«جنایت بی‌دقت»؛ روایتی تو در تو  به واسطه خوانش مدرن

فیلم «جنایت بی‌دقت» پنج خط داستانی مختلف را در تداخل زمان و مکان به‌گونه‌ای تو در تو پیش می‌برد که به شیوه رئالیسم جادویی چند زمان را در کنار هم احضار می‌کند و به خوانش شخصی نویسنده و فیلمساز از یک رویداد واقعی در کنار خطوط فرعی برآمده یا مرتبط به آن، می‌انجامد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، فیلم سینمایی «جنایت بی‌دقت» روایتی است تو در تو و سیال که به واسطه خوانش مدرن از فاجعه آدم‌سوزی سینما رکس آبادان، تراژدی رئال را فراتر از زمان و جغرافیا به جهانی متکثر و نامحدود پیوند می‌دهد.

شهرام مکری پس از ساخت فیلم‌های کوتاه تجربی موفق که در جشنواره‌های داخلی و خارجی خوش درخشیدند، حیطه سینمای بلند را در راستای سبک و سیاق خود به شیوه‌ای شخصی دنبال کرد که حاصل آن تبدیل به آثاری منحصربه‌فرد و قابل بحث در داخل و خارج از این سرزمین شدند.

«اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر»، «ماهی و گربه»، «هجوم» و «جنایت بی‌دقت» حاصل تجربه‌گرایی بازیگوشانه در فرم و محتوا، نوع روایت و جنس فیلمسازی است که آثار مکری را متفاوت از فیلم‌های هر کارگردان دیگری، مخصوص به خود کرده است و در راستای رشد و قوام دیدگاه او به ذات هنر و سینما و شکل گرفتن جهان‌بینی شخصی‌اش قرار می‌دهد.

همچنان که روایت دایره‌ای و تو در تو در عین وفاداری به پلان، سکانس از مؤلفه‌های تکرارشونده فرمی در سینمای مکری است، می‌توان رشد و قوام درام و داستان‌پردازی را از دریچه‌ای تازه و متفاوت در فیلم‌های او دنبال کرد؛ روندی که نقش نسیم احمدپور را به عنوان همکار فیلمنامه‌نویس برجسته‌تر می‌کند و از فیلم «ماهی و گربه» تا امروز و اثر متأخر او یعنی «جنایت بی‌دقت» از چند وجه واجد اهمیت، امتیاز و قابل بازنگری چندین باره است. فیلمی که رویداد واقعی آتش سوزی سینما رکس آبادان در بیست‌وهشتم مردادماه سال ۱۳۵۷ را محور درام چندوجهی خود قرار می‌دهد تا این بار از ورای روایت‌هایی تو در تو در زمان‌ها و مکان‌های مختلف، روح جمعی یک ملت را به عنوان شاهدان خاموش این تراژدی همچون تماشاگران سوخته سینما، احضار کند. تماشاگرانی که با هر بار تماشای فیلم «گوزن‌ها» گویی بخشی از پازل حل نشده این معما را حتی در کوه و بیابان کنار هم قرار می‌دهد تا بالاخره چشمه‌ای که از قدیم‌الایام هیچ تصویری را منعکس نمی‌کرده است (در واقع بی‌خاطره بوده است) بالاخره قدرت انعکاس پیدا کند. رویدادی تمثیلی از یادآوری و احیای خاطراتِ تماشاگرانی که در سالن سینمایی بدل از سینما رکس آبادان، در حال تماشای «جنایت بی‌دقت» هستند.

این فیلم پنج خط داستانی مختلف را در تداخل زمان و مکان به گونه‌ای تو در تو پیش می‌برد که به شیوه رئالیسم جادویی چند زمان را در کنار هم احضار می‌کند و به خوانش شخصی نویسنده و فیلمساز از یک رویداد واقعی در کنار خطوط فرعی برآمده یا مرتبط به آن، می‌انجامد.

