به گزارش خبرگزاری ایمنا، پسرک هنوز صدای کودکانهای دارد؛ گوشه خیمه نشسته، عرق از پیشانیاش میچکد و چشمش به میدان است. شمشیرها برق میزنند، صداها بالا گرفته. ناگهان فریادی از دور میرسد. دلش میلرزد. صدای عمویش است.
بلند میشود، میداند باید برود، اما زرهی برایش نیست، بازوانش لاغر است، اما خودش تصمیم گرفته. خودش را میرساند همانجایی که شمشیرها به سمت عمو نشانه رفتهاند و دستش را حائل میکند. ضربهها میرسند و پسرک پیش از آنکه قد بکشد، شهید میشود.
شب پنجم محرم، شب حضرت عبدالله بن حسن (ع) است؛ نوجوانی که در راه وفاداری و مقاومت شهید شد. عبدالله فرزند امام حسن (ع) نوجوانی بود با دلی بیقرار؛ با اینکه سنش به میدان نمیخورد، خودش را رساند.

این تصویر، اگرچه به قرنها پیش تعلق دارد، هنوز زنده است؛ هنوز بعد از قرنها جبهه حق و باطل ادامه دارد؛ در روزهای اخیر زمانی که هواپیماهای رژیم صهیونیستی پا به آسمان ایران گذاشتند، بسیاری از هدفها نظامی نبود؛ خانهها و محلهها هم در فهرست حمله بودند؛ در میان شهیدان، کودکان و نوجوانانی وجود داشتند شدند که حتی فرصت بیدار شدن از خواب را هم پیدا نکردند.

تابوتهایی که این روزها بر دوش مردم میچرخد، گاهی کوچکتر از حد معمول است؛ عکسهای روی تابوتها هنوز پشت لبشان سبز نشده. کسی نمیداند امیرعلی امینی قرار بود در تکواندو چه مدالهایی بهدست بیاورد یا پرهام عباسی، علیسان جابری و بقیه شهدای کودک و نوجوان چه سرنوشتی داشتند.

محرم علاوهبر سوگواری و عزاداری فرصت خوبی برای دیدن این پیوندهای پنهان است؛ برای اینکه بفهمیم حتی کودکان هم بیآنکه بخواهند، حامل معنای مقاومتاند؛ در دلِ ظلم، همواره کسی است که راه ایستادن را به ما نشان میدهد، حتی اگر کودک یا نوجوان باشد.



نظر شما