به گزارش خبرگزاری ایمنا، رسانههای آزاد، روزنامهها و مطبوعات در هر جامعهای از ارکان توسعه و دموکراسی بهشمار میآید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا، مرور عناوین مطبوعات کشور را بهصورت روزانه در دستور کار خود دارد.
روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «بازتعریف همسایگی در معادلات نوین» نوشت: «سفر «شهباز شریف» به ایران تنها یک دیدار رسمی نیست بلکه نشانهای از بازگشت دو قدرت همجوار به مسیر تعامل، گفتوگو و همکاری استراتژیک منطقهای است. ماشاالله شاکری، سفیر پیشین ایران در پاکستان با نگاهی تحلیلی به این سفر، آن را گامی مهم در احیای پیوندهای تهران و اسلامآباد میداند؛ پیوندهایی که گاه با سوءتفاهمها و فراز و فرودهای ژئوپلیتیک دچار سکتههای موقت شده، اما همواره ظرفیت بازسازی و تقویت را در خود حفظ کرده است.
شاکری با اشاره به نقش ایران در بحران اخیر میان هند و پاکستان میگوید: «جمهوری اسلامی ایران با وجود حجم بالای درگیریها و پروندههای باز در سیاست خارجی، در این بحران نقشآفرینی متوازنی داشت؛ نهتنها بیطرفانه، بلکه فعال و خیرخواهانه وارد عمل شد و مسیر گفتوگو و آتشبس را تقویت کرد.» این دیپلمات پیشین تأکید دارد که در جهان متغیر امروز، تنها کشورهایی قدرت نرم و مؤثر خواهند داشت که بتوانند در حاشیههای پیرامونی خود امنیت تولید کنند، ابتکار دیپلماتیک ارائه دهند و به میانجیگری اعتمادسازی تبدیل شوند.
در همین راستا، سفر نخستوزیر پاکستان به تهران میتواند پاسخی عملی به همین نقشآفرینی ایران باشد و امکانی را برای همافزایی در حوزههایی چون مبارزه با تروریسم، توسعه مناطق مرزی، همکاری در کریدورهای ترانزیتی و انرژی، و حتی هماهنگی سیاسی در موضوعات حساس منطقهای مانند افغانستان فراهم آورد. شاکری در پایان تحلیل خود، از این فرصت بهعنوان نقطه عطفی یاد میکند که اگر با درایت و دوراندیشی مدیریت شود، میتواند به شراکتی پایدار و آیندهنگر میان ایران و پاکستان بینجامد؛ شراکتی که نهفقط منافع تهران و اسلامآباد، بلکه امنیت و توسعه آسیای جنوبی و مرکزی را نیز در برخواهد گرفت. سالهاست که مقامهای ایران و پاکستان از ضرورت مهار ناامنیهای مرزی میگویند اما واقعیت صحنه، چیز دیگری روایت میکند. حالا در جریان سفر «شهباز شریف» به تهران، دوباره چشمها به این مرز دوخته شده است که شاید گفتوگوی صریح امنیتی بتواند از آن گرهگشایی کند.
محسن روحی صفت، دیپلمات پیشین، در گفتوگو با «ایران» به این واقعیت تلخ اشاره میکند. او معتقد است که این سفر میتواند نخستین گام در «احیای دیالوگ امنیتی واقعی» میان تهران و اسلامآباد باشد. اما در عین حال هشدار میدهد: «سالهاست از ضرورت همکاری امنیتی گفتهایم، اما مرزهای ناامن هنوز همانجاست. حرفها هنوز به عمل بدل نشدهاند.» درد مشترک اما درمانهای متفرق، توصیف دقیقی از وضعیت فعلی است. روحی صفت با استناد به روایت شاکری درباره اهمیت همکاری امنیتی دو کشور میگوید: «هم ایران و هم پاکستان از شرایط امنیتی در نواحی مرزی لطمه میبینند، اما پاکستان در ماههای اخیر آسیبپذیرتر شده؛ نهتنها از ناحیه تروریسم، بلکه بهخاطر فقدان توسعه متوازن.» شاکری در این تحلیل، امنیت را نه حاصل عملیات پلیسی، بلکه ثمره «برنامهریزی توسعهمحور» میداند؛ جایی که عقبماندگی زیرساختی، خاک حاصلخیزی برای رشد افراطگرایی فراهم میکند؛ تهدیدی مشترک اما کنترلناپذیر برای هر دو طرف.
