به گزارش خبرگزاری ایمنا، رسانههای آزاد، روزنامهها و مطبوعات در هر جامعهای از ارکان توسعه و دموکراسی بهشمار میآید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا، مرور عناوین مطبوعات کشور را بهصورت روزانه در دستور کار خود دارد.
روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «تخریب شبکههای حمایتی رقیب؛ هدف ترامپ از اصلاحات اداری» نوشت: «مسنترین رئیسجمهوری تاریخ آمریکا، اولین فرد از ابتدای قرن بیستم که دو دوره غیرپیاپی وارد کاخ سفید شد، نامزدی که اولین و دومین تلاش زنان برای رئیسجمهوری شدن را به شکست کشاند و چندین ویژگی استثنایی دیگر؛ رفتار سیاسی دونالد ترامپ را بیش از دیگر رؤسایجمهوری آمریکا مستعد تحلیلهای «خصلتی» و «روانکاوانه» کرده است.
دو فیلتر «استثنایی بودن ترامپ به عنوان یک پرسونای سیاسی – تلویزیونی» و نیز «حساسیت طبیعی جامعه ایران به مواضع او درباره کشورشان»، شاید باعث شده برای فهم منظومه سیاستهای ترامپ به عنوان کلیت منسجمی که هدف روشنی را تعقیب میکند، کمتر تلاش شود. این مسأله در موضوع معلق کردن برنامههای حمایت مالی دولت آمریکا از پروژههای بینالمللی مشهود بود. ناظرانی این تصمیم را به میل شخصی ترامپ برای کاهش تنش با تهران و در نتیجه، قطع کمک به پروژههای مرتبط با ایران تفسیر کردند. حال آنکه در آنچه تعلیق شد، سهم برنامههای مربوط به ایران ناچیز و چهبسا قابل صرفنظر کردن بود.
فاصله گرفتن از تحلیلهای شخصیت شناسانه و قرار دادن ترامپ در تصویر بزرگتر جریانهای سیاسی مشابه جهانی، به فهم واقع بینانهتر اقدامات ریز و درشت وی و حتی درک مواضع آتی او درباره ایران کمک خواهد کرد.
ترامپ به رغم نوسان در مواضع، انتصابهای غیرمعمول، صدور فرمانهایی که خیلی زود پس گرفته شدهاند یا شهرت داشتن به پیشبینی ناپذیر بودن، به میزان قابل توجهی به دستورالعملهای امتحان پس داده گروه رهبرانی عمل کرده است که به آن تعلق دارد.
نگاهی به مجموعه سیاستهای ۱۰۰ روز اول ریاست جمهوری ترامپ نشان میدهد اقدامات او، به رغم ظاهر آشفتهشان، از الگوی شناخته شده دیگر رؤسای قوه مجریهای تبعیت میکند که از طریق قدرت اجرایی مشغول تضعیف زیرساختهای دموکراتیک و استمرار حضور خود در قدرت هستند. «ویکتور اوربان» در مجارستان، «ولادیمیر پوتین» در روسیه و «رجب طیب اردوغان» در ترکیه مثالهای شناخته شده این گروه از رهبران راستگرا در جهان هستند که با دنبال کردن موفق دو هدف فوق، باعث تثبیت جایگاه کشورهایشان به عنوان نمونههای «عقبگردهای دموکراتیک» یا «دموکراسیهای پسرونده» شدهاند.
ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری خود حتی سریعتر از سه رهبر ذکر شده سلسله اقداماتی غیر مستقیم اما مؤثر را با هدف تضعیف جایگاه رقبای سیاسی به اجرا گذاشت. از آن جمله برنامهای بود که دپارتمان تازه تأسیس «کارایی دولت» به رهبری «ایلان ماسک» از اولین روزهای بعد از تحلیف آغاز کرد. به دنبال آن، دستورات اجرایی متعددی، در ظاهر با هدف کلاسیک جمهوریخواهان؛ یعنی کم کردن مخارج دولت صادر میشدند. تعلیق ترکیب متنوعی از کمکهای عمرانی، بهداشتی، رسانهای، آموزشی و غذایی، در کنار اخراج و بازخرید کردن شمار قابل توجهی از کارکنان ادارههای دولتی بهویژه در حوزه آموزش و بهداشت عمومی از اقدامات انجام شده در این رابطه بود. اما گذشت زمان و انتشار اطلاعات بیشتر درباره برنامههای متوقف شده، و اثری که این توقفها بر کاهش بار مالی دولت گذاشته بودند، تردیدها درباره اهداف واقعی این سیاست را بیشتر کرد.
دولت ترامپ مدعی کاسته شدن ۲.۳ درصد از تعهدات دولت در نتیجه تعطیلی برنامههای کمکهای مالی خارجی است که البته ارزیابیهای مستقل، آن را بسیار کمتر برآورد کردهاند. فارغ از اینکه این عدد چقدر دقیق باشد، پرسش اصلی این است: در حالی که ۳۶ درصد بودجه دولت صرف پرداختهای بازنشستگی، حمایتهای اجتماعی و دفاعی میشود، هر ادعایی درباره کاهش هزینههای دولت بدون کاهش معنادار بودجه این بخشها را تا چه حد باید جدی گرفت؟
حدود ۷۲ میلیون نفر در آمریکا دریافت کننده انواع پرداختهای تأمین اجتماعی هستند و زندگی ۱۰ میلیون آمریکایی وابسته به نیروها و صنایع دفاعی است. حساسیت گروههای بزرگ ذینفع، خط سرخی است که هر سیاستمداری را از دستکاری بودجههای آنها میترساند.»

روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «غلطهای زیادی ترامپ در ریاض» نوشت: «در حالی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، بار دیگر در یک شوی تبلیغاتی در عربستان، ایران را تهدید به «سرکوب» کرد، تنها دقایقی بعد، با تناقضی آشکار، از تمایل خود برای پایان دادن به اختلافات و رسیدن به توافق با تهران سخن گفت. این مواضع متضاد، نه از قدرت، بلکه از سردرگمی و ناتوانی مردی حکایت دارد که از چهارساله دوره اول ریاستجمهوریاش تا اکنون عربده میکشد، اما دستاوردی جز شکست تحریمها و تحقیر در برابر مقاومت منطقهای ایران به دست نیاورد.
دونالد ترامپ، نماد ورشکستگی اخلاقی و سیاسی آمریکا، بار دیگر در همایش سرمایهگذاری عربستان و آمریکا، علیه جمهوری اسلامی ایران لفاظی کرد. گزافهگوییهایی که نشاندهنده دستوپا زدن یک سیاستمدار بیبرنامه و روانپریش است که برای جلب توجه هرچه بیشتر به خود دست به هر کاری میزند. مردی که روزگاری با رقص شمشیر کنار شیوخ سعودی عکس یادگاری میگرفت، اکنون در حالی از مقابله با ایران سخن میگوید که میداند تمام نقشههایش برای اعمال فشار حداکثری و مقابله با جمهوری اسلامی ایران یکی پس از دیگری با شکست مواجه شدهاند.
دونالد ترامپ، این خودشیفته متوهم و سیاستمدار در آستانه زوال عقل، بار دیگر در یک شوی تبلیغاتی، زبان به تهدید علیه جمهوری اسلامی ایران گشود؛ تهدیدهایی که نه نشانهای از قدرت، بلکه اعترافی تلخ به شکستهای پیدرپی سیاستهای کاخسفید در مواجهه با ایران است. مردی که در طول چهار سال زمامداریاش، کاری جز گندهگویی و تحریمهای بیحاصل نکرد- تحریمهایی که خودشان نیز به شکست آنها اذعان دارند- حالا دوباره با توهم «سرکوب ایران»، میخواهد برای شیوخ نفتی عرضاندام کند.
