به گزارش خبرگزاری ایمنا، تدبیر در تفکر اسلامی، مفهومی فراتر از برنامهریزی صرف اداری یا اجرای مجموعهای از دستورالعملهای خشک و بیروح است؛ بلکه هنرِ متوازن کردن خرد نقدها با ایمان عملی و عدالت سازمانی است، از عینک این بینش، هر اقدام مدیریتی نهتنها باید بر مبنای تحلیل دقیق دادهها و سنجش عواقب بلندمدت باشد، بلکه باید در پرتو معیارهای الهی و اخلاق قرآنی قرار گیرد تا از دامِ آزمون و خطا و خودمحوری رهایی پیدا کند.
وقتی مدیریت با چنین زاویهی دید توحیدی و عدالتمحور پیوند میخورد، سازمان و جامعه دیگر مجموعهای از کارکردهای تکنیکال و مالی نیستند، بلکه زیستبومی اخلاقی شکل میگیرد که حفظ کرامت آدمیان و تضمین فضای همدلانه را هدف میگیرد، در این دیدگاه، مدیریت و رهبری به رسالتی آسمانی تبدیل میشود که در آن مدیریت منابع مادی و معنوی، به موازات حفظ حقوق افراد و تضمین آیندهی نسلهای بعد، دنبال میشود.
در پرتو چنین رویکردی، محور اساسیِ تدبیر، نگاه بلندمدت و عاقبتاندیشی است؛ چنانکه هیچ تصمیمی در خلأ زمان حال باقی نماند و همهی تأثیرات کوتاهمدت و بلندمدت آن بر جامعه و محیط زیست به دقت سنجیده شود، بخش دیگر تدبیر تنظیم و توزیع عادلانهی منابع است، عدالت سازمانی تضمین میکند که سود و دستاوردها نهتنها در انحصار عدهای خاص نمیماند، بلکه به همه ذینفعان و جامعه تسری پیدا کند.
تدبیر توحیدی شامل فرهنگسازی و نهادسازی نیز هست؛ به این معنا که شاخصهای عملکرد علاوه بر معیارهای کمّی مالی، شاخصهای عدالت توزیعی، رضایت اجتماعی و تعالی اخلاقی را هم در دستگاه سنجش خود جای میدهد، در چنین فضایی نیروهای کار نه ابزار تولید، که سرمایههایی انسانی با شأن الهی تلقی شده و انگیزهی درونی برای رشد و ارتقای کیفیت اجتماعی ایجاد میشود.
در نگاه مدرن، علوم مدیریت بر کمّیسازی فرایندها، بهینهسازی مالی و تأکید بر منافع کوتاهمدت ساختاری سازمانی بنا شدهاند؛ اما نقد بنیادین این است که این مکتبها کمتر با چارچوب اخلاقی-الهی و با بُعد معنوی انسان ارتباط برقرار میکنند، نتیجهاش شکافهای درآمدی فزاینده، فشارهای روانی بالا، بحرانهای زیستمحیطی و کاهش کارکرد اجتماعی سازمانها است، اما وقتی مدیریت با آموزههای توحیدی ترکیب میشود، هر ابزار علمی از Lean و Agile گرفته تا KPI و ROI بازتعریف شده و در پرتو پنج رکن عدالت گسترده، عقلانیت همراه وحی، نگاه بلندمدت، حفظ کرامت انسانی و توکل بر تدبیر الهی قرار میگیرد، این پنج رکن در کنار هم، نقشه راهی فراهم میآورند که نه بهرهوری فنی را پیش میبرد، بلکه پایداری و شکوفایی جامعه را نیز تضمین میکند.
در این عرصه، حمید کاشانی بهعنوان محققی پیشرو در علوم توحیدی، کوشیده الگوی «فنون تدبیر علوی» را با تکیه بر آموزههای قرآنی و سنت نبوی در قالب چارچوبهای عملیاتی برای سازمانهای معاصر تبیین کند.
