قرار گرفته در این عملیات از یگان مهندسی نخبه «یاهالوم» بودند که در زمینه مواد منفجره و تخریب منازل فلسطینی‌ها تخصص دارد. بالگردها برای تخلیه زخمی‌ها اعزام شدند و آتش سنگینی در منطقه گشودند. رسانه‌های اسرائیلی صحنه را آشوبناک توصیف کردند.

این حمله بخشی از تشدید عملیات مقاومت در سراسر نوار غزه در هفته‌های اخیر است. ماه ژوئن مرگبارترین ماه برای نیروهای اشغالگر اسرائیلی از آغاز جنگ به شمار می‌رفت و ۲۰ سرباز و افسر کشته و عده بسیاری دیگر زخمی شدند. ۱۰ روز پیش، ارتش اسرائیل کشته‌شدن یک افسر و ۶ سرباز در درگیری‌های جنوب غزه را تأیید کرد. این اعلام پس از گزارش‌هایی از یک کمین پیچیده در خان‌یونس منتشر شد که در آن ۴ سرباز کشته و ۱۷ نفر زخمی شدند.

مقاومت حماس خاطرنشان کرده، واقعیت‌های جنگی که رژیم صهیونیستی به منظور نابودی کامل فلسطینیان به راه انداخته، آشکار شده و ارتش این رژیم در شکستن اراده غزه یا سرکوب مقاومت آن کاملاً ناکام مانده است. حماس در بیانیه‌ای اظهار کرد: «شعارهای اسرائیل مبنی بر شکست قاطع و نابودی کامل حماس در برابر تونل‌های انفجاری و کمین‌های پیچیده مقاومت فروپاشیده است. توهم این رژیم برای آزادسازی اسرا با زور با ضربات پی‌درپی نیز درهم شکسته شده است.»

در همین حال، هیأت مذاکره کننده حماس به منظور کاهش درد غیرنظامیان فلسطینی در دوحه حضور یافتند تا در مذاکرات غیرمستقیم آتش‌بس با اسرائیل شرکت کنند. مجید الانصاری، سخنگوی وزارت خارجه قطر اعلام کرد، هیأت‌های نمایندگی حماس و اسرائیل برای مذاکرات غیرمستقیم با میانجیگری قطر در دوحه حضور دارند. او در یک کنفرانس خبری گفت: «موضوع بحث یک سند چهارچوب کلی بوده و مذاکرات جزئی هنوز آغاز نشده است. ما به دنبال کاهش شکاف‌ها برای تدوین چهارچوب مذاکراتی و ایجاد فضایی مناسب هستیم.» الانصاری افزود: «هنوز زود است که درباره جزئیات صحبت کنیم، اما برداشت‌های مثبتی وجود دارد. این فرآیند زمانبر است و نمی‌توان برنامه زمانی مشخصی برای دستیابی به نتایج ارائه داد.»

سخنگوی دستگاه دیپلماسی قطر خاطرنشان کرد: «تلاش‌های میانجیگران بر رسیدن به مرحله‌ای برای پایان‌دادن به جنگ متمرکز است. برای رسیدن به این مرحله، ابتدا چهارچوب مذاکراتی در حال بحث بوده و سپس در مرحله نهایی، پیشنهادهای جزئی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.» او ابراز امیدواری کرد: «ما چهارچوب و اصول اولیه را ارائه می‌دهیم و پس از توافق بر سر آنها، امیدواریم به مرحله بحث درباره پیشنهاد نهایی برسیم.» االانصاری همچنین هشدار داد: «فرآیند مذاکره نیاز به آرامش دارد و درز اطلاعات می‌تواند به جریان رسانه‌ای منجر شود که بر روند مذاکرات تأثیر منفی بگذارد. درز اطلاعات رفتاری غیرمسئولانه است.»

او در پایان تأکید کرد: «ما برای مذاکرات برنامه زمانی تعیین نمی‌کنیم، اما این فرآیند تا دستیابی به نتایج مثبت ادامه خواهد یافت.»

رسوایی اسرائیل نال!/ نوبت عبرت شماست

روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «۱۱۰۰ شهید نتیجه اصرار بر مذاکره!» نوشت: «۱۲ روز جنگ تحمیلی، ۱۱۰۰ شهید و سرداران و دانشمندان و مردم به خون خفته، این‌ها در سایه اشتباه تاریخی اصرار بر مذاکره با شیطان بزرگی رخ داد که در کاخ سفید به جنایات اسرائیل آفرین گفت و از ویرانی تأسیسات ایران با افتخار یاد کرد. آیا هنوز هم می‌توان چشم امید به مذاکره با قاتلان بست؟!

دشمن اگر در ساعات بامداد روز ۲۳ خرداد جسارت حمله پیدا کرد، این جسارت نه از سر اعتماد به قدرت خود، بلکه ناشی از ادراک ضعف از داخل کشورمان به‌واسطه مواضع افراد و جریانات غربگرا بود. در حالی‌که صهیونیست‌ها به‌دنبال فرصتی برای ضربه بودند و آمریکا تحریم‌ها را پله‌پله تشدید می‌کرد، برخی در داخل با تفسیرهای وارونه از مفاهیم دیپلماسی و امنیت، مدام از ضرورت مذاکره با آمریکا سخن گفتند و سعی بر تحمیل خطای استراتژیک با برچسب «واقع‌اندیشی» به نظام داشتند.

این در حالی است که علم روابط بین‌الملل درست در نقطه مقابل این تحلیل، دوگانه رفتار چمبرلین و چرچیل در مقابل هیتلر را به تمام تحلیلگران گوشزد می‌کند.رفتار چمبرلین نخست‌وزیر اسبق انگلستان و «فتح الفتوح برجام مانند» وی یعنی توافق مونیخ با آلمان نازی منجر به جسارت بیشتر هیتلر در برابر انگلستان شد و درست در نقطه مقابل چرچیل انگلستان را از هرگونه عقب‌نشینی در برابر هیلتر برحذر داشته و از این رهگذر این کشور را از سیاه چاله جنگ جهانی دوم بیرون کشید.