پشت این عربدهکشی حاصل از یک شکست بزرگ، یک حقیقت انکارناپذیر پنهان است؛ ترامپ، چه در قدرت باشد و چه در حاشیه، از قدرت فزاینده جمهوری اسلامی ایران برای بیرونراندن آمریکا از منطقه و تثبیت نقش اثرگذار ایران در معادلات غرب آسیا، عمیقاً واهمه دارد. ترامپ در این نشست، در حالی که چشم به دلارهای نفتی شیوخ عرب دوخته است، مدعی شد: «ما وظیفه داریم که رژیم ایران را سرکوب کنیم.»
این جملات، در واقع ترجمه سیاسی همان پروژه شکستخورده «فشار حداکثری» است که سالهاست از سوی آمریکا و نوکرانش پیگیری میشود اما هربار با سد مستحکم مقاومت ملت ایران مواجه شده است. او همچنین با فرافکنی مضحک گفت: «آمادهام به درگیریهای گذشته و اختلافات عمیقمان با ایران پایان دهم»؛ این جمله نه از زبان یک دیپلمات و سیاستمدار، بلکه از دهان دونالد ترامپ- همان کسی که در همین سخنرانی، ایران را تهدید به سرکوب کرد- بیرون آمد. ترامپ انگار فراموش کرده روزی با افتخار از «فشار حداکثری» بر ایران میگفت و از برجام خارج شد، حالا از پایان درگیری حرف میزند؛ آن هم در حالی که چند جمله پیشتر، از «وظیفه آمریکا برای سرکوب رژیم ایران» سخن گفته بود!
این تناقضگویی آشکار، پرده از آشفتگی ذهنی و بیثباتی سیاسی ترامپ برمیدارد. روزی در هیبت سگی که بیوقفه پارس میکند، تهدید و عربده میکشد، و روز دیگر در نقاب یک میانجی صلحطلب است و نقشی همچون «دوستی خالهخرسه» را بازی میکند. بیآنکه هنوز فهمیده باشد و بداند جمهوری اسلامی ایران، نه از فریادهای پوچ، هراسی دارد و نه فریب وعدههای پوشالی را میخورد.
حال باید پرسید آیا تحریمهایی که همزمان با چنین اظهاراتی اعمال میشوند، قرار است زمینهساز توافق باشند؟ تا زمانی که سیاست رسمی آمریکا بر پایه تهدید، تحریم و فشار بنا شده، هرگونه سخن از مذاکره، بیمعنا است. وزارت خارجه آمریکا در بیانیهای اعلام کرد: ما تحریمهایی را علیه یک شبکه بینالمللی که ارسال میلیونها بشکه نفت ایران به چین را تسهیل میکند، وضع کردهایم.»

روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «دشمن نمیتواند به حمله ما حمله کند» نوشت: «فرماندهان نظامی در حین مذاکرات هستهای پیشرو، حتی در حیطه کاری و عرف معمول خود کمتر سخن گفتهاند. این شاید اینبار بهانه را از دست نقزنهای داخلی که هر شکستی را در ادوار گذشته مذاکرات، بعدها با جستوجوی یک اظهارنظر یا حرکت نظامی به گردن نیروهای مسلح میانداختند، بگیرد. البته همسویی دیپلماسی با میدان همواره سازندهتر بوده است، و به همیندلیل گاهی که یک ابله خارجی تهدید نظامی میکند، پاسخ محکمی دریافت میکند.
هرچند رویکرد کلی نیروهای مسلح ایران «تهدید» نیست و پیام نوروزی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران از تختجمشید که صلحآمیز و درعینحال مقتدرانه توصیف شد، نشانه همین رویکرد کلی است. اینبار یک نماینده مجلس از سردار حاجیزاده نقلقولی را منتشر کرده است که نشانه آمادگی نیروهای مسلح ایران در اوج خود است. «دشمن نمیتواند به توانایی آفندی ما آسیب بزند.» معنای این سخن آن است که دشمن اگر بخواهد به ما حمله کند، ما نیز حمله میکنیم و دشمن قادر نیست مانع این حمله شود. ممکن است در حمله دشمن بخشهای پدافندی آسیب هم ببینند، اما این بهمعنای توان دشمن در جلوگیری از حمله ما نیست و این کار را در اوج قدرت انجام میدهیم.
