پاسداری که شیفته امام بود/ نقش شهید بروجردی در بسیج پیشمرگان کُرد

محمد بروجردی ملقب به مسیح کردستان و فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدای سپاه در غرب کشور در یکم خرداد ماه سال ۱۳۶۲ به شهادت رسید. خدمات او به مردم مسلمان کُرد در حافظه تاریخی ملت ثبت و ضبط شده است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، نشانی‌اش به روستای دره گرگ می‌رسد، جایی نزدیک شهرستان بروجرد. هنوز آن‌قدر بزرگ نشده بود که طعم تلخ یتیمی را کشید. محمد آن روزها فقط شش سال داشت. رفتن به مدرسه مثل همه هم‌سن‌و سال‌هایش در هفت سالگی بود، اما نَه مدارس روزانه. چاره‌ای نبود باید در کلاس‌های شبانه ثبت‌نام می‌کرد تا روزها کار کند و عصای دست مادر شود.

اهل خدمت سربازی در نظام ستمگر شاهنشاهی نبود. مخالف رژیم بود و در ۱۷ سالگی قید سربازی را زد و فرار کرد. می‌خواست امام (ره) را ببیند که راهی عراق شد. اما ماجرا آن‌طور که برنامه‌ریزی کرده بود پیش نرفت و در مرز عراق دستگیر شد. ماندن در زندان و شکنجه‌گاه‌های رژیم آن هم به مدت شش ماه تجربه تلخی برای محمد بود و او برای ادامه خدمت سربازی به تهران منتقل شد.

شیفته امام بود و عاشق راه و منش امام

آشنایی محمد با امام (ره) به روزهایی که با یک مبارز انقلابی آشنا شد، برمی‌گشت. با او در جلسات مذهبی که در مسجد برگزار می‌شد، شرکت می‌کرد و همان‌جا بود که شیفته امام (ره) و راه و منش او شد.

شب‌ها را به پخش اعلامیه‌های مربوط به سخنان امام (ره) می‌گذراند اما این کارها به تنهایی او را قانع نمی‌کرد. کم کم پسربچه‌های کم‌سن‌وسال‌تر را برای کارهای بزرگ‌تر دور هم جمع کرد. تلاش محمد و رفقایش این بود که اعلامیه‌های امام (ره) و نوارهای سخنرانی را در کوتاه‌ترین زمان به دست مردم برساند که از عهده این کار هم به خوبی برآمد. در تظاهرات شرکت می‌کرد آن هم به صورت مسلحانه تا بتواند از مردم حمایت کند. تمام ماجرا این نبود محمد دلش با آموزش نظامی و چریکی بود، به حرف دلش هم گوش کرد و با چند نفر از رفقای مبارزش عازم سوریه و لبنان شد و با شهید چمران و شهید محمد منتظری آشنا شد.

دلش کردستان بود، پیش مردم مظلوم آن دیار

آرام و قرار نداشت. هرکاری که می‌توانست و از عهده‌اش برمی‌آمد، انجام داد، هم طرح‌ریزی می‌کرد و هم اجرا. در خلع سلاح قرارگاه پلیس در تهران حضور داشت، در انفجار نیروگاه برق و کاخ جوانان منطقه شوش مشارکت داشت و در آزادسازی پادگان جمشیدیه و رادیو تلویزیون هم حسابی فعال بود.

محمد از جمله کسانی بود که در تشکیل سپاه آن هم تشکیل نیروهای آموزش‌دیده سهم داشت. همین تأثیرگذاری‌اش سبب شد که چندین مرتبه به او پیشنهاد فرماندهی سپاه داده شود اما هربار هم محمد نپذیرد. دلش کردستان بود و پیش مردم کردستان. می‌خواست کنار مردم مظلوم کردستان مبارزه‌های ضدانقلابی‌اش را دنبال کندو همین کارها را کرد که فرمانده سپاه بروجرد او را تربیت‌کننده نسل فرماندهان سپاه خواند و گفت: «بسیاری از فرماندهان سپاه دانش‌آموخته مکتب بروجردی هستند.»

انقلاب که پیروز شد راهی پاوه شد، آن هم به دستور امام (ره). برای مقابله و سرکوب ضدانقلاب رفت. سرش درد می‌کرد برای عملیات سخت و البته در مسیرهای صعب‌العبوری چون پیرانشهر و سردشت. محمد معتقد بود آن شخصی که مردم کردستان را دوست داشته باشد، می‌تواند در کردستان کار کند، می‌گفت: من به این مردم محروم و ستمدیده علاقه دارم.

