به گزارش خبرگزاری ایمنا، در میان دود و آتش، میان موشکهایی که آرامش را نشانه رفتند، شهری ایستاد که پیشتر هم ایستاده بود. اصفهان، تنها شهری نیست که جنگ دیده؛ شهریست که با جنگ آشناست. شهری که هم در سالهای دفاع مقدس، و هم در نبرد ۱۲ روزه با رژیم صهیونی، نهفقط جان داد، که جان بخشید. حالا اما، مردم این شهر دیگر مثل قبل نیستند. از دل آوار، معنای تازهای برای وطن پیدا کردهاند.
اصفهان، شهری که در دههی ۶۰، ۲۳ هزار شهید داد. شهری که کوچه بهکوچهاش پلاک شهیدی بر دیوار دارد. خاطره در این شهر فقط در قاب عکس نیست؛ در نفس مردم جاریست.
اما حالا، این شهر دوباره جنگید؛ این بار نه در خاک عراق، بلکه در دل تأسیسات صلحآمیز خودش. در میان توزیع اضطراری برق و گاز، در شبهای پراضطراب خرداد، وقتی صدای پدافند هوایی بلند میشد، اصفهان نخوابید. در این جنگ ۱۲ روزه، ۴۴ نفر از فرزندانش را تقدیم کرد. این بار نه با اسلحه، که با لباس کار، روپوش پزشکی، کلیدهای برق اضطراری، و دستهایی که نمیخواستند بگذارند چرخهی زندگی بایستد.
در پیامرسان ایتا به آخرین صوت سردار حمید باقری گوش میدهم، رزمندهای برای تمام فصول. نوجوانی را در جبهه کردستان و جنوب و جوانی را در جبهه مقاومت لبنان گذاشت و حالا هم در سن بازنشستگی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه.
یک جمله، فقط یک جمله در ذهنم است: ما از شهری میآییم که خون را در رگ تاریخ ریخته است.
رضا نیکبخت، استاد علوم سیاسی دانشگاه هم معتقد است که تفاوت این دو جنگ، در نوع سربازهاست؛ در دفاع مقدس، ما رزمنده داشتیم، در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، ما دانشمند و پزشک و نانوا و کارگر داشتیم که همهشان سرباز شدند. آن روزها جنگ را در خاک میفهمیدیم، امروز در دل شهر و عشق به وطن در شبکههای اجتماعی. این یعنی جهش در عمق و کیفیت مقاومت.
او اصفهان را «ستون فقرات ایران» مینامد و میافزاید: اگر دشمن اصفهان را میزد، فقط یک شهر را نمیزد؛ مرکزِ چرخش امید و تولید را هدف میگرفت. اما اصفهان دوباره ثابت کرد که ستون، نمیشکند.
ما دیگر آن آدمهای قبل نیستیم
این ۱۲ روز، فقط در تقویم نماند. روح مردم را عوض کرد. جوانانی که دنبال مهاجرت بودند، حالا دنبال ساختن ایراناند. دختران و پسرانی که تا دیروز فقط کنکور در ذهنشان بود، حالا عکس شهدای این جنگ را در صفحات مجازیشان میگذارند. «وطن» دیگر فقط واژهای در شناسنامه نیست؛ حالا بخشی از هویت مردم است.
اصفهان هم عوض شده. صدای سوت کارخانهها، آژیر کامیونها، ختم سوره فتح و مناجات مسجدها، و بازار آرام، نشانههایی از شهری هستند که خودش را دوباره تعریف کرده. شهری که فهمیده: «امنیت، ارثیه نیست؛ باید هر روز ساخته شود، باید از آن مراقبت کرد.»
در دفاع مقدس، اصفهان مرکز اعزام، لجستیک، تولید مهمات و آموزش بود. در جنگ ۱۲ روزه، قلب تپندهی تولید و تداوم زندگی شد. آن روزها، نوجوانها داوطلب میشدند تا روی مین بروند؛ این روزها، بازنشستهها داوطلب شدند تا شیفت شب بمانند. آن زمان، دشمن خاک میخواست؛ این بار امید را. اما هربار، اصفهان نگذاشت دشمن چیزی ببرد.
اصفهان در عملیات محرم ۳۷۰ شهید را در یک روز تشییع کرد؛ و همچنین در آسمان خودش. و در هر دو، ایستاد.
حالا ما ماندهایم؛ با زخمهایی بر دیوار و خاطراتی بر دل. با وظیفهای ساده، اما سخت: ساختن وطنی نو، وطنی که بیدار بماند، منسجم باشد، و با تمام وجود عاشق بماند.
ما دیگر آن آدمهای قبل نیستیم و شاید همین، بزرگترین پیروزی ما باشد.
گزارش از عاطفه علیان



نظر شما