دیروز سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی به نقل از فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در این کمیسیون حاضر شده بود گفت که تهدیدات مطرح شده دشمن بدون پایه است و دشمن توان آسیب زدن به سیستم آفندی جمهوری اسلامی ایران را ندارد.
ابراهیم رضایی درباره نشست دیروز کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی به خبرنگاران گفت: اعضای کمیسیون با فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دیدار کردند و در نشست با او، سردار حاجیزاده ضمن ارائه گزارشی از اقدامات، برنامهها و رویکردهای نیروی هوافضای سپاه، آخرین وضعیت منطقه به لحاظ امنیتی و نظامی و مواضع دشمن را تشریح کرد و گزارشی از تواناییهای دفاعی جمهوری اسلامی به ویژه در حوزه موشکی و پهپادی ارائه داد.
وی افزود: سردار حاجیزاده عملیاتهای وعده صادق ۱ و ۲ را تشریح کرد و گفت که عملیات وعده صادق ۲ بزرگترین عملیات موشکی جهان بود که در آن بیش از ۷۵ درصد موشکها به هدف خورد و موفق بود و دشمن صهیونیستی هم قادر به ایستادگی و مقاومت و مهار این حمله نبود. سردار حاجیزاده با اشاره به تهدیدات اخیر دشمنان گفت که این تهدیدات مطرح شده علیه جمهوری اسلامی، بدون پایه است و آسیب پذیری دشمن نسبت به گذشته بیشتر شده و دشمن توان آسیب زدن به سیستم آفندی جمهوری اسلامی ایران را ندارد.
همچنین سردار حاجیزاده در پاسخ به تبلیغات دشمن مبنی بر اینکه ایران ضعیف شده گفت که این تبلیغات ساخته و پرداخته رسانههای عبری و غربی است و تأکید داشت که قدرت جمهوری اسلامی ایران دست نخورده و ما قدرتمندتر از گذشته شدهایم. رضایی خاطرنشان کرد: اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی هم در این جلسه نظرات و دیدگاههای خود را بیان کردند و ضمن تجلیل از خدمات، مجاهدتها و ایثارگریهای نیروی هوافضای سپاه، بر حمایت قاطع از این نیرو و پشتیبانی از آن تأکید کردند.»

روزنامه وطن امروز در صفحه نخست امروز خود تیتر «کاسبی خانوادگی!» را برگزید و نوشت: «سفر «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا به ۳ کشور خلیجفارس یعنی عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی اگرچه از سوی دولت آمریکا به عنوان گشایشی بزرگ و نقطه عطفی در روابط منطقهای و آغاز فصلی جدید پس از ۱۰۰ روز اول پرفراز و نشیب دوره دوم ریاستجمهوری وی تبلیغ میشود اما نگاهی دقیقتر به واقعیات میدانی و تحلیل کارشناسانی که سفر ترامپ را مورد بررسی قرار دادهاند، تصویری متفاوت و انتقادی را نمایان میکند. این سفر بیش از آنکه حامل یک راهبرد منطقهای جامع برای حل بحرانها باشد، نمایش دیگری از سیاست «اول آمریکا» و رویکرد «معاملهگرایانه» ترامپ است که بر پایه منافع مالی و سودجویی فوری ایالات متحده و حتی منافع شخصی رئیسجمهور و خانواده او بنا شده و کمتر به نگرانیهای عمیق و واقعیات منطقه میپردازد.
