۱۲ آبان ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۴
شفقی؛ پرگار آهنین پای

«می‌دانیم و می‌دانید که استادِ فقیدمان آذری‌تبار بود و زاده و بالیده ارومیه؛ فرزند همان نژاد مردمِ هم‌وطنی که از نوباوگی در دامانِ پاک مادران خویش فرا می‌گرفتند که چنان قهرمانان اسطوره‌ای شکست‌ناپذیرشان، باید در این سپنجی سرای پرحادثه ، آهنین اراده بود و زنده ماند و زندگی داد و زیبایی آفرید.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، در یادداشتی که محمد عیدی، مدیر مرکز اصفهان‌شناسی و خانه ملل سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده، آمده است:

«بی‌خیالش مباد منظر چشم / زآنکه این گوشه جای خلوت اوست

حّد این قلم آن نیست که در شرح نام بزرگ دکتر سیروس شفقی سطری بنگارد. این کار سِترُگ البته بر عهده اندیشه نگارانی است که تاثیر زلف مشکین و بیان متین و کِشته دلنشینِ چنین خداوندگاری را در گلشنِ فردوسِ اصفهانِ نقشِ جهان می‌دانند و می‌شناسند. فقط به حکم حق‌شناسی و به رسم ادای دِینی، در سوگ جانکاهش لَختی خامه را می‌گریانیم و به شیوه اختصار و از باب تذکار، به محامد اثمارو محاسن آثار آن طاووسِ نیکورفتار و نرگسِ همایون‌پنداری می‌پردازیم؛ باشد تا منش و روشش دستمایه کنش و کوشش ما باشد.

می‌دانیم و می‌دانید که استادِ فقیدمان آذری‌تبار بود و زاده و بالیده ارومیه؛ فرزند همان نژاد مردمِ هم‌وطنی که از نوباوگی در دامانِ پاک مادران خویش فرا می‌گرفتند که چنان قهرمانان اسطوره‌ای شکست‌ناپذیرشان، باید در این سپنجی سرای پرحادثه، آهنین اراده بود و زنده ماند و زندگی داد و زیبایی آفرید. ارومیه‌ای که ما می‌شناسیم ویژگی فرهنگی سِتَبر و استوار دیگری هم دارد و آن سنتِ ارزش‌آفرین و هنجارساز " عاشیقی" است که قفنوس‌گونه، هم می خواند و هم می نوازد؛ هم می‌سازد و هم می‌سوزد؛ هم می‌خروشد و هم می‌نالد؛ و سر آخر، از خاکستر خویش قفنوس‌ها می‌زاید و می‌رویاند. در سایه‌سارِ همین سنت تربیتی ورجاوند و فرهمند است که کودکان از آغاز؛ عشق‌ورزی، پاک‌سرشتی، ادب‌دانی، کمال‌پویی، معرفت‌جویی، نوع‌خواهی، طبیعت‌دوستی، دانش‌ورزی، آموزش‌گری، تجربه‌باوری و جهان‌گردی را می‌آموزند و می‌آموزند که قیمت کلمه را بدانند و از سخن خویش دُر و گوهر ریزند و دَوان دَوان در پی آواز حقیقت باشند.

«قیمت گوهر ذات تو کسی می‌داند / کافریده است وجودت از گوهر جود»

گویا این هم قانون تاریخ پر روایت ما شده است که چون اندیشه و اندوخته آذری و اصفهانی به هم برآید و متاع پرجمال و جلال شان به یک بازار عرضه شود؛ شهباز عشق پرگشاید و کمال حُسن شان چهره هویداتر کند و شکرستانی بی‌چون را نمون گردد.

باری دکتر سیروس شفقی تاب گیسوی این دو عروس پر کرشمه ایران را در دست داشت و میراث خوار نازک‌خیالی و لطیف‌طبعی و سمن‌بویی و سوسن‌خویی و نرگس‌رویی این دو جهان بود و هم از این روی، دمادم در طول عمرش در پی آفرینشی نوین بود و " از گلستان او همه کس را به کف گلی."

«چنین ساقی اگر دور شراب ناب گرداند / بساط خاک را در یک نفس گرداب گرداند»

بنیانگذاری گروه جغرافیایی دانشگاه اصفهان و باغبانی هزار گونه گل این بوستان و عمری سقایت مستان وهدایت عاشقان و راهبردی دانشجویان دلداده به تاریخ این اسطوره شهر جهان، چشمه‌ای از نقش این ساقیِ جان بود. در کنار این میراث پربها و مانا، چهره‌آرایی کتاب‌های گران‌سنگی چون " جغرافیای اصفهان" "درآمدی بر شناخت شهر اسلامی _ ایرانی"، "بازار بزرگ اصفهان " و دیگر تکاپوهای علمی پرشمارش، البته ما تَرَکی " گشن بیخ و بسیار شاخ " است که تداومگر حیات او در بین ماست.

غلام هّمت آن نازنینم که کار خیر بی‌روی و ریا کرد.»

کد خبر 616617

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.