به گزارش خبرگزاری ایمنا، معلم دارای جایگاه ارزشمند معنوی در جامعه انسانی است، اما وقتی با ایثار، فداکاری و از خودگذشتگی درهم آمیخته میشود، شکوه و عظمتی والا را معنا میبخشد، به گونهای که نمود عینی ایثار و تعهد آنها در مقام معلمی به رغم مشکلات همیشه برای شاگردان و آیندگان به یادگار میماند.
روایت خوبان، روایت معلمانی است که در پیچ و خمهای جاده زندگی کم نیاورده و همچنان با عشق به دانشآموزان خود به سرعت در حرکت هستند و هیچ چیزی نمیتواند مانع حرکت آنها شود، نمونه آن محمد صیدی آموزگار مدرسه چند پایه مدرسه بعثت در روستای نهوج اردستان که تخته و گچ برایش کافی نبود، او به جای بیتفاوتی، قدم به دادگاه گذاشت، به جای تماشای اشک کودکان، دل به غصه قصههای آنها سپرد تا پدری از زندان به خانه بازگردد.
این معلم فداکار و دانش آموخته رشته فقه و حقوق، دارای تحصیلات حوزوی با ۱۵ سال فعالیت در امر آموزش و آغاز رسمی آموزگاری طی دو سال اخیر در تعلیم و تربیت با بیان اینکه معلمان جامعه، انسانسازان نسل آینده هستند، میگوید: تدریس پایههای اول، چهارم و پنجم را در یکی از روستاهای محروم اردستان عهدهدار هستم از همان ابتدای ورود به حیطه آموزش و کلاس درس، متوجه شدم دو برادر در پایه چهارم و پنجم علاوه بر وضعیت جسمانی ضعیف و غم و اندوه بر چهره از نظر تحصیلی هم توان یادگیری کمتری دارند که با تحقیقات و پیگیریها متوجه شدیم پس از جدایی والدین، پدر آنها در زندان به سر میبرد و کودکان نزد مادربزرگ سالخورده که از توانایی مالی و جسمی ضعیفی برخوردار است و یک چشمش تخلیه و چشم دیگرش هم نیمه میبیند و توانایی پخت و پز و رسیدگی به آنها را ندارد، زندگی میکنند.
او بیشترین ناراحتی دو برادر را زندانی پدر مهربان توصیف میکند و میافزاید: جدایی پدر ضربه سنگینی به آنها وارد کرده بود، بنابراین تصمیم گرفتم با توجه به جایگاه معلمی و روحانیت برای آزادی پدرشان تلاش کنم از کودکان خواستم که نامهای به امام حسین (ع) بنویسند و آزادی پدر را از ایشان درخواست کنند، از اینرو نامهها را به دادگاه اردستان نزد قاضی بردم و وضعیت بغرنج دانشآموزان را توضیح دادم و ایشان هم متأثر شد، اما برای کسب نتایج زودتر راهنمایی قاضی راهی اصفهان شدم و پس از پیگیریهای متعدد توانستم حکم زندان پدر را به پابند الکترونیکی تخفیف دهیم.
صیدی درباره بازگشت فرزندان به آغوش پدر، اظهار میکند: این رویداد و صحنه با هیچ کلام و گفتاری قابل توصیف نیست، چرا که با بازگشت پدر خوشحالی و شادی کودکان به همراه محبت و بازیهای پدرانه جای غم و اندوه را پر کرده بود، بنابراین طی آزادی کامل پدر از زندان از نظر درمانی، بهداشتی، آموزشی و معیشتی در تمام شرایط حامی آنها شدیم.
این آموزگار توانا و پرتلاش در حالی که لبانش خندان و چشمانش پر از شور و عشق زندگی کردن بود، تشریح میکند: آزادی پدر برای کودکان بسیار خوشایند بود، اما پابند الکترونیکی اجازه نمیداد بیشتر از ۵٠٠ متر از محل زندگی دور شود، چرا که کسب درآمد برای پدر غیر ممکن شده بود، بنابراین برای رفع پابند الکترونیکی باید مادر بچهها برای پروندههای مختلفی که در طی اختلافاتشان ایجاد شده بود رضایت میداد، از اینرو طی صحبتها و جلسات متعدد با مادر و جلب رضایت توانستم رأی دادگاه را با تعهدات لازم برای باز کردن پابند دریافت کنیم.
او با بیان اینکه اگر چه قرار بود دریای طوفانی دو دانشآموز با آزادی پدر آرام گیرد، اما تندباد دیگری مسیر زندگی آنها را تحت تأثیر قرار داد، به طوری که سیزده بدر سال جاری وقتی خانواده از آزادی پدر خوشحال بودند و میخواستند یک روز را به شادی به گردش بروند، عموی بچهها در اثر عارضه قلبی از دنیا رفت، میگوید: با این اتفاق ناگهانی و مرگ عموی کودکان، پدر به دلیل علاقه زیاد به برادر با افسردگی و اعتیاد شدید به سیگار روبهرو میشود، به طوری که اکنون با مشورت یکی از دوستان روانشناس، فرایند درمانی پدر در حال انجام است.
صیدی با اشاره به اینکه در پیمودن مسیر اهداف درونی و معنوی هر بار یک قدم جلو رفتید نباید با وقوع بعضی ناهمواریها خسته شویم، خاطرنشان میکند: به هیچوجه نمیتوانم و لباس روحانیتم اجازه نمیدهد که این کودکان را رها کنم، چرا که شغل معلمی را بر پایه آگاهی و بینش برگزیدهام و احساس کردم که میتوانم در این حیطه برای جامعه مفید باشم، چرا که معلمی کاری فرهنگی است که با روحیه و سرشت پاک سر و کار دارد.


نظر شما