تحلیل پیش رو با استناد به گزارش تحلیلی جامع ۱ «مؤسسه خاورمیانه» (MEI) نوشته شده که ۱۲ مه ۲۰۲۵ توسط جمعی از کارشناسان ارشد این مؤسسه نگاشته شده است. این گزارش با تمرکز بر نخستین سفر ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری خود به خاورمیانه، ابعاد شکست سیاستهای ترامپ و نتانیاهو در قبال منطقه در ماههای ابتدایی دوره دوم ترامپ را با نگاهی نقادانه تحلیل و نگاههای کارشناسان را درباره تأثیر این سیاستها و پاسخهای بازیگران منطقهای منعکس میکند.
بخشی از تحلیلگران، محرک اصلی این سفر را چیزی جز انگیزههای مالی و اقتصادی برای ایالات متحده نمیدانند. به گفته «اف گرگوری گاس سوم» ترامپ به این منطقه سفر میکند به همان دلیلی که «ویلی ساتن» به بانکها دستبرد میزد؛ چون پول آنجاست. گاس تأکید میکند این رئیسجمهور «معاملاتیترین» نگاه را دارد و در پی معاملاتی است که بتواند آنها را به عنوان آورنده پول و شغل به ایالات متحده برجسته کند، چه از طریق قراردادهای تسلیحاتی و چه وعدههای سرمایهگذاری از سوی کشورهای خلیجفارس. حتی «برایان کاتولیس» به صراحت میگوید «یک مساله که احتمالاً بحثهای سیاسی داخلی بیشتری را برانگیزد، منافع مالی شخصی است که انتظار میرود ترامپ و کسبوکار خانوادگیاش از روابطی که در خلیجفارس برقرار میکند، به دست آورند»، زیرا «اعضای خانواده او پیش از بازدید رئیسجمهور، در سراسر منطقه قراردادهای تجاری امضا کردهاند».
این تمرکز سودجویانه بر تجارت و سرمایهگذاری آمریکایی، به جای دیپلماسی معنادار و رسیدگی به ریشههای بیثباتی منطقهای، نشاندهنده ناکارآمدی و کوتهبینی رویکرد واشنگتن است. «کارن ای. یانگ» اشاره میکند درخواست اولیه ترامپ برای یک تریلیون دلار سرمایهگذاری عربستان در ایالات متحده «هرگز واقعبینانه نبود» و در شرایط کسری بودجه و نیازهای داخلی پادشاهی، «یک آرزوی صرف» است. او هشدار میدهد «دشوار است تصور کرد چگونه دولت ترامپ نیازهای شرکا را در ایدئولوژی فعلی «اول آمریکا» ی خود مرکز قرار دهد» و این نشان میدهد رویکرد ترامپ حتی با هدف ظاهری «مشارکت» نیز در تضاد است.
در کنار رویکرد مالی، نوسانات و عدم قطعیت سیاست خارجی ترامپ، حتی شرکای سنتی آمریکا را نیز نگران کرده است. «دنیل بنعیم» اشاره میکند «دولت ترامپ در قبال خلیجفارس گرم برخورد میکند» اما این رویکرد «در تضاد شدید با سایر ائتلافها و تعهدات برونمرزی آمریکا قرار دارد». این تضاد و غیرقابل پیشبینی بودن، نگرانی مقامات کشورهای خلیجفارس را برانگیخته است. بنعیم مینویسد آنها به طور خصوصی «حیرت و نگرانی» خود را از «نقش متغیر و نامعلوم آمریکا در جهان» ابراز میکنند، اگرچه «در زمره بهترین شرکای آمریکا برای هدایت این عدم اطمینان» هستند. این عدم اطمینان، دستاوردهای دیپلماتیک واقعی را تضعیف میکند.
