از بی‌بی لوعه تا مریم کاظم‌زاده؛ ۷ زن تأثیرگذار دفاع مقدس

در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، زنانی از این مرزوبوم دوشادوش مردان پای به میدان جهاد گذاشتند و تصاویری از مقاومت و ایستادگی را بر جای گذاشتند تا روایت‌های زنانه‌ای از دفاع مقدس نیز شکل بگیرد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، هر چقدر تاریخ جنگ تحمیلی را مردانه نوشته باشند باز هم نمی‌توان نقش برجسته زنان ایرانی در آن سال‌ها که غیورانه دوشادوش مردان ایستادند تا نقشه دشمن بعثی که هوای کشورگشایی به سرش زده بود را بر هم زنند، نادیده گرفت.

زنانی که علاوه بر نقش پشتیبانی و فراهم آوردن تدارکات لازم برای رزمندگان جنگ پا به میدان مبارزه نیز گذاشتند. برخی از آنها اسلحه بر دوش گرفتند تا اجازه جولان به متجاوز را ندهد و برخی دیگر از آنها نیز با دوربین عکاسی‌شان راهی جهاد شدند تا تصاویر زیبایی از ایثار، گذشت و جان‌فشانی‌های برادرانشان را برای همیشه تاریخ بر جای بگذارند که هیچ‌گاه از یادمان نرود، روزی بر سر این سرزمین چه آمده است. تعدادی از آنها نیز لباس امدادگری بر تن کردند و دفاع از وطن را در حمل کوله‌پشتی پر از باند، گاز و پانسمان دیدند. در این گزارش یادی از چند تن از این زنان رزمنده خواهیم داشت که رشادت‌های آنان هماره در تمام محافل مثال‌زدنی است.

بانوی مقاومت ایران؛ ماه دارخوین

نامش لوعه ناصریان است، به بی‌بی لوعه و ماه دارخوین شهرت دارد. لوعه یعنی رنج کشیده، بی‌بی لوعه متولد سال ۱۲۹۴ و حالا کهنسال‌ترین زن خوزستان است. او رنج زیادی را با چشم‌های خود دیده، از هجوم انگلیسی‌ها تا حمله عراق و حصر آبادان. با آغاز جنگ تحمیلی و در شرایطی که شهر دارخوین خالی از سکنه می‌شود، بی‌بی لوعه در دارخوین می‌ماند.

ماه دارخوین به همراه پسرانش در نیروهای مقاومت مردمی، خدماتی را به رزمندگان ارائه می‌دهد. برایشان آشپزی می‌کند، لباس‌هایشان را می‌شوید، به آن‌ها روحیه می‌دهد تا قوت قلب رزمنده‌ها باشد.

خانه او در تمام مدت هشت سال جنگ محل رفت‌وآمد سربازها و حتی فرماندهان جنگ بوده است. بسیاری از رزمندگان بی‌بی لوعه را به خوبی می‌شناسند. چهارم تیرماه ۱۴۰۲ بی‌بی لوعه ۱۰۷ ساله شد، او خاطرات یک قرن زندگی‌اش را بدون فراموشی به یاد دارد.

از بی‌بی لوعه تا مریم کاظم‌زاده؛ ۷ زن تأثیرگذار دفاع مقدس

شیرزنی به نام مادر جبهه‌ها

مرحوم زهرا محمودی، نخستین زنی است که پس از آزادسازی خرمشهر، وارد خاک این شهر شد. او به علت داشتن ستاد پشتیبانی در تهران به مادر جبهه‌ها معروف شده بود. شیرزن قصه ما کارهای بسیار بزرگی از نظر تدارکات برای رزمنده‌ها انجام می‌داد و خودش مستقیماً مواد و بسته‌های تهیه‌شده را به دست آنها می‌رساند.

این بانوی مجاهد چنان اشتیاقی برای حضور در جبهه‌ها داشت که در آن زمان به مجلس رفت و درخواست خود را برای رفتن به خط مقدم اعلام کرد. مادر جبهه‌ها آن قدر رفت و اصرار کرد تا بالاخره مرتضی رضایی و محسن رضایی برایش کارت تردد صادر کردند.