وی با ترکیب منطقِ تحلیلی مدیریت مدرن و معیارهای عدالت و معنویت الهی، دورهها و کارگاههایی طراحی کرده که مدیران را در بهکارگیری تصمیمهای استراتژیک توأم با بینش توحیدی یاری میکند. در نگاه کاشانی، نخستین گام برای تحقق تدبیر، بازتعریف مفاهیم «ثروت» و «بازده» است، بهطوری که نهتنها درآمدهای مالی، که شاخصهای اجتماعی، روحی و اخلاقی نیز در نهاد ارزیابی جای گیرند، او پیشنهاد میکند سرفصلهای دانشگاهی مدیریت دگرگون شده و درسهایی چون «اقتصاد توحیدی» در دانشگاه تولید و تدریس شود، آنچه در ادامه خواهید خواند گفتوگو با این محقق میان رشتهای در مورد نکات مدیریت توحیدی و علوی در عصر حاضر است.

ایمنا: تدبیر از نگاه امام علی (ع) چگونه معنا و مصداق یافته است؟
کاشانی: وقتی به سخن امام علی (ع) دربارهی «تدبیر» گوش میدهیم، گویی پردهای از پشتصحنه هستی کنار میرود و تصویر یک رهبر الهی جلوی چشممان جان میگیرد، مدیری که مسئول مهر و امضا نیست، بلکه ترکیبی است از خرد نقاد، ایمان سوزان و قسطِ تضمینکننده حفظ حقوق همهی انسانها؛ آنجا که حضرت میفرمایند «لَا عَقلَ کَالتَّدبِیرِ»، یعنی هیچ عقل محض و فناورانهای، بیآنکه در پرتو برنامهریزی صحیح و معیارهای الهی قرار گیرد، قادر نیست به مقصد برسد، تجسم کنید در آزمایشگاهی پر سروصدا، دانشجویی همه شیوههای سنتز را بلد است، اما به تأثیر محصول بر جامعه و محیط زیست فکر نمیکند؛ اینجاست که تدبیر علوی حکم اکسیژن را دارد؛ اگر نباشد، کل ساختار علمی جان میدهد.
تدبیر از ریشه «دُبر» میآید تا نشان دهند تدبیر یعنی نگاه به عقبِ ماجرا، یعنی آن نقطه بیواسطهای که همهچیز به هم گره میخورد؛ نه صرف چرخاندن چرخ عظیم بروکراسی، مدیریت همچون یک دیجی نیست که نوبت بعدی آهنگ را میچیند، بلکه مثل یک آهنگساز است که سازبندی همهصداها را میسنجد و قطعهای خلق میکند که دلها را جلا میبخشد، در لحن کلامش رگههایی از یک شاعر میبینیم که میداند کاشتن بذر عدالت و ایمان را در دلهای آدمها، علمی ناشناخته و زیبا است.
ایمنا: تدبّر چه تفاوتی با تدبیر دارد؟
کاشانی: ردّپای حکمت علوی نشان میدهد که تدبّر نخستین قدم است، لحظهای سکوت برای تأمل، تحلیل دادهها، بررسی واقعیات میدانی و پیشبینی عواقب هر اقدام که بدون این توقف معنادار، حتی دقیقترین نقشهها هم به بیراهه میروند، اما وقتی آن تدبّر در قلب حکیمانه نشست، تدبیر بهعنوان برنامهریزی و اجرا کلید میخورد؛ یعنی همان عملی که تأمل را به تجربهای واقعی بدل میکند. در آزمایش شیمیایی کوچکترین خطا در ارزیابی مقدار واکنشدهنده یا انتخاب دما میتواند کل نتیجه را بر هم بریزد، این تفاوت سادهای بین تدبّر و تدبیر است. بنده اگر میخواستم این را توضیح دهم، شاید میگفتم: تدبّر بیتدبیر مثل یک رؤیای شیرین است که هیچگاه وارد واقعیت نمیشود، و تدبیر بیتدبّر شبیه یک قهرمان بیهدف که تنها در خشونت ابزار غوطهور است.
