۲۶ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۳
سقوط علوم تثلیثی و طلوع علم وحدت

در جایی که دانش تفکیک‌شده دیگر پاسخگوی نیازهای واقعی بشر نیست، بازنگری بنیادین در ساختار علم معاصر، آستانه‌ای نو برای تحول اخلاقی و معنوی به شمار می‌رود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، در عصر حاضر شاهد جدایی عمیق دانش از باورهای توحیدی هستیم؛ دانش‌هایی که اصول بنیادین وحدتِ خدای متعال را در پس نداشتن ضمیری انسانی به اثبات نمی‌رسانند، امروزه علوم فیزیک و شیمی که زمانی شاهد کشف‌های درخشانی بوده‌اند، به‌عنوان «علوم تثلیثی» از دیدگاه توحیدی شناخته می‌شوند؛ زیرا در ساختارشان تجزیه و تفکیک مفاهیم به سه بخش ماده، انرژی و فرایند به نحوی مدرن توضیح داده می‌شود که مبنای آن از وحدت مطلق الهی جدا شده است، این جدایی نشان از فروپاشی دیدگاه یکپارچه و جامع در دانش بشری دارد.

سقوط علوم تثلیثی و طلوع علم وحدت

حمید کاشانی، کارشناس و متخصص برجسته فلسفه علم در این باره به خبرنگار ایمنا گفت: علم نافع، همان نوری است که انسان را از چنگال تاریکی‌های جهل رهایی می‌بخشد، این نور در دستان خردمندانی قرار گیرد که مسیر حقانیت و تکامل روحانی را می‌شناسند و موجب می‌شود انسان در مسیر تعالی گام بردارد و در مقابل آن‌هایی که از این نور بی‌بهره‌اند یا آن را در قالب دانش تثلیثی یاد گرفته‌اند، بیشتر در دامان ابهام و جدایی غرق می‌شوند.

وی افزود: به گفته مولای متقیان حضرت علی (ع) «رحم‌الله امرءً علم من أین و فی أین و إلی أین»، این رویکرد، راهنمایی برای درک صحیح علم است؛ آن‌چنان علم که نه‌تنها به عقل بلکه به دل و روح نیز تأثیر می‌گذارد.

کارشناس فلسفه علم گفت: علمی که از مبانی توحیدی بهره‌مند نباشد، همچون ابزاری است که به ظاهر روشن و درخشان نشان می‌دهد، اما در باطن انسان را از مسیری که به سمت کمال و حقیقت دور می‌کند؛ «بیایید به‌عنوان نمونه به شاخه‌های مختلف علم نگاه کنیم، در فیزیک دانش‌هایی همچون نسبیت و مکانیک کوانتومی که هر چند در فهم جهانیان از ساختار ماده و انرژی نقشی انکارناپذیر دارند، اما در پیش‌زمینه‌شان، جدا شدن مفاهیم از وحدت الهی و پرورش اندیشه‌ای بیش از حد انتزاعی به چشم می‌خورد، زمانی که به جای هم‌نوایی میان مبانی مادی و معنوی، به تفکیک مطلق این مؤلفه‌ها پرداخته می‌شود، در نهایت علم تبدیل به ابزاری برای کنترل و تسلط می‌شود و نه آثاری برای رهایی انسان از جهل‌نوینی که وجود دارد.

کاشانی بیان‌کرد: شیمی علم تغییرات بی‌جان یا هنر آفرینش؟ شیمی، علمی که رازهای تبدیل و واکنش‌های مولکولی را برای بشر فاش کرد، می‌تواند نوری برای شکوفایی زندگی باشد. اگر از آن برای طراحی داروهای شفا بخش، تولید مواد غذایی سالم و بهبود محیط زیست استفاده شود، نمونه‌ای از علم نافع به شمار می‌آید، اما همان شیمی اگر به‌عنوان ابزار ساخت سلاح‌های شیمیایی، آلاینده‌های سمی یا دستکاری‌هایی که بنیان‌های خلقت الهی را زیر سوال می‌برد، به کار رود به علم غیرنافع، حتی «علم تثلیثی (الکترون، نوترن و پروتون)» تبدیل می‌شود.