اولین محلی که زهرا محمودی در اهواز رفت‌، سوسنگرد بود و بعدها پایش به دیگر مناطق عملیاتی نیز باز شد. تلاش‌های برای کمک به رزمندگان تا جایی بود که آنها از حضور او در کنارشان خرسند می‌شدند و روحیه می‌گرفتند.

از بی‌بی لوعه تا مریم کاظم‌زاده؛ ۷ زن تأثیرگذار دفاع مقدس

راوی پرفروش‌ترین کتاب دفاع مقدس

با آغاز جنگ، سیده زهرا حسینی که در آن هنگام دختری ۱۷ ساله بود، خود را در وسط ماجرا یافت. همین که اعلام کردند پیکرهای شهدا در گورستان روی زمین مانده است، به یاری غسالان شتافت و با شهامت و مقاومت روحی کم‌نظیری در کار غسل و کفن و دفن شرکت کرد.

به کارکنان گورستان غذا رساند، مردم را برای این کار بسیج کرد، امدادگری آموخت و در هر کاری که پیش می‌آمد، از امدادگری، زخم‌بندی، حمل مجروحان، تعمیر و آماده‌سازی اسلحه، پخت و پز و توزیع امکانات فعالیت داشت. تنها هدفش این بود که مفید باشد و به مردم خدمتی بکند. پدر و برادرش در جنگ خرمشهر شهید شدند و او با دست خود آنان را در گور نهاد. خواهر کوچک‌ترش را در کارها شرکت داد. در جریان دفاع از خرمشهر مجروح شد و ترکشی در نخاع او جای گرفت که پس از آن همیشه با اوست و ناگزیر از تحمل عوارض آن است. با این حال، او از پای ننشست و پیوسته کوشید تا در خدمت جبهه و جنگ یا مردم جنگ‌زده باشد.

گزارش سیده زهرا از جنگ، روایت بی‌نظیری است و آنچنان او، وقایع یک حمله نابرابر را به زیبایی به تصویر کشیده است که کتاب خاطرات او، به پرفروش‌ترین کتاب دفاع مقدس تبدیل شده است.

از بی‌بی لوعه تا مریم کاظم‌زاده؛ ۷ زن تأثیرگذار دفاع مقدس

راوی کتاب من زنده‌ام؛ زنی که به اسارت عراقی‌ها درآمد

هنوز یک ماه از جنگ نگذشته بود که به اسارت عراقی‌ها درآمد تا یکی از چهار زن اسیر ایرانی در دوران جنگ تحمیلی لقب بگیرد. معصومه آباد در زمان اسارت ۱۷ سال داشت و به عنوان یکی از اعضای نیروهای هلال احمر و نماینده فرماندار در سیستم خانه شهر مشغول فعالیت شد. یکی از همان روزها در مأموریتی قرار بود که به اتفاق چند تن از همکاران تعدادی از بچه‌ها را به شیراز انتقال داده شود؛ بعد از انجام مأموریت در مسیر بازگشت به شهر آبادان در ۱۲ کیلومتری جاده ماهشهر به آبادان اسیر شد.

او بعد از ۴ سال اسارت در مبادله اسرا به وساطت صلیب سرخ جهانی به ایران بازگشت. پس از بازگشت هنوز آتش جنگ شعله‌ور بود و مردم آبادان در تنگناهای بحران‌های نظامی و سیاسی بودند. به آبادان برگشت و ضمن تحصیل در دانشگاه شهید چمران اهواز، در بیمارستان امام خمینی (ره) مستقر شد و در مواقع نیاز به مداوا و مراقبت از مجروحین می‌پرداخت.

معصومه آباد که در عملیات کربلای ۵ مسئولیت درمانگاه برون مرزی مجروحین جنگ را عهده‌دار شده بود، هم‌زمان در بیمارستان نجمیه نیز به کار مشغول شد. خاطرات آباد در کتاب «من زنده‌ام» نیز به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های دفاع مقدس تبدیل شده است.