جنگ ۱۲ روزه اخیر، تنها یک تقابل نظامی نبود؛ برخورد تقابل دو تفکر بود: تفکر مقاومت و قدرت، در برابر تفکر وادادگی و امید به دشمن. حمله بی‌سابقه به تأسیسات هسته‌ای، ترور فرماندهان و دانشمندان، و شهادت ۱۱۰۰ تن از نخبگان و مردم مظلوم و کودکان و زنان ایرانی‌، نتیجه نه فقط دشمنی آشکار صهیونیسم، بلکه حاصل رخنه همان جریانی بود که سال‌هاست نسخه انفعال و تسلیم را در زرورق مذاکره عرضه می‌کند.

در شرایطی که قریب به دو ماه مذاکرات غیرمستقیم میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده در کشورهای واسط جریان داشت، صهیونیست‌ها در ساعت صفر روز ۲۳ خرداد، با هماهنگی کامل آمریکا و در حالی که ایران مهیا دور جدید مذاکرات با آمریکا می‌شد، با حمله‌ای گسترده به تأسیسات هسته‌ای ایران، ترور فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هسته‌ای کشور، جنگی ۱۲ روزه را بر ملت ما تحمیل کردند.

هرچند این نبرد با شکست مفتضحانه دشمن و التماس صهیونیست‌ها برای آتش‌بس به پایان رسید، اما نتیجه‌ای تلخ و خونین برای ملت ایران برجای گذاشت: ۱۱۰۰ شهید مظلوم، خسارات به زیرساخت‌های هسته‌ای کشور و روشن شدن چهره واقعی طرف آمریکایی که با همدستی رژیم جنایتکار صهیونیستی، برای آنانی که می‌خواهند بفهمند آخرین میخ را بر تابوت دیپلماسی زد.

این حمله، نه نشانه قدرت دشمن بلکه نتیجه تحلیل اشتباه برخی مشاوران غربگرا در داخل بود که هشدارهای مکرر نسبت به ماهیت فریبکارانه مذاکره با آمریکا را نادیده گرفتند. کسانی که علی‌رغم تجربه تلخ برجام، هنوز هم فکر می‌کردند می‌توان بین ترامپ و نتانیاهو تفاوت قائل شد و میان آنان خطی فرضی کشید.

نتیجه؟ دشمنی که باید در لاک دفاعی باشد، با محاسبه غلط خود که ناشی از ارسال پالس ضعف از داخل کشور بود، جسور شد؛ اما این جسارت، دوام نداشت. تنها چند روز کافی بود تا آسمان تل‌آویو از صدای آژیر، خواب را بر اشغالگران حرام کند و انبارهای راهبردی ارتش صهیونیستی در آتش بسوزد. صهیونیست‌ها، در همان حال که از «دستاورد» می‌گفتند، در میدانی به وسعت سرزمین‌های اشغالی، یکی پس از دیگری ضربه خوردند.

نبرد ۱۲ روزه نشان داد که ایران، حتی در اوج مذاکره هم از پاسخ نظامی و مقابله تمام‌عیار ابایی ندارد. اگر دشمن فکر کرده بود با چند جمله از ترامپ یا لبخند نتانیاهو می‌تواند اراده جمهوری اسلامی را بشکند، پاسخ موشک‌های نقطه‌زن و پهپادهای انتحاری نشان داد که امنیت ایران نه با تعارف، بلکه با قدرت تأمین می‌شود.

اکنون این سوال پیش روی ملت و نخبگان است: چرا با وجود این همه تجربه، برخی هنوز چشم به در کاخ سفید دارند؟! چرا به‌جای اتکا به ظرفیت ملی و قدرت بازدارندگی، دل به تصویری خیالی از دشمنی بسته‌اند که در کاخ سفید، عملیات ترور فرماندهان ما را موفقیت می‌نامد و از تخریب تاسیسات‌مان ابراز رضایت می‌کند؟!

اصرار بر مذاکره‌ای که نتیجه‌اش شهادت نخبگان ما باشد، دیگر نامش دیپلماسی نیست؛ بلکه شراکت ناخواسته در جنایت دشمن علیه ایران است.

تنها چندین روز پس از اعلام آتش‌بس و شکست صهیونیست‌ها در برابر نبرد قهرمانانه دلاورمردان نیروهای مسلح ایران، دیداری معنادار در واشنگتن رخ داد. بامداد سه‌شنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۴، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، در کاخ سفید دیدار کردند.

کدام عقل سیاسی می‌تواند با چنین دشمنی بر سر یک میز بنشیند و نام آن را دیپلماسی بگذارد؟!

حقیقت این است که امروز اگر هم خطایی در سطح دولت دیده می‌شود، ریشه‌اش در صدای رسایی است که توسط همین جریانِ کم‌سواد و پرمدعا در اطراف دولت پژواک پیدا کرده است. این‌ها همان‌هایی هستند که نه حاضر به درس گرفتن از تجربه برجام‌اند، نه تحریم‌های هوشمند را می‌فهمند، و نه می‌خواهند بپذیرند که سیاست خارجی در جهان امروز، امتداد قدرت سخت و اراده ملی است؛ نه گفت‌وگوی یکطرفه با دشمنی که حاضر به کوچک‌ترین حسن‌نیتی نیست!

اگر این حلقه‌های فکری و رسانه‌ای، از دایره مشورت‌سازی کنار گذاشته نشوند، نه‌تنها خطر تحلیل غلط تکرار خواهد شد، بلکه خونی که به‌ناحق از فرزندان ایران بر زمین ریخته شده، پایمال خواهد شد.