سفر ترامپ به خلیجفارس در دورهای حیاتی برای منطقه انجام شد اما نه به عنوان نمادی از رهبری پایدار و راهحلمحور، بلکه به عنوان تبلوری از رویکرد «اول آمریکا» که بیشتر در پی دستاوردهای معاملاتی و سودجویی است تا ایجاد ثبات و پاسخ به نیازهای واقعی مردم منطقه. تمرکز بر معاملات مالی، نوسانات سیاستی، بیتوجهی به فجایع انسانی در غزه و فشار برای دستورکارهای دیکتهشده در سوریه و لبنان، تنها به بیاعتمادی بیشتر و پیچیدهتر شدن بحرانها دامن میزند. تا زمانی که سیاست آمریکا از این رویکرد معاملاتی و خودخواهانه به سمت یک دیپلماسی پایدار، عادلانه و چندجانبه تغییر نکند، اینگونه سفرها، هرچند پرزرق و برق، تنها «فصل دیگری از فرصتهای از دست رفته» برای آمریکا خواهد بود، آنطور که «پل سیلم» بدرستی اشاره میکند. آمریکا نهتنها از منطقه عقب مانده، بلکه با مانعتراشیهای خود به ضرر ثبات منطقه نیز عمل میکند.»

روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود تیتر «تقاطع منافع در غنیسازی» را برگزید و نوشت: «مذاکرات هستهای ایران و ایالات متحده در می ۲۰۲۵ به مرحلهای حساس رسیده و با چهار دور گفتوگوی غیرمستقیم در مسقط و رم، پیشرفتهای درخور توجهی داشته است. دور چهارم مذاکرات با طرح جزئیات دقیقتر اما بدون توافق نهایی به کارش پایان داد. در این میان و به گفته عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، دور اخیر «صریحتر و جدیتر» از دورهای قبلی بود. مسئول سیاست خارجی کشورمان تصریح کرد: «مقصود ما از مذاکره رفع تحریمهاست و این مورد توافق دو طرف قرار دارد». با این وجود، اکنون چالش اصلی به موضوع غنیسازی بازمیگردد که عراقچی در این رابطه افزود: «ایران در موضوعات اختلافی بهویژه غنیسازی به طرف مقابل نزدیکتر شده، اما اصل غنیسازی اصلاً قابل مذاکره نیست». سکاندار دیپلماسی ایران پیشنهاد کرد که برای اعتمادسازی، ایران ممکن است در دورهای محدود، سطح و میزان غنیسازی را کاهش دهد، مشروط به لغو تحریمها.
در طرف مقابل نیز استیو ویتکاف، نماینده ویژه آمریکا، مذاکرات را «سازنده» خواند، اما کماکان برخی فشارها برای برچیدن حق غنیسازی ایران نیز مطرح است. این اظهارات نشاندهنده اختلافات عمیق بین تهران و واشنگتن است، بهویژه در مورد سطح غنیسازی و نظارتهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی. البته برخلاف این گمانهزنیها، مجید تختروانچی، معاون سیاسی وزیر امور خارجه ایران، در حاشیه نمایشگاه کتاب تهران توضیح داد: «هنوز وارد جزئیات درباره سطح و میزان غنیسازی نشدهایم و آنچه آقای عراقچی درباره خروجی مذاکرات مطرح کرد، صرفاً بیان چارچوب بود». این دیپلمات ارشد تصریح کرد: «ایران آماده پذیرش محدودیتهای موقت در غنیسازی بهعنوان اقدام اطمینانساز است، اما این اقدامات یکطرفه نخواهد بود و باید با لغو تحریمها همراه شود». تختروانچی گمانهزنیها درباره محدودیت ۲۵ ساله را نیز رد کرد و خبر داد: «نه زمان و نه درصد مشخصی تعیین نشده است».
غنیسازی اورانیوم اکنون محور اصلی مذاکرات تهران-واشنگتن و در عین حال خط قرمز اصلی ایران است. طبق گزارش آژانس در فوریه ۲۰۲۵، اکنون ایران توانسته است ۲۷۴.۸ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصدی را ذخیره کند. البته آژانس تأکید دارد که این فعالیت، حق قانونیاش تحت معاهده منع اشاعه (NPT) است. عراقچی هم قبلتر اعلام کرده بود که «ممکن است برای اعتمادسازی، ابعاد، اندازه، سطح و میزان غنیسازی را در دورهای محدود کنیم، اما اصل غنیسازی قابل مصالحه نیست».
