به گزارش خبرگزاری ایمنا، سفر بعضیها، بیشتر شبیه کوچ است تا مأموریت؛ کوچ از عقل به هیجان، از حقیقت به تحریف، از خاورمیانه به هالیوود. دونالد ترامپ، تاجرنمایی که کاخ سفید را با صحنه نمایش تلویزیونی اشتباه گرفته بود، بامداد چهارشنبه در جمع خبرنگاران گفت: «به اسرائیل سفر نخواهم کرد.» اما بلافاصله وعده داد: «در روزهای آتی، اخبار بسیار خوب و تکاندهندهای خواهید شنید.» برای مردی که دروغ را با لبخند و تحریف را با هیجان میفروشد، این وعدهها چیزی جز طوفان دیگری در فنجان توهم نیست.
قرار است نخستین سفر خارجی ترامپ به سه ایستگاه آشنا ختم شود: عربستان، امارات و قطر؛ ایستگاههایی که آمریکا سالهاست نفتشان را میبرد و در ازایش امنیت میفروشد. اما این بار مقصد او نه فقط چانهزنیهای نفتی و موشکی، بلکه یورش به هویت و تاریخ است، چرا که طبق گزارش آسوشیتدپرس، ترامپ در این سفر قرار است از نام جعلی «خلیج عربی» به جای خلیجفارس استفاده کند؛ تلاشی کودکانه برای وارونهنویسی یک واقعیت چندهزارساله.
این نخستینبار نیست که ترامپ به جغرافیا خیانت میکند؛ پیشتر نیز، در تقلایی پوچ برای بزرگنمایی ملیگرایی آمریکایی، دستور داده بود خلیج مکزیک به «خلیج آمریکا» تغییر نام پیدا کند؛ دستوری که حتی از سوی رسانهها نیز جدی گرفته نشد، اما نتیجهاش محدود کردن دسترسی خبرنگاران مستقل به کاخ سفید بود.
ماجرای تحریف خلیجفارس هم به سال ۲۰۱۷ بازمیگردد. وقتی ترامپ برای نخستینبار از این نام جعلی استفاده کرد، واکنشها از تهران شروع شد. حسن روحانی به صراحت گفت که ترامپ باید «جغرافیا بخواند» و ظریف، وزیر خارجه وقت، با طعنه نوشت: «همه میدانستند دوستی ترامپ را میشود خرید؛ حالا جغرافیایش را هم.»
اما آنچه نام خلیجفارس را فراتر از مرزهای جغرافیایی نگه داشته، ایستادگی مردمانی است که حافظه تاریخیشان را با دلار و معامله عوض نمیکنند. از فاطمه مهاجرانی که نوشت «نام خلیجفارس را در تقویم قاب گرفتهایم؛ نه برای یادآوری به خودمان، که برای آنان که فراموشکارند» تا اسماعیل بقایی که آن را بخشی از میراث تمدنی ایران دانست، خلیجفارس نهفقط یک آبراه، که رمز ایستادگی در برابر تحریف است.
سید عباس عراقچی نیز در واکنش به این تحریف نوشت: «نام خلیجفارس ریشه در تاریخ بشر دارد. ما هرگز به نامهایی چون دریای عرب یا دریای سرخ اعتراض نکردهایم؛ چرا که این نامها بر پایه احترام مشترک به میراث بشری انتخاب شدهاند، نه بر مبنای اغراض سیاسی.» اما آنچه ترامپ انجام میدهد، نه یک تغییر نام، که اعلام خصومت است؛ با ایران، با فرهنگ، با تاریخ.
عراقچی بهدرستی هشدار داد: چنین اقداماتی، مشروعیت تاریخی ندارد و تنها خشم ملتی را برمیانگیزد که نه با توپ و تانک، که با واژهها و یادها از خاک خود دفاع میکنند.
آیا میتوان نام خلیجی را که از دل تاریخ و اسطوره قد علم کرده است، با جوهر نطقهای کاخ سفید شست؟
خلیجفارس یا دریای پارس، از هزاران سال پیش در کنار دشتهای جنوبی ایران زاده شد؛ نه به فرمان کاخهای نیویورک، بلکه در سکوت کوههای زاگرس و زیر نگاه دائمی خورشید دشت لوت. نامی که در هزارتوی نقشههای باستانی، در طومارهای دریانوردان یونانی، در الواح هخامنشی و خطوط عهد عتیق، همچون رشتهای نورانی ادامه یافته است؛ نامی که ترامپ و امثال او شاید بتوانند آن را در سخنرانیهای تبلیغاتی خود حذف کنند، اما از سنگ و سند و زبان تاریخ محو نخواهند کرد.