ایران پیروز جنگ بود، اما بهای این پیروزی خون عزیزترین فرزندان این ملت بود. این خون‌ها نه برای آن ریخته شد که دوباره به آغوش مذاکره با قاتلان بازگردیم. این شهدای سرافراز، نه «هزینه مذاکره»، بلکه قربانیان خوش‌بینی ساده‌لوحانه و اصرار به مذاکره با دشمنی بودند که هرگز تغییر نکرده بود و نخواهد کرد. حالا وقت آن است که به‌جای تکرار مسیر خطا، با صراحت، صلابت، و اتکا به قدرت ملی، دشمن را از هرگونه اقدام بعدی پشیمان کنیم.»

رسوایی اسرائیل نال!/ نوبت عبرت شماست

روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «رسوایی اسرائیل نال!» نوشت: «رسواتر از شبکه فارسی‌زبان موساد فقط خودش! این رسوایی بعد از آنکه مالکیت آن از سعودی به موساد رسید و وزارت‌خارجه انگلیس در لندن یک همکار صهیونی دیگر نیز پیدا کرد، دو چندان شد. سپس بعد از آنکه ابواب‌جمعی این شبکه ماهیت خود را بیشتر نشان دادند و به دستبوسی سران اسرائیل می‌شتافتند، خیلی زود در افواه عام از «ایران اینترنشنال» به «اسرائیل اینترنشنال» معروف شد. شاید نیازی به تلاش بیشتر برای افزودن به این رسوایی نبود، اما دستگرمی یک گروه هکری به نام «حنظله» و انتشار تصاویر خصوصی و حساب‌ها و تبادلات اطلاعاتی مجریان و دست‌اندرکاران این شبکه، روی سیاه آن را بیشتر نشان داد.

ابتدا این هک را تکذیب کردند، اما ساعتی بعد ناچار به تأیید آن شدند و افزودند که از چند ماه پیش هک شده و پنهان نگه داشته بودند. حنظله وعده داده که این رسوایی را با انتشار بیشتر اسناد و تصاویر ابعاد تازه‌ای خواهد داد. هرچند ساعتی بعد تلگرام کانال این گروه هکری را مسدود کرد، اما این افشاگری از طرق دیگر ادامه یافت. اولین تصاویر افشاشده گواهی بر زندگی کثیف و ضداخلاقی اینترنالی‌هاست. چیزی شبیه همان کثافتی که از آنجا دستور و دستمزد می‌گیرند

شبکه تروریستی اینترنشنال که به عنوان آتش بیار معرکه رسانه‌ای رژیم صهیونیستی درجنگ اخیر، ماهیت تروریستی خود را بیش از پیش برملا ساخت، از سوی یک گروه هکری به نام حنظله هک و تمام سامانه‌ها، سرورها و زیرساخت‌های ارتباطی آن از کار افتاده و اطلاعات داخلی آن استخراج شد.

هکرهای حنظله اعلام‌کردند شبکه «ایران اینترنشنال» به‌طور کامل هک شده و تمام سامانه‌ها، سرورها و زیرساخت‌های ارتباطی آن از کار افتاده و اطلاعات داخلی آن استخراج شده است. این اطلاعات شامل مکاتبات محرمانه، اطلاعات شخصی کارکنان، سوابق مالی و ارتباطات با نهادهای خارجی است. همچنین گفته شده که انتشار این داده‌ها به‌زودی آغاز خواهد شد.

هکرهای حنظله اعلام کرده‌اند در حال حاضر، حساب اصلی دریافت پیام شبکه «ایران اینترنشنال» به طور کامل نفوذ شده و تحت کنترل ما قرار دارد. این کانال که مدت‌ها به عنوان یک «خط ارتباطی امن» برای تماس با خبرچین‌ها، جاسوس‌ها، خائنان و عوامل بیگانه مورد استفاده قرار می‌گرفت، اکنون به‌طور کامل در اختیار ماست. هکرهای حنظله تأکید کرده‌اند: در جریان این عملیات، تمام پیام‌ها، فایل‌ها، گزارش‌ها، تصاویر و ویدئوهایی که از طریق این کانال ارسال شده‌اند، به طور کامل استخراج شدند. تمام این محتواها پردازش و با چندین پایگاه اطلاعاتی و شناسایی مقایسه و تطبیق داده شده‌اند. در حال حاضر ما پرونده هویتی کامل بیش از ۷۱ هزار نفر را که با این شبکه تماس داشته‌اند در اختیار داریم. این اسامی و داده‌ها اکنون طبقه‌بندی، فهرست‌گذاری و بایگانی شده‌اند. بخش‌هایی منتخب از آن به‌زودی منتشر خواهد شد. تحلیل ما به روشنی نشان می‌دهد که یک شبکه جاسوسی و نفوذ رسانه‌ای با هدایت موساد، تحت پوشش دروغین «روزنامه‌نگاری مستقل» در حال فعالیت بوده است. هکرهای حنظله همچنین اعلام کرده‌اند «به تمام کسانی که با این شبکه تماس گرفته‌اند: شما تحت نظر هستید. اطلاعات شما ثبت شده است و زمان حسابرسی نزدیک است». این فقط یک نفوذ سایبری نیست. این، اعلام مستقیم حضور مقاومت در قلب سامانه‌های دشمن است. حنظله وعده داده سورپرایز اول در راه است.

پیش از این هم یک گروه هکری با عنوان «گمنامان» ایمیل‌های شبکه اینترنشنال را هک کرده بود. گروه هکری «گمنامان» با انتشار بیانیه‌ای تأکید کرده بود که ایران اینترنشنال تحت کنترل رژیم صهیونیستی فعالیت می‌کند و هیچ‌گونه حمایت واقعی در میان مردم ایران ندارد.

روز گذشته ۴۵۰ نفر از اعضای ضدانقلاب و فعالان سیاسی خارج از کشور با تحریم شبکه ایران اینترنشنال آن را پایگاه گروه‌های تروریستی و تریبون رسمی دشمن صهیونیستی علیه ایران خواندند.

