به گزارش خبرگزاری ایمنا از قم، شهید مصطفی چمران را نمیتوان به سادگی توصیف کرد، او معلمِ جهادی خستگیناپذیر، مبارزی نستوه، یاوری برای محرومان، عاشقی برای معبود و بندهای فروتن برای پروردگارش بود، در فراز و بلندی ناشی از شنهای دهلاویه شروع به سخن کرد، از عشق به خداوند گفت و زیبایی لحظه شهادت. از شوقش برای در آغوش کشیدن لحظه شهادت در راه خدا.
سخنش که تمام شد با همه احوالپرسی کرد، یارانش را گرم در آغوش کشید و نزدیکترین نقطه به دشمن پشت خاکریز ایستاد؛ آتش دشمن از نخستین ساعات روز آغاز شده بود و این بار خبر از حادثهای بزرگ میداد؛ حادثه شهادت مردی از تبار شیعیان خالص علی (ع)، مردی که جمع اضداد بود، دانشمندی عارف، جنگجویی شاعرمسلک و سرداری پرآوازه؛ شهید دکتر مصطفی چمران.
شهید چمران از اهالی ساوه اما بزرگ شده شهر تهران بود که دوران تحصیلش را در مدرسه انتصاریه در پامنار و دارالفنون گذراند، وی در تمام دوران تحصیلش شاگردی خاص بود، ممتاز و باهوش اما منتقد و فعال. در رشته الکترومکانیک فارغالتحصیل شد و از یکی از معتبرترین دانشگاههای آمریکا بورسیه تحصیلی گرفت.
او که از ۱۵ سالگی در درس فلسفه و منطق استاد مطهری و تفسیر قرآن آیت الله طالقانی شرکت میکرد، همزمان با یاد گرفتن علوم فنی در علوم دینی نیز به تبحری کمنظیر رسید؛ آشنایی با مدرسه هدایت و بزرگانی همچون استاد مطهری و آیتالله طالقانی موجب شد تا چمران نوجوان به سمت مبارزات سیاسی و اجتماعی برود.
مبارزه در کنار مصدق برای ملی کردن صنعت نفت و مبارزه برای حیات نهضت ملی ایران از نخستین تجربیاتش بود؛ کودتای ۲۸ مرداد، چمران جوان را همچون بسیاری از جوانانی که سودای ساختن سرزمینی مستقل و پرآوازه داشتند نسبت به سیاستهای آمریکا و انگلیس در ایران بدبین کرد و فصل جدیدی از بینش سیاسی را در وی پدید آورد؛ فصل سخت مبارزه تا بن دندان با استبداد و استعمار برای مصطفی چمران، از اینجا آغاز شد.

چمران در آمریکا و حین تحصیل، انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را راهاندازی میکند و این کار فرصتی برای آشنایی وی با مسلمانان از سراسر جهان میشود؛ پارههایی از امت اسلامی که هریک در گوشهای از ظلم استبداد یا مکر استعمار در فغان بودند، همه رؤیای روزهای استقلال و عزت امت را در سر داشتند.
پس از واقعه ۱۵ خرداد، قیام مردم قم و به دنبال آن سرکوب مردم کشور در دیگر شهرها، مبارزات چمران جوان در آمریکا در قالب نهضت مقاومت اسلامی تداوم پیدا کرد؛ رفتن به مصر در زمان جمال عبدالناصر و شرکت در یکی از سختترین جنگهای پارتیزانی، تجربهای متفاوت بود که چمران جوان بعد از وقایع ۱۵ خرداد کسب کرد.
پس از وفات عبدالناصر او عازم لبنان میشود و فصل جدیدی از زندگی پر از فراز و نشیب خود را در کشوری که عروس خاورمیانه خوانده میشود، آغاز کرد؛ او که آنجا با امام موسی صدر آشنا میشود و آن را مرد خداوند و مبارزی حقیقی به دور از تعصبات نژادی و قومی میبیند، سازمان امل را راهاندازی میکند.
سازمان امل از رسیدگی به محرومان در لبنان گرفته تا مبارزه سخت با رژیم صهیونیستی را در کارنامه خود دارد؛ چمران در لبنان از قلب بیروت سوخته و خراب، تا قلههای بلند کوههای جبل عامل در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانیها به یادگار گذاشته است که تا سالها روایت آن بر تارک مبارزان شیعی باقی خواهد ماند.

پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ موجب شد تا مصطفی چمران پس از ۲۳ سال هجرت به وطن بازگردد، اما این بار با کولهباری از علم، شجاعت و هنر جنگ و مبارزه و با بینشی عمیقتر نسبت به معارف شیعی که اجازه نمیدهد شیعیان در برابر سختیهای زمان سرخم کنند و صحنه را برای تاختوتاز دشمن خالی بگذارند.
او در ایران هم از سختترین نقطه سفرش را شروع کرد، در لباس معاونت نخست وزیر به کردستان رفت تا قائله جداییطلبان را سامان دهد و در این جنگ سخت، برای انقلاب اسلامی ظفر بیافریند.
داستان شبهای دردناک کردستان و مبارزه تا پای جان در پاوه، امروز برای تمام مردان و زنان ایرانی به خوبی بازگو شده است، داستان لحظههایی که همه پاسداران قتلعام شدند اما چمران و معدود یاران باقی ماندهاش در پناه یک ساختمان تا آخرین ثانیه مقاومت کردند.
در لحظات آخر بود که شهر مصیبت زده پاوه با در دست گرفتن فرماندهی کل قوا توسط امام خمینی (ره) و فرمان تاریخی ایشان نجات پیدا کرد و چمران بار دیگر دست قدرتمند خداوند برای نصرت مؤمنان حقیقی در لحظات سخت را به نیکی دید.

پس از این قائله، چمران با رأی مردم تهران به مجلس شورای اسلامی رفت، او در این لباس نیز همواره با فروتنی بی نهایت، خود را در کنار مردم عادی میدید و برای ساختن ارتشی توانمند تلاش میکرد.
وی سپس به نمایندگی رهبر کبیر انقلاب اسلامی در شورای عالی دفاع منصوب شد و پس از موفقیتهای بزرگ از طرف امام خمینی (ره) به وزارت دفاع رفت، بازسازی یک ارتش نیرومند برای ادامه مبارزه یکی از مهمترین مأموریتهای شهید چمران بود.
هنگامی که با بیخردی و ددمنشی صدام، جنگ در سال ۱۳۵۹ آغاز شد، چمران که هنوز بیشتر به عنوان یک مبارز و چریک شناخته میشد تا سیاستمدار، با تربیت و ساماندهی گروهی از داوطلبان، ستاد جنگهای نامنظم در اهواز را تشکیل داد.
یکی از کارهای مهم و اساسی او از همان روزهای ابتدایی، ایجاد هماهنگی میان ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند، بالا بردن قدرت مقاومت در جبهههای خود و ساماندهی نیروهای داوطلبی که میخواستند در دفاع از کشور نقش ایفا کنند، گامهای ارزشمندی بود که چمران در این ماهها انجام داد.
پس از دومین محاصره اهواز، چمران و یارانش با همکاری آیتالله خامنهای و به میدان آوردن ارتش، حصار آهنین دشمن را شکست و از سد تجهیزات شیطانی صدام عبور کرد.

او سپس بدون معطلی برای نجات سوسنگرد از محاصره به آنجا رفت، وقتی حلقه محاصره تانکهای دشمن تشدید شد، برای نجات یارانش آنها را به اطراف فرستاد و خود با حمله چریکی، توجه لشکر دشمن را به خود معطوف کرد و در نهایت با خمپارهای خون گرمش به خاک کربلای خوزستان ریخته شد و به دیدار معبود و معشوقش شتافت.
معلم جهاد، مبارز نستوه، یاور محرومان، عاشق معبود و فروتن در میان بندگانش، شهید چمران را به کلمات نمیتوان وصف کرد، هر صفتی تنها بخشی از وجوه شخصیت بی بدیلش را نمایان میکند.
او که ۳۱ خرداد ۱۳۶۱ در میان خاک سوزان خوزستان پرکشید، جایش امروز در لحظات پرالتهاب ملت بزرگ ایران خالی است؛ بدونشک خواندن روایتهایی از زندگی شجاعانه و پرفراز و نشیبش میتواند به ما یادآور شود که ایران و ایرانی تا اسطورههایی همچون شهید مصطفی چمران دارد، تسلیم شدنی و ذلیلشدنی نیست.
شهیدان زندهاند و شهید چمران که دشمن دیرینه رژیم اشغالگر قدس است، امروز مقاومت فرزندان ملت ایران در برابر این رژیم منحوس را به نظاره نشسته است.


نظر شما