به گزارش خبرگزاری ایمنا، در روزگاری که فرماندهان یا در میدان رژه میروند یا در قاب رسانه مینشینند، سرلشکر محمد باقری راهی میان این دو برگزیده است؛ راهی که از سنگهای تخت جمشید میگذرد و به سکوهای استراتژیک امروز ایران ختم میشود. از پیام نوروزیاش در دل تاریخ تا حضور مقتدرانه در دل شهرهای موشکی و سخنان صریح و بازدارندهاش در روز گذشته، باقری تصویری از یک فرمانده چندبعدی را ترسیم کرده است که هم شمشیر در دست دارد و هم سخن در دل.
در هوای نوروز، وقتی سرلشکر محمد باقری در دل تخت جمشید، بر خاکی ایستاد که ریشه در شکوه تاریخ داشت، گویی پیامی چندلایه از دل سنگهای خاموش به گوش رسید. پیام تبریکی کوتاه اما پرنقش، که نهتنها زبان دل بود برای مردم، بلکه باهوشترین شکل «نمایش اقتدار آرام» بهشمار میرفت. این پیام از صلح گفت، از دوستی با همسایگان، از امید، از آرامش، اما همین فرمانده، تنها چند روز بعد و در بیانی صریح، از روی دیگر سکه هم سخن گفت؛ از آن روی قدرت که نه در قاب دوربین، بلکه در میدان تهدید معنا مییابد.
سرلشکر باقری در تازهترین اظهارات خود، لحن دیگری برگزید؛ لحن فرماندهای در برابر زور و تهدید. او با صراحت اعلام کرد که جمهوری اسلامی ایران جنگطلب نیست، اما «قلدری و زورگویی را نمیپذیرد و در برابر آن خواهد ایستاد.» این همان دوگانهای است که فرماندهای کارآزموده باید آن را بهدرستی بلد باشد: همزمان آشنا با زبان آرامش و مسلط بر ادبیات قدرت.
پیام نوروزی در کنار میراثی چون تخت جمشید، نمایشی از عمق تاریخی و پیوند هویتی نیروهای مسلح با مردم بود، اما سخنان دیروز سرلشکر باقری، ترجمان همان هویت در شرایط تهدید است. او تأکید کرد که پاسخ ایران به هر تعرضی «کوبنده و جبرانناپذیر» خواهد بود؛ و در عین حال، «ایران به دنبال آرامش در منطقه است» و نه سلاح هستهای، بلکه «پیشرفت علمی برای نیازهای ملت» را پی میگیرد.
در واقع، همان دستی که پیام تبریک را در پاسارگاد امضا کرد، دیروز نیز پیام بازدارندگی را برای متجاوزان صادر کرد، یکی به زبان مردم، دیگری به زبان امنیت؛ هر دو، از یک راهبرد سخن میگویند: دفاع از منافع ملی با عقلانیت، صلابت و اتصال به ریشهها.
فرماندهی که میدان را میشناسد
او گفت مذاکره مستقیم با طرفهای غربی در کار نیست، اما مذاکره غیرمستقیم را رد نکرد و البته با اشاره به «بدعهدی» و «بیاعتمادی»، تأکید کرد که مردم و جهانیان باید بدانند که «راهبرد جمهوری اسلامی ایران، حرکت به سوی افقهای ترسیمشده است.»
اینجاست که تصویر تخت جمشید، معنا مییابد؛ جایی که ایستادن بر ستونهای تاریخ، تنها برای عکس یادگاری نبود. سرلشکر باقری نشان داد که نمادها را میفهمد، افکار عمومی را درک میکند، اما همزمان اهل تعارف در عرصه امنیت نیست.
در این روزها که گاه مرز میان اقتدار و خشونت یا میان صلح و انفعال، بهسادگی جابهجا میشود، رویکرد سرلشکر باقری، تلاشی است برای حفظ توازن. فرماندهای که با هوشمندی، در تخت جمشید ایستاد تا از امید و هویت بگوید، همان کسی است که دیروز، با کلامی قاطع، خطاب به متجاوزان هشدار داد.
شاید در دنیایی که یا باید فریاد زد یا فراموش شد، بهترین راه، ترکیبی است از حضور حسابشده در دل مردم و ایستادگی بیملاحظه در برابر تهدید؛ باقری این دو را خوب کنار هم چیده است: هم سطرهای صلح، هم ستونهای صلابت.

دو زبان، یک صدا
این دو چهره، نشانه بلوغ است؛ بلوغ در فهم لحظه، در شناخت زمین بازی و در تشخیص اینکه جامعه به همزمانیِ آرامش و اقتدار نیاز دارد. فرماندهای که میداند دل مردم گاهی با لبخند بازمیگردد، اما دشمن را باید با نگاه خیره پاسخ گفت. باقری با پیام تخت جمشید، میان دلها نقطهزنی کرد و با سخنان اخیرش، خط قرمزها را روی نقشه منطقه پررنگتر کشید.
او نهتنها در میدانهای نظامی بلکه در میدان رسانه نیز دقیق و هدفمند ظاهر میشود. آنگاه که باید از صلح گفت، زبانش نرم و پیامش همدلانه بود و آنگاه که تهدید نزدیک شد، واژههایش چون سپر بالا آمدند. این همان نقطه تلاقی «دلگرمی مردم» و «هشدار به دشمن» است که از زبان یک فرمانده با تجربه برمیخیزد.
سرلشکر باقری نشان داد که فرماندهی امروز، فقط در اتاق عملیات معنا ندارد؛ گاهی باید در دل مردم ظاهر شد، گاهی در کنار تاریخ ایستاد و گاهی نیز با زبان بیپرده، بازدارندگی را به رخ کشید.
یادداشت از: سید ابوالفضل مدنی، سرویس سیاست ایمنا


نظر شما