فیلم از آغاز به واسطه فصل‌بندی‌هایی که نقص‌ها و علامت سوال‌های پرونده آتش‌سوزی سینما رکس آبادان نشانه‌گذاری شده و موتور پیش‌برنده درام، جوانی معتادگون و خموده به نام حسین (ابوالفضل کاهانی) است که به جهت فیزیک ظاهری بسیار شبیه به حسین تکبعلی‌زاده، متهم ردیف اول آتش‌سوزی سینما رکس است که به حکم دادگاه انقلاب سیزدهم شهریورماه ۱۳۵۹ محکوم و اعدام شد. او به واسطه جست‌وجوی یک داروی اعصاب، خط قصه خود را در زمان حال و به خط سه مرد میانسالی که در گذشته و حال و نوعی بی‌زمانی قصد دارند یک سینما را به آتش بکشند، پیوند می‌دهد.

یادآوری زمان واقعی رویدادهایی که فیلم از آنها وام گرفته، از آنجا اهمیت می‌یابد که به واسطه بازی‌های روایی این زمان‌ها به‌گونه‌ای در هم تداخل پیدا کرده است. به گونه‌ای که مقدمات روی دادن این فاجعه توسط حسین و رفقای آتش افروزش، فرج (محمد ساربان)، یدالله (محمود بهرازنیا) و فلاح (بهزاد دورانی) که به گونه‌ای تمثیلی میانسال هستند، در چند زمان سیال است.

پیوند گذشته و حال در عین شناور بودن مولفه‌ها و شناسه‌های زمانی در خط قصه‌های مختلف، طراحی هوشمندانه‌ای دارد و قصه دختر جوان طراح گرافیک، الهام (راضیه منصوری)، کشمکش‌هایش با مادر (فریبا کامران) و بده‌بستان با دوستان، همکاران و مدیر سالن سینما (سیاوش چراغی‌پور)، پیوند می‌خورد به رویداد محوری که نمایش فیلم «جنایت بی‌دقت» در سالن سینما است.

تمهیدی که به واسطه رفتن به دل فیلمی که روی پرده سینما به نمایش درمی‌آید، قصه‌های متوالی و تو در تو را در جهان متکثر فیلم پیوند می‌دهد به تمثیلی از «گوزن‌ها» که در آتش‌سوزی واقعی سینما رکس آبادان در حال نمایش بوده است.

در عین حال فیلمساز رجعتی هم به دغدغه‌مندی مألوف خود در روایت دایره‌ای دارد که این بار، ترسیم یک موقعیت به ظاهر بی‌اهمیت (حرف زدن الهام با مدیر سالن) از زوایای مختلف با تکیه بر جزئیات است. جزئیاتی که قرار است در تکرار و تکثیر به بسط زاویه دید مخاطب نسبت به رویداد واقعی و خوانش منتهی به درام منجر شود.

مکری موفق شده است با حرکتی نرم و لغزان بین زمان‌ها، مکان‌ها و خط قصه‌های برآمده و متأثر از هم، همه این جزئیات را در راستای پردازش جهانی بدل از واقعیت، به وسعت گذشته تا حال بسط دهد و در عین حال تمرکز درام را به واسطه پرداخت دقیق جزئیات و نظمی هوشمندانه حتی در سیالیت و بلبشویی که به ظاهر حاکم است، حفظ کند.

در چنین فضایی است که هم ارجاعات رئال به هدف اصابت می‌کنند، هم نمادها و تمثیل‌ها قدرت تعمیم‌پذیریشان عمق و گستردگی پیدا می‌کنند و در نهایت یک چشمه تخیلی تبدیل به آئینه و چشم بیدار مردمانی شود که نه فراموش می‌کنند و نه می‌بخشند.

این حرکت ظریف میان واقعیت و تخیل و نماد و تمثیل را می‌توان در طراحی فینال هوشمندانه فیلم مورد توجه قرار داد؛ آنجا که حسین بعد از به آتش کشیدن سال انتظار سینما با جاروی شعله‌ور، به حیاط می‌رود و با عروسک انسان‌نمای بی‌سری که در حیاط ایستاده، مراوده‌ای در سکوت دارند و صدای سوختن و شعله‌های آتش شنیده می‌شود؛ تلاقی جهان رئال و تخیلی در باور تمثیل گون فیلم.

یادداشت از: سپیده مشکینی

کد خبر 610044

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.