«آپاراتچی»، نوری در تاریکی

منتقد سینما در یادداشتی نوشت: «در سینمایی که سیاه‌نمایی و ناله زدن، شده است ژست روشنفکری‌اش و با این ژست زشت می‌خواهد دیده شود، فیلمی مثل آپاراتچی، مانند نوری در تاریکی دل را امیدوار می‌کند و خنده‌ای از سر شوق بر لب می‌نشاند.»

به گزارش خبرگزاری ایمنا، ماجده حائری، کارشناس تولید محتوا و منتقد سینما در یادداشتی پیرامون فیلم «آپاراتچی» که این روزها بر پرده سینما است، نوشت:

«من فقط یک فیلم‌سازم و تمام زندگی‌ام سینماست. سینما شغل من نیست، عشق منه.» این‌ها سخنان جلیل رشیدی است، شخصیت اول فیلم آپاراتچی، که برگرفته از شخصیت جلیل طائفی، یک عاشق سینما در دهه ۶۰ است؛ جلیل اگر چه شغلش نقاشی است، اما عشقش فیلم‌سازی است و حاضر است سختی‌هایش را هم به جان بخرد.

عشق جلیل و رفقای پایه‌اش، می‌شود یک تیم آماتور فیلمسازی جمع و جور اما طبق معمول که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها، حتی مشکلاتی که به مخیله‌اش هم خطور نمی‌کرده، سر راهش قرار می‌گیرد اما انگار برای جلیل کار نشد ندارد…

وقتی از سینما می‌آیی بیرون، آن‌چه مهم است، حس و حالی است که از فیلم گرفته‌ای و آپاراتچی از آن فیلم‌هایی است که با حال خوب روانه‌ات می‌کند، طنز لطیفی که در سراسر فیلم جریان دارد، هم می‌خنداندت، هم از تلخی سختی‌های پیش راه جلیل، که سختی‌های زندگیست برائت می‌کاهد؛ طنزی شیرین که به لودگی نمی‌آلاید؛ طنزی که در متن داستان نشسته و بیرون نمی‌زند، انگار که روزمره زندگی جلیل همین طنزها بوده است.

حس نمی‌کنی فیلمنامه‌نویس و کارگردان برای اینکه فیلمشان بیشتر فروش کند، به زور چند تا شوخی جنسی و لودگی را چپانده‌اند وسط فیلم اما آنچه حال‌خوب‌کن واقعی است، نه در این ظواهر، بلکه در بطن روایت نهفته است؛ روایتی که اگر چه ماجرای سختی‌هایی است که یک فیلمساز آماتور بدون امکانات در مسیر ساختن فیلمش متحمل می‌شود، اما امیدواری‌ها و دلخوشی‌هایش و مساعدت‌هایی که دریافت می‌کند، حال مخاطب را خوب می‌کند و امید در دلش می‌نشاند.

جلیل اگر چه پدری دارد که از سر دلسوزی با کار او مخالف است، اما همسری دارد که به تمامی با او همراه است و در مشکلات او را دلگرم می‌کند و تنهایش نمی‌گذارد؛ در سینمایی که سیاه‌نمایی و ناله زدن، شده است ژست روشنفکری‌اش و با این ژست زشت می‌خواهد دیده شود، فیلمی مثل آپاراتچی، مانند «نوری در تاریکی» دل را امیدوار می‌کند و خنده‌ای از سر شوق بر لب می‌نشاند.

این حال‌های خوب را بگذارید در کنار خودمانی بودن فیلم با مردم. وقتی فیلم را می‌بینی، حس می‌کنی این آدم‌ها از خودت هستند. انگار جلیل بچه محلت است و همسرش هم شاید دخترخاله‌ات باشد. حتی پدر غرغرواش را دوست داری. امام جمعه که از آن‌هایی است که دوست داری حتماً یکی‌شان را داشته باشی. اینکه یک فیلم زبان مردم را بفهمد و خودش را از آن‌ها بداند، هم به خود لطف می‌کند هم به مردم.»

کد خبر 742446

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.