وی ادامه داد: این تقسیم‌بندی، مربوط به نوع نگرش به علم است؛ نگرشی که از رویکرد وحدت توحیدی سرچشمه می‌گیرد، در نظام‌های علمی که دیدگاه توحیدی مطرح نیست، دانش به سه قسمت تقسیم می‌شود؛ گویی که اصل واحدی که همه چیز را به وجود آورده، در پس‌زمینه رها شده و انسان در جست‌وجوی قطعات پراکنده و بی‌ربط از حقیقت، در سرگردانی فرو می‌برد، چنین دیدگاهی انسان را از هدف اصلی زندگی، یعنی رسیدن به کمال اخلاقی و معنوی، دور می‌کند.

کارشناس فلسفه علم تاکید کرد: علوم انسانی مدرن از بینش وحدت تا تفکیک‌اندیشی «علوم انسانی در دوران معاصر، اگرچه سعی در شناخت رفتار انسان دارند، اما رویکردشان در بسیاری از موارد از مبانی توحیدی فاصله گرفته و به سمت تفکیک آنساج مفاهیم روان‌شناختی، اجتماعی و سیاسی سوق پیدا کرده است، به‌عنوان نمونه، بعضی نظریه‌های روان‌شناسی مدرن، به جای تقویت ارتباط بین روح و وجود انسان، تنها به تحلیل توده‌ای و کاهش پیچیدگی‌های وجودی فرد می‌پردازند. این هم نمونه‌ای از علم غیرنافع است؛ علمی که به جای ارتقای کمال انسان، آن را در چارچوب‌های نظری تکه‌تکه و بدون انسجام قرار می‌دهد.

کاشانی توضیح داد: اگر دانش از ریشه‌های توحیدی و نظام جهان‌بینی متعالی جدا شود، به‌زودی شاهد تقسیم‌بندی علمی خواهیم بود که نه‌تنها بر اندیشه بلکه بر اخلاق و رفتار انسانی تأثیر منفی می‌گذارد، این جدایی موجب تسلط استبدادی، جنگ‌های فکری و حتی فاجعه‌های بشری همچون جنگ‌های نوترونی و بیولوژیکی را فراهم آورده است.

وی تصریح کرد: امروزه شاهد شکاف عمیقی هستیم بین دانش تخصصی و دانش الهی، علوم فیزیک و شیمی که در دانشگاه‌ها به صورت مجزا و بدون تکامل ریشه‌های معنوی تدریس می‌شوند، بیشتر به جنبه‌های فنی و کاربردی محدود می‌شوند و آنچه در اصل باید هدف، هدایت انسان به سوی درک یکتایی خالق باشد، در بطن این علوم گم می‌شود.

کارشناس فلسفه علم تاکید کرد: علم نافع همان علمی است که هم در خدمت نفس انسان نیست و هم از تمدن‌های گذشته درس گرفته تا راهی به سوی آینده‌ای روشن هموار کند، نه اینکه دانش تنها به‌عنوان ابزاری برای منافع شخصی یا سیاسی استفاده شود.

کاشانی گفت: علم توحیدی قادر است انسان را در فهم نظم کیهانی یاری کند، در حالی که علمی که از مبانی توحیدی بی‌بهره است، به سادگی تکه تکه و تفکیک‌شده باقی می‌ماند، از جنبه‌های فلسفی و عملی، علم نافع آن نوری است که، در سایه وحدت الهی، بتواند به‌عنوان چراغ راه انسان بدرخشد، اما اگر این نور به امید نوری در خود خفه شود (همانگونه که در علوم تثلیثی رخ می‌دهد) فرد همچنان در پیچی از تردید، جدایی و انباشت فساد فکری فرو خواهد رفت، این مشکل ریشه در دوری از اصول توحیدی و جدایی از ارزش‌های اخلاقی و معنوی دارد که در ساختار قدیمی و اصیل علم موجز است.

وی تاکید کرد: هر چه هدف انسان متعالی‌تر باشد و علم در خدمت کمال انسانی قرار گیرد، نفع گام‌هایی که از آن برمی‌دارد، بیشتر و ژرف‌تر خواهد بود، اما اگر همان ابزار دانش بدون اصول توحیدی به کار گرفته شود، نه‌تنها راه نجات انسان مسدود می‌شود، بلکه دروازه‌های فریب، ظلم و فساد نیز به روی او گشوده می‌شود، مسئولیت ما به‌عنوان متکلمان علم و معرفت، این است که در حوزه‌های فیزیک، شیمی و سایر علوم معاصر، پایه‌ای متکی بر وحدت توحیدی و اخلاقی ایجاد کنیم.