این موضع نشاندهنده تعهد ایران به حفظ دستاوردهای هستهای است که با هزینههای سنگین به دست آمده است. طبق گزارش الجزیره، ایران پیشنهاد کرده غنیسازی را به ۳.۶۷ درصد (سطح برجام) کاهش دهد و بخشی از ذخایر اورانیوم خود را تحت نظارت آژانس رقیق یا صادر کند. این پیشنهاد با هدف کاهش نگرانیهای غرب ارائه شده، اما آمریکا خواستار «غنیسازی صفر» است؛ موضعی که تهران آن را غیرواقعی میداند. رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، در جدیدترین اظهارنظرش در گفتوگو با لاناسیون تأیید کرد: «ما در ایران حضور دائمی داریم و بازرسیها هرگز قطع نشده است». وی افزود که با ویتکاف در تماس است تا دانش آژانس درباره برنامه هستهای ایران به اشتراک گذاشته شود. گروسی مدعی وجود «مناطق خاکستری» در برنامه ایران شد و ادعا کرد تهران همه مسائل را بهطور کامل توضیح نمیدهد. بااینحال، ایران بارها اعلام کرده که برنامهاش صلحآمیز بوده و فتوای رهبر انقلاب تولید سلاح هستهای را ممنوع کرده است. برخی گزارشها نشان میدهد ایران با بازرسیهای گستردهتر آژانس موافقت کرده، اما بر حفظ غنیسازی داخلی تأکید دارد.
در آستانه ورود به دورم پنجم مذاکرات، اکنون یکی از فشارهای جدید به تیم آمریکایی ناظر بر توافق ۱۲۳ است که توسط سناتورهای جمهوریخواه، از جمله لیندزی گراهام، تام کاتن و کتی بریت مطرح شده است. طبق گزارش جوئیش اینسایدر، این سناتورها قطعنامهای ارائه کردهاند که توافق ۱۲۳ را مشروط به «انهدام کامل برنامه هستهای ایران» و پذیرش پروتکل الحاقی آژانس میکند. این توافق، بر اساس بخش ۱۲۳ قانون انرژی اتمی آمریکا، شرایط همکاری هستهای صلحآمیز را تعیین میکند و معمولاً با متحدان نزدیک آمریکا مانند امارات (۲۰۰۹) امضا میشود. رابرت اینهورن، پژوهشگر مؤسسه بروکینگز، به جوئیش اینسایدر گفت: «توافق هستهای با ایران لزوماً نیازی به توافق ۱۲۳ ندارد».
توافق ۱۲۳ با موانع قانونی و سیاسی متعددی مواجه است. طبق قانون آمریکا، کنگره میتواند با رأیگیری توافق ۱۲۳ را رد کند. اینهورن به جوئیش اینسایدر گفت: «حمایت کنگره از توافقی که برنامه هستهای ایران را محدود کند، دشوار است، چه برسد به توافقی که همکاری هستهای با ایران را شامل شود.» سناتورهای جمهوریخواه در قطعنامه خود خواستار پذیرش «استاندارد طلایی» توسط ایران شدند، مشابه توافق امارات که غنیسازی داخلی را ممنوع میکند. این شرط با موضع ایران که غنیسازی را خط قرمز میداند، در تضاد است. ایران اعلام کرده که هرگونه همکاری هستهای باید در چارچوب NPT باشد و هیچ محدودیتی بر حق غنیسازی تحمیل نشود.»

