به گزارش خبرنگار ایمنا، هنوز ۲۴ ساعت از غمی که به وسعت یک دنیا گوشه دلشان نشسته، نگذشته است، غمی که شانههای کوچکشان را یارای به دوش کشیدن آن نیست. هنوز نتوانستند با غم از دست دادن پدر و تکیهگاه زندگی کنار بیایند.
با بهتی که در چشمانشان هویداست در مراسم وداع با با پیکر پدران شهیدشان حاضر شدهاند؛ قهرمانانی که روز گذشته و در اجرای حکم دستگیری سارقان مسلح در مخفیگاهشان واقع در روستای بیشه شیرین ایذه به درجه رفیع شهادت نائل آمده بودند.
وداع همیشه سخت است برای جا ماندهها اما برای کودکی که عدد سنش تک رقمی است، سختتر بوده، برای دختری که از اینجا به بعد جای خالی بابا در قلبش حسابی درد میکند. نگاهش به عکس بابا پر از حرفهای پدر و دختری میشود، پر از نازهای دختر و پر از بزرگ شدنهای زود به زود دختر.
دوستان و همکاران جمع شدهاند تا شهیدان تازه شهر را بدرقه کنند؛ مردمان شهیدپرور ایذه هم آمدهاند تا بگویند قدردان تلاشهای خستگیناپذیر مردانی هستند که در راه تأمین امنیت آنها از جانشان گذشتهاند.
واژهها برای این مردان دست به سینه میشوند، برای ایستادنهایشان بهخاطر وطن و هموطن. برای نگاهبانان بیدار در شب، درست همان زمان که خانهها غرق خواب هستند، برای استقامت نشسته در قامتشان که قید خواب و خستگی را میزدند و برای ناز ایمانشان، برای رزم شبانه در دل تاریکی و در جدال با بدیها، برای همت والایشان در تلاش برای امنیت، برای ایثار دوستداشتنی آنها، برای غیرتشان، برای شکوهشان چون کوه، برای مهربانیهایشان برای بیتابیهای گاه و بیگاه آنها برای شهادت و برای شهید شدنشان و حالا ردای شهادت نشسته بر تنشان، بر تن قهرمانی که برای وطن در خونِ تن غلتیدند قرعه عزت به نامشان خورد و از خاک به افلاک رسیدند. خاطرههایشان در خاطرها ماند.
نظر شما