اگر بخواهیم از نخستین نامها سخن بگوییم، باید گام به گام با کورش و اسکندر و نئارخوس برویم. آنگونه که احمد اقتداری در از دریای پارس تا دریای چین، ایرج افشار سیستانی در جغرافیای تاریخی دریای پارس و حسین نوربخش در جزیره قشم و خلیجفارس نوشتهاند، نخستین نام این پهنه نیلگون، نه «فارس» و نه «عرب»، بلکه «اریتره» یا «ارترا» بوده است؛ واژهای که در منابع یونانی و لاتین بارها تکرار شده و معنایش چیزی جز وابستگی به شاهزادگان پارسی نداشته است.
نئارک، سردار اسکندر، از جزیرهای یاد میکند که سلطان بزرگی به نام اریتار، از پادشاهان ایرانی، آن را آباد کرده بود. شیران دشت، مادیانهای او را در ساحل دریای پارس شکار کرده بودند و او در پی انتقام، قلعهای ساخت و بر آبها فرمان راند.
آبهایی که تاریخ را به یاد دارند
آگاتارشید، مورخ رومی، در کتاب دریای اریترا که ویلفرد هاروی شوف ترجمهاش کرده، مینویسد: اریترا، مردی ثروتمند و از تبار پارس بود که در زمان کورش بزرگ، مسیر رود جینوس را تا اتصال آن به تیگریس و سپس رسیدن به دریای اریتره پیمود و مگر نه اینکه تیگریس، دجله امروزین، آبش را به همان دریایی میریخت که امروز هم نامش، «فارس» است؟
از هردوت و نئارخوس تا آریان و پرسی سایکس و حتی تا قرن هجدهم، نقشهنگاران اروپایی، بیهیچ تردیدی این پهنه را «دریای اریترا» یا بخشی از «دریای پارس» خواندهاند. این نام، نه یک واژه جغرافیایی صرف، بلکه سندی است از هویت تاریخی ملتها؛ سندی که نه با سخنرانی رئیسجمهور ناپایدار که تنها با ریشهکنی حافظه تاریخ قابل پاک شدن است و تاریخ، حافظهای دارد دیرینتر از دوره چهارساله یک تاجرِ عبوس.
یونانیان، نامنگاران دریای پارس
اگر تاریخ را نه از نطقهای سیاسی امروز، بلکه از دل اسناد باستانی بجوییم، باید سراغ سفرنامههای یونانیان برویم؛ همانها که هزاران کیلومتر دورتر، نام پارس را بر آبهای گرم جنوب ایران حک کردند. در سده چهارم پیش از میلاد، نئارخوس، دریانورد معروف یونانی، به فرمان اسکندر مقدونی سفر دریایی خود را آغاز کرد. از دهانه تنگه هرمز گذشت و پس از طی خلیجفارس، در ساحل کارون، جایی در دل خاک پارس، لنگر انداخت.
او نخستین کسی بود که در نوشتههایش، بیهیچ تردید، از «دریای پارس» نام بردو آثار او، قرنها منبع نخست جغرافیدانان و نقشهنگاران باقی ماند. از آن زمان تا امروز، نقشهها، کتیبهها، طومارها و متون تمدنهای گوناگون، همه در یک نام اشتراک دارند: خلیجفارس.
کتیبه سخنگوی پارس؛ صدای داریوش بزرگ
اگر به لوحهای سنگی کانال سوئز گوش بسپاریم، صدای شاهی بزرگ به گوش میرسد. داریوش هخامنشی، در کتیبههای خود از این پهنه، بهعنوان «دریایی که از پارس آغاز میشود» یاد کرده است؛ گواهی که نهتنها ایرانیان، که تمدنهای جهانی آن را ثبت کردهاند. نامی که بر سنگ، حک شده است، با توییت پاک نخواهد شد.
تاریخ دریانوردی در این پهنه آبی، محدود به یونانیان یا پارسیان هخامنشی نیست؛ دو هزار سال پیش از میلاد، مردمانی چون سومریها، ایلامیها و اکدیها، از میانرودان تا دره سند، از مسیر خلیجفارس عبور میکردند. فنیقیها، این استادان کشتیسازی و دریانوردی، در سواحل این خلیج خانه داشتند و امواج آن را چون فرزندی میپیمودند.
در عصر داریوش، در فرمانی استراتژیک، دریانوردانی از اقوام گوناگون همچون ایرانی، فنیقی و حتی ساتراپهای یونانینشین مأمور شدند تا سواحل ناشناخته را کشف کنند. نتیجه؟ گستره شناخت پارسیان از آبهای پیرامونیشان، ژرفتر و راهبردیتر شد.