با همه اینها، دیپلماسی همچنان بهترین داروی سوءتفاهمهاست. روحیصفت میگوید: «سفر نخستوزیر پاکستان به تهران، هرچند دیرهنگام اما نشانهای مثبت است. وقتی گفتوگو از حالت کلیشهای خارج شود، امکان شکلگیری اراده سیاسی هم فراهم میشود. این اراده میتواند به رنج مشترک مردم دو سوی مرز پایان دهد.»
در پایان، امید به این است که این دیدار فقط یک صفحه دیگر از دفتر دیپلماسی نباشد؛ بلکه سرآغازی باشد برای فصلی تازه در همکاری امنیتی، توسعهای و انسانی میان تهران و اسلامآباد که در آن، مرز دیگر نماد تهدید نباشد، بلکه به پلی برای همگرایی و ثبات بدل شود.»
روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «رأی قاطع مردم لبنان به مقاومت حزبالله قدرتش را به رخ کشید» نوشت: «فهرستهای انتخاباتی «توسعه و وفاداری» وابسته به مقاومت (جنبش امل و حزبالله) در انتخابات جنوب لبنان به پیروزی قاطع دست یافتند و در شهرها و روستاهای مختلفی از جمله شقرا، جویا، عیترون و النبطیه پیشتاز رقابت شدند؛ بدین ترتیب جنبش محبوب حزبالله، در میان انبوهی از تبلیغات دشمنان مقاومت، قدرت خود را یکبار دیگر به رخ کشید.
جنوب لبنان، که در طول دهههای گذشته همواره خط مقدم مقابله با اشغالگری رژیم آپارتاید اسرائیل بوده، بهحق پایگاه مردمی و عقیدتی مقاومت در لبنان شمرده میشود. محبوبیت گسترده حزبالله و جنبش امل در این منطقه نهتنها ریشه در نقش محوری آنان در آزادسازی مناطق اشغالی دارد، بلکه در پیوند عمیق آنها با زندگی روزمره مردم جنوب نیز تجلی یافته است. پس از اشغال جنوب لبنان توسط رژیم اسرائیل در سال ۱۹۸۲ (۱۳۶۱ شمسی) و تشکیل نوار اشغالی تحت کنترل «ارتش جنوب لبنان» به رهبری «آنتوان لحد»، که تحت فرماندهی و حمایت مستقیم رژیم اسرائیل بود، گروههای مقاومت اسلامی، بهویژه حزبالله، به سرعت در این منطقه بسیج شدند. طی دو دهه نبرد سخت و پیگیر، حزبالله موفق شد با اتکا به مردمیترین پشتیبانی در روستاهای مرزی، مقاومت را نهادینه کرده و در سال ۲۰۰۰ (۱۳۷۹ شمسی)، رژیم صهیونیستی را وادار به عقبنشینی بیقید و شرط از اغلب مناطق اشغالی جنوب لبنان کند؛ عقبنشینیای که نقطه عطفی در تاریخ نبردهای «اعراب و اسرائیل» و نخستین پیروزی از این نوع بدون مذاکره یا امتیازدهی محسوب میشود.
در جریان جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ (۱۳۸۵ شمسی)، جنوب لبنان بار دیگر آماج شدیدترین حملات هوایی و زمینی رژیم آپارتاید قرار گرفت، اما مردم این منطقه نهتنها از مقاومت فاصله نگرفتند، بلکه بار دیگر با پشتیبانی لجستیکی، پناهدادن به رزمندگان، و حتی مشارکت مستقیم در امدادرسانی، به نماد استقامت ملی تبدیل شدند. پس از جنگ، حزبالله با بازسازی سریع زیرساختهای تخریبشده، کمکهای مستقیم به خانوادههای آسیبدیده و اجرای پروژههای عمرانی، بر محبوبیت خود افزود و تصویر یک نیروی صرفاً نظامی را به بازیگری تمامعیار در عرصه اجتماع و خدمات عمومی گسترش داد. همچنین جنبش امل، که پیشینهای قدیمیتر دارد و با نام سید بزرگ ایرانی، «موسی صدر»، در ذهنها گره خورده است، همواره با پایگاه اجتماعی مستحکم در نبطیه، صور، بنت جبیل و دیگر مناطق شیعهنشین جنوب شناخته شده و مکمل نقش میدانی حزبالله بوده است. گرچه امل سالهاست که در حاشیه حزبالله است، اما نامِ «صدر» همچنان امل را محبوب نگاه داشته است.