روزنامه دنیای اقتصاد در صفحه نخست امروز خود تیتر «فرش بنفش برای سرمایه» را برگزید و نوشت: «ترامپ امیدوار است در جریان سفر به عربستان، امارات و قطر به توافقاتی دست پیدا کند. او ممکن است به دنبال تضمین معاملات تسلیحاتی و سرمایهگذاری در ایالات متحده باشد. اما بسیاری دیگر نگرانند که او جاهطلبیها و برنامههای بزرگتری داشته باشد. بهویژه، به نظر میرسد که سفر او بیشتر در مورد ایران باشد، کشوری که دولت ترامپ در حال مذاکرات هستهای با آن است. با اینحال، به دلیل ماهیت نامنظم دولت ترامپ و اختلافات داخلی بین مشاوران کلیدی او، سفر او میتواند هم زمینه برای تنش با ایران را فراهم کند و هم فرصتی تازه به دیپلماسی بدهد.
نشریه فارن افرز در یادداشتی به قلم مارک لینچ، استاد دانشگاه جورج تاون، مینویسد: ۱۰۰ روز پس از دولت دوم ترامپ، رهبران کشورهای منطقه نیز مانند فرامنطقه گیج و نگران هستند. سیاستهای ترامپ در خاورمیانه شبیه به بایدن است، اما تفاوت این دو رئیسجمهور در سبک و میزان قابلپیشبینیبودن است. بایدن و تیمش قابلاعتماد و آشنا بودند، درحالیکه رهبران منطقه میدانند که ترامپ میتواند بدون هشدار، نظر خود را تغییر دهد. آنها نگران هستند که تعرفههای ترامپ باعث رکود جهانی شود و به فروش نفت و کشتیرانی در دریای سرخ و کانال سوئز آسیب برساند. آنها میترسند که قطع کمکهای خارجی توسط ترامپ دریافتکنندگان آن مانند اردن را بیثبات کند. اظهارات عجیبوغریب ترامپ در مورد غزه رهبران کشورهای عربی را آشفته کرده است.
مهمتر از همه، آنها نمیدانند که آیا او راه را برای دیپلماسی واقعی با ایران هموار میکند یا فقط به شکل موقت به دیپلماسی نمایشی فرصتی داده تا دست خود را برای توجیه جنگ باز گذاشته باشد. به نظر میرسد تصمیم به دیدار با هر سه قدرت پیشرو عربی در خلیج فارس و نه فقط عربستان سعودی برای جلوگیری از شائبه هرگونه اختلافافکنی طراحی شده است. این سفر تا حد زیادی بر اقتصاد متمرکز است.
پس از انتخاب ترامپ، محمد بن سلمان سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری عربستان سعودی را در ایالات متحده مطرح کرد. در واقع، هر گونه تعهد عربستان سعودی بیشتر برای نمایش خواهد بود، زیرا پادشاهی با کاهش قیمت نفت و تقاضاهای اقتصادی داخلی دستوپنجه نرم میکند و بهندرت به چنین وعدههایی عمل میکند.
ترامپ همچنین ممکن است منافع شخصی خود را در نظر داشته باشد. دولتهای عربی مطمئن نیستند که آیا ایالات متحده از آنها خواهد خواست تا برای جنگ یا برای صلح با ایران آماده شوند. این عدم قطعیت غیرعادی است. ترامپ همچنین ممکن است از این سفر برای متقاعد کردن کشورهای خلیجفارس برای پایین نگه داشتن قیمت نفت استفاده کند.
سفر ترامپ سیاستهای منطقهای را نیز در بر خواهد گرفت، اگرچه اهداف او در این زمینه بسیار مبهم است. مهمترین مساله، ایران است. هنگامی که ترامپ در سال ۲۰۱۷ از عربستان دیدار کرد، رهبران سعودی و امارات مشتاق بودند که دیپلماسی دوران اوباما را کنار بگذارند و رویکردی تقابلیتر در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کنند. اما نگرش آنها از آن زمان تغییر کرده است. مجموعه اتفاقهای رخداده در منطقه در آن سالها به کشورهای خلیجفارس یادآوری کرد که آنها اولین هدف ایران در یک جنگ منطقهای خواهند بود و البته تا حد زیادی در این مقوله تنها خواهند بود.»





نظر شما