محمد منظرپور، سردبیر سابق بی‌بی سی فارسی که یکی از امضا کنندگان بیانیه تحریم ایران اینترنشنال است، با قرائت بخشی از این بیانیه گفت: «بخشی از این رسانه‌ها (ضدانقلاب) به راست افراطی گرایش پیدا کرده‌اند که با ترامپیست همزمان بوده است. تاریخ نشان داده که اگر ابزار اطلاع‌رسانی بی‌پروا و مسئولیت ناپذیر باشند، می‌تواند محور آشوب شود».

این بیانیه می‌افزاید: «امروز ایران اینترنشنال در راستای ایران ویرانگری و ابزاری برای پروژه‌های جنگ روانی دشمنان ایران بدل شده است. شواهد بسیاری وجود دارد که شبکه ایران اینترنشنال از آغاز فعالیت خود نقش فعالی در جنگ روانی راست افراطی علیه ایران ایفا کرده و امروز دست در دست متجاوزان به وطن دارد. ایران اینترنشنال آشکارا در کنار دشمنان ایران زمین ایستاد و به تریبون جنگی آمریکا اسرائیلی علیه ایران تبدیل شد.»

بیانیه تصریح می‌کند: «پوشش یکجانبه و ایران‌ستیزانه از حمله اسرائیل و آمریکا از سوی این شبکه با زبان تحریک‌آمیز و آمیخته به دروغ، کج اطلاعات، خبرسازی و بزرگ‌نمایی به سود دشمن نشان داد که هدف این شبکه نه اطلاع‌رسانی بی‌طرفانه بلکه تشدید فضای روانی و تضعیف روحیه ملی در ایران است.» با این اوصاف ایران اینترنشنال که بسیاری کارفرمای آن را رژیم صهیونیستی می‌دانند حتی در اردوگاه ضدانقلاب نیز به رسانه‌ای علیه ایرانیان و تریبون دشمن شناخته می‌شود.

با انتشار این بیانیه که ۴۵۰ نفر پای آن را امضا کرده‌اند اعضای این شبکه معاند با خشمی آشکار به این افراد حمله کرده و با توهین و ارعاب سعی کردند آنان را از تحریم این شبکه صهیونیستی منصرف کنند.»

رسوایی اسرائیل نال!/ نوبت عبرت شماست

روزنامه وطن امروز در صفحه نخست امروز خود تیتر «نوبت عبرت شماست» را برگزید و نوشت: «بیانیه‌ای که اخیراً با امضای ۱۸۰ نفر از چهره‌های دانشگاهی منتشر شده که البته تنها ۸۲ نفر آنها اقتصاد خوانده‌اند بیش از آنکه طرحی نو برای آینده ایران باشد، بازخوانی ملال‌آور یک پارادایم فکری است که بارها در آزمون‌های سخت تاریخ معاصر این سرزمین، مردود شده است. این متن که در لفافه‌ای از واژگان دغدغه‌مندانه همچون «امنیت»، «توسعه» و «ثبات» پیچیده شده، در جوهر خود، سند وداع با واقع‌گرایی راهبردی و تسلیم در برابر ساده‌انگارانه‌ترین قرائت از مناسبات قدرت در جهان است. این نوشتار، نه از منظر تخاصم جناحی، بلکه به مثابه یک نقد ساختاری ایدئولوژیک، در پی تشریح این واقعیت است که بیانیه مذکور، بر ۳ پیش‌فرض بنیادین قابل تأمل بنا شده است: ۱- کسب امنیت از طریق دیپلماسی بی‌پشتوانه و نادیده گرفتن گرامر قدرت؛ ۲- ایجاد انسجام ملی از طریق تضعیف ساختارهای حاکمیتی و مهندسی وارونه سرمایه اجتماعی؛ ۳- توهم نجات اقتصاد از طریق بازگشت به نسخه‌هایی که خود، عاملان بحران کنونی بوده‌اند.

خطرناک‌ترین و در عین حال متزلزل‌ترین بخش بیانیه، فراخوان به «مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا» درست در فردای یک تقابل نظامی مستقیم است. این پیشنهاد، نه نشان از حکمت صلح‌طلبانه، بلکه علامت یک خطای محاسباتی عمیق و اسیر ماندن در یک جهان‌بینی خطی و مکانیکی است که نسبت میان «قدرت میدانی» و «وزن دیپلماتیک» را درک نمی‌کند.