در انتخابات مختلف، از جمله انتخابات پارلمانی سالهای ۲۰۰۹، ۲۰۱۸ و ۲۰۲۲ (۱۳۸۸، ۱۳۹۷ و ۱۴۰۱ شمسی)، فهرست مشترک حزبالله و امل تقریباً تمامی کرسیهای حوزههای جنوب را با آرای بالا تصاحب کردهاند، که بیانگر وفاداری قوی مردمی است. در کنار این موارد، مناسبتهای فرهنگی و دینی مانند اربعین حسینی یا مراسمهای سالگرد شهادت فرماندهان مقاومت، با حضور گسترده مردم جنوب و حتی جوانان متولد پس از دوران اشغال، گواهی دیگر بر عمق ریشههای مقاومت در جنوب لبنان است. در این منطقه، مقاومت نه یک انتخاب سیاسی، بلکه بخشی از هویت تاریخی و دینی مردم شده و هرگونه تهدید علیه حزبالله یا امل، از نظر بسیاری از اهالی جنوب، تهدیدی مستقیم علیه امنیت، عزت و حتی معیشت آنان تلقی میشود.
مجموعه این عوامل، نشان میدهد که پیروزیهای انتخاباتی مقاومت نه یک حادثه گذرا، بلکه انعکاس سرمایه اجتماعیای عمیق است که در دل رنج، مقاومت، و خدمات، شکل گرفته و تا امروز پابرجا مانده است.»
روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «کدام بینابین؟!» نوشت: «دور پنجم مذاکرات، تنها دوری بود که استیو ویتکاف تاکنون درباره آن اظهارنظر نکرده است. اینکه در این دور، چه حرفهایی بین طرفین رد و بدل شده مشخص نیست ولی خبر خروج زودهنگام نماینده ترامپ میتواند نشانی از رسیدن مذاکرات به یک نقطه نسبی بنبست باشد. البته این سکه، احتمالاً روی دیگری هم دارد و همانطور که گفته میشود، طرف عمانی یک طرح بینابینی برای خروج دو طرف از بنبست مذاکرات را مطرح کرد که مسیر را برای دستیابی به توافقی میانمدت که شاید مانع شکستی دیپلماتیک شود، هموار خواهد کرد تا به این ترتیب، تهران و واشینگتن آن را به معنی پذیرش خواسته خود از سوی طرف مقابل قلمداد کنند.
به دنبال مذاکرات جمعه گذشته، وزارت امور خارجه عمان به عنوان میانجی میان تهران - واشینگتن در بیانیهای اعلام کرد: «امیدواریم در روزهای آینده مسائل باقیمانده را روشن کنیم تا بتوانیم به سوی هدف مشترک دستیابی به توافقی پایدار و شرافتمندانه پیش برویم.» با گذشت پنج دور مذاکره غیرمستقیم میان ایران و آمریکا، یک بار دیگر درست شبیه به زمانی که مذاکرات منتهی به برجام در جریان بود، موضوع اتفاقنظر طرفین درباره یک «طرح موقت» قوت گرفته و این همان مسئلهای است که ایران بارها به آن «نه» گفته است. در روزهای اخیر و به ویژه پس از مذاکرات روز جمعه در رم، با تکیه بر گمانهزنیها درباره تبادل مسائل جاری در مذاکرات، برخی گزارشها به نقل از یک مقام امریکایی که نامش فاش نشد، با اشاره به آخرین دور مذاکرات به این موضوع تکیه داشت که ایالات متحده در این گفتوگوها از خواسته خود درباره توقف کامل غنیسازی اورانیوم در ایران صرفنظر نکرده، اما همزمان مسائل دیگر نیز مورد بحث قرار گرفته است و واشینگتن در حال بررسی «امکان تعلیق برخی از تحریمها علیه ایران» در چارچوب توافق موقت است.
