سروده شاعر کرمانی برای شهادت رئیس‌جمهور ایران

شاعر کرمانی برای شهادت رئیس‌جمهور ایران، شعری با عنوان «دلاور مَرد» سرود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از کرمان، مرتضی عابدینی برای شهادت آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی شعری با عنوان «دلاور مَرد» سرود.

سروده این شاعر رفسنجانی را در ادامه بخوانید:

در مطلع شعرم غم و اندوه دارم / ‏‬ مرثیه‌ای اندازه یک کوه دارم

در راه خدمت، جان فدای این وطن شد / ‏ داغش دلیل ماتم هر مرد و زن شد

محبوب مردم بود و دلسوز نظامش / ‏ رنگ خدایی زد به رفتار و کلامش

در هر نفس گوشش به فرمان ولی بود / ‏ آری رئیسی یاورِ سیدعلی بود

مولای ما او را عزیز و مغتنم خواند / ‏ خدمت‌گزار واقعیِ این حرم خواند

دلتنگ قاسم بود و مشتاق وصالش / ‏ رحمت به ابراهیم و راه بی‌مثالش

ما از خداییم و شهادت در سر ماست / ‏ انا الیه راجعون، در باور ماست

ای یاور ایام سخت و سردِ ایران / ‏ خسته نباشی ای دلاورمرد ایران

در روز میلاد رضاجان پر کشیدی / ‏ لبخند زهرا را دم رفتن تو دیدی

مزدِ دعای خیر ملت را گرفتی / ای خوش به احوالت، شهادت را گرفتی

کد خبر 755201

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • فریده IR ۱۰:۰۵ - ۱۴۰۳/۰۲/۳۱
    1 0
    روحش شاد و راهش پررهرو باد
    • حبیب IR ۱۳:۱۷ - ۱۴۰۳/۰۲/۳۱
      0 0
      واقعا اسمانی شد .روحش شاد
  • IR ۱۷:۳۳ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۷
    0 0
    باعرض سلام شعرتون کامل عالی بود اجازه داریم این شعر زیبا و با مفهوم رو با بچه هامون برا سرود کار کنیم
  • جلایی IR ۰۹:۵۷ - ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
    0 0
    شعر بسیار زیبای شاعر توانمند معاصر، دکتر ابراهیم واشقانی فراهانی دربارۀ شهادت سید محرومان: از روزی که رفتی... روزی که ابراهیم، از آتش گذر کرد رفت و به جایی بهتر از این‌جا سفر کرد آن‌جا که از تکرار بی‌خوابی اثر نیست از طعن و از تزویر نمرودان خبر نیست آن‌جا که بت‌ها خنده‌ی مستی ندارند نمرودها با فتنه همدستی ندارند آن‌جا که ابراهیم‌ها تکریم دارند بت‌ها سر تسلیم ابراهیم دارند تا مصر اعلا رفت و آن‌جا بس عزیز است در خانه‌ی نمرود از این پس رستخیز است سید، سفر کردی، نگفتی ناشکیب اند؟ این جمع محرومان که در دنیا غریب اند؟ از آن همه تزویر و تهمت، خسته بودی آرام بار رفتنت را بسته بودی سید، به محرومان نگفتی هجرتت را عزم رحیلت آرزوی رحلتت را اکنون رها گشتی و دیگر غم نداری ما را رها کردی، غم ما هم نداری؟ سید به لبخند تو عادت کرده بودیم تنها به لبخندت قناعت کرده بودیم رفتی و ما دلتنگ آن لبخند ماندیم دل را به غم دادیم و بی دلبند ماندیم
    • سامان IR ۰۹:۰۹ - ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
      0 0
      سلام شعر درجه یکی بود اما دبیر محترم صفحه آخر هر سطر یک اسپیس بزنند شعر کلاً پشت هم دیده میشه