ایمنا: نسبت تقدیر و تدبیر در کلام حضرت چیست؟
کاشانی: امام علی (ع) با لطافتی مثالزدنی میفرماید؛ نخست باید ظرفیتها را شناخت، بعد بر اساس همان ظرفیتها برنامهریزی کرد، تقدیر با فتح «ق»، یعنی درک دقیق امکانات مالی، توان فکری و روحی افراد و حتی محدودیتهای مادی؛ تدبیر با سکون «ق»، یعنی چگونگی توزیع آن امکانات در مدار عدالتِ الهی، حضرت در جمله «قِوَامُ العَیشِ حُسنُ التَّقدِیرِ، وَ مِلَاکُهُ حُسنُ التَّدبِیرِ» یک طناب چهار لایه میسازند؛ شناخت ظرفیتها، برنامهریزی عادلانه، اجرا و در نهایت پایداری اجتماعی که بدون این دو، هر تلاشی یا به آرزویی محبوس در ذهن بدل میشود یا به عملی کور و بیثمر ختم میشود.
ایمنا: در روایت نرسا که همراه امام علی (ع) به صفین رفت، چه پیام مدیریتی نهفته است؟
کاشانی: وقتی نرسا، وزیر دربار خسرو هرمز، از عدالت حکمرانی پیشین تعریف میکند و امام میگوید «وَإِنَّهَا لَا تَقُومُ مَملِکَةٌ إِلَّا بِتَدبِیرٍ»، گویی به یک هشدار تاریخی گوشزد میکند «هر نظامی که عدالت را قربانی منافع فردی کند، محکوم به فروپاشی است»، این کلام در پس زمینه جنگ و جدال، تصویری است از کشتی که همه وسایل و بارها را یکسو چیدهاند و منتظرند موج کوچک آن را سرنگون کند، همان اتفاقی که برای امپراتوری ساسانی افتاد؛ این روایت تنها یک حکایت نیست؛ یک درس مدیریتی است که هنوز برای هر سازمان مکتوب نشده است، «عدل، ستون فقرات هر حکومت و سازمان است».
ایمنا: امروز علوم مدیریت بر چه مبانی نظری استوارند و چه نقاط ضعفی دارند؟
کاشانی: کتابهای مدیریت مدرن پر است از اصطلاحاتی که انگار بین یک معجون فنی-مالی پیچیدهاند: تیلوریسم و مدیریت علمی با تمرکز روی کمّیسازی بدنه انسانی، نظریه X و Y که انسان را یا معاشبگیر صرف یا پرانگیزه میبیند، Lean و Agile که عاشق بهینهسازی فرایندها هستند و KPI/ROI که انگار تنها شمعدانیِ موفقیت است؛ تنها نقطه تاریک این داستان شاید این باشد که در همه اینها جای معنا و اخلاق خالی است؛ همچون رینگ یک مسابقه رزمی که مردم را تشویق میکند، بدون پرسیدن «برای چه؟» لگد بزنند؛ زمانی که معیار اصلی سود و کارایی باشد، استثمار نیروی کار، نابودی محیط زیست و شیوع نابرابری اجتماعی نهتنها نادیده گرفته میشود، بلکه بهعنوان «بهای نوآوری» پذیرفته میشود.
ایمنا: چه پیامدهایی از این رویکردها مشاهده شده است؟
کاشانی: زمانی کارایی فنی بدون فیلتر اخلاقی تبدیل به معیار اول شود، واقعیتهایی به چشم میآید که هیچ معیاری برای پنهان کردنشان نداریم؛ شکاف درآمدی گسترده که انگار لایههای جامعه را مثل دو اقیانوس از هم جدا کرده، پژوهشگرانی که زیر بار فشارهای روانی انواع KPIها اذیت میشوند، متخصصانی که در پی اهداف لحظهای سوخته و به فرسودگی شغلی دچار شدهاند، محیط زیستی که دیگر جایی برای زندگی ندارد و سازمانهایی که خوب کار میکنند، اما به کارکرد اجتماعیشان بیتوجهند؛ انگار ماشینهای تولیدی هستند که نفس میکشند، اما هیچ وجدان و دلی ندارند؛ این پیامدها همچون یک آژیر قرمز در دل نظامهای مدیریتی مدیریتی هستند.