از بی‌بی لوعه تا مریم کاظم‌زاده؛ ۷ زن تأثیرگذار دفاع مقدس

شیرزنی که حماسه آفرید

کسانی که به کرمانشاه سفر کرده‌اند احتمالاً در بوستان شیرین کرمانشاه تندیسی از یک مادر را که با سری بالا و تبر به دست روی جنازه‌ای ایستاده است دیده‌اند. این تندیس، نماد مقاومت مردم روستاهای مرزی استان کرمانشاه در زمان جنگ و درواقع تندیس فرنگیس حیدرپور، همان شیرزن گیلان‌غربی است که رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان در جمع مردم گیلان‌غرب از او نام بردند.

دانشنامه ویکی‌پدیا درباره فرنگیس حیدرپور نوشته است: ساکن روستایی از توابع گیلان‌غرب و از قهرمانان غیرنظامی جنگ ایران و عراق است. فرنگیس حیدرپور، متولد سال ۱۳۴۱ در روستای آوزین است. او در حمله نظامیان عراقی به روستای محل سکونتش با رشادت و شجاعت خود حماسه‌ای آفرید که بر اثر آن به «شیرزن ایران» شهرت یافت.

وی درباره اتفاقی که در مهرماه سال ۵۹ رخ داده است می‌گوید: پس از اشغال قصرشیرین توسط نیروهای عراقی در اوایل مهرماه ۵۹ مزدوران عراقی به سمت گیلان‌غرب که در ۵۰ کیلومتری جنوب این شهر قرار دارد هجوم آوردند. با اشغال روستای گور سفید، من به همراه پدرم و دیگر اهالی روستا بدون اینکه کفشی به پا داشته باشیم یا غذایی با خود برداشته باشیم به طرف ارتفاعات روستای «آوزین» پناه بردیم. نیروهای بعثی با اشغال روستای گورسفید نزدیک به هشت نفر از اقوام من را به شهادت رساندند.

مراسم خاکسپاری ساعت‌ها طول کشید. فردای روز اشغال، نرگس حیدرپور به همراه پدرش برای تهیه غذا به داخل روستا بازمی‌گردند. هنگام ورود، متوجه حضور عراقی‌ها می‌شوند اما به‌دنبال غذا داخل روستا می‌روند. پس از تهیه غذا، او محض احتیاط «تبری» با خود برمی‌دارد. در مسیر برگشت، شیرزن گیلان‌غربی و پدرش با دو نیروی عراقی در محدوده رودخانه آوزین و ارتفاعات مجاور مواجه می‌شوند.

حیدرپور این لحظه را اینگونه روایت می‌کند: در موقع این حادثه ۱۸ بهار از عمرم گذشته بود. در همان آغازین روزهای جنگ شاهد شهادت اقوام بودم. از آنجا که دچار نگرانی‌ها و ناراحتی شدید ناشی از اشغال کشورم و به شهادت رسیدن عده‌ای از بستگانم شده بودم، زمانی که با این دو عراقی برخورد کردیم بدون هیچ درنگی با تبر به آنها حمله‌ور شدم. یکی از آنها را به هلاکت رساندم و دیگری را هم که به‌شدت ترسیده بود به اسارت گرفتم و با تمام تجهیزاتش ساعتی بعد تحویل رزمندگان اسلام دادم، ۱۸ ماه آواره بودیم تا اینکه عراقی‌ها عقب‌نشینی کردند.

از بی‌بی لوعه تا مریم کاظم‌زاده؛ ۷ زن تأثیرگذار دفاع مقدس

تنها زنی که در آزادسازی خرمشهر حضور داشت

رشادت و ایستادگی را از پدر به ارث برده بود؛ تنها زن رزمنده‌ای که در عملیات آزادی خرمشهر در سال ۱۳۶۱ دوشادوش مردان به مبارزه پرداخت.

فاطمه‌سادات نواب صفوی که در دوران جنگ تحمیلی فعالیت‌های مختلف از عکس‌برداری و خبرنگاری گرفته تا فعالیت چریکی، دیده‌بانی، امداد و نجات، انجام داد، در زمان شهادت پدر پنج سال داشت و به علت مخالفت پدر با رژیم شاه تا این زمان فاقد شناسنامه بود.

