آن ۶ ماهه، بزرگ مرد کوچک کربلا بود

در هفتمین روز ماه محرم، هیئات مذهبی به عزاداری برای شهادت حضرتعلی اصغر می‌پردازند و به همین مناسبت در این حسینیه مجازی به عزاداری برای شیرخواره واقعه عاشورا می‌نشینیم.

به گزارش خبرنگار ایمنا چند سالی است که مداحان اهل بیت (ع) هر روز از دهه اول ماه محرم را به نام یکی از شهدای کربلا نام‌گذاری کرده‌اند و در این راستا در شب هفتم ماه محرم به عزاداری برای شهادت حضرت علی اصغر (ع) می‌پردازند.

درباره شهادت طفل شیرخوار دو نقل مشهورتر آمده است:

نقل اول

وقتی امام حسین (ع) مشاهده کردند که همه جوانان و یارانش به شهادت رسیده‌اند، عزم میدان کرد و آماده شد تا با تمام وجود با لشکر عمر سعد ملعون بجنگد. امام (ع) فریاد زد: «آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر صلی‌الله علیه و آله دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که به امید پاداش الهی به فریاد ما برسد؟ آیا معین و یاوری هست که به امید آنچه نزد خداست به ما یاری رساند؟»

صدای گریه و شیون زنان بلند شد. امام حسین (ع) کنار خیمه آمدند و به حضرت زینب (س) فرمودند: «کودک شیرخواره‌ام را بده تا با او وداع کنم».

امام حسین علیه‌السلام حضرت علی اصغر (ع) را در دست گرفت، می‌خواست او را ببوسد که ناگاه حرمله بن کاهل اسدی ملعون تیری به سوی آن حضرت پرتاب کرد. تیر بر حلقوم علی اصغر (ع) نشست و سر از بدن مطهرش جدا شد. امام (ع) به حضرت زینب کبری (س) فرمود: «این طفل را بگیر».

سپس دست خود را زیر گلوی حضرت علی اصغر (ع) گرفت که کف دست‌ها پر از خون شد؛ حضرت خون‌ها را به آسمان پرتاب کرد و فرمود: «آنچه غم این مصیبت را بر من آسان می‌کند، این است که خداوند شاهد آن است و آن را می‌بیند».

امام باقر (ع) می‌فرمایند: «اگر قطره‌ای از آن خون بر زمین می‌ریخت، عذاب نازل می‌شد.»

نقل دوم

در برخی مقاتل آمده است که حضرت زینب (س) آن کودک شیرخوار را از خیمه بیرون آورد و عرضه داشت: «برادرم! این فرزند توست که سه روز است آبی ننوشیده. پس آبی برای او بطلب».

همچنین نوشته‌اند: امام (ع) متوجه گریه کودکی شد که از تشنگی می‌گریست. او را طلب کرد. علی اصغر را روی دست گرفت و فرمود: «ای قوم! شما یاران و اهل بیت مرا کشتید و تنها این شیرخوار باقی مانده که از شدت تشنگی در حال لرزیدن است و آبی ننوشیده. ای قوم! اگر به من رحم نمی‌کنید، بر این طفل رحم کنید».

بعضی نقل کرده‌اند که فرمود: «اگر به زعم شما من گناهکارم، این طفل گناهی نکرده، جرعه‌ای آب به او بدهید».

امام (ع) در حال صحبت کردن بود که مردی از بین لشکریان ابن سعد ملعون، تیری به سوی حضرت علی اصغر (ع) پرتاب کرد و آن تیر، گلوی نازک‌تر از گُل شیرخوار را برید. برخی گفته‌اند تیر از آن سوی بر بازوی امام رسید. حسین (ع) گریه کرد و فرمود: «خدایا! بین ما و قومی که ما را دعوت کردند تا یاری‌مان کنند، اما ما را کشتند، حکم کن».

آنگاه ندائی از آسمان بلند شد که: «ای حسین! او را رها کن؛ چرا که برای او شیردهنده‌ای در بهشت است».

چند توضیح:

- اغلب منابع معتبر و علمایی نظیر شیخ مفید، طبرسی، سید بن طاووس، خوارزمی، طبری و … نقل اول را از حیث سند و صحت ترجیح داده‌اند.

برخی نقل کرده‌اند که امام (ع) با غلاف شمشیر خود قبری برای او حفر کرد و خون را به تمام بدن طفل مالید و او را دفن کرد.

درباره اسم این کودک شیرخوار اختلاف است. برخی نامش را عبدالله و بعضی نامی از او ذکر نکرده‌اند. معدودی هم علی اصغر ذکر کرده‌اند.

درباره غارت سر مطهر و به نیزه زدنش، نقلی مشاهده نشد.

روضة العلما جرعه - مرحوم حاج شیخ احمد کافی

ارباب ما سید الشهدا (ع) آمد، در خیمه صدا زدند «ناولینی بولدی الصغیر حتی اودعه» فرمود بچه شیرخوارم را بیاوردید می‌خواهم او را ببینم؛ قنداقه علی‌اصغر را آوردند دست امام حسین (ع) دادند. خدا! وقتی نگاه کرد دید بچه، چشم‌هایش به کاسه سر فرو رفته، دماغش تیر کشیده، رنگ بچه زرد شده، از شدت عطش زبانش را دور دهان می‌گرداند، لب‌های بچه خشک شده است.

قنداقه بچه را بر دست گرفت و به طرف میدان آمد؛ کسی که می‌خواهد به میدان برود سوار بر اسب می‌شود، مجهز به آلات جنگ می‌شود، شمشیر می‌بندد. یک وقت دیدند حسین (ع) عبا به دوشش گرفته، عمامه پیامبر (ص) بر سر گذاشته، سوار بر شتر شده و با یک هیئت و حالتی می‌آید.

یک وقت دیدند دست زیر عبا برد، قنداقه بچه را روی دست گرفت و فرمود: «ویلکم یا قوم اسقوا هذا الرضیع أما ترونه کیف یتلظی عطشا من غیر ذنب أتاه الیکم»
صدا زد: آی مردم! اگر به زعم شما من گناهکار هستم. نکرده هیچ گناهی علی اصغرم است.

نما| شهادت حضرت علی‌اصغر (ع) در سریال مختارنامه

شعرخوانی| به دنیا می‌دهد بی تابیِ گهواره پیغامی

نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا می‌دهد بی تابیِ گهواره پیغامی

غریبیِ پدر را می‌زدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی

گلویت از زبانت زودتر واشد، نمی‌بینم
سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی

تو در شش بیت حق مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحی‌ای چه اشک غرق الهامی

علی را استخوانی در گلو بود و تو را تیری
چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی

تو را از واهمه در قامت عباس می‌بیند
اگر تیر سه شعبه کرده پیشت عرض اندامی

الا یا قوم ان لم ترحمونی فارحمو هذا....
برید این جمله را ناگاه تیرِ نا به هنگامی

چنان سرگشته شد آرامش عالم که بر می‌داشت
به سوی خیمه‌ها گامی به سوی دشمنان گامی

برائت با غلاف از خاک‌ها گهواره می‌سازد
ندارد دفنت ای شش ماهه غیر از بوسه احکامی

چه خواهد کرد با این حلق اگر ناگاه سر نیزه...
چه خواهد کرد با این سر اگر سنگ از سر بامی...

کنار گاهواره مادر چشم انتظاری هست
برایش می‌برد با دست خون آلوده پیغامی

کد خبر 675572

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.