امروز اگر از منظر ژئوپلیتیک به خلیجفارس بنگریم، خواهیم دید که این پهنه، تنها یک آبراهه نیست، بلکه شریان اصلی میان سه قاره بزرگ، و پیونددهنده دریای سرخ، مدیترانه، اقیانوس هند و حتی اقیانوس اطلس است. از نگاه راهبردی، این منطقه مهمترین حلقه اتصال میان آسیا، آفریقا و اروپاست؛ و نهفقط بر نقشهها، بلکه در قلب معاملات انرژی، امنیت و تمدن نیز جای گرفته است.
و پیامبر اسلام، از خلیجی میگوید که امروز هم نام دارد
در حدیثی از پیامبر اکرم (ص)، خلیجفارس با نامی روشن و بیابهام آمده است. آنگاه که ایشان از فتنه دجال سخن میگویند، میفرمایند: «در مدینه هیچ دروازهای نیست، مگر آنکه فرشتهای با شمشیری کشیده از ورود او جلوگیری کند… و (دجال) در دریای فارس و دریای روم نیست.» حدیثی که نهتنها تأییدی تاریخی، بلکه سندی دینی بر اصالت این نام است؛ مگر نه اینکه از زبان پیامبر، نامی که گفته شد، همان است که تا ابد باید باقی بماند؟
طمع پرتغالیها برای تصرف خلیجفارس
شاه اسماعیل یکم در سال ۸۸۵ خورشیدی همکاری مشترک با دریانورد مشهور پرتغالی آلبوکرک را در دستور کار خود قرار داد. زمانی که وارد خلیجفارس شدند پس از مدتی قشم، جزیره هرمز و بندرعباس را بهطور کامل تصرف کردند. شاه اسماعیل صفوی قصد مبارزه با آنان را نداشت، همین سیاست وی سبب شد به مرور زمان پرتغالیها در آن نواحی قدرت گیرند و حس مالکیت پیدا کنند.
آنان در مسقط (پایتخت عمان امروزی) پایگاه دیگری ایجاد کردند و بر منطقه مسلط شدند، از اینرو شاهان صفوی دیگر نتوانستند آنان را از آن ناحیه بیرون کنند. رفتار قوای پرتغالی با حکام صفوی روزبهروز تحقیرآمیزتر و گستاخانه میشد و ۱۱۶ سال آن نواحی تحت سلطه آنان بود.
سرانجام در سال ۱۶۲۲ میلادی توسط امام قلی خان با کمک کمپانی هند شرقی، کلانتران شمال هرمزگان و نیروهای تحت امرش در شیراز عملیات بازپسگیری جزیره هرمز صورت گرفت و پیروز شدند.
یکی از اقدامات جمهوری اسلامی ایران برای پاسداری از میراث معنوی، فرهنگی و تاریخی خلیجفارس رسمیت دادن به روز ملی خلیجفارس در تقویم رسمی کشور بود. در این راستا شورای عالی انقلاب فرهنگی در تیرماه سال ۱۳۸۴، روز دهم اردیبهشت که مصادف با اخراج پرتغالیها از تنگه هرمز است را روز ملی خلیجفارس نام نهاد.
هشدار به چشمهای طماع
به گزارش ایمنا، خلیجفارس تنها یک آبراه نیست؛ ترجمان رگ غیرت ملتیست که هزاران سال است بر سنگ و موج و خورشید حک شده. آنکه در خیال خام بازگشت به «سایههای استعمار» است، خوب بداند که دوران نقشهکشیدن روی سفرههای نفت و نَفَس مردم این دیار گذشته است. ترامپ چه در کاخ سفید باشد، چه در کمپین انتخاباتی و چه در قمارخانههای سیاست، بداند که خلیجفارس عرصه نمایش توهمات جغرافیایی نیست؛ اینجا مرزهای هویتی با خون نوشته شده و با تاریخ مهر خورده است. نه با توئیت، نه با دلارهای سعودی و نه با نقشهنگاران دروغگو، نمیتوان نام این خلیج را تغییر داد.
به آنانی که خواب بازگشت پرچمهای بیگانه بر برجهای دیدهبانی جزایر ایرانی را میبینند، هشدار میدهیم: خلیجفارس نه میز مزایده است و نه محمل معامله. این آب نیلی، گهواره شیرمردانیست که پرتغالی را بیرون راندند، استعمار را دفن کردند و امروز نیز با مشتهای گرهکرده، بر سینه طمعکاران خواهند کوبید.
در قاموس این ملت، تاریخ بر زور چیره است و خلیجفارس تا آخرین موج، فارس خواهد ماند.
یادداشت از: سید ابوالفضل مدنی، سرویس سیاست ایمنا
نظر شما