نویسندگان بیانیه، در دنیای انتزاعی سمینارها و مقالات آکادمیک خود، فرض کرده‌اند امنیت یک محصول قابل خرید در بازار دیپلماسی است. آنها علت و معلول را جابه‌جا می‌کنند و تنش را محصول کنش ایران و امنیت را نتیجه کاهش آن می‌دانند. حال آنکه در جهان واقعی و بی‌رحم ژئوپلیتیک، معادله کاملاً برعکس است. امنیت پایدار جمهوری اسلامی نه محصول لبخندهای دیپلماتیک یا خوش‌نیتی دشمنان، بلکه دستاورد مستقیم قدرت بازدارنده فعال آن است. این توان موشکی، عمق راهبردی منطقه‌ای و اراده برای اقدام متقابل است که «هزینه تجاوز» را برای دشمن به سطحی غیرقابل تحمل رسانده و او را وادار به توقف کرده است. آتش‌بسی که در بیانیه به آن اشاره شده، محصول قدرت‌نمایی ایران بود، نه یک هدیه از سوی دشمن. در چنین شرایطی، توصیه به مذاکره فوری، در قاموس روابط بین‌الملل پیامی جز «استیصال راهبردی» مخابره نمی‌کند. این یعنی این اعلام به دشمن که «ظرفیت ما برای تحمل فشار و ادامه تقابل به پایان رسیده است». هیچ قدرت عاقلی بلافاصله پس از نمایش قدرت و تحمیل اراده خود بر دشمن، میز مذاکره را با التماس طلب نمی‌کند. دیپلماسی بدون پشتوانه یک تهدید معتبر نظامی، صدقه سیاسی است، نه مذاکره. امنیت از لوله تفنگ بیرون می‌آید و سپس پشت میز دیپلماسی تثبیت می‌شود، نه برعکس. شگفت‌آور است که این طیف فکری، هنوز از سایه سنگین تجربه عبرت‌آموز برجام خارج نشده است. برجام که از منظر آنان غایت دیپلماسی و یک «توافق خوب» بود، به روشن‌ترین سند اثبات بدعهدی ساختاری غرب و در رأس آن آمریکا تبدیل شد. خروج یک‌جانبه ترامپ از این توافق، منطق ساده‌انگارانه بیانیه‌نویسان را با چند پرسش بنیادین و بی‌پاسخ مواجه می‌کند: چه تضمینی برای توافق بعد وجود دارد؟ بر اساس کدام منطق، می‌توان انتظار داشت خصمی که بسادگی یک توافق بین‌المللی مطلوب از نظر شما را زیر پا گذاشت، اکنون به توافقی جدید پایبند بماند؟ این دعوت به تکرار یک خطای راهبردی نیست، بلکه اصرار بر یک جزم‌اندیشی شکست‌خورده است. «توافق خوب» جدید چیست؟ اگر برجام با آن همه امتیازات هسته‌ای داده‌شده، برای آمریکا «خوب» نبود، تعریف آنها از یک توافق بهتر چیست؟ آیا سناریوی نویسندگان بیانیه چیزی جز ورود به یک سقوط آزاد در چرخه امتیازدهی است؟ منطق قدرت می‌گوید توافق بعد از منظر آمریکا باید شامل محدودسازی قدرت موشکی، قطع بازوهای منطقه‌ای ایران و پذیرش نظارت‌های تحقیرآمیز باشد. این مسیر، به صلح ختم نمی‌شود، بلکه به خلع سلاح و تضعیف کامل منتهی می‌شود. همین حلقه فکری، در جای دیگری می‌پذیرد در روابط بین‌الملل تضمینی وجود ندارد. این اعتراف، کل بنای استدلال آنها را فرومی‌ریزد. اگر تضمینی نیست و دشمن غیرقابل اعتماد است، تنها تکیه‌گاه یک ملت برای بقا و حفظ منافعش چیست؟ پاسخ جز قدرت ذاتی، توان بومی و استقلال عمل نیست. دعوت به مذاکره با دشمنی که می‌دانیم بدعهد است، بدون داشتن اهرم فشار، دیپلماسی نیست، بلکه تدارک مقدمات تسلیم است.

در عرصه داخلی، بیانیه با ربودن مفاهیمی چون «آزادی» و «شایسته‌سالاری» و مصادره «مردم»، نسخه‌ای برای تضعیف سیستماتیک ارکان حاکمیت و استحاله درونی آن می‌پیچد. بیانیه به انسجام ملی در برابر دشمن خارجی اشاره می‌کند اما آن را به شکلی فرصت‌طلبانه به نفع گفتمان خود مصادره می‌کند! این وحدت ملی، نه محصول دل‌نگرانی اپوزیسیون برای ایران، بلکه تبلور اعتماد عمیق توده‌های مردم به محوریت «نظام» به عنوان تنها ضامن تمامیت ارضی بود. این سرمایه اجتماعی، ریشه در اقتدار دفاعی و اعتماد به رهبر حکیم انقلاب در بزنگاه خطر داشت. نویسندگان، این پدیده را که تأییدی بر مشروعیت دفاعی نظام بود، به ابزاری برای فشار جهت تغییر رویکردهای حاکمیت تقلیل داده و آن را به حساب «نارضایتی عمومی» واریز می‌کنند. مساله دیگر، شایسته‌سالاری از دیدگاه آنهاست که در حقیقت اسم رمز نوعی تکنوکراسی است که به استقلال راهبردی و مؤلفه‌های قدرت ملی باور چندانی ندارد. چه کسی با شایستگی مخالف است؟ اما این واژه در ادبیات این جریان، یک «اسم رمز» برای نشاندن بدنه متبوع سیاسی است. شایستگی در خلأ تعریف نمی‌شود؛ شایستگی یک مدیر در جمهوری اسلامی، ترکیبی از «تخصص فنی» و «تعهد به آرمان‌های استقلال‌طلبانه» و درک الزامات حفظ آنهاست. یک تکنوکرات صرف که الگوی ذهنی‌اش مدل‌های بانک جهانی است، شاید برای اداره یک کشور مستعمره شایسته باشد اما برای راهبری یک اقتصاد غیروابسته، ذاتاً فاقد صلاحیت است. در کنار دیدن و پذیرفتن برخی نکات و انتقاداتی که طیف‌های مختلف به صداوسیما وارد می‌کنند، القای وجود انحصار صداوسیما در شرایطی که کشور آماج بی‌سابقه‌ترین و پیچیده‌ترین جنگ‌شناختی و روایی تاریخ است، معنایی جز خنثی‌سازی خط مقدم دفاع شناختی کشور ندارد. مرجعیت رسانه با باز کردن فضا برای تکرار طوطی‌وار روایت‌های اینترنشنال و بی‌بی‌سی به داخل بازنمی‌گردد، بلکه با تقویت روایت ملی و انقلابی و تهاجم هوشمندانه به روایت‌های رقیب محقق می‌شود. اتفاقاً در همین دوره‌ای که نویسندگان آن را «عصر انحصار» می‌نامند، تریبون رسانه ملی بیش از هر زمان دیگری میزبان چهره‌های منتقد و حتی شخصیت‌هایی از اردوگاه فکری امضاءکنندگان همین بیانیه بود که صریح‌ترین دیدگاه‌های مخالف خود را در پربیننده‌ترین برنامه‌ها بیان کردند. پس مساله این جریان در واقع عدم تسلط و هژمونی مطلق گفتمان‌شان بر آنتن است. آنها حتماً از طرح این مساله، در پی ایجاد یک فضای پلی‌فونیک (چندصدایی) نیستند، بلکه در سودای حذف صدای رقیب و برقراری مونوپولی و تک‌صدایی خود هستند؛ احتمالاً اسب تروآیی به نام «آزادی بیان» که هدف نهایی‌اش، فتح رسانه‌ای کشور از درون است. شاید یکی از بارزترین خودبزرگ‌بینی‌های فکری که در شالوده این بیانیه نهفته است، مصادره تمامیت‌خواهانه واژه «مردم» و سخن گفتن از جانب یک ملت، بدون کسب اجازه از آن است. نویسندگان، پارادایم پیشنهادی خود را چنان با قطعیت تجویز می‌کنند که گویی انعکاس یک اجماع ملی فراگیر است. آیا توده‌های میلیونی که در بزنگاه‌های تاریخی، حمایت خود را از پارادایم «مقاومت فعال» و استقلال‌طلبی نشان داده‌اند، در دایره «مردم» مورد نظر شما جایگاهی ندارند؟ حقیقت آن است که این سکوت در برابر پرسش از اراده عمومی، نه یک فراموشی اتفاقی، بلکه یک انتخاب آگاهانه است. این جریان فکری، نیازی به پرسیدن نمی‌بیند، زیرا از پیش، نظر خود را عینِ نظر مردم فرض کرده و هر صدای مخالفی را «افراطی» یا «تحت انحصار» می‌خواند.

