نقش معمار در جامعه / از خالق سلیقه تا راویِ سرمایه

«در عصر حاضر، فرایند معماری بدل به یک‌ روند استاندارد جهان‌شمول شده است که رسالت آن، رفع نیازها و رساندن جامعه به امیال و آرزوهایی است که خود نیز تا حد زیادی متأثر از جهانی‌شدن انسان مدرن است. نقش مدرن معمار در این روند، بیش از آنکه معمارانه و براساس فلسفه‌ معماری باشد، فناورانه است.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، طی یادداشتی که کاوه امین، دکترای معماری و شهرسازی در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده، آمده است:

«در بلندای تاریخ رابطه میان معماری و جامعه و به‌تبع آن جایگاه معمار در سیر اجتماعیِ جوامع بشری، منشأ شکل‌گیری تمدن‌ها و ایجاد و دگرگونیِ فرهنگ‌ها بوده است. ریشه این اثرگذاری را می‌توان به مؤلفه‌های درهم‌تنیده و هم‌پوشانیِ معناییِ دانش و فعلِ معماری به‌عنوان محرک و کالبدِ زیستیِ انسان به‌عنوان خروجی و محصول نهاییِ معماری دانست.

ساختمان‌ها و شهرهایی که معماران بنا نهاده‌اند، تبدیل به خاستگاه، گاهواره و بستر شکل‌گیریِ تمدن‌ها و فرهنگ‌ها شده‌اند. در سوی دیگر این معادله، معماران خود متأثّر از قدرت تمدن و فرهنگی بوده‌اند که در آن روزگار گذرانده‌اند و جهان‌بینی و پارادایم‌های دانش خود را در میان تاروپود آن کسب کرده‌اند. این رابطه دوسویه را می‌توان در بازه وسیعی از تاریخ، تعریف‌کننده نقش معماران در قبالِ جامعه‌ای دانست که در بطن آن رشد کرده و بالیده بودند.

با افزایش ارتباطات و تبادلات در قرون هجدهم و نوزدهم میلادی و پخش و گسترشِ عالم‌گیر دانش معماری در گوشه و کنار جهان، سبک‌ها، شیوه‌ها و مکاتب معماری از شاکله بومی و منطقه‌ای بیرون آمده و گفتمانی نوین را بر پایه دیالکتیکِ حاکم بر ارتباطات متقابل آغاز کرد. مکاتب تلفیقیِ معماری که ناشی از این گفتمان بود به‌تدریج معماری را به یک عامل همسوساز جهانی بدل می‌کرد و معماران را از چارچوب محدود به جغرافیای پیشین به آزادیِ مکانی و اندیشه‌ای رهنمون می‌ساخت.

در این گذارِ تاریخی، معمارانی که درگذشته در ارتباط و گفتمان مستقیم با جامعه محیط بر خود بودند به‌تدریج به‌سوی یکپارچگیِ مضمون حرکت کرده و پیوندهای اندیشه‌ای و فلسفیِ خود را با جوامع محلی کمرنگ کردند. حاصل این تطور، تغییر بنیادین در نقش کلاسیک معمار به‌عنوان روایت‌گرِ تمدن بود. معماران که با دریافت اثرات فرهنگ و تمدن و ترجمان آن به زبان کالبد و ساختار در کسوت راوی و خالقِ تمدن شناخته می‌شدند، حال با تغییر در سرچشمه‌های شناخت و دریافت، دیدگاه و دغدغه‌ای جهان‌پهنا یافته‌اند که حال باید در جغرافیای قبلی، جایگزینِ کالبدِ گذشته می‌شد.

این تغییر در آبشخورهای معماری بود که جایگاه و نقش معمار را به‌صورت هم‌زمان و توأمان در برابر جامعه دگرگون ساخت؛ جایگاه او را از یک عضو دارایِ تخصص و دانشِ معماری در جامعه‌ی بومی، به نماینده جامعه متخصصان جهانی در جامعه و نقشِ اجتماعیِ او را از روایت‌گر دغدغه‌های محلی به خالق ساختارهای جهانی در پاسخ به نیازهای محلی تبدیل کرد.

در عصر حاضر، فرایند معماری بدل به یک‌روند استاندارد جهان‌شمول شده که رسالت آن، رفع نیازها و رساندن جامعه به امیال و آرزوهایی است که خود نیز تا حد بسیار زیادی متأثّر از جهانی‌شدن انسان مدرن است. نقش مدرن معمار در این روند، بیش از آنکه معمارانه و براساس فلسفه معماری باشد، فناورانه و طبق برآیندِ دانشِ جهانی است.

در جامعه امروز ایران نیز که در گذشته خود معماران را به‌عنوان بخشی از جامعه و پرچم‌دار تبدیل دغدغه‌های انسانی به کالبد شهری قلمداد می‌کرده، نقشی جدید برای معماران اندیشیده شده است: تبدیل‌کننده خواسته‌های سفارش‌دهنده طراحی به ادبیات قابل‌درک و قابل‌پذیرش برای مجموعه مدیریت شهری و نظام مهندسی. این نقش جدید، معمار را با هویت جدیدی بازتعریف می‌کند، هویتی مبتنی بر حضور قدرتمند عامل بازار و ترجیح عمومیِ جامعه و کارفرما در کل فرایند طراحی. معمار در این نقش جدید به تبعیت از بازار دست به طراحی می‌زند و از منظر اولویت، در پی خواسته‌های بازار قرار می‌گیرد.

عامل اصلی این تغییر نقش را می‌توان ناشی از قدرت سرمایه در شکل‌گیری معماری دانست. سرمایه‌ای که در نبودِ آن، معمار توانایی تبدیل اندیشه‌های خود به معماری و شکل‌دهی به کالبد را نخواهد داشت. سرمایه‌ای که قدرت تصمیم‌گیری دارد و ابتکار عمل را از معمار گرفته و در اختیار کارفرما قرار می‌دهد.

برای معماران امروز بیش از دو مسیر نمی‌توان تصور کرد: نخست مسیری است که از پذیرفتن قدرت مطلق سرمایه و بازار بر جنبه خلاقانه معماری می‌گذرد و معمار را در موضع انفعال قرار می‌دهد. در این مسیر نقش معمار به طراح تقلیل می‌یابد و وظیفه اصلیِ او دریافت خطوطِ اندیشه، مفاهیم و فلسفه طراحی از بازار و عمل به خواسته‌های آن خواهد بود.

در مسیر دوم اما معمار با تکیه‌بر قدرت نفوذ اجتماعی و متقاعدسازیِ خود و تلفیق دانش و فلسفه معماری با علم و هنر مذاکره و حفظ موضعِ خلاقیت، دست به اثرگذاری، نه‌تنها در ایجاد کالبد و ساختار معمارانه، بلکه در ساحتِ فرهنگ و ارتقای سلایق مخاطبان می‌زند. با ایفای این نقش، معمار می‌تواند در جایگاه هدایت‌گر و راهبر سلیقه ساختاری جامعه قرارگرفته و با اثرگذاری بر جهت حرکت سرمایه، نقش سنتی خود را به‌عنوان خالق تمدن و صیقل دهنده‌ فرهنگ بازیابد.

صدالبته چنین چرخش بزرگی در جریانات اجتماعیِ معماری نیازمند اتخاذ سیاست‌ها و تصمیمات پیش‌اندیشیده، آموخته‌شده و مبتنی بر دانشِ عمیق نسبت به جامعه است که می‌توان آن‌را بنیادین‌ترین نیاز امروز معماران در جهان و ایران دانست.

کد خبر 654924

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.