به گزارش خبرگزاری ایمنا، آموزش گرافیک در ایران با چالشهای بنیادینی روبهرو است که ریشه در ناهماهنگی میان ساختارهای آموزشی، نیازهای واقعی جامعه و تحولات سریع دنیای طراحی دارند. این حوزه، بهجای آنکه بستری برای رشد خلاقیت و پرورش تفکر بصری باشد، اغلب به تکرار محتوای غیرکاربردی، حفظ مفاهیم نظری و جدایی از واقعیتهای حرفهای محدود شده است. نتیجهی این وضعیت، نسلی از هنرجویان و دانشآموختگانی است که نه تصویری روشن از آینده دارند و نه مهارتی واقعی برای ورود به بازار کار.
یکی از معضلات اصلی، ورود تصادفی و غیردقیق دانشآموزان به این رشته است؛ اغلب دانش آموزان بدون شناخت کافی، صرفاً بر اساس معیارهای کمی مانند معدل به این رشته ورود میکنند. این بیهدفی اولیه، در نبود محتوای روزآمد و تجربهمحور، به ناامیدی و رکود میانجامد. از سوی دیگر، گرافیک در جامعه نیز درکی سطحی و کلیشهای دارد؛ در حالی که این هنر نقشی کلیدی در ارتباطات بصری، رسانه، تبلیغات، سینما و حتی سیاست ایفا میکند.
نظام آموزشی موجود چه در هنرستان و دانشگاه و چه در آموزشگاههای آزاد، هنوز از درک ضرورت آموزش پروژهمحور، مهارتمحور و متصل به بازار فاصله دارد. تدریس بر پایهی الگوهای دهههای گذشته، نبود اساتید بهروز و بیتوجهی به مؤلفههایی چون برند شخصی، نبود تحلیل تصویر و تفکر طراحی از مهمترین آسیبها به شمار میآیند.
در همین راستا بابک گرمچی هنرمند پیشکسوت ایرانی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: آموزش هنر در ایران، همواره آمیختهای از شور، سرگشتگی و ساختارهای ناهمگون بوده است؛ اما آموزش گرافیک، بهعنوان یکی از شاخههای بنیادین هنرهای تجسمی، داستانی متفاوت دارد. داستانی که در آن، دانشجویان بیش از آنکه درگیر خلاقیت و تجربههای نو باشند، در چنبرهی آموزشهای غیرکاربردی، اساتید غیرمتخصص و نظامی گرفتارند که بیشتر به «حفظکردن» نزدیک است تا «آفرینش».
وی افزود: ورود به رشته گرافیک در هنرستانهای ایران، اغلب نه بر پایهی علاقه که بر اساس معدل و تصادفی است. بسیاری از دانشآموزان حتی شناختی ابتدایی از گرافیک ندارند؛ نه میدانند این رشته چیست، نه آگاهاند که بعد از فارغالتحصیلی چه فرصتهایی پیش رویشان خواهد بود. این ناآگاهی، بهمرور به بیانگیزگی و روزمرگی تبدیل میشود. از سوی دیگر، جامعه نیز تصویر روشنی از گرافیست ندارد. گرافیست در نگاه عموم، کسی است که پوستر و لوگو میزند، نه یک طراح بصری که میتواند در تبلیغات، نشر، سینما، بازیهای رایانهای و حتی سیاست، نقش تعیینکننده داشته باشد.
آموزش بیمحتوا؛ درسهایی از دیروز برای فردایی که نمیآید
این هنرمند ادامه داد: برنامههای درسی رشتهی گرافیک بهویژه در هنرستانها و مقاطع کاردانی، نهتنها روزآمد نیست، بلکه در مواردی حتی مضحک است. هنوز واحدهایی تدریس میشوند که برای طراحی دستی آنالوگ در دههی شصت و هفتاد تدوین شدهاند، در حالیکه امروز نرمافزار و هوش مصنوعی میداندار طراحی بصری است. بدتر آنکه، بسیاری از واحدها بهشکل نظری و بدون تجربهی عملی آموزش داده میشوند. دانشآموزان و دانشجویان، بهجای آنکه پروژهمحور و مسئلهمحور کار کنند، بیشتر وقت خود را صرف پر کردن فرمها و گذراندن واحدهایی میکنند که ارتباطی با بازار کار ندارند.
گرمچی تصریح کرد: یکی از مهمترین معضلات آموزش گرافیک در ایران، حضور گستردهی اساتیدی است که یا از رشتههای غیرمرتبط وارد این حوزه شدهاند (مثلاً معلم حرفهوفن یا طراحی دوخت)، یا سالهاست ارتباطشان با فضای روز هنر و بازار کار قطع شده است. در بسیاری از آموزشکدهها و دانشگاهها، معلمانی تدریس میکنند که نه نمونهکار حرفهای دارند، نه به نرمافزارهای روز تسلط دارند و نه نگاه انتقادی یا تحلیلی به تصویر. این وضعیت، نهتنها جلوی پیشرفت دانشجویان را میگیرد، بلکه موجب بیاعتمادی آنها به نظام آموزش رسمی شده است.
بازاری که آموزش ندیده؛ آموزشی که بازار را نمیشناسد
وی خاطرنشان کرد: رشتهی گرافیک، بهطور ذاتی وابسته به بازار کار و تحولات آن است؛ اما آموزش گرافیک در ایران، بهشکل عجیبی از بازار فاصله گرفته است. در دانشگاهها، پروژههایی تدریس میشود که هیچ نسبتی با سفارشهای واقعی ندارند. حتی اصول اولیهی قرارداد بستن، قیمتگذاری، حقوق معنوی آثار یا کار تیمی در بیشتر کلاسها غایباند. بسیاری از فارغالتحصیلان، وقتی وارد بازار کار میشوند، با شوکهای پیاپی مواجهاند. نمیدانند چطور باید برند شخصی بسازند، نمیدانند با کارفرما چطور مذاکره کنند و از همه بدتر، نمیدانند چطور باید طراحی را به زبان ساده به مخاطب عرضه کنند.
این طراح گفت: در سالهای اخیر، بهدلیل ضعف نهاد آموزش رسمی، آموزشگاههای آزاد و دورههای آنلاین در حوزهی گرافیک رشد زیادی کردهاند. برخی از آنها، بهویژه آنهایی که توسط طراحان حرفهای اداره میشوند، توانستهاند آموزشهایی کاربردی و روزآمد ارائه دهند؛ اما همچنان بخش عمدهای از این آموزشها گرفتار سطحینگری، تبلیغات اغراقآمیز و نداشتن ساختار دقیقاند. بسیاری از هنرجویان، پس از گذراندن دهها دورهی آنلاین، همچنان قادر به تولید یک پروژهی مستقل، تحلیل تصویر، یا طراحی بر اساس نیاز مشتری نیستند. در واقع، فقدان «تفکر طراحی» و «نگاه پژوهشی» همچنان باقیست، چه در آموزش رسمی، چه در آموزش آزاد.
پایان آموزش رسمی یا آغاز بازنگری ساختارها؟
گرمچی تکمیل کرد: شاید در نگاه نخست، وضعیت آموزش گرافیک در ایران ناامیدکننده بهنظر برسد؛ اما همین بحران، میتواند بستر شکلگیری یک گفتمان تازه باشد. اگر اساتید جوان، طراحان حرفهای و سیاستگذاران آموزشی، بهجای محافظهکاری، به بازتعریف آموزش فکر کنند، میتوان به پیشرفت این عرصه امیدوار بود.
به گزارش ایمنا آموزش گرافیک، پیش از آنکه انتقال نرمافزار و تکنیک باشد، باید بستری برای «دیدن»، «فهمیدن» و «بیان کردن» بسازد. هنر، زبان جامعه است و گرافیک، ترجمهی تصویری این زبان. آموزش گرافیک نیز، اگر از جنس زندگی نباشد، اگر به تن دانشجو و هنرجو اندازه نباشد، تنها تکرار شکلهای بیجان خواهد بود.



نظر شما