نویسندگان، با تمرکز مطلق بر «نارسایی‌های داخلی» و «تغییر پارادایم حکمرانی»، به طرز شگفت‌آوری از تحلیل ماهیت ساختار ناعادلانه، سلطه‌گر و هژمونیک نظام بین‌الملل غفلت می‌کنند. در جهان‌بینی این بیانیه، گویی دشمنی‌های ساختاری، تحریم‌های یک‌جانبه، جنگ‌های ترکیبی و سیاست‌های مهار و براندازی که دهه‌هاست نه فقط علیه ایران که بر بخشی از کشورهای جهان اعمال می‌شود، پدیده‌هایی خنثی و قابل چشم‌پوشی هستند. مقصر اصلی همه مشکلات، از دیدگاه آنها، نه زیاده‌خواهی‌های آمریکا و نه خوی تجاوزگر رژیم صهیونیستی، بلکه رویکردها و سیاست‌های جمهوری اسلامی است.

این نوع تحلیل که عمداً چشم بر «علت‌العلل» تنش‌ها یعنی مقاومت ایران در برابر یک نظم ظالمانه جهانی می‌بندد، در نهایت به یک نتیجه‌گیری خطرناک می‌رسد؛ برای حل مشکلات، این ایران است که باید از اصول استقلال‌طلبانه خود عقب‌نشینی کند، نه آنکه نظام سلطه دست از قلدری بردارد. این رویکرد، نه یک تحلیل واقع‌بینانه، بلکه یک تریبون داخلی برای مشروعیت‌بخشی به فشار خارجی و مقصرنمایی قربانی است و می‌تواند ناخواسته همراستا با اهداف بیرونی برای تضعیف انسجام داخلی عمل کند.»

رسوایی اسرائیل نال!/ نوبت عبرت شماست

روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود تیتر «برزخ ترامپ‌» را برگزید و نوشت: «به دنبال سفر نتانیاهو به آمریکا، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، اعلام کرد که گفت‌وگوهایی با ایران برنامه‌ریزی شده و ایران خواستار مذاکره برای برقراری صلح است. او ابراز امیدواری کرد جنگ با ایران پایان یابد و تمایل دارد تحریم‌های سنگین علیه ایران را در زمان مناسب بردارد تا این کشور به صورت مسالمت‌آمیز بازسازی شود. استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا نیز از احتمال برگزاری این مذاکرات در هفته آینده خبر داد.

با این حال، اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت خارجه ایران، ادعاهای ترامپ را رد کرد و گفت: «ایران هیچ درخواست ملاقاتی به آمریکا ارائه نکرده است». در این بین هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه، خبر داد در حاشیه اجلاس بریکس در برزیل، موضع آمریکا درباره ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای را به عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، منتقل کرده است. او افزود: «ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای ایران مرحله بعدی خواهد بود. در حال حاضر در این زمینه عدم قطعیت وجود دارد. چندین موضع وجود دارد. چهار روز پیش با استیو ویتکاف، فرستاده ویژه رئیس‌جمهور آمریکا، گفت‌وگوهایی داشتم». وزیر امور خارجه ترکیه مدعی شد: «طرف آمریکایی در این مورد چندین موضع دارد. ما موفق شدیم این مواضع را هم در اجلاس سازمان همکاری اقتصادی در خانکندی و هم در حاشیه اجلاس بریکس به طرف ایرانی منتقل کنیم». اما تأکید مجدد ترامپ برای آغاز مذاکره پس از حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران چگونه قابل تحلیل است؟

حمله بامداد ۲۲ ژوئن ۲۰۲۵ آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران که دونالد ترامپ آن را «موفقیت نظامی باشکوه» توصیف کرد، نقطه عطفی در سیاست خارجی ایالات متحده در دوره دوم ریاست‌جمهوری او بود. این اقدام، که به دنبال جنگ ۱۲ روزه تحمیلی اسرائیل رخ داد، نه‌تنها بازارهای جهانی انرژی را متلاطم کرد، بلکه بار دیگر جایگاه ایران به عنوان بازیگری کلیدی در معادلات ژئوپلیتیک و انرژی را برجسته ساخت.