کارشناس فلسفه علم تاکید کرد: مراتب مختلفی است که بنا به اهمیت و کاربردهای آن در مسیر رشد فردی و اجتماعی تقسیم‌بندی می‌شود، نخستین مرتبه از علم نافع، علمی است که موجب شناخت دقیق انسان نسبت به موقعیت خود در جهان هستی می‌شود. این درجه از علم، همان نوری است که در تاریکی‌های نادانی فروغ پیدا می‌کند؛ چراغی که نخستین گام در تشخیص مسیر امن و درست به سوی خیر مطلق و رستگاری ابدی است.

کاشینی توضیح داد: بدون شناخت دقیق از وجود و جایگاه، هیچ انسانی قادر به تعیین مسیری مطمئن برای رسیدن به کمال نخواهد بود. در این سطح، انسان باید بتواند مبانی وجودی خود را دریابد؛ آنچه از آن در آن آمده و در آن مستقر است، تنها با آگاهی از شرایط و موقعیت خویش، توان پیدا می‌کند تا به جست‌وجوی منابع نور و حقیقت بپردازد، در مقابل سیستم‌های علمی تثلیثی که در بسیاری از رشته‌های فیزیک و شیمی دیده می‌شوند، به جای ارائه یک دیدگاه یکپارچه، به تجزیه مفاهیم به سه بخش مجزا می‌پردازند.

وی بیان کرد: بدین ترتیب، ارزش وحدت‌بخشی اصل وجودی و الهی نادیده گرفته می‌شود، این تقسیم‌بندی منجر به ایجاد خلأهای فکری و پراکندگی علم شده است؛ چراکه در پشت آن، منشأ تمام هستی (وحدت مطلق الهی) به چشم نمی‌آید، دومین مرحله از علم نافع، همان علمی است که انسان را در مسیری قرار می‌دهد که درستی و حقانیت آن اثبات شده و می‌تواند فرد را به مقصد بالاتر و رهایی از ظلمت‌های موجود برساند، این مرتبه نقطه‌گذار میان شناخت ابتدایی و بهره‌گیری عملی از علم است، در این سطح علم نافع نه‌تنها تئوری و شناخت است، بلکه چراغ راهی برای کاربرد عملی آن به‌منظور نجات انسان از دام‌های جهل و ظلمات محسوب می‌شود.

کارشناس فلسفه علم اظهار داشت: علم می‌تواند در عرصه‌های کاربردی همچون بهبود فناوری‌های سازگار با اخلاق، تولید داروهای شفا بخش و استفاده از انرژی‌های پاک ظهور کند؛ به شرط آنکه مبنای این دانش، وحدت‌بخشی اصولی و توحیدی باشد، سومین درجه و بالاترین سطح علم نافع، تحولی است در به‌کارگیری این علم به‌نحوی که علاوه‌بر نجات فرد از شرایط دشوار، وسیله‌ای برای یاری رساندن به دیگران شود، در این سطح آنکه از علم نافع بهره می‌برد، به‌عنوان یک رهبر معنوی و عملی عمل می‌کند.

وی ادامه داد: امام حسن عسکری (ع) فرموده‌اند: نخست ایمان به خداوند، و دوم خیر و خیررسانی به مردم؛ یعنی اینکه بهترین علمی که در اختیار انسان قرار دارد، آن است که فرد را از طریق هدایت و عمل نیک مردم را همراه سازد تا بتواند به شاخه‌های مثبت زندگی دست پیدا کند، چنین علمی نافع‌ترین علم تلقی می‌شود، چرا که می‌تواند برای دستیابی به هر هدف و مقصودی که انسان از پیش تعیین کرده است، راهگشا باشد.

کارشناس فلسفه علم گفت: خداوند، که خود انسان و جهان و همه راه‌های شکوفایی را آفریده است، بهترین راهنمای انسان را در کتاب‌های الهی است و منبع نورانی و کتاب راهنمایی بالاتر از قرآن قرار نداده است، این منابع مجموعه‌ای از نافع‌ترین علوم به شمار می‌آیند که توسط پیامبران و ائمه اطهار به بشر آموزش داده شده‌اند تا از طریق آن‌ها انسان بتواند از چاله‌های خطرناک بیراهه، فاصله بگیرد و با سرعت به سوی نور و خیر مطلق حرکت کند. نکته فوق‌العاده مهم در این زمینه، نحوه استفاده صحیح از این کتاب‌های هدایت است.

