ماجراهایی که با گفت‌وگو دنبال می‌شود

کتاب «پاندای بزرگ و اژدهای کوچک» روایتی از همسفری دو موجود متفاوت است که در آن تمام ماجرای سفر با گفت‌وگو دنبال می‌شود، چرا که گفت‌وگو اساس شکل‌گیری رابطه و دوست داشتن است؛ گفت‌گوهای کوتاه اما عمیق و تأثیرگذار.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، جیمز نوربری (James Norbury)، در کتاب «پاندای بزرگ و اژدهای کوچک» از طریق خلق تصاویری ساده و هنرمندانه و با کلامی ساده و بی‌آلایش، مخاطبان را دعوت می‌کند تا در افکار و احساسات و غم‌ها و شادی‌هایی که همه ما را به‌هم پیوند می‌دهند تأمل کنیم؛ در واقع در این کتاب همگام با پاندا و اژدهای این کتاب، ما نیز می‌آموزیم که چگونه در زمان حال زندگی کنیم، چطور با وجود نبود اطمینان در آرامش باشیم و به چه نحو با قدرت بر موانع زندگی غلبه کنیم.

در ادامه نگاهی به این کتاب خواهیم داشت:

«شجاع باش. هیچ‌وقت نمی‌دانی اولین دیدار به چه منجر می‌شود.»؛ اولین دیدار، اولین دیداری که دو موجود را با وجود همه تفاوت‌هایشان همسفر می‌کند، پاندای بزرگ و اژدهای کوچک؛ نه قد و قوارهشأن به هم می‌خورد و نه در دنیای عقل و منطق دوستی آن‌ها جایگاهی دارد، اما جیمز نوربری، نویسنده بریتانیایی با تمام زیبایی پاندا و اژدها را راهی سفری دور می‌کند.»

این رمان گرافیکی پر از نقاشی‌ها و نوشته‌های عمیق و معناداری است که به قول خود نویسنده در تک‌تکشان تکه‌ای کوچک از روحش را گذاشته است.

پاندای بزرگ و اژدهای کوچک با هم اتفاقی دیدار می‌کنند و در یک روز بهاری همسفر می‌شوند؛ این دو همسفر در دل طبیعت از حضور هم لذت می‌برند؛ گاهی ناامید می‌شوند، گاهی راه را گم می‌کنند اما معنی دوست داشتن را می‌فهمند؛ توجه کردن، لذت بردن، گذر از سختی و به قدرت و زیبایی پا بر جا ماندن.

کتاب پر از جمله‌هایی است که معنی امید، تلاش و نگاه به افق روشن را در ذهن تداعی می‌کند؛ در واقع نویسنده این کتاب به ظاهر ساده اما عمیق با الهام از حکمت و فلسفه کتابی خلق کرده است تا به دیگران کمک کند در زمان حال زندگی کنند و چطور با وجود نبود اطمینان در آرامش باشند.

«پاندای بزرگ گفت: اگر به دنبال شاد کردن دیگران باشی خودت هم به شادی می‌رسی و بهترین چیزی که با چای می‌چسبه دوست خوبه.»؛ همین قدر ساده و همین قدر عمیق؛ این دو همسفر پس از گذر از بهار به تابستانی گرم با روزهای طولانی می‌رسند؛ اژدهای کوچک گفت: کاش زودتر دیده بودمت. می‌تونستیم بیشتر با هم ماجراجویی کنیم؛ می‌دونی، ممکنه بعد با کلی اشتیاق از روزهای خوب قدیم یاد کنیم و پاندای بزرگ گفت: پس بیا هیچ وقت از خاطره بازی دست برنداریم.»

و بعد پاییز «پاندای بزرگ گفت: پاییز شده و به زودی زمستون از راه می‌رسه. اژدهای کوچک گفت: آخ، عصرهای گرم و دوستانه تری برای با هم بودن اون هم با چای.»

از دید این دو همسفر خزان طبیعت هم از دریچه دیگری نگاه می‌شود؛ رها کردن، رها کردنی که می‌تواند زیبا باشد مثل برگ‌های رنگارنگ درختان و آن‌هایی که ریشه عمیق‌تری دارند طوفان را پشت سر می‌گذارند.

در زمستان یاد می‌گیرند بعد از شب تاریک و سرد منتظر طلوع خورشید باشند؛ طبیعت با استراحت انرژی جمع می‌کند برای شروع تازه و تغییر و دوباره بهار؛ سفری که با بهار شروع شد با بهار به پایان می‌رسد، بهاری که حتی درخت آسیب دیده هم می‌تواند زیباترین شکوفه‌ها را بدهد.

گم شدن و دوباره پیدا شدن و پیدا کردن معنای مسیر و لذت بردن از آن همراه با گفت‌وگو؛ تمام ماجرای سفر در این کتاب با گفت‌وگو دنبال می‌شود؛ چرا که گفت‌وگو اساس شکل‌گیری رابطه و دوست داشتن است؛ گفت‌گوهای کوتاه اما عمیق و تأثیر گذار.

کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک به زبان‌های مختلفی ترجمه شده که در سراسر جهان با تحسین و استقبال خوانندگان همراه بوده و نازنین فیروزی کار ترجمه فارسی را انجام داده است.

کد خبر 729068

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.