در این بین، اسرائیلهیوم مدعی شد که در گفتوگوهای اخیر امکان دستیابی به یک توافق مقدماتی مطرح شده و طرف ایرانی گامهایی را برخواهد داشت که نشاندهنده تمایل تهران به «چشمپوشی کامل از تسلیحات هستهای» باشد.
یکی از نکات مهم که به رسانهای شدن هرچه بیشتر دیدگاه حرکت در مسیر شکلدهی به توافق موقت کمک کرده، خروج زودهنگام استیو ویتکاف از جلسه بود به خصوص که طرف امریکایی به سرعت درباره مذاکرات بیانیهای صادر نکرد و به نظر میرسد که طرف امریکایی با شکلدهی به چنین فضایی از آن برای اعمال خواستههای خود استفاده میکند. سیدعباس عراقچی، وزیر خارجه و رئیس تیم مذاکرهکننده، در جریان جلسه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با ارائه گزارشی از مذاکرات غیرمستقیم میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا به اعضای کمیسیون، تأکید کرد: «جمهوری اسلامی ایران تحت فشار مذاکره نمیکند و دیپلماسی ما بهصورت هوشمندانه و صرفاً در موضوع هستهای ادامه دارد. سیاست جمهوری اسلامی ایران روشن است و تحت فشار، تهدید یا تطمیع قرار نمیگیرد.» وزیر امور خارجه همچنین به مخالفت رژیم صهیونیستی با غنیسازی اورانیوم در داخل ایران اشاره کرد و گفت که در صورت وقوع جنگ در منطقه، تمامی کشورها آسیب خواهند دید و کل منطقه تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
رئیس تیم مذاکرهکننده ایران، پس از این جلسه، در جمع خبرنگاران گفت: «مذاکرات، نبرد ارادههاست که جریان دارد و در این این نبرد ارادهها ما دلمان به قاطبه مردم ایران به خصوص نمایندگان مجلس گرم است.» وی افزود: «عاقبت این مذاکرات از نظر ما وقتی است که حقوق مردم ایران تأمین شده باشد.» وزیر خارجه با اعلام موضع صریح ایران به روشنی نشان داد که آنچه از آن با عنوان طرح بینابینی سخن گفته میشود، خیلی هم طرح بینابینی نیست و وزنه برآورد مطامع آمریکا در آن سنگینتر است: «نه عجلهای داریم و نه تأخیری ایجاد میکنیم. البته عجله برای اینکه هر یک ساعتی که زودتر تحریمها برداشته شود، ما دریغ نمیکنیم و فعالیت خواهیم کرد ولی نه به قیمت از دست رفتن حقوق مردم ایران.»
رئیس دستگاه دیپلماسی افزود: «ما با صبر و آرامش و با طمأنینه مذاکره میکنیم، حقوق مردم ایران کاملاً روشن است و درباره آن ایستادگی میکنیم و از حقوق مردم کوتاه نخواهیم آمد که از جمله آن حقوق در حوزه انرژی هستهای، بحث غنیسازی است که موضع ما درباره آن کاملاً روشن است.» عراقچی همچنین درباره دور ششم مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا عنوان کرد: «دور بعدی مذاکرات هنوز مشخص نیست.»
روزنامه وطن امروز در صفحه نخست امروز خود تیتر «نمایش صحرا» را برگزید و نوشت: «عربستان سعودی به عنوان بزرگترین صادرکننده نفت جهان، در سالهای اخیر تلاشی جاهطلبانه را برای بازتعریف جایگاه خود در نظام جهانی آغاز کرده است. در مرکز این تحولات، محمد بنسلمان، ولیعهد و حاکم بالفعل این کشور، با طرح «چشمانداز ۲۰۳۰» نقشه راهی برای کاهش وابستگی به نفت و تبدیل اقتصاد تکمحصولی به اقتصادی متنوع و پویا ترسیم کرد. این طرح که سال ۲۰۱۶ رونمایی شد، بر توسعه بخشهایی مانند گردشگری، فناوری و تولید متمرکز است.