سال‌ها بعد مادرش منیره‌سادات با نام خانوادگی میرلوحی برای فاطمه شناسنامه گرفت و او توانست به مدرسه برود. او پس از اخذ مدرک دیپلم با فرزند عمه مادرش سیدابوالحسن فاضل‌رضوی ازدواج کرد و به دلیل مخالفت همسرش با رژیم شاه در همان سال اول تأهل به روستای بافتان از توابع شهرستان زاهدان تبعید شدند.

آن‌ها بعد از چند سال زندگی در روستا و آموزش به کودکان روستایی بر اثر بیماری فاطمه‌سادات به مالاریا به مشهد آمدند و پس از بهبود به یکی از روستاهای جهرم از توابع استان فارس رفتند. او بعد از پایان دوران تبعید، همراه با همسرش به تهران آمد و پس از چندی به دلیل مخالفت رژیم با ورودش به دانشگاه، برای ادامه تحصیل عزم هجرت به خارج از کشور کرد. فاطمه‌سادات در رشته مهندسی کامپیوتر و سیدابوالحسن در رشته مهندسی ماشین‌آلات صنعتی از آمریکا فارغ‌التحصیل شدند.

دختر شهید نواب صفوی سال ۵۷ همراه با دختر کوچکش ام‌هانی به ایران بازگشت. دو سال بعد همسرش در منطقه کردستان به شهادت رسید و فاطمه در کنار رزمندگان انقلاب به مبارزه با رژیم غاصب بعثی پرداخت.

او در عملیات آزادسازی خرمشهر دیده‌بان بود و به گفته هم‌رزمانش با اطلاعات دقیقی که از موقعیت‌ها می‌داد، کمک شایان توجهی به رزمندگان کرد. صحنه‌های بسیاری از جنگ در فریم‌های عکس فاطمه سادات جاوید شد و او پیام هم‌رزمانش را به رسم امانت به گوش جهانیان رساند.

از بی‌بی لوعه تا مریم کاظم‌زاده؛ ۷ زن تأثیرگذار دفاع مقدس

زنی که عکاس خبری جنگ شد

مرحوم مریم کاظم‌زاده در واقع تنها خبرنگار و عکاس زن در دوران جنگ تحمیلی است. او پیش از انقلاب، در اروپا دانشجو بود اما با پیروزی انقلاب اسلامی، به ایران برگشت و پیش از آنکه جنگ شروع شود، در درگیری‌های کردستان در کنار نیروهای انقلابی حضور داشت. او در کردستان با شهید اصغر وصالی آشنا شد و با او ازدواج کرد.

کاظم‌زاده ماجرای آشنایی‌اش با شهید وصالی را این گونه روایت کرده است: «غائله کردستان که آغاز شد، خودم را به عنوان خبرنگار به مریوان رساندم. شهید وصالی هم با نیروهایش به آنجا آمده بود. شهید چمران من را با اصغر آشنا کرد تا مصاحبه‌ای در خصوص پاوه ضبط کنم، اما با واکنش بدی از سوی اصغر وصالی مواجه شدم. او می‌گفت که خبرنگار باید صحنه‌های واقعی را با چشم خودش ببیند، نه اینکه به ثبت شنیده‌ها اکتفا کند.»

او به عنوان عکاس در چندین مقطع در مناطق عملیاتی حضور داشت و تنها عکاس زنی بود که در دوران دفاع مقدس توانست به اتاق جنگ راه یابد و از نزدیک وقایع را عکاسی کند. او همچنین در کردستان، در کنار شهید چمران به ثبت رخدادهای جنگ پرداخت که بخشی از آنها در کتاب «عکاسان جنگ» توسط بنیاد روایت فتح به چاپ رسیده است. همچنین برخی از این عکس‌ها برای نخستین‌بار در سال ۱۳۹۴ طی نمایشگاهی در خانه هنرمندان ایران به نمایش درآمد.

از بی‌بی لوعه تا مریم کاظم‌زاده؛ ۷ زن تأثیرگذار دفاع مقدس

گزارش از سمیه مصور، دبیر سرویس ایثار و مقاومت خبرگزاری ایمنا

کد خبر 672788

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.