سازماندهی نیروهای بومی منطقه که به تأسیس سازمان پیشمرگان کرد مسلمان انجامید، یکی از مهم‌ترین کارهایی بود که او در کردستان انجام داد. این نیروهای بومی به تردد در کوه و صخره عادت کرده و همه ساکنان از جمله گروه‌های ضدانقلاب را خوب می‌شناختند. بدیهی است پیوستن چنین افرادی به سپاه کمک شایانی در عملیات‌ها و برقراری امنیت روستاها می‌کرد. از همه مهم‌تر اینکه ضدانقلاب از همکاری آنان وحشت بسیاری داشتند، چرا که می‌توانستند به راحتی اخبار آن‌ها را در اختیار نیروهای انقلابی قرار دهند. الحق‌والانصاف هم این نیروها نقش سرنوشت‌ساز و تعیین‌کننده‌ای در پیشبرد اهداف دولت و برقراری امنیت ایفا کردند.

پاسداری که شیفته امام بود/ نقش شهید بروجردی در بسیج پیشمرگان کُرد

انفجار یک مین و شهادتی که روزی‌اش شد

قسمتش شهادت بود، روزی‌اش هم شد. یکم خرداد سال ۱۳۶۲ با تعدادی از هم‌رزمانش در مسیر جاده مهاباد، نقده در حرکت بودند که انفجار مین، محمد را به خواسته‌اش رساند و شهید کنار اسمش نشست و شهید محمد بروجردی شد.

مقام معظم رهبری در مورد توصیف او فرموده‌اند: «مرحوم شهید بروجردی بسیار فعال بود. یک‌بار در سال ۱۳۵۹ یا اوایل ۱۳۶۰ به منطقه غرب رفته بودم. ایشان آن وقت در باختران بود و من از نزدیک شاهد کار او بودم. چیزی که از شهید بروجردی در آنجا احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من به‌وجود آورد، این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، به چیزی که فکر می‌کند، مسئولیت و وظیفه است. من تصور می‌کنم روحیه آرامش و نداشتن حالت ستیزه‌جویی با دوستان و گذشت و حلم در مقابل کسانی که تعارض‌های کاری با او داشتند نشانه آن روح عرفانی شهید بود.»

پاسداری که کلامش اثرگذاری خوبی داشت

کلام محمد بروجردی نفوذ و اثرگذاری خوبی داشت، آنقدر که شهید حاج‌محمد ابراهیم همت در موردش گفته بود: «بودند برادرانی که در اثر فشار کار خسته شده بودند ولی بعد از چند دقیقه صحبت با شهید بروجردی، تمام مسائل آن‌ها حل می‌شد و با دلی گرم و امیدوار دوباره سراغ کارشان می‌رفتند. ایشان دارای یک‌سری ویژگی‌های اخلاقی خاصی بودند که شاید من در طول زندگی‌ام از کمتر انسانی دیدم. ولایت‌پذیری در این انسان بزرگ، استقامت و پایداری، اخلاق حسنه، خصوصاً در برخوردهای اجتماعی از ویژگی‌های خاص اولیه این مرد بود. او خیلی ساده از خطای دیگران درباره خویش می‌گذشت و به اشتباه خود اعتراف داشت و طلب عفو می‌کرد.

محمد عازم سنندج بود که اولین وصیت‌نامه‌اش را نوشت و کنار همه صحبت‎‌هایی که با اعضای خانواده داشت، از کلیه برادران و خواهرانی که او را می‌شناختند درخواست طلب بخشش کرد و این‌طور نوشت: «شاید به خاطر حرمت دعای مؤمنین خداوند از تقصیراتم بگذرد. احساس می‌کنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگینی می‌کند. به‌خصوص دعای آن کسانی که پاسدارند و به جبهه می‌روند و از کسانی که در جزئیات زندگی من بوده و با من برخورد داشته‌اند درخواست دارم برادرانی که از من بدی دیده‌اند در گذرند و یا اگر کسی را سراغ دارند که از من بد دیده نزدش بروند و از او رضایت بگیرند.»

کد خبر 662696

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.