ایمنا: آموزههای مدیریتی علوی و توحیدی چگونه میتوانند خلأهای علوم مدیریت فعلی را پر کنند؟
کاشانی: اینجا باز میگردیم به اضلاع چهارگانه حکمت علوی، عدالت گسترده، عقلانیت همراه با وحی، نگاه بلندمدت و کرامت انسانی که این چهار رکن زمانی با هم هماهنگ میشوند، نهتنها یک سیستم بهرهور پدید نمیآید، بلکه یک جامعه پایدار و پویا شکل میگیرد؛ عدالت گسترده یعنی منافع عموم ارجح باشد؛ عقلانیت همراه با وحی یعنی شمشیر دادهها و معیارهای قرآنی دو دستِ موازنهکننده باشند؛ نگاه بلندمدت یعنی تصمیمات امروز برای نسلهای بعد هم جاذبه داشته باشند و کرامت انسانی یعنی نیروی کار نه ابزاری برای افزایش تولید، بلکه سرمایهای الهی با حقوق و شأن بیبدیل تلقی شود.
ایمنا: در محیطهای سازمانی امروز، چگونه میتوان این ارکان را پیاده کرد؟
کاشانی: نیاز داریم تا سرفصلهای دانشگاهی را تغییر دهیم؛ دورهای به نام «اخلاق اسلامی در مدیریت»، «اقتصاد توحیدی» یا «فنون تدبیر علوی» اضافه شود. شاخصهای ارزیابی نه تنها مالی، بلکه عدالت توزیعی، رضایت اجتماعی و تعالی اخلاقی را هم در برگیرد؛ کارگاههایی برگزار شود که مدیران را با تمرینهایی همچون تصمیمگیری در بحران و سیستمهای مشورتی شوراگونه آشنا کند، فرهنگسازی با الگوهای علوی، از قصهگویی تا نمادسازی، یاریگر خلق فضای جدید خواهد بود.
ایمنا: امام علی (ع) در حکمت ۱۶ نهجالبلاغه اشاره به نقش تقدیر در برابر تدبیر دارند؛ توضیح دهید؟
کاشانی: وقتی حضرت میفرمایند «تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِیرِ»، دارد به ما یادآوری میکند که حتی بهترین طرحها گاهی در برابر حکمتهای الهی کم میآورند. تقدیر فراتر از تدبیر بشری است؛ گاهی یک آزمون بزرگ یا یک رخداد ناگهانی همچون یک توفان روح، باید اتفاق بیفتد تا غرور مدیریت بر پایه عقل صرف فرو بریزد و انسان یادش باشد هر چه دارد از لطف خداست، این کنار هم چیدن اراده و تلاش آدمی و توکل به قدرت لایزال الهی، روح مدیریت ملتزم و متعهد را ترسیم میکند.
ایمنا: پیشنهادتان برای مدیران و سیاستگذاران چیست؟
کاشانی: تکبیتی که امام علی (ع) هشدار دادهاند: «سُوءُ التَّدبِیرِ سَبَبُ التَّدمِیرِ.» بیتدبیری، ریشه نابودی است، پس توصیه این است که ابزارهای علمی را با عینک توحیدی بنگرید، از خرد ماشینی، اخلاقی و الهی بسازید و عدالت و کرامت را مبنای هر تصمیم قرار دهید؛ بینش بلندمدت را جانشین تصمیمات لحظهنگری کنید و بدانید که توکل به یاری الهی نه یک شعار که راهی برای تابآوری در برابر پیچیدگیهای آینده است. هر گامی که علم را با ایمان، عقل را با عدالت و تدبیر را با تقدیر بیامیزد، قطعهای از پازل یک مدیریت واقعی را کامل میکند و جامعهای پایدار و توحیدی میسازد.


نظر شما