در این بین همواره تأکید شده رویکرد ترامپ که ریشه در نظریه «مرد دیوانه» نیکسون دارد، با ترکیبی از شوک، تشدید تنش و چانه‌زنی، به دنبال بازتعریف نظم جهانی از موضع قدرت است. اما در معادلات جدید پس از جنگ اخیر این استراتژی وارد فضای متفاوتی شده است. رئیس‌جمهور آمریکا در مذاکرات با کره شمالی، نوع مواجهه با ناتو، جنگ تعرفه‌ها و حتی تنش‌های سرزمینی با کانادا رفتاری توأم با دیپلماسی و فشار هم‌زمان را پی گرفته بود، اما این راهکار در قبال ایران به مداخله نظامی محدود منجر شد که با آتش‌بس ۲۴ ژوئن پایان یافت. حال سوال اینجاست که این اقدام نشانه تولد یک دکترین جدید در سیاست خارجی آمریکاست؟ دکترینی که بر مداخله محدود، فشار اقتصادی و خودیاری متحدان تأکید دارد یا صرفاً ادامه الگوی غیرقابل پیش‌بینی ترامپ برای کسب دستاوردهای تاکتیکی است؟ در این بین ناظران باور دارند که رویکرد جدید ترامپ، اگرچه در کوتاه‌مدت امتیازاتی به دست آورده، اما در بلندمدت با چالش‌های اعتمادسازی و ثبات منطقه‌ای مواجه است، به‌ویژه در برابر وضعیت ژئواستراتژیک غرب آسیا که میان جنگ و صلح در نوسان است. از همان دولت اول ترامپ، همواره برای تحلیل شخصیت سیاسی او از نظریه «مرد دیوانه» استفاده می‌شد.

در ادامه واکاوی سیاست ترامپ، فارن‌پالیسی هم طی گزارشی تأکید دارد که آتش‌بس ۲۴ ژوئن میان ایران و اسرائیل، که با میانجیگری ترامپ به دست آمد، نشانه‌ای از شکل‌گیری دکترین جدیدی در سیاست خارجی آمریکاست که مداخله محدود همراه با تأکید بر مسئولیت‌پذیری متحدان را به دنبال دارد. مایک پنس، معاون سابق رئیس‌جمهور، این دکترین را در سه اصل خلاصه کرده بود: «تعریف روشن منافع ملی آمریکا، استفاده از دیپلماسی برای حل بحران و در صورت ناکامی، اقدام نظامی قاطع بدون درگیری طولانی». این رویکرد در قبال ایران با حمله هدفمند به تأسیسات هسته‌ای و سپس مذاکره برای آتش‌بس نمود یافت که به‌گفته آدرین کاراتنیکی، پژوهشگر شورای آتلانتیک، نشان‌دهنده کاربرد هوشمندانه قدرت برای مدیریت بحران است. این دکترین برخلاف انزواگرایی مورد انتظار از جناح ماگا، نشان‌دهنده چرخشی به سوی سیاست خارجی فعال‌تر است.

جنگ ۱۲ روزه اگرچه به تخریب بخش‌هایی از زیرساخت‌های هسته‌ای ایران منجر شد، اما نتوانست برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای تهران را متوقف کند. اظهارات مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران، در مصاحبه با تاکر کارلسون، مبنی بر آمادگی برای مذاکره مشروط به اعتمادسازی، نشان‌دهنده انعطاف‌پذیری ایران است. با این حال، ایران گام‌هایی برای کاهش تعهدات هسته‌ای و خروج احتمالی از پیمان منع گسترش هسته‌ای (NPT) برداشت که نشان‌دهنده واکنش قاطع تهران به سیاست‌های تهاجمی است. ترامپ با بهره‌گیری از مدل «مرد دیوانه»، ابتدا با حمله نظامی، شوک ایجاد کرد و سپس با میانجیگری برای آتش‌بس، خود را به عنوان رهبری معامله‌گر معرفی کرد. این اقدام، با وجود آنکه در کوتاه‌مدت به کاهش تنش‌ها منجر شد، اما اعتماد ایران به مذاکرات را تضعیف کرد. پزشکیان در مصاحبه خود با کارلسون تأکید کرد حمله اسرائیل در میانه مذاکرات، دیپلماسی را «نابود» کرد و خواستار مهار نتانیاهو شد.

ترامپ با تأکید بر خودیاری متحدان، از اسرائیل خواسته تا بار بیشتری از دفاع خود را بر عهده بگیرد. این رویکرد که در حمایت از ناتو نیز دیده شد، نشان‌دهنده تلاش آمریکا برای کاهش هزینه‌های مستقیم نظامی و انتقال آن به متحدان است. با این حال، حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل، به‌ویژه پس از اتهامات پزشکیان مبنی بر تلاش تل‌آویو برای ترور او، تناقض‌هایی در سیاست خارجی آمریکا ایجاد کرده است. رسانه‌های غربی مانند گاردین و رویترز این اتهامات را برجسته کرده و از عقب‌نشینی ترامپ از موضع تغییر رژیم در ایران خبر داده‌اند که نشانه‌ای از چرخش به سوی مذاکره است.

دکترین نوظهور ترامپ، با چالش‌های جدی مواجه است؛ نخست، غیرقابل پیش‌بینی بودن ترامپ است اعتماد لازم برای توافقات بلندمدت را تضعیف می‌کند. در مورد ایران، حمله به تأسیسات هسته‌ای و عدم محکومیت اقدامات اسرائیل توسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، بی‌اعتمادی تهران را تشدید کرده است و تناقض‌گویی‌های ترامپ درباره مذاکره و جنگ با ایران بر این بی‌اعتمادی به شکل بی‌سابقه‌ای دامن زده است.

ایالات متحده، با وجود نقش میانجیگرانه در برقراری آتش‌بس ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵ پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، در تناقضی آشکار گرفتار شده است؛ از یک سو، با حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل که با اقدامات جنگ‌طلبانه‌اش مانند تلاش برای ترور مقامات ایرانی و بمباران تأسیسات هسته‌ای، منطقه را بی‌ثبات کرده و از سوی دیگر به دنبال بازگرداندن ایران به میز مذاکره است. اظهارات دوپهلوی دونالد ترامپ که گاه از صلح و همکاری سخن می‌گوید و گاه بر اقدام نظامی تأکید می‌کند، به این فضای بی‌اعتمادی و عدم قطعیت دامن زده است. با این حال، فقدان یک توافق الزام‌آور و شفاف، آتش‌بس کنونی را به یک وقفه موقت تبدیل کرده که هر لحظه در معرض فروپاشی است. دستیابی به صلح پایدار، نیازمند شجاعت در پیشبرد گفت‌وگوهای مبتنی بر احترام متقابل، به‌رسمیت‌شناختن حقوق مشروع ایران در برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز و مهار سیاست‌های تهاجمی اسرائیل است که بی‌ثباتی را به منطقه تحمیل می‌کند.»

