به گزارش خبرنگار ایمنا، در برشی از کتاب «بازگشت»، روایت شهید محمدحسن کاظمینی از جدا شدن روح از بدنش به نقل از دوست این شهید آورده شده است.
در این کتاب میخوانیم: «محمدحسن در بیمارستان به من گفت: اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟ من با این انفجار شهید شدم. روح بهطور کامل از بدنم خارج شد و من بیرون از بدنم ایستادم و به خودم نگاه میکردم یکدفعه دیدم که دو ملک در کنار من ایستادند.
به من گفتند: نگران و ناراحت نباش. همراه با آن دو ملک به سمت آسمانها پرواز کردیم. کمی بعد به جایی رسیدیم که دو ملک دیگر منتظر من بودند، دو ملک قبلی گفتند اینجا آسمان اول تمام میشود شما با این ملائک راهی آسمان دوم میشوی از احترامی که به ملائک آسمان دوم گذاشته شد، فهمیدم، ملائک آسمان دوم از لحاظ مقام از ملائکه آسمان اول برترند.
آن دو ملک هم به من امید دادند که لحظاتی دیگر وارد بهشت برزخی خواهی شد و هر زمان که بخواهی میتوانی به دیدار اهل بیت (ع) بروی. بعد من را تحویل ملائکه آسمان سوم دادند، همین طور ادامه داشت تا اینکه مرا تحویل ملائک آسمان هفتم دادند، بلافاصله نگاهم به بهشت افتاد، نمیدانید چقدر زیبا بود.
یکباره دیدم که هر دو برادرم در بهشت منتظر من هستند، فهمیدم که شهید شدهاند. چون قبلاً به ما گفته بودند که آنها اسیر هستند. خواستم وارد بهشت شوم که ملائک گفتند: این شهید را برگردانید، پدرش راضی به شهادت او نیست. تا این حرف را زدند، یکباره روح به جسم من برگشت.
حالا هم فقط آمدهام رضایت پدرم را جلب کنم و برگردم. او میگفت: و من مات و متحیر گوش میکردم. روز بعد پدرش حاجعبدالخالق به ملاقات او آمد، وقتی پدر و پسر خلوت کردند، شنیدم که محمدحسن گفت: پدر شما راضی به شهادت من نیستی؟ پدر خیلی قاطع گفت: خیر.
محمدحسن گفت: مگه من چه فرقی با برادرهایم دارم آنها الان در بهشت هستند و من اینجا.
پدر گفت: اونها شاید اسیر باشند و برگردند اما مهم این است که آنها مجرد بودند و تو زن و بچه داری من در این سن نمیتوانم فرزندان کوچک تو را سرپرستی کنم. از اینجا به بعد رو متوجه نشدم که محمدحسن برای پدرش چه گفت اما ساعتی بعد وقتی پدرش رفت و من وارد اتاق شدم محمدحسن خیلی خوشحال بود، گفت: پدر راضی شد، انشاءالله میروم آنجایی که باید بروم. از بیمارستان که مرخص شد، شنیدم بلافاصله راهی جبهه شده، چند روزی از اعزام نگذشته بود که رفقایم گفتن امروز مراسم تشییع شهید داریم. پرسیدم کی شهید شده؟ گفتند: محمدحسن کاظمینی.»




نظر شما