به گزارش خبرگزاری ایمنا، گاهی یک نغمه، کاری میکند که هزار واژه از آن عاجزند؛ گاهی یک ملودی، رساتر از بلندترین منبرها سخن میگوید. موسیقی، اگر از عمق صداقت بجوشد و به دستان هنرمندی بیدار سپرده شود، نهتنها دلها را میرباید که مرزها را درهم میشکند؛ از کارون تا دانوب، از آسمان تهران تا میدان سرخ، از کوچههای زخمی خرمشهر تا شهرهای محاصرهشده غزه، یک نوای ایرانی، میتواند راه خود را از خاورمیانه بگشاید و در جان مردمان جهان طنین بیندازد و بگوید: «ما زندهایم، با زخمهایمان، با ترانههایمان.»
موسیقی، آنگاه که با حقیقت آمیخته شود، خود حقیقت میشود؛ دیگر نه وسیلهای برای فرار از رنج که آیینهای برای دیدن آن است؛ وقتی حنجرهای از درد مردم بخواند و ضرباهنگی از تپش دل یک ملت بجوشد، آوا به اسلحه بدل میشود، ملودی، مرهم میگردد و نتها، به خط مقدم جبهه مقاومت میپیوندند.
مگر نه آنکه در سوم خرداد، ترانهای ساده از قاب تلویزیون بیرون جَست، بر شانههای مردم نشست و اشک هزاران مادر را به بغضی ملی پیوند زد؟ مگر نه آنکه در سالهای آتش و آوار، موسیقی شد زبان بیتابیها، راوی شبهای بی چراغ؟
اکنون نوبت موسیقی ایرانی است تا فراتر بیندیشد؛ نه برای صحنههای جشنوارههای غرب، که برای دلهایی که هنوز به صدای حق ایمان دارند؛ دلهایی که نغمهی حقیقت را از پژواک فریب بازمیشناسند.
اگر شوری از یک ملودی بتواند وجدان جهان را بیدار کند، چرا ما هنوز در بند گوشههایی بیرمق و تکراری اسیریم؟ موسیقی، اگر ریشه در معنا بدواند، نیازی به ترجمه ندارد. لالایی مادران جنوب، طنین درد مشترک همهی مظلومان دنیاست. چاووشخوانی کوچ، پژواک آوارگی فلسطینی است. آنگاه که موسیقی از ابتذال و تقلید رها شود، نهتنها مرهم دل ایرانی، بلکه پیامآور روح یک ملت برای جهانی سرگشته میشود.
اما این رهایی، از درون ما آغاز میشود. باید جسارت آفریدن را در خود زنده کنیم؛ بدانیم که هنر، با تکرار لهو و مطرب زنده نمیماند، بلکه در کشف گوشههای نو، در زایش نغمههای متعالی، تداوم مییابد. موسیقی میتواند حماسه بیافریند؛ چنانکه آفریده است. یک نغمه میتواند جان ببخشد، بیدار کند، ملتها را از رخوت بیرون آورد. از این رو، موسیقی دیگر تنها هنر نیست؛ مسئولیت است.
و مگر نه اینکه رهبر این ملت، سالها پیش، با نگاهی پدرانه و زبانی روشن، اهل هنر را به همین راه فراخواندند؟ آنگاه که فرمودند: «هنر انسانی، بینهایت است. اگر به این اصل معتقدید، چه لزومی دارد گوشههای مطربی و لهوی را که موجد تحرکات فیزیکی است، از موسیقی حذف نکنید؟ شما میتوانید با حذف آن گوشههای مخرب، گوشههای جدیدی به وجود آورید… موسیقیای ارزشمند است که انسانهای خردمند و صاحب اندیشه و افرادی که یک حرکت و تشخیصشان گاهی دنیایی را تکان میدهد، از آن بهره ببرند و استفاده کنند… من اگر چه «علیاف» را نمیشناسم و شور او را نشنیدهام؛ اما میدانم «شور» چیست و میدانم که انسانی با قریحه، میتواند با یک آهنگ، ملتی را منقلب کند و تکان دهد. به دنبال مسائلی چنین، در وادی موسیقی باشید.»


نظر شما