رسوایی اسرائیل نال!/ نوبت عبرت شماست

روزنامه دنیای اقتصاد در صفحه نخست امروز خود تیتر «درس‏‏‌هایی از جنگ ۱۲ روزه» را برگزید و نوشت: «پیشنهاد آتش‌بس، پس از ۱۲ روز درگیری نظامی اسرائیل و ایران، پرسش‌های مهمی را درباره دلایل واقعی این اقدام مطرح می‌کند. در حالی که برخی تحلیلگران نظامی، کمبود مهمات پدافندی اسرائیل را عامل این تصمیم می‌دانند بااین‌حال نمی‌توان از سایر علل چشم‌پوشی کرد.

شواهد حاکی از آن است که اسرائیل، طیفی از اهداف را با منطقِ «هرچه بیشتر، بهتر» دنبال می‌کرد که کمترین آن، ضربه به برنامه‌ای هسته‌ای ایران و احتمالاً بیشترین آن، فروپاشی ایران بود. برای نیل به این اهداف، اقداماتی چندوجهی (جنگ ترکیبی) برنامه‌ریزی شد که با حذف فرماندهان ارشد نظامی ایران با شاخه سپاهی شروع می‌شد با این تحلیل که ارتش، نهادی حرفه‌ای و غیرایدئولوژیک است و در خلأ نظامی ایجادشده ناشی از حذف استراتژیست‌های سپاهی، احتمالاً نیروهای نظامی نمی‌توانند عملکرد دفاعی مطلوبی ایفا کنند. برخلاف تصور اسرائیل، بلافاصله پس از شهادت فرماندهان، جانشینان آنان معرفی شدند و خلأ تصمیم‌سازی نظامی در ایران تا حدود زیادی ترمیم شد. همچنین، انتخاب یک ارتشی به ریاست ستاد کل نیروهای مسلح در کمترین زمان ممکن، تصمیم راهبردی بود که با یک تیر چند نشان را زد.

در میدان نیز متمرکزترین حملات اسرائیل، معطوف به انهدام سامانه‌های پرتاب موشک در غرب ایران، به منظور از کار انداختن توان آفندی مؤثر از سوی ایران بود. اما ایران نه‌تنها توانست ظرفیت‌های موشکی خود را در سایر نقاط کشور فعال کند، بلکه با بهره‌گیری از تجارب پیشین، کارآیی آفندی خود را به‌طور نسبی، بهبود بخشید.

در جنگ روانی نیز اسرائیل، نقش اساسی را بر عهده رسانه‌ها و در رأس آنان تلویزیون اینترنشنال نهاد تا با تلقین دوگانه‌های ملت-حکومت، ارتشی-سپاهی و خبرسازی یکسویه از جنگ، پررنگ کردن نقش رضا پهلوی به‌عنوان آلترناتیو سیاسی، تفسیر حمله به زندان اوین به هدف نمادین آزادسازی زندانیان که پیش‌تر در لیبی و سوریه نیز آزموده شده بود و… اذهان جامعه هدف را مدیریت کند که موفق نشدند. واقعیت غیرقابل‌کتمان این است که جنگ ۱۲ روزه، با مجموعه‌ای از غافلگیری‌ها برای دو طرف، همراه بود که تأثیر عمیقی بر روند و نتایج درگیری گذاشت. برای ایران، عمق نفوذ اطلاعاتی و عملیاتی اسرائیل به‌عنوان یک شوک موجودیتی جدی ظاهر شد، به‌ویژه زمانی که مشخص شد شبکه‌ای از عناصر نفوذی موفق شده‌اند علاوه بر نقش نرم‌افزاری اطلاعاتی و جاسوسی، به‌صورت سخت‌افزاری و در میدان نیز به ایفای نقش نظامی با ابزارهایی همچون پهپاد بپردازند.

در عرصه دیپلماتیک نیز سازمان ملل، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و حتی کشورهای دوست، از واکنش لازم، امتناع کردند و تنهایی استراتژیک ایران در عرصه بین‌المللی را بیش از پیش به رخ کشیدند. در این میان و در شرایطی که شبکه‌های اجتماعی قطع شده بودند و صداوسیما منبع خبری بسیاری از شهروندان محسوب می‌شد، این رسانه، با ارائه تحلیل‌های تکراری و سطحی و ناتوانی در ساخت روایت مؤثر از وقایع، یک بار دیگر ثابت کرد قبای «رسانه ملی» برازنده آن نیست.

در آن سوی میدان اسرائیل که هرچند در تاکتیک، قدرتمند است اما در استراتژی، ضعف دارد، با طراحی یک جنگ ترکیبی نظامی، رسانه‌ای و دیپلماتیک تصور می‌کرد می‌تواند ایران را به سمت تسلیم سوق دهند؛ اما بازآفرینی نیروهای مسلح به همراه انسجام نسبی جامعه حول مفهوم ایران، برنامه آنان را با چالش جدی مواجه کرد. بدون تردید جنگ ۱۲ روزه، نقطه‌عطفی در معادلات منطقه خواهد بود. آینده ثابت خواهد کرد برنده نهایی و واقعی این منازعه، طرفی است که یادگیری، توانایی، اراده و انعطاف لازم برای اتخاذ تصمیمات دشوار در ابعاد نظامی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را منطبق بر نقاط قوت و ضعف داشته باشد.»

رسوایی اسرائیل نال!/ نوبت عبرت شماست

کد خبر 882988

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.