کاشانی ادامه داد: خداوند حکمت پیامبران عظیم‌الاشان، از جمله ائمه اطهار را بر این ارشاد قرار داده تا به بندگان خود چگونگی بهره‌برداری از منابع نور و علم نافذ را به شیوه‌ای صحیح آموزش دهند، این امر موجب می‌شود که انسان با اطمینان حداکثری، از ظلمات جهل و نادانی موجود در چرخه‌های سطحی علم جاری رهایی پیدا کند و به درجات عالی‌تری از علم و معرفت دست پیدا کند.

وی بیان داشت: امروزه، در عرصه‌های فیزیک، شیمی و سایر علوم، شاهد گرایش‌هایی هستیم که مبانی توحیدی را از ریشه‌های علمی جدا کرده و به ایجاد «علوم تثلیثی» دامن زده‌اند، این سیستم‌های علمی، که در آن‌ها دانش از طریق تجزیه مفاهیم به سه عنصر اساسی منتشر می‌شود، مانع از جامعیت و یکپارچگی دیدگاه شده و در نهایت انسان را از دستیابی به بینشی کامل از عالم حق محروم می‌سازند.

به گزارش ایمنا، این مطلب دعوتی است به بازنگری بنیادین در نظام‌های علمی معاصر؛ به بازگشت به مبانی وحدت‌بخش و توحیدی که نه‌تنها معرفت فردی را نورانی می‌کند، بلکه بدین وسیله انسان جامعه را نیز از دام‌های خودفریبی و پراکندگی فکری رهایی می‌دهد، راه پیمودن این مسیر، نیازمند تعهد و تلاش بی‌وقفه از سوی همه ماست؛ تا در نهایت بتوانیم چراغ روشن علم نافع را به سوی آینده‌ای منور و وفادار به ارزش‌های اخلاقی و معنوی هدایت کنیم.

به عنوان نمونه، در فیزیک مدرن، نظریه‌های نسبیت و مکانیک کوانتومی، هر چند دیدگاه‌های نوآورانه‌ای را ارائه داده‌اند، اما در جایگاه خود تبدیل به ابزاری برای تحلیل فنی و محض می‌شوند؛ ابزاری که از وحدت مطلق خداوند، که منبع همه هستی است، به دور شده‌اند، این جدایی مفهومی، موجب می‌شود که انسان نسبت به حقایق بنیادین عالم ناتوان بماند و به همین دلیل، راه‌های رهایی از جهل برای او تاریک بماند. در حوزه شیمی نیز، گرایش به استفاده از دانش برای ساخت و ساختارهای مولکولی برای تولید محصولات صنعتی، یا حتی سلاح‌های شیمیایی، پایبندی به اصول وحدت‌بخش علم را از بین می‌برد.

به عبارت دیگر، زمانی که شیمی از بستر اخلاق و وحدت الهی جدا شود، نه‌تنها نمی‌تواند برای نجات و بهبود زندگی انسان‌ها گام بردارد، بلکه به ابزاری برای فشار، ظلم و نابودی تبدیل می‌شود. علوم انسانی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. بسیاری از نظریه‌های روان‌شناسی مدرن و علوم اجتماعی، به‌عنوان ابزاری برای تحلیل و توجیه ساختارهای سیاسی و اقتصادی استفاده می‌شوند، بدون آنکه بستر وحدت‌بخش و معنوی را تبیین کنند. نتیجه این تفکیک، جدایی اندیشه و روح و ایجاد شکاف‌های عمیق در جامعه است؛ شکاف‌هایی که تنها راه‌حل آن بازگشت به دیدگاه‌های توحیدی و یکپارچه‌نگر است.

استادها بزرگ فلسفه و حکمت اسلامی بارها تأکید کرده‌اند که علم نافع واقعی، آن است که مبانی خود را از وحدت الهی و اخلاق اسلامی می‌گیرد؛ آن چنین علمی که در آیات و احادیث الهی تجلی پیدا کرده و مسیر روشنایی و رستگاری را بر انسان نقش می‌بندد. تنها از طریق ادغام علم با ایمان و خیررسانی به مردم، می‌توان به دستاوردهایی رسید که نه‌تنها در سطح تکنیکی و فنی، بلکه در سطح اخلاقی و معنوی نیز موجب رشد و تعالی شود.

کد خبر 857796

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.