اما این مسیر با موانع عمیقی همراه است: کسری بودجه فزاینده، بدهی عمومی رو به رشد، کاهش درآمدهای نفتی و تعهدات مالی هنگفت به ایالات متحده در دوره دونالد ترامپ. در این میان، نمایشهای پرزرقوبرق ثروت در حوزههایی مانند ورزش، فستیوالهای فرهنگی و پروژههای عظیم زیرساختی، پرسشهایی اساسی درباره منطق و پایداری این سیاستها مطرح میکند. آیا این هزینههای کلان تلاشی برای نمایش اقتدار جهانی است یا پوششی برای پنهان کردن شکنندگیهای اقتصادی و سیاسی؟ این گزارش به بررسی این تناقضات میپردازد و تصویری جامع از وضعیت کنونی عربستان ارائه میدهد.
عربستان با چالشهای مالی بیسابقهای مواجه است. وزارت دارایی این کشور گزارش داده بدهی عمومی تا پایان سه ماه اول ۲۰۲۵ به بیش از ۱.۱ تریلیون ریال سعودی (۲۹۰ میلیارد دلار) رسیده است، رشدی ۱۵ درصدی نسبت به سال گذشته. این افزایش در حالی رخ میدهد که درآمدهای نفتی - که بیش از ۷۰ درصد بودجه دولت را تشکیل میدهد - تحت فشار کاهش قیمت جهانی نفت و سیاستهای اوپکپلاس برای محدود کردن تولید قرار دارد. شاخص نفت برنت در سال ۲۰۲۴ به طور میانگین ۸۰ دلار در هر بشکه بود، در حالی که صندوق بینالمللی پول قیمت ۹۱ دلار را برای تعادل بودجه عربستان و تا ۱۰۸ دلار را برای تأمین مالی پروژههای داخلی، از جمله شهر هوشمند نئوم و نمایشگاه جهانی ۲۰۳۰ ضروری میداند. این شکاف عمیق، دولت سعودی را به استقراض گسترده و فروش بخشی از داراییهای استراتژیک بویژه سهام شرکت نفتی آرامکو واداشته است.
البته آرامکو، قلب تپنده اقتصاد عربستان، خود در تنگنای مالی قرار دارد. این شرکت که ۸۱.۵ درصد سهام آن متعلق به دولت و ۱۶ درصد دیگر تحت مالکیت صندوق سرمایهگذاری عمومی (PIF) است، سال ۲۰۲۴ شاهد کاهش سود خالص از ۱۲۱.۳ میلیارد دلار به ۱۰۶.۲ میلیارد دلار بود. پیشبینیها حاکی از کاهش ۳۰ درصدی سود تقسیمی آرامکو در سال ۲۰۲۵ به ۸۵.۴ میلیارد دلار است، در مقایسه با ۱۲۴ میلیارد دلار در سال گذشته. این کاهش مستقیماً بودجه دولت را تحت تأثیر قرار میدهد، زیرا آرامکو منبع اصلی تأمین مالی پروژههای چشمانداز ۲۰۳۰ و هزینههای جاری دولت است. گزارشهای رویترز نشان میدهد آرامکو در حال بررسی فروش بخشی از داراییهای خود، از جمله برخی میادین نفتی و زیرساختهای کلیدی، برای جبران کسری نقدینگی است. این اقدام، اگرچه در کوتاهمدت منابع مالی ایجاد میکند، در بلندمدت میتواند کنترل عربستان بر مهمترین دارایی اقتصادیاش را تضعیف کند و وابستگی به سرمایهگذاران خارجی را افزایش دهد.
در این شرایط بحرانی، تعهدات مالی عظیم به ایالات متحده پرسشبرانگیز است. اردیبهشت سال جاری کاخ سفید از توافقی خبر داد که بر اساس آن ریاض متعهد به سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری در اقتصاد آمریکا شده است؛ توافقی که شامل قراردادهای تسلیحاتی، سرمایهگذاری در فناوریهای پیشرفته و پروژههای زیرساختی میشود. برخی منابع حتی از پیشنهاد اولیهای تا سقف یک تریلیون دلار سخن گفتهاند؛ پیشنهادی که بنسلمان با احتیاط به آن پاسخ داده است. این قراردادها که به گفته کاخ سفید «بزرگترین توافق تسلیحاتی تاریخ» را شامل میشود، بخشی از استراتژی عربستان برای تقویت اتحاد استراتژیک با ایالات متحده در برابر رقبای منطقهای مانند ایران و نفوذ چین در غرب آسیاست اما این تعهدات در حالی مطرح میشود که کسری بودجه عربستان در سال ۲۰۲۵ به ۱۰۱ میلیارد ریال رسیده و فشار مالی بر دولت بیسابقه است.»
روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود تیتر «موشک های روسیه و تردیدهای آمریکا» را برگزید و نوشت: «شنبه شب روسیه بار دیگر با حملهای گسترده از موشکها و پهپادها، اوکراین را هدف قرار داد. این حمله که به گفته مقامات اوکراینی یکی از بزرگترین بمبارانهای هوایی از نظر تعداد تسلیحات بود، دست کم ۱۲ کشته، از جمله سه کودک، بر جای گذاشت. این دومین حمله بزرگ در دو روز متوالی بود و تردیدهای جدی درباره نیت مسکو در مذاکرات صلح شکنندهای که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، واسطه آن شده، ایجاد کرد.
ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین، در تلگرام نوشت: «جهان ممکن است آخر هفتهها استراحت کند، اما جنگ نه آخر هفته میشناسد و نه روز کاری. سکوت آمریکا و دیگران فقط پوتین را جسورتر می کند». این حمله که چندین ساعت طول کشید، شامل حدود ۴۰۰ موشک و پهپاد، از جمله ۹ موشک بالستیک بود که پدافند هوایی اوکراین، با منابع محدود خود، نتوانست آنها را رهگیری کند. زلنسکی این حمالت را «عمدا» علیه غیرنظامیان توصیف کرد و گفت که ساختمانهای مسکونی، خوابگاههای دانشگاهی و تأسیسات صنعتی هدف قرار گرفتهاند. اما وزارت دفاع روسیه مدعی شد این حمله «گسترده» برای هدف قرار دادن تأسیسات تولید نظامی اوکراین انجام شده و اهداف آن محقق شده است.
به گفته نیروی هوایی اوکراین، برخی از موشکهای استفاده شده در این حمالت ساخت کره شمالی و تقریباً تمام پهپادها از سوی دیگر حامیان مسکو طراحی شده بودند. استفاده از این تسلیحات، وابستگی فزاینده روسیه به متحدان ضد غربی خود را برای ادامه جنگ نشان میدهد. این در حالی است که اوکراین، با وجود دریافت برخی سامانههای پدافندی از متحدان غربی، هرگز منابع کافی برای دفاع از کل کشور را نداشته است. این کمبود، اوکراین را وادار کرده تا سامانههای محدود خود، از جمله پاتریوت های آمریکایی را مرتب بین شهرها جابه جا کند تا حمالت بعدی را پیش بینی کند. نتیجه این محدودیت، آسیب پذیری اکثر جمعیت اوکراین در برابر حمالت شبانه روسیه است.
در همین حال، دونالد ترامپ به تازگی در گفت وگویی تلفنی با رهبران اروپا، از جمله امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه، فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، جورجیا ملونی، نخست وزیر ایتالیا، اورزوال فون در الین، رئیس کمیسیون اروپا و ولودیمیر زلنسکی، درباره جنگ اوکراین صحبت کرد. به نوشته وال استریت ژورنال و به گفته چهار مقام ارشد اروپایی، اظهارات ترامپ در این تماس پراکنده و گاهی متناقض بود. او از یک سو گفت والدیمیر پوتین به دلیل برتری در جنگ، آماده پایان دادن به آن نیست، اما از سوی دیگر مدعی شد که پوتین در نهایت صلح میخواهد، البته با شرایط مدنظر روسیه. کارولین لیویت، سخنگوی کاخ سفید، این روایت را رد کرد و گفت ترامپ هرگز نگفته پوتین آماده پایان جنگ نیست، بلکه تأکید کرده که پوتین خواهان صلح است.
تغییر موضع ناگهانی ترامپ در تماسی دیگر با رهبران اروپا، شامل مکرون، مرتس، ملونی و استارمر، نخست وزیر بریتانیا، گفته بود اگر پوتین آتش بس را نپذیرد، ممکن است تحریمهایی اعمال کند. اما تا روز دوشنبه، او از این موضع عقب نشینی کرد و گفت هنوز آماده اعمال تحریم نیست. او ترجیح داد مذاکرات سطح پایین بین روسیه و اوکراین در واتیکان آغاز شود. این تغییر موضع، رهبران اروپا را که امیدوار بودند بتوانند او را به فشار بر پوتین ترغیب کنند، ناامید کرد.»
روزنامه دنیای اقتصاد در صفحه نخست امروز خود تیتر «توافق؛ ممکن اما مبهم» را برگزید و نوشت: «دنیس رأس، تحلیلگر و دیپلمات باسابقه آمریکایی با اشاره به نشانههای در حال ظهور توافق ایران و آمریکا، به مساله مهم غنیسازی در این مذاکرات اشاره و ادعا کرده است که یکی از راهحلهای جایگزین میتواند حفظ ساختار غنیسازی با سانتریفیوژهای ساده و نه پیشرفته باشد.
دولت دونالد ترامپ در زمینه تعرفهها و مذاکرات هستهای ایران، بهروشنی بیان نمیکند که دقیقاً چه میخواهد. پایگاه خبری نشنال این ترست در مطلبی به قلم دنیس رأس، عضو ارشد اندیشکده واشنگتن برای مطالعات شرق دور و دیپلمات اسبق آمریکایی، نوشت که دونالد ترامپ شاید رئیسجمهور متعارف و مرسومی نباشد، اما در یک سنت از سیاست خارجی آمریکا جای میگیرد.
شعار «اول آمریکا» ی ترامپ نمایانگر جنبشی در دهه ۱۹۳۰ برای دور نگه داشتن آمریکا از جنگها بود؛ اما در واقع، این شعار بازتاب سنتی است که از زمان استقلال آمریکا تا بخش زیادی از قرن نوزدهم راهنمای سیاست خارجی کشور بوده است. ما هیچگاه انزواطلب نبودهایم؛ بلکه یکجانبهگرا بودهایم. اتحادها آزادی عمل ما را محدود میکردند. بنیانگذاران آمریکا نمیخواستند به کشورهای دیگر بهویژه قدرتهای اروپایی وابسته شوند، چون این اتحادها ما را وارد درگیریهای بیپایان میکرد. تجارت راهنمای ما بود.
همچنین، توماس جفرسون درحالیکه باور داشت ارزشهای ما جهانیاند، به تحمیل آنها اعتقادی نداشت. جان کوئینسی آدامز نیز با اینکه به «استثناگرایی» آمریکا باور داشت، اما هراس داشت که شاید آمریکا به واسطه تحمیل اصول مطلوب خود به دیگران در سطح بینالمللی، پرستیژ و ارزشهای خود را ازدسترفته ببیند. او در سال ۱۸۲۱ گفت: «آمریکا برای نابودی هیولاها به خارج نمیرود. این کشور خیرخواه آزادی و استقلال همگان است و تنها مدافع و حامی آزادی خود است.»
فقدان اهداف روشن فقط مختص ترامپ نیست. در واقع، رؤسای جمهور دموکرات و جمهوریخواه اغلب به دلایل گوناگون اهداف مشخصی نداشتهاند: برخی در تعریف اهداف خود دقت نکردند (باراک اوباما در لیبی)، برخی پیامدهای بلندمدت اهداف خود را نفهمیدند (جورج دبلیو بوش در عراق)، برخی اهداف را به دلایل سیاسی برگزیدند (لیندون بی. جانسون در ویتنام)، و برخی دیگر اهداف را در سطحی بسیار کلی مطرح کردند که اجرای آنها را دشوار میکرد (ترامپ در غزه). همانند هر دولت دیگری، رئیسجمهور به افرادی در اطراف خود نیاز دارد تا مطمئن شود اهداف با منافع ما سازگار و قابل دستیابی هستند.
یک عامل دیگر که ممکن است هنر دیپلماسی ترامپ را تضعیف کند، گرایش او به مطرحکردن خواستههای حداکثری و سپس عقبنشینی از آنهاست. در نهایت، طرف مقابل این الگو را تشخیص میدهد و خود را با آن تطبیق میدهد. بااینحال، ترامپ بهطور غریزی مفهوم اهرم فشار را درک میکند. چالش او این است که آن را با اهداف مشخص پیوند دهد و از تمام ابزارها - نه فقط برخی - برای دستیابی به